راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

عرفان اسلامی (39) بیماری های مهلک قلب

عرفان اسلامی (39) بیماری های مهلک قلب

عرفان اسلامی (39) بیماری های مهلک قلب

نویسنده : استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

بیمارى هاى مهلک قلب : کفر

قلب گاهى بر اثر بى توجهى انسان نسبت به حقایق ، و دو ماندن از اندیشه صحیح دچار کفر مى گردد .
انکار از روى عناد ، انکار بعد از معرفت و ایمان ، خرج کردن نعمت در مسیر شیطان ، از مصادیق کفر است قرآن در این سه زمینه آیات متعددى دارد براى نمونه مى خوانیم :
( فَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شَدِیداً فِی الدُّنْیَا وَالاْخِرَةِ وَمَا لَهُم مِن نَاصِرِینَ )( آل عمران : 56) .
پس آن گروهى که کافر شدند در دنیا و آخرت به عذابى سخت معذب گردانیم و براى نجاتشان یارى نخواهند داشت .
( إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا کُفْراً لَن تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولئِکَ هُمُ الضَّالُّونَ )( آل عمران : 90) .
آنان که بعد از ایمان کافر شدند ، و بر کفر خویش افزودند ، هرگز توبه آنان پذیرفته نیست و اینان در حقیقت گمراهانند .
( أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ )( ابراهیم : 28) .
آیا ندیدى حال مردمى که نعمت خدا را به کفر مبدل ساخته و قوم خود را به دیار هلاک رهسپار کردند .
( ... وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ )( نمل : 40) ..............
http://up.iranblog.com/2161/1269554113.gif
عرفان اسلامی (39) بیماری های مهلک قلب
عرفان اسلامی (39) بیماری های مهلک قلب

نویسنده : استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

بیمارى هاى مهلک قلب : کفر

قلب گاهى بر اثر بى توجهى انسان نسبت به حقایق ، و دو ماندن از اندیشه صحیح دچار کفر مى گردد .
انکار از روى عناد ، انکار بعد از معرفت و ایمان ، خرج کردن نعمت در مسیر شیطان ، از مصادیق کفر است قرآن در این سه زمینه آیات متعددى دارد براى نمونه مى خوانیم :
( فَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شَدِیداً فِی الدُّنْیَا وَالاْخِرَةِ وَمَا لَهُم مِن نَاصِرِینَ )( آل عمران : 56) .
پس آن گروهى که کافر شدند در دنیا و آخرت به عذابى سخت معذب گردانیم و براى نجاتشان یارى نخواهند داشت .
( إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا کُفْراً لَن تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولئِکَ هُمُ الضَّالُّونَ )( آل عمران : 90) .
آنان که بعد از ایمان کافر شدند ، و بر کفر خویش افزودند ، هرگز توبه آنان پذیرفته نیست و اینان در حقیقت گمراهانند .
( أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ )( ابراهیم : 28) .
آیا ندیدى حال مردمى که نعمت خدا را به کفر مبدل ساخته و قوم خود را به دیار هلاک رهسپار کردند .
( ... وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ )( نمل : 40) .
و هرکه شکر نعمت حق کند به نفع خویش کرده ، و هرکس کفر ورزد پس خداى من بى نیاز و کریم است .
توجه داشته باشید که فقط انکار حق ، یا خرج نعمت در راه غیر خدا ، یا انکار
پس از ایمان کفر نیست ، بلکه انکار معاد ، و انکار نبوت ، و منکر ضرورى دین شدن ، و حکم دادن به غیر ما انزل الله همه و همه در مرحله کفر است .
این مرض خطرناک وقتى عارض قلب شود ، انسان را از نظر جایگاه در عالم خلقت بدتر از حیوانات کرده ، و روزنه هاى نور را به روى آدمى مى بندد ، و شاخ و برگ انسانیّت را مى خشکاند ، و از انسان درنده اى خطرناک و دیوى مهیب بوجود مى آورد .

بیمارى هاى مهلک قلب : نفاق

از دیگر بیمارى هاى قلب نفاق است ، نفاق یعنى دو روئى ، دو رنگى ، و دو چهره بودن ، و برابر با آیات قرآن و روایات نفاق از بدترین گناهان است ، و منافق در قیامت به بدترین عذابها دچار است :
( إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً )( نساء : 145) .
البته منافقین را در جهنم پست ترین جایگاه است و براى آنان هرگز یارى نخواهى یافت .
منافقین مردان و زنانى هستند که به زبان و به پاره اى از اعمال خود را مسمان نشان مى دهند ، ولى قلباً به هیچ صورت به خدا و پیامبر و احکام الهى ایمان ندارند .
منافقین کور دلانى هستند ، که با آمیزش با مسلمانان ، از اسرار مسلمین آگاه شده و آن اسرار را علیه مسلمین با ثمن بخسى با کفار معامله مى کنند .
منافقین در برخوردهاى خود با مسلمانان از روباه مکارتر ، از خوک بى غیرت تر ، از سگ پارس کننده تر ، و از گرگ درنده ترند .
قرآن مجید در بسیارى از آیات وضع منافقین را نشان مى دهد ، و در کمتر آیه اى است که به عذاب سخت فرداى قیامت آنان اشاره نکند .
( بَشِّرِ الْمُنَافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً )( نساء : 138) .
منافقین را بشارت ده ، که براى آنان عذاب دردناکى است .
( ... إِنَّ اللّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَالْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً )( نساء : 140) .
به حق که خداوند همه منافقین و کفار را در جهنم جمع خواهد کرد .
منافق در مسئله ایمان به خدا و در انجام فرائض الهى با خدا دو روئى مى کند ، و با خلق خدا هم در تمام روابطش دو روست .

بیمارى هاى مهلک قلب : شرک

از دیگر گناهان قلب شرک است و شرک داراى اقسامى است ، که در قرآن و روایات و کتبى که در توحید نوشته شده ، به طور مفصل به شرک اشاره رفته است .
ریا نوعى شرک است ، چیزى را در جنب خدا جهت عبادت قرار دادن شرک است ، پیروى از علماى سوء شرک است ، هوا پرستى از مصادیق بارز شرک است ، و شرک گناه بزرگى است که اگر تا وقت مرگ قلب انسان به آن آلوده باشد ، از آمرزش و رحمت حق محروم خواهد مرد .
( إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ وَمَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْماً عَظِیماً )( نساء : 48) .
محقق است که خدا هرکس را که به او شرک آورد نخواهد بخشید ، و سواى مشرک هرکه را خواهد بخشید ، و آن کس که به خدا شرک آورد ، به دروغى که بافته گناه بزرگى مرتکب شده است .

بیمارى هاى مهلک قلب : شک

از دیگر گناهان قلب شک است ، البته شک در علوم ظاهرى چندان عیب ندارد ، ولى در مسائل حقى که حق بودنش با استدلال و برهان عقلى ، یا با قرآن ، یا با روایات صحیحه روشن است ، شک جا ندارد ، و شک کننده از میدان انصاف به طور کامل دور است ، و این حرکت نا صواب قلب بر خلاف حقیقت عقل و فطرت و وجدان است .
شما حساب کنید ، یک پیامبر ، براى اثبات صدق گفتارش به اذن حضرت حق داراى معجزه است ، چنانچه قرآن مى فرماید : مرده زنده مى کند ، کور مادر زاد شفا مى دهد ، مرض پیسى را از بین مى برد ، از غیب خبر مى دهد ، عصا به سنگ مى کوبد از آن دوازده چشمه آب مى جوشد ، ماه را دو نیمه مى کند ، از دل کوه شتر زنده بیرون مى آورد ، قطعه خاک را با دم خدائیش تبدیل به پرنده زنده مى کند و در آخرین مرحله قرآن را به عنوان آخرین معجزه و به عنوان معجزه ابدى ارائه مى کند ، و مى گوید با این دلائل حقه من فرستاده خدایم . آنگاه یک انسان این همه واقعیت هاى روشن تر از روز را ببیند و در مرز دو دلى قرار بگیرد که آیا این انسان راست مى گوید یا نه ؟!! قلب چنین آدمى واقعاً مریض است ، و شک او در برابر حق زمینه ساز هر نوع بدبختى اوست .
راستى در برابر حق آشکار، حق پیچیده به استدلال، حق برمبناى برهان و حجت، حق فروزنده تر از آفتاب جاى شک و تردید است؟!

بیمارى هاى مهلک قلب : قساوت

از دیگر بیمارى هاى قلب ، قساوت و سنگدلى است ، قرآن مجید از سنگدلى سنگدلان که علت بسیارى از بدبختى ها ، و محروم کننده انسان از رحمت الهى است در آیاتى خبر مى دهد :
( أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلاَ یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ )( حدید : 16) .
آیا نوبت آن نرسیده ، که گرویدگان ظاهرى ، با باطن خود بگروند ، و دلهاشان براى خدا خاشع گردد ، و بر آنچه از حق نازل شده به دل توجه کنند ، و مانند کسانى که پیش این برایشان کتاب آسمانى آمد نباشند ، که دوره طولانى بر آنها گذشته و دلهاشان زنگ قساوت گرفته و بسیارى از آنها فاسق و نابکارند .
( ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً ... )( بقره : 74) .
شما بعد از این که موسى از طرف ما به شما گفت بعضى از اعضاء گاو را به بدن مقتول یزنید تا ببینید خدا این گونه مرده را زنده مى کند ، چنان سخت دل شدید ، و از قبول حق امتناع نمودید ، که دلهایتان چون سنگ یا سخت تر از آن شد !!
( فَلَوْلاَ إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلکِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ )( انعام : 43) .
چرا وقتى که بلا به آنها مى رسید توبه و تضرع و زارى نکردند ، تا نجات یابند ، بدین سبب به خدا باز نگشتند که قلوبشان را قساوت گرفت ، و شیطان کار زشت آنان را در نظرشان زیبا نمود .
( فَبِمَـا نَقْضِهِم مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً )( مائده : 13) .
پس چون پیمان شکستند ، آنان را دچار لعنت خود کردیم ، و از رحمت و عنایت محرومشان نمودیم ، و به خاطر این پیمان شکنى قلوبشان را سخت گرداندیم .
( أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ فَهُوَ عَلَى نُور مِن رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِن ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فِی ضَلاَل مُبِین )( زمر : 22) .
آیا کسانى را که خدا براى اسلام شرح صدر عطا کرد ، پس به نور الهى روشن است ، (با مردم تاریک دل یکسانند) پس واى بر آنان که از شقاوت و قساوت دلهاشان از یاد خدا فارغ است ، اینان هستند که دانسته به ضلالت و گمراهى اند .
( لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفَی شِقَاق بَعِید )( حج : 53) .
تا خدا به آن القائات شیطان کسانى را که دلهایشان مبتلا به مرض نفاق و شک است ، یا دچار کفر و قساوت اند بیازماید ، و همانا ستمکاران در شقاوت و دور از نجات اند .
قساوت نمى گذارد انسان حق را قبول کند ، قساوت نمى گذارد در برابر مشکلات و مصائب دیگران ، انسان عکس العمل مثبت و انسانى نشان دهد ، قساوت نمى گذارد آدمى به مظلوم و مسکین و افتاده ترحم کند .
قساوت نمى گذارد انسان در برابر خطاهایش از خدا عذر بخواهد ، و جلوى ریختن اشک چشم را مى گیرد .
اگر بخواهید بدانید ، علت قساوت و سنگدلى چیست برابر با معارف الهى علت قساوت دو چیز است : دورى از عبادت ، آلوده بودن به گناه .
اگر بخواهید قساوت و سنگدلى را معالجه کنید ، باید به عبادت روى آورده ، و حقیقت با تمام گناهان ترک رابطه کنید .
اگر بخواهدى قساوت را علاج کنید ، زیاد یاد مرگ کنید ، و در مجالس موعظه شرکت کرده ، دست به دامن مردان خدا بزنید ، و با صاحب نفسان عالم مصاحبت نمائید .
زیاد یاد خدا کنید ، و تا مى توانید با کمال عشق و شوق قرآن بخوانید ، و از دعاهاى عالى اسلامى به خصوص دعاى کمیل ، دعاى عرفه ، مناجات خمس عشر ، دعاى ابو حمزه غفلت نکنید .
زیاد به قبرستان بروید ، و به ائمه طاهرین توسل جسته ، و قسمتى از شب را با محبوب واقعى و مقصود حقیقى خلوت کرده و از گناهان گذشته و تقصیراتى که در عبادت داشتید یاد کرده و گریه کنید .
با به کار گرفتن این سلسله مسائل به تدریج زنگ دل پاک شده ، و قلب شما به نور الهى صفا مى گیرد ، و شیاطین دل شما را رها کرده ، حق در آن خانه تجلى مى کند .

بیمارى هاى مهلک قلب : ریا

از دیگر گناهان قلب ریا است . ریاکار در تمام اعمالش ، جز جلب خوشنودى دیگران هدفى ندارد .
ریا در اعمال عبادى به طور قطع باعث باطل شدن عمل ، و در اعمال غیر عبادى علت بى ارزش شدن کوشش انسان است .
ریاکار ، در حقیقت دنیا پرست است ، و خدا خواهى او پوششى براى پرده ننگین دنیا پرستى اوست .
ریاکار مى خواهد در میان مردم کسب آبرو کند، تا از این طریق به نان و نوائى برسد، و خواسته هاى شیطانى خویش را اعمال کند .
کسى که داراى خواسته هاى مادى و معنوى است ، و مى بیند براى رسیدن به این خواسته ها ، باید از نیروى مردمى استفاده کند ، و نیروى مردمى جز از طریق جلب رضا و اعتماد آنان بدست نمى آید ، و جلب رضا و اعتماد مردم ، جز از راه نشان دادن عبادات و خوبى ها میسر نیست ، پس به دایره عبادات قدم مى گذارد ، و دست به هر کارى خیرى مى زند ، باید گفت او پهلوان میدان ریا است ، و در حقیقت براى رسیدن به اهداف پلیدش دست به وسائل پاک زده و این همان راهى است که مادیگران تاریخ در گذشته و کمونیست ها در امروز به آن معتقدند که هدف وسیله را توجیه مى کند ، و در آیات و روایات اگر بگویند چنین شخصى مشرک است حق گفته اند .
ما در تاریخ مى خوانیم که ستمگران و زورگویانى که بر ملت هاى دینى حکومت مى کردند دست به کارهاى خیر مى زدند ، مسجد مى ساختند ، زیارت مى رفتند ، خرج قرآن نوشتن و کتاب دینى نوشتن مى دادند ، قرآن چاپ مى کردند ، حرم ائمه تعمیر مى کردند ، گاهى به نماز جماعت حاضر مى شدند ، به فقرا اطعام مى کردند ، دار الایتام و مدرسه مى ساختند ، و از طرفى مبارزان در راه حق و بى گناهان را به زندان مى انداختند ، مظلومان را مى کشتند ، حقوق مردم را پایمال مى کردند ، و خلق خدا را به انواع شکنجه ها مبتلا مى کردند !!
آیا اعمال نیک آنان را جز بر ریا و پوششى بر جنایاتشان به چیز دیگرى مى توان حمل کرد ؟ قلب اگر از ریا خالى نباشد ، انسان نمى تواند عمل واقعى و با ارزش داشته باشد ، و نمى تواند ، در پیشگاه حق داراى مقام بندگى باشد ، پاکى عمل ، و ارزش آن بستگى به قلب سالم از ریا دارد ، و انسان بى ریا از بسیارى از گناهان در امان و مصونیّت است .
بسیارى از مردم هستند ، که در تمام جوانب زندگى زیاد زحمت مى کشند ، و خیلى کار خیر مى کنند ، اما چون زحمات آنان آلوده به ریا است ، براى زحمات و کوشششان عاقبتى نخواهد بود ، و قرآن مجید آنان را از زیانکارترین مردم مى داند :
( قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم بِالأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً )( کهف : 103 ـ 104) .
اى رسول من به امت بگو ، مى خواهید شما را به زیانکارترین مردم خبر دهم ، زیانکارترین مردم آنها هستند ، که عمرشان را در راه حیات دنیاى فانى تباه کردند ، و به خیال باطل مى پنداشتند نیکوکارى مى کنند .

بیمارى هاى مهلک قلب :عجب

دیگر از گناهان قلب عجب است ، عجب کار نیک را از خود دیدن ، و کار خود را بزرگ شمردن ، و خویش را صاحب حق دیدن است .
عجب خود بزرگ بینى و بى عیب دانستن خود ، و خود را از همه برتر انگاشتن است .
عجب براى انسان مورث تکبر ، و تکبر مورث بسیارى از پلیدیهاست !! معجب هر مقامى را حق خود مى داند ، هر موقعیتى را از آن خود حساب مى کند ، عقیده دارد ، که مام احترامات خاص اوست ، توقع دارد همه او را بزرگ ببینند ، و در برابر مقام او خضوع کنند .
انسان گرفتار عجب در هر حدى که از عبادت و نیکوکارى باشد ، بریده از خداست .
انسان باید بداند که تمام نیکى هاى ظاهر و باطن عنایت و عطاى خداست، و تمام زشتى ها و تقصیرات و عیوب از خود انسان است .
انسان همیشه در عبادات باید خود را مقصر دانسته ، و سراسر عباداتش را آلوده به عیب ، کم اخلاصى ، و کم محتوا بداند ، و نسبت به اعمال نیکش در خوف و رجا باشد .
آدمى اگر خود را خوب بداند ، و به قول قرآن در مقام تزکیه و تعریف خویش باشد و تصور کند عبادات و نیکى ها را او انجام مى دهد ، آدمى آلوده و موجودى پلید ، و داراى رنگ شیطانى عجب است ، و این عجب در دنیا و آخرت باعث هلاکت اوست ، قرآن مى فرماید ، تمام نیکى ها عطاى خداست ، و شما هیچ برنامه مثبتى را از جانب خود ندانید :
( أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُم بَلِ اللّهُ یُزَکِّیْ مَن یَشَاءُ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً )( نساء : 49) .
نمى بینى آنان که پاک دلى و نیک نفسى کنند ، و خود را چه قدر پاک مى دانند ، در عمل چه ناپاکند ، خداست که هرکس را بخواهد از رذائل پاک و منزه دارد ، و به قدر رشته خرمائى به کسى ستم نشود .
على (علیه السلام) در مقام تعریف اهل تقوا و عاشقان حق در خطبه همام مى فرماید :
وَإِذا زُکِّیَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا یُقالُ لَهُ وَیَقُولُ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسی مِنْ غَیْری وَرَبّی أَعْلَمُ مِنّی بِنَفْسی اَللَّهُمَّ لا تُؤاخِذْنی بِما یَقُولُونَ وَاجْعَلْنی أَحْسَنَ مِمَّا یَظُنُّونَ .
الهى آن پیر وارسته در ترجمه جمله بالا گوید :
چو آنان را به نیکوئى ستایند *** بیندیشند و بر نیکى فزایند
همى گویند در پاسخ که ما را *** سریرت هست بر خویش آشکارا
به خود مائیم داناتر ز اغیار *** ز ما به داند آن داناى اسرار
پس آن گه با نیاز عشق دمساز *** همى گویند کى داناى هر راز
تو با گفتارشان بر ما مپیچى *** که هیچى را ستایش کرده هیچى
همى گوید به دل کى پاک یزدان *** مرا برتر ز هر پندار گردان
نکوتر ساز ما را زین گمان ها *** الا اى از تو نیکو جسم و جانها
ببخشا آنچه مستور است زایشان *** ز کار زشت و افکار پریشان
امام چهارم (علیه السلام) در دعاى بیستم صحیفه عرضه مى دارد :
وَعَبِّدْنی لَکَ وَلا تُفْسِدْ عِبادَتی بِالْعُجْبِ .
الهى مرا بنده خودت گردان ، و عباداتم را به عجب و خودپسندى تباه مکن .
از دیگر گناهان قلب ، کبر ، سوء ظن ، حقد ، حسادت ، حب دنیا ، تصمیم بر گناه و معصیت است ، که شرح آنها و گناهان دیگرى که به عنوان گناهان قلب گذشت به طور مفصل در ابوابى که مصباح الشریعه آورده خواهد آمد .
خانه قلب اگر بخواهد تجلى گاه نیّت صادقانه گردد ، باید از تمام انى گناهان پاک شود ، قلب آلوده به این گناهان ، قدرت بر نیّت صادقانه ندارد ، معجب ، ریاکار ، حسود ، متکبر ، دارنده سوء ظن ، بخیل ، چگونه مى تواند نیّت صادقانه داشته باشد ؟ باید در گفتار امام ششم که فرمودند :
صاحِبُ النِّیَّةِ الصَّادِقَةِ صاحِبُ الْقَلْبِ السَّلیمِ .
خیلى دقت کرد ، و جداً باید از آلودگى قلب ترسید ، که قلب آلوده خالى از صداقت در نیّت است ، و عمل خالى از صداقت در نیّت ، در نزد حق تعالى کم ارزش یا فاقد ارزش است ، و انسان چون عملش بى ارزش باشد ، نجاتش بس مشکل است !!
لاَِنَّ سَلامَةَ الْقَلْبِ مِنْ هَواجِسِ الْمَحْذُوراتِ تُخَلِّصُ النِّیَّةَ للهِ تَعالى فِى الأُمُورِ کُلِّها ، قالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ : یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَلا بَنُونٌ اِلاّ مَنْ اَتَى اللهَ بِقَلْب سَلیم وَقالَ النَّبِیُّ (صلى الله علیه وآله) : نِیَّةُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَقالَ اَلاَْعْمالُ بِالنِّیَّاتِ وَلِکُلِّ امْرِء ما نَوى .
چرا که سلامت قلب از وساوس شیطانى ، و آلودگیهائى که فضاى روشن دل را تاریک مى کند ، علت خلوص نیّت است ، و خداوند بزرگ فرموده :
روز قیامت روزى است که مال و فرزندان نفع نمى دهند ، آنچه نفع دارد قلبى است که صاحبش آن را سالم نزد خدا آورده باشد ، و پیامبر عزیز اسلام (صلى الله علیه وآله)فرموده : نیّت مؤمن از عملش بهتر است ، و نیز آن جناب فرموده : اعمال به نیات است ، و هر آنچه براى انسان است همان نیّت اوست .
وَلابُدَّ لِلْعَبْدِ مِنْ خالِصِ النِّیَّةِ فی کُلِّ حَرَکَة وَسُکُون اِذْ لَوْ لَمْ تَکُنْ بِهـذَا الْمَعْنى تَکُونُ غافِلاً وَالْغافِلُونَ قَدْ وَصَفَهُمْ اللهُ بِقَوْلِهِ اِنْ هُمْ اِلاّ کَالاَْنْعَامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ سَبیلاً .
عبد نه تنها در عبادات واجبه باید براى خدا نیّت داشته باشد ، بلکه لازم است در تمام حرکات و سکناتش خدا را در نظر بگیرد ، و براى خدا برخیزد و بنشیند ، که اگر در تمام امور براى خدا نیّت کند ، خود را در حصن حصین عنایت حق قرار داده ، و از شرور نفس ، و خطرات شیطان در امان خواهد بود .
و این خلوص نیّت در همه حرکات و سکنات است ، که از انسان موجودى پاک و با ارزش ساخته ، و آدمى را با سعادت دنیا و آخرت روبرو مى کند ، و اگر انسان این طور نباشد جزء اهل غفلت است ، و غافلان همان بدبخت هائى هستند که خداوند در حق آنان فرموده : نیستند مگر مانند چهارپایان بلکه راهى بدتر از آنان دارند ، در جلد دوم شرح به طور مفصل درباره غفلت مسائلى گذشت .
ثُمَّ النِّیَّةُ تَبْدو مِنَ الْقَلْبِ عَلى قَدْرِ صَفاءِ الْمَعْرِفَةِ وَتَخْتَلِفُ عَلى حَسَبِ اِخْتِلافِ الاَْوْقاتِ فی مَعْنى قُوَّتِهِ وَضَعْفِهِ .
دل وقتى از کدورات و اقذار مادى و وساوس شیطانى ، و شکوک و شبهه ها و اضطرابات پاک باشد ، و هم چون آئینه مرکز تجلى فیوضات محبوب باشد ، آن نیّتى که مورد رضایت دوست است از آن دل آشکار مى شود ، و صفا و پاکى قلب ، و دور بودنش از کدورات محصول نورانیّت آن به نور معرفت است .
کسى که از طریق تفکر در بساط هستى ، و دقت در آیات قرآن ، روایات ، نسبت به حضرت حق و شئون او معرفت پیدا کرد ، و قیامت را با چشم دل با کمک گیرى از قرآن دید ، و براى او این حقیقت روشن شد که دنیاى او عمرش بسیار بسیار کوتاه ، و انسان نسبت به آن مسافرى زودگذر است ، و فهمید که دیارى غیر حق وجود ندارد و هرچه هست سایه اى از اوست ، و کارى دست کسى جز خدا نیست ، به نیّت خالصانه مى رسد ، و اعمال و رفتارش با ریشه گرفتن از چنین نیّتى داراى ارزش واقعى خواهد شد .
نیّت بر حسب حالات مکلفین فرق مى کند ، مکلف در صورت اسیر بودن به بندهاى شیطانى و آلوده بودن به رذائل اخلاقى ، نیّتش ضعیف و کم ارزش ، و در صورت آزاد بودن علم و قدرت و اراده اش از هواجس نفسانى نیّتش داراى قوت الهى و نزدیک به حقیقت خلوص یا عین خلوص است .
صاحب نیّت تا راه به حقیقت نبرده باشد ، و پرده هاى ضلالت و گمراهى و حائل هاى نفسانى را از خود دور ننموده باشد ، و اسباب تزلزل و اضطراب را از خود دفع نکرده باشد به نیّت خالص نرسیده و نیّتش با این همه آلودگیها از درجه اعتبار ساقط و ارزش چندانى نخواهد داشت .
وَصاحِبُ النِّیَّةِ الْخالِصَةِ نَفَسُهُ وَهَواهُ مَعَهُ مَقْهُورَتانِ تَحْتَ سُلْطانِ تَعْظیمِ اللهِ تَعالى .
معرفت واقعى به حق ، علت تجلى عظمت حضرت او در قلب است ، تجلى این عظمت باعث مى شود ، که غیر حق در نظر انسان کوچک یا به صورت هیچ و عدم گردد ، در اینصورت انسان چون غیر خدا نمى بیند ، نیّتش جز براى خدا نمى شود ، و راهى هم براى خلوص نیّت و صدق نیّت جز راه معرفت نیست ، و وقتى انسان به این منزل والا رسید ، یعنى غیر به کلى از نظر او محو شد ، و عظمتى جز عظمت حق در میان نماند ، حکومت این عظمت با کمال قدرت و رحمت نفس و هو را مقهور خود کرده ، و جائى براى ورود شوائب به میدان نیّت نمى گذارد ، در این منزل با عظمت است ، که صفتى براى نیّت جز صفت صدق و خلوص نمى ماند .
خداوندا ما هنوز به تماشاى حضرت تو موفق نگشته ایم ، ما هنوز به محضر مقدس تو راه پیدا نکرده ایم ، بین ما غائبان و حاضران درگاه در تمام شئون حیات فرق است ، ما در حالت غیبت به سر مى بریم ، و در این غیبت است که همه چیز غیر تو را حاضر مى بینیم لذا همه چیز پیش ما عظیم است ، و ما هر کارى را مى خواهیم انجام دهیم به نیّت غیر تو انجام مى دهیم و این کمال بدبختى ماست ، راستى ما بدبختیم که هنوز نتوانسته ایم در اعمال و رفتار و حرکات و سکنات خود یک بار نیّت صادقانه داشته باشیم ، خداوندا به عزت و جلالت دست ما را بگیر و ما را به آرزوى واقعى مان که رسیدن به مقام قرب تو و وصل تو و یافتن عظمت تست برسان .
حکیم بزرگوار ملا عبدالرزاق گیلانى مترجم مصباح الشریعه در ذیل جمله بالا مى فرماید : «صاحب نیّت خالص کسى است که مجاهد و مخالفت نفس اماره کند ، و مباغضت و مخالفت این خداعه غراره را لازم داند ، چرا که جویندگان طریف فوز و نجات در جمیع اطوار و حالات احتراز از شر این دشمن قوى و فریب این غرور غوى نموده ، همت بر مجاهده و مدافعه آن که افضل اقسام جهاد است گماشته اند ، چنان که از حضرت رسالت پناه (صلى الله علیه وآله) مروى است که آن حضرت فرمود :
أَفْضَلُ الْجَهادِ مَنْ جاهَدَ نَفْسَهُ الَّتی بَیْنَ جَنْبَیْهِ .
برترین جهاد ، مبارزه با نفسى است که بین دو پهلوست .
و از حضرت صادق مرویست که آن حضرت فرموده :
أُحْذُرُوا أَهْوَاءَکُمْ کَما تَحْذَرُونَ أَعْدَاءَکُمْ فَلَیْسَ شَیْئىٌ أَعْدا لِلرِّجالِ مِنْ اِتِّباعِ أَهَْوائِهِمْ وَحَصائِدِ أَلْسِنَتِهِمْ ;
از هواها به مانند این که از دشمنانتان مى پرهیزید ، بپرهیزید ، چیزى براى مردم دشمن تر از پیروى از هواها و محصولات زبانشان نیست .
مجاهده نفس عبارت از آن است که او را در هواها و خواهش هاى خود ممکن نداشته ، مسخر و مقهور عقل که فرمانفرماى مملکت بدن است سازند ، و مجال سرکشى و نافرمانى او که موجب اختلال ارکان این بنیان الهى است نداده به معونت جنود عقلیه به دفع طغیان و فساد او بپردازند ، تا سلطان عقل در قلمرو بدن تمکن و استقلال یافته و این قلوب که منزلگاه قوافل فیوض الهیه است از فتن و شرور اهواى نفسانى خالى و به زیور آثار خیر و مرضیات ربانى حالى : (آراسته گردد» .

حیاء

وَالْحَیاءُ مِنْهُ .
هرگاه انسان به توفیق الهى آراسته به نور معرفت شود ، و از طریق این معرفت که از بهترین و پر منفعت ترین فیوضات الهى به انسان است ، متصف به خلوص نیّت گردد ، و باطن و ظاهر و سر و علانیه اش با خدا یکى شود ، داراى حیاى از خدا گردد ، و چون حیا در در وجودش پرتو افکند ، حق الهى را آن چنان که باید انجام خواهد داد ، و از کار مخالف رضاى او پرهیز خواهد کرد .
مگر با داشتن معرفت ، و نیّت پاک ، و اقرار به تمام برنامه هاى الهى مى توان مرتکب گناه شد ، و مى توان از حقوق الهیه چشم پوشید ؟
بعضى از فقها ارتکاب گناه را منافى ایمان دانسته ، و قائل به خلود فساق در عذاب جهنم اند ، و عمده دلیل آنان نبود معرفت در اهل گناه و در نتیجه نبود نیّت خالص ، و در حقیقت نبود حیا و شرم از مولا در وجود آنان است ، وقتى حیا نباشد ، انسان چگونه از معصیت کناره گیرى کند ، بهترین نیروئى که آدمى را از گناه باز مى دارد حیا است .
وَهُوَ مِنْ طَبْعِهِ وَشَهْوَتِهِ وَمُنْیَتِهِ .
و این حیا جبلى و طبیعى خلوص نیّت و آرزوى اوست ، دارنده نیّت خالص و صادق از حیا جدا نیست ، و در حقیقت حیا و خلوص نیّت لازم و ملزوم یک دیگرند و از هم جدائى ندارند .
نَفْسُهُ مِنْهُ فی تَعَب وَالنَّاسُ مِنْهُ فی راحَة .
صاحب نیّت صادقه ، به خاطر این که از خواهش ها و هواهاى بى جاى نفس و خواسته هاى غیر الهى اش پرهیز دارد ، نفسش از او در رنج و دیگران از او در راحتند ، راحتى دیگران از او به خاطر اینست که در تمام کارهایش موافق رضاى حق عمل مى کند ، و کسى که موافق رضاى حق عمل کند ، ظلم و جورى از او صادر نمى گردد ، و هرکس ظلم و جورى و آزار و اذیتى از او صادر نشود ، دیگران از او در راحتند ، یا معناى جمله این است ، که صاحب نیّت صادقانه ، به خاطر نیّتش دست به هر کار خیرى اعم از عبادت و خدمت به خلق مى زند ، و این عبادت و خدمت براى او رنج است و براى دیگران راحت .
در پایان شرح حدیث نیّت ، نکته مهمى را که در ایجاد نیّت صادقانه نقش مهمى دارد ، نباید ناگفته گذاشت ، و آن این است که انسان در همه شئون حیات باید نظامات قرار دادى حضرت حق را به احسن وجه مراعات نماید ، تا با مراعات نظامات الهى به واقعیات رسیده ، و از هر برنامه اى نتیجه لازم عاید او گردد .
ما در زندگى خود با سلسله مسائلى از قبیل اعضا و جوارح جسمى ، نفس ، قلب ، عقل ، فقیه ، امام ، نبى ، الله روبرو هستیم ، در این سلسله مسائل تقدم واقعى با کیست و کدامیک از این واقعیات بر دیگرى حاکم است ؟
ما باید به دستور حق ، و راهنمائى انبیا و ائمه و اولیا نظامات مربوط به این مسائل را با کمال دقت رعایت نمائیم ، تا از زندگى بهره الهى ببریم .
خداوند در رأس همه امور است و او مفیض فیض و مبدء هر خیرى است ، حضرتش دستوراتش را به پیامبر ابلاغ مى کند ، و به صورت قرآن و وحى و الهام در اختیار او قرار مى دهد ، پیامبر آنچه دارد به امام منتقل مى نماید و امام به فقیه ، عقل باید تمام احکام لازم را از فقیه بگیرد ، زیرا در وجود انسان عقل واسطه دریافت است ، قلب باید دریافت عقل را تفقه کرده و بفهمد ، سپس باید نفس را حاضر به گرفتن یافته هاى عقل کرد ، و آن گونه باید نفس آگاه را مؤدب نمود که دانسته خود را بوسیله اعضا و جوارح تحقق عملى دهد ، و نتیجه این گونه عمل هم بدون شک حیات جاویدان بهشتى است .
پس باید اعضا و جوارح تابع نفس الهى و نفس تابع نور قلب ، و قلب تابع عقل ، و عقل پیرو فقیه جامع الشرایط باشد ، علم فقیه ریشه در امامت و امامت ریشه در نبوت و نبوت ریشه در ربوبیت حضرت حق دارد ، انسان اگر خود را حاضر کند ، در این گردونه قرار بگیرد ، در تمام امور نیّتى جز خدا ، و اراده اى جز حضرت حق نخواهد داشت .
حکیم صفاى اصفهانى ، آن شوریده شیدا در این زمینه فرماید :
شبى که دیده بدیدار دوست باز کنم *** دم سپیده ز خورشید احتراز کنم
بود وضوى من از آب چشم و طاعتم این *** که رو بقبله ابروى او نماز کنم
پرم به عرش حقیقت ز آشیانه آز *** دو بال بسته مرغ نیاز باز کنم
مرا که ساعد سلطان بود مساعد پاى *** چرا نشیمن خود آشیان آز کنم
شکار نسر حقیقت کنم بقوت سیر *** کبوتر دل شوریده شاهباز کنم
هر آنچه یار فزاید بناز گو بفزاى *** که هرچه هست مرا جمله را نیاز کنم
من ار نیاز کنم خویش را بحضرت دوست *** بهرچه هست به تأیید دوست ناز کنم
رسیده ام به میان و به موى دلبر خویش *** اگر میان وى از موى امتیاز کنم
ز خاک کوى تو دل را دهم طراز به روى *** دل فسرده چو روى بت طراز کنم
اگر بدست من افتد شکنج طره بخت *** ز گرد راه تو آن طره را طراز کنم
ز خاک پاى تو آبى زنم بر آتش دل *** دل هوائى خود را محل راز کنم
حدیث موى تو گویم دم از غم تو زنم *** به گفتگوى تو افسانه را دراز کنم
منبع:http://erfan.ir
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد