راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

ذکر به حقیقت.عرفان اسلامی (40) ذکرو..........

  عرفان اسلامی (40) ذکر

عرفان اسلامی (40) ذکر
عرفان اسلامی (40) ذکر

نویسنده : استاد حسین انصاریان

شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

باب پنجم : در بیان ذکر

قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) : مَنْ کَانَ ذَاکِراً للهِِ عَلَى الْحَقیقَةِ فَهُوَ مُطیعٌ وَمَنْ کانَ غافِلا فَهُوَ عاص .
وَالطَّاعَةُ عَلامَةُ الْهِدایَةِ وَالْمَعْصِیَةُ عَلامَةُ الضَّلالَةِ وَأَصْلُهُما مِنَ الذِّکْرِ وَالْغَفْلَةِ .
فَاجْعَلْ قَلْبَکَ قِبْلَةً لِلِسانِکَ لا تُحَرِّکْهُ إِلاّ بِإِشارَةِ الْقَلْبِ وَمُوافَقَةِ الْعَقْلِ وَرِضَى الاْیمانِ فَإِنَّ اللهَ عالِمٌ بِسِرِّکَ وَجَهْرِکَ وَهُوَ عالِمٌ بِما فِی الصُّدورِ فَضْلا عَنْ غَیْرِهِ .
وَکُنْ کَالنَّازِعِ رُوحَهُ أَوْ کَالْواقِفِ فِی الْعَرَضِ الاَْکْبَرِ غَیْرَ شاغِل نَفْسَکَ عَمَّا عَناکَ مِمَّا کَلَّفَکَ بِهِ رَبُّکَ فی أَمْرِهِ وَنَهْیِهِ وَوَعْدِهِ وَوَعیدِهِ .
وَاغْسِلْ قَلْبَکَ بِماءِ الْحُزْنِ وَلا تَشْغَلْها بِدُونِ ما کَلَّفَکَ وَاجْعَلْ ذِکْرَ اللهِ مِنْ أَجْلِ ذِکْرِهِ لَکَ فَإِنَّهُ ذِکْرُکَ وَهُوَ غَنِىٌّ عَنْکَ فَذِکْرُهُ لَکَ أَجَلُّ وَأَشْهى وَأَتَمُّ مِنْ ذِکْرِکَ لَهُ وَأَسْبَقَ .
وَمَعْرِفَتِکَ بِذِکْرِهِ لَکَ یُورِثُکَ الْخُضُوعَ وَالاِْسْتِحْیاءَ وَالاِْنْکِسارَ وَیَتَوَلَّدُ مِنْ ذلِکَ رُؤْیَةُ کَرَمِهِ وَفَضْلِهِ السَّابِقِ وَتَخْلُصُ لِوَجْهِهِ وَتَصْغُرُ عِنْدَ ذلِکَ طاعاتِکَ وَإِنْ کَثُرَتْ فی جَنْبِ مِنَنِهِ .
وَرُؤْیَتُکَ ذِکْرَکَ لَهُ تُورِثُکَ الرِّیا وَالْعُجْبَ وَالسَّفَهَ والْغِلْظَةَ فی خَلْقِهِ وَاسْتِکْثارَ الطَّاعَةِ وَنِسْیانَ کَرَمِهِ وَفَضْلِهِ .
وَلا یَزْدادُ بِذلِکَ مِنَ اللهِ إِلاّ بُعْداً وَلا یَسْتَجْلِبُ بِهِ عَلى مُضِىِّ الاَْیَّامِ إِلاّ وَحْشَةً . وَالذِّکْرُ ذِکْرانِ : ذِکْرٌ خالِصٌ بِمُوافَقَةِ الْقَلْبِ ، وَذِکْرٌ صادِقٌ
یَنْفی ذِکْرَ غَیْرِهِ کَما قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله) إِنّی لا أُحْصی ثَناءً عَلَیْکَ أَنْتَ کَما أَثْنَیْتَ عَلى نَفْسِکَ .
فَرَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله) لَمْ یَجْعَلْ لِذِکْرِهِ مِقْداراً عِنْدَ عِلْمِهِ بِحَقیقَةِ سابِقَةِ ذِکْرِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ مِنْ قَبْلِ ذِکْرِهِ لَهُ فَمِنْ دُونِهِ أَوْلى .
فَمَنْ أَرادَ أَنْ یَذْکُرَ اللهَ فَلْیَعْلَمْ أَنَّهُ ما لَمْ یَذْکُرِ اللهُ الْعَبْدَ بِالتَّوْفیقِ لِذِکْرِهِ لا یَقْدِرُ الْعَبْدُ عَلى ذِکْرِهِ .
قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) : مَنْ کَانَ ذَاکِراً للهِِ عَلَى الْحَقیقَةِ فَهُوَ مُطیعٌ وَمَنْ کانَ غافِلا فَهُوَ عاص

ذکر به حقیقت

امام ششم (علیه السلام) مى فرماید : کسى که به حقیقت یاد خداست ، بنده اى است مطیع و عبدى است فرمانبردار ، و انسانى است که در مدار اطاعت از حق قرار گرفته ، و جان و قلبش به نور هدایت روشن است ، زیرا یاد حقیقى حق ، این معنا را به انسان توجه مى دهد ، که انسان در محضر خداست ، و خداوند تبارک و تعالى به تمام شئون ظاهر و باطن او آگاه است ، و هیچ چیز از نظر حضرتش پنهان و پوشیده نیست ، در اینصورت و در این حال و با این چنین ذکر و یاد ، حیاء انسان ، که از مایه هاى پر برکت الهى است تجلى کرده ، و بر مملکت ظاهر و باطن آدمى حاکم مى گردد ، و انسان را در میدان اطاعت و ترک گناه قرار مى دهد .........
http://up.iranblog.com/2161/1269554113.gif

  عرفان اسلامی (40) ذکر
عرفان اسلامی (40) ذکر
عرفان اسلامی (40) ذکر

نویسنده : استاد حسین انصاریان

شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

باب پنجم : در بیان ذکر

قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) : مَنْ کَانَ ذَاکِراً للهِِ عَلَى الْحَقیقَةِ فَهُوَ مُطیعٌ وَمَنْ کانَ غافِلا فَهُوَ عاص .
وَالطَّاعَةُ عَلامَةُ الْهِدایَةِ وَالْمَعْصِیَةُ عَلامَةُ الضَّلالَةِ وَأَصْلُهُما مِنَ الذِّکْرِ وَالْغَفْلَةِ .
فَاجْعَلْ قَلْبَکَ قِبْلَةً لِلِسانِکَ لا تُحَرِّکْهُ إِلاّ بِإِشارَةِ الْقَلْبِ وَمُوافَقَةِ الْعَقْلِ وَرِضَى الاْیمانِ فَإِنَّ اللهَ عالِمٌ بِسِرِّکَ وَجَهْرِکَ وَهُوَ عالِمٌ بِما فِی الصُّدورِ فَضْلا عَنْ غَیْرِهِ .
وَکُنْ کَالنَّازِعِ رُوحَهُ أَوْ کَالْواقِفِ فِی الْعَرَضِ الاَْکْبَرِ غَیْرَ شاغِل نَفْسَکَ عَمَّا عَناکَ مِمَّا کَلَّفَکَ بِهِ رَبُّکَ فی أَمْرِهِ وَنَهْیِهِ وَوَعْدِهِ وَوَعیدِهِ .
وَاغْسِلْ قَلْبَکَ بِماءِ الْحُزْنِ وَلا تَشْغَلْها بِدُونِ ما کَلَّفَکَ وَاجْعَلْ ذِکْرَ اللهِ مِنْ أَجْلِ ذِکْرِهِ لَکَ فَإِنَّهُ ذِکْرُکَ وَهُوَ غَنِىٌّ عَنْکَ فَذِکْرُهُ لَکَ أَجَلُّ وَأَشْهى وَأَتَمُّ مِنْ ذِکْرِکَ لَهُ وَأَسْبَقَ .
وَمَعْرِفَتِکَ بِذِکْرِهِ لَکَ یُورِثُکَ الْخُضُوعَ وَالاِْسْتِحْیاءَ وَالاِْنْکِسارَ وَیَتَوَلَّدُ مِنْ ذلِکَ رُؤْیَةُ کَرَمِهِ وَفَضْلِهِ السَّابِقِ وَتَخْلُصُ لِوَجْهِهِ وَتَصْغُرُ عِنْدَ ذلِکَ طاعاتِکَ وَإِنْ کَثُرَتْ فی جَنْبِ مِنَنِهِ .
وَرُؤْیَتُکَ ذِکْرَکَ لَهُ تُورِثُکَ الرِّیا وَالْعُجْبَ وَالسَّفَهَ والْغِلْظَةَ فی خَلْقِهِ وَاسْتِکْثارَ الطَّاعَةِ وَنِسْیانَ کَرَمِهِ وَفَضْلِهِ .
وَلا یَزْدادُ بِذلِکَ مِنَ اللهِ إِلاّ بُعْداً وَلا یَسْتَجْلِبُ بِهِ عَلى مُضِىِّ الاَْیَّامِ إِلاّ وَحْشَةً . وَالذِّکْرُ ذِکْرانِ : ذِکْرٌ خالِصٌ بِمُوافَقَةِ الْقَلْبِ ، وَذِکْرٌ صادِقٌ
یَنْفی ذِکْرَ غَیْرِهِ کَما قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله) إِنّی لا أُحْصی ثَناءً عَلَیْکَ أَنْتَ کَما أَثْنَیْتَ عَلى نَفْسِکَ .
فَرَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله) لَمْ یَجْعَلْ لِذِکْرِهِ مِقْداراً عِنْدَ عِلْمِهِ بِحَقیقَةِ سابِقَةِ ذِکْرِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ مِنْ قَبْلِ ذِکْرِهِ لَهُ فَمِنْ دُونِهِ أَوْلى .
فَمَنْ أَرادَ أَنْ یَذْکُرَ اللهَ فَلْیَعْلَمْ أَنَّهُ ما لَمْ یَذْکُرِ اللهُ الْعَبْدَ بِالتَّوْفیقِ لِذِکْرِهِ لا یَقْدِرُ الْعَبْدُ عَلى ذِکْرِهِ .
قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) : مَنْ کَانَ ذَاکِراً للهِِ عَلَى الْحَقیقَةِ فَهُوَ مُطیعٌ وَمَنْ کانَ غافِلا فَهُوَ عاص .

ذکر به حقیقت

امام ششم (علیه السلام) مى فرماید : کسى که به حقیقت یاد خداست ، بنده اى است مطیع و عبدى است فرمانبردار ، و انسانى است که در مدار اطاعت از حق قرار گرفته ، و جان و قلبش به نور هدایت روشن است ، زیرا یاد حقیقى حق ، این معنا را به انسان توجه مى دهد ، که انسان در محضر خداست ، و خداوند تبارک و تعالى به تمام شئون ظاهر و باطن او آگاه است ، و هیچ چیز از نظر حضرتش پنهان و پوشیده نیست ، در اینصورت و در این حال و با این چنین ذکر و یاد ، حیاء انسان ، که از مایه هاى پر برکت الهى است تجلى کرده ، و بر مملکت ظاهر و باطن آدمى حاکم مى گردد ، و انسان را در میدان اطاعت و ترک گناه قرار مى دهد .
ذکر به حقیقت است ، که آدمى را مؤدب به آداب دوست نموده ، و از انسان ، موجودى خدائى ، و عنصرى الهى مى سازد .
ذکر به حقیقت است که انسان را با شئون حق آشنا ساخته و او را وادار به پرواز در ملکوت عالم مى کند .
ذکر به حقیقت است ، که باب توبه را به روى انسان باز کرده ، و آدمى را در گروه تائبین که سخت مورد محبت و عشق دوستند قرار مى دهد .
ذکر به حقیقت است ، که در تمام گناهان را به روى انسان مى بندد ، و راه نفوذ شیطان هاى داخلى وخارجى ودرونى وبرونى را به روى انسان مسدود مى نماید .
ذکر به حقیقت است ، که زمینه پدید شدن کرامت ، شرافت ، اصالت ، معرفت ، حقیقت ، واقعیت ، درستى ، راستى ، و صفات حسنه ، و اخلاق الهى را در صفحه وجود و هستى آدمى فراهم مى کند .
ذکر به حقیقت است ، که آدمى را از بیماریهاى مهلک قلب و نفس مى رهاند ، و ظرف وجود انسان را منبع تجلى کمالات و حسنات مى سازد .
ذکر به حقیقت است ، که آدمى را در راه علم و معرفت ، و بینائى و آگاهى ، قرار داده ، و از این راه وسیله آشنا شدن انسان را ، با انبیا و امامان ، و اولیا و عارفان فراهم آورده ، و آدمى را در مجمع روحانیان قرار داده ، و به سرچشمه هاى فضیلت رسانده ، و عطش انسان را براى یافتن حقایق تا سرحد بى نهایت بالا مى برد .
ذکر به حقیقت است ، که قلب را از قساوت و تاریکى در آورده ، و این عضو پر ارزش را عرش الهى کرده ، و از رقت و عطوفت و مهربانى ، نسبت به بندگان حق مالامال مى کند.
ذکر به حقیقت است ، که مشعلى از نور حق در دل ، روشن مى کند ، و در سایه این روشنى است ، که انسان گذشته بین و آینده نگر مى گردد ، و به تدریج ، حجابهاى ظلمانى از جلوى دیدگان قلب دور شده ، و سرانجام از انسان یک پارچه نور و گوهرى تابناک مى سازد .
ذکر به حقیقت است ، که ایمان را در دل استوار ساخته ، و جان را براى پرواز در فضاى قدس سبکبال کرده ، و باعث پدید آمدن شرح صدر که از اعظم نعمت هاى الهى است مى گردد .
ذکر به حقیقت است ، که انسان را به وادى محبت دوست کشانده ، و با به یکسو زدن پرده کدورت ها ، زمینه کشف و شهود را براى انسان فراهم مى کند ، و در این صورت آدمى با نور قلب ، به مشاهده انوار عظمت و جلال و زیبائى مطلق موفق مى گردد ، و سراپاى وجودش از دیدن جمال معنوى یار غرق در عشق آتشین شده از کل عالم چشم مى پوشد ، و تنها به تماشاى شاهد بزم انس مشغول مى گردد ، و وجود همین عشق و محبت برخاسته از ذکر به حقیقت است که علاج تمام دردهاى معنوى انسان است !!
عارف منصف ، فرزانه به اخلاق اسلامى متصف ، محو دیدار دوست ، عاشق مبتلا به عشق محبوب ، علاء الدوله سمنانى در این زمینه مى فرماید :
اى عشق طبیب درد مائى *** دیوانه عشق را دوائى
تو آب حیات جاودانى *** از کوثر لطف ایزد آئى
سیمرغ هواى لامکانى *** ز آشانه خاص کبریائى
در دیده عقل و چشم ایمان *** ماننده کحل توتیائى
جوهر چو صدف تو هم چو درى *** وین جسم چو مس تو کیمیائى
هم چون عرضند جوهر و جسم *** قائم به تو چون توان مائى
تو همدم خاص اصدقائى *** تو محرم راز انبیائى
تو شهپر مرغ جبرئیلى *** تو زین براق مصطفائى
تو مصدر عالم وجودى *** تو مسطر خط استوائى
مفتاح کنوز علم غیبى *** کشاف رموز اولیائى
تو جان جهان ذاکرانى *** مجموعه رحمت هدائى
تو چشم چراغ اولیائى *** سر دفتر صدقى و صفائى
تو گوهر کان قبض و بسطى *** سرمایه خوفى و رجائى
تو قوت جمیع عارفانى *** قوت فرق بلا و لائى
در مجلس انس بى دلانش *** ماننده شمع با ضیائى
در ظلمت عشق عاشقان را *** از نور وصال ره نمائى
بر گلبن جان صادقانش *** تو بلبل مست خوش نوائى
اندوه دل و بلاى جانى *** شیرین اندوه و خوش بلائى
در عالم راستى به تحقیق *** تو عین عنایت خدائى
اى عشق تو محض لطف حقى *** وى عقل به نفس مبتلائى
با چون و چرا و قال و قیلى *** پیوسته از آن در ابتلائى
اى عقل خرف برون رو اى عشق *** در خانه دل تو کدخدائى
بنشین به مراد و حکم میران *** در ملکت جان تو پادشائى
دل خانه تست خوش فرود آى *** بیگانه نه اى تو آشنائى
فرزین خرد پیاده شد تا *** تو شاه بساط این گدائى
شک نیست که ما توئیم تو ما *** گه گاه ز ما چرا جدائى
من ترک هواى خود گرفتم *** گرزان که تو بر سر رضائى
شادى دلم توئى نگارا *** هرچند که بیش غم فزائى
مرآت مرا که زنگ خوردست *** از غایت لطف مى زدائى
ذکر به حقیقت است ، که انسان را به یاد عنایات و الطاف و محبت هاى حضرت حق انداخته ، الطاف و عنایاتى که پر توش از صلب پدر نسبت به آدمى تجلى کرده ، و کران تا کران حیات انسان را در آغوش گرفته ، الطاف و عنایاتى که آثارش ، در روزى انسان ، در سلامت و عافیت جسم و جان ، در محفوظ ماندن آدمى از انواع شرور و خطرات ظهور دارد .
توجه حقیقى به این الطاف و عنایات بدون چون و چرا انسان را در برابر حضرت یار وادار به تسلیم کرده ، و موجودیت انسان را از انوار عبادت و بندگى روشن نموده ، و نمى گذارد آدمى از خواسته هاى به حق محبوبش تخلف کرده ، دچار گناه و عصیان گردد .
آرى ذکر اگر بر پایه حقیقت و درستى باشد ، و رنگ صدق و صفا در آن یافت شود علت مطیع بودن انسان خواهد بود ، طهارت جان و پاکى فکر ، و خلوص نیّت ، و آراستگى در عمل ، محصول ذکر به حقیقت است .
ذاکر واقعى ، هم عامل به دستورات مولاست ، هم پاک از آلودگیها و معاصى ، ذاکر واقعى علاوه بر مطیع بودن خودش نسبت به حضرت حق ، حرارت و جذبه ذکرش غافلان را نیز بیدار کرده ، و گم شدگان راه را به راه الهى هدایت مى کند . عارف پاک باخته ، نکته سنج جان سوخته ، شیداى شوریده ، مجنون صحراى عشق ، شب زنده دار دل آگاه ، بیناى راه ، آزاد از هوا حضرت الهى قمشه اى ، آن نغمه سراى گلستان جان ، و هزار دستان بوستان مهر و وفا در این زمینه که ذکر به حقیقت ذاکران ، خفتگان را نیز بیدار مى کند در کتاب «نغمه الهى» داستانى را بدین مضمون در شرح این جمله از خطبه متقین که حضرت مولى الموالى مى فرماید :
أَنْفُسُهُمْ عَفیفَةٌ .
به نظم کشیده :
شنیدستم زنى صاحب جمالى *** فقیرى بى نوا در قحط سالى
به دامان کودکانى داشت مضطر *** که نانشان بود از آب دیده تر
ز بهرِ کودکان با فکر و تشویش *** روان شد بر درِ همسایه خویش
مگر همسایه اش آهنگرِ راد *** به بخشد قوت و از غم گردد آزاد
کز آن دارا برآید آرزویش *** شود نانِ یتیمان آبرویش
قضا را چشم آن همسایه ناگاه *** به هنگام حدیث افتاد بر ماه
چه آهنگر به رخسارش نظر کرد *** طمع بر حسنِ آن رشک قمر کرد
به جانش آتشِ شهوت بر افروخت *** که این آتش هزاران خانمان سوخت
دلش در دام زلف آن گل اندام *** مسخر شد چو مرغ خسته در دام
شده شیرى شکار آهوى چشم *** معاذ الله ز دست شهوت و خشم
بسا دل کز نگاهى رفته از دست *** سپرلطف حق است ازتیر این شست
نگاه دیده جانها داده بر باد *** ز جور دیده دلها گشته ناشاد
غرض مرغ خرد صید هوس گشت *** عجب عنقاى جان صیدمگس گشت
دلش شد پاى بند آن پرى چهر *** تعالى الله چه زنجیرى بود مهر
بداد از کف همه دین و دلش را *** که سوزد برق شهوت حاصلش را
چه حاجات زن غمدیده بشنید *** به پاسخ با نوید و وجد و امید
بگفت اى جان اگر کامم برآرى *** تو را بخشم هر آن حاجت که دارى
بگفتا شرمى اى منعم خدا را *** بگفت ایزد ببخشد جرم ما را
بگفت از شرع و آئین یاد کن یاد *** بگفت این دل به وصلت شاد کن شاد
بگفت از راه شیطان باز شو باز *** بگفت اى نازنین کم ناز شو ناز
بگفتا پند قرآن گوش کن گوش *** بگفت از جام غفران نوش کن نوش
بگفت از آب چشمانم بیندیش *** بگفت آتش مزن بر این دل ریش
بگفت آهنگرا آهندلى چند *** بترس از آتش قهر خداوند
صفا کن دامن پاکم به یزدان *** گناه آلوده شهوت مگردان
جوانمردا جوانمردى کن امروز *** بکش نفس آتش عصیان میفروز
جوابش داد کى ماهِ گل اندام *** گنه را توبه عذر آمد سرانجام
به آب توبه چشم اى یار مهوش *** نشاند شعله صد دوزخ آتش
چو دید از پند و استعفاف و زارى *** نپوشد خیره چشم از نابکارى
زن از بیم هلاک کودکانش *** مهیا شد و لیک افسرد جانش
بگفتا حاضرم لکن بدین عهد *** که در خلوت تو با من گسترى عهد
بجز ما هیچ کس دیگر نباشد *** که چشم ناظرى بر در نباشد
بگفت اى جان یقین دار کین چنین کار *** بخلوت باید از هر یار و اغیار
بساط عیش چو کرد او مهیا *** بخلوت خانه با آن یار زیبا
بگفت آن ماه کى مرد وفادار *** تو گفتى نیست جز ما و تو دیار
در این محفل کنون الا تو و من *** بود ناظر خداى پاک ذو المن
در آن خلوت که حاضر باشد آن شاه *** نشاید این عمل اى مرد آگاه
چه بشنیداین سخن زود آن جوانمرد *** برآورد آتشین آه از دل سرد
چنان این پند بر جانش اثر کرد *** که آن مشتاق را زیر و زبر کرد
پشیمان گشت و افغان کرد و احسان *** بر آن نیکو زن پاکیزه دامان
خدایش هم جزاى مخلصان داد *** به رویش در ز لطف خاص بگشاد
هم آتش رابه دستش سردو خوش کرد *** هم آهن برد فرمان در کف مرد
کرامت را وى از ترک هوا یافت *** ز بیم آتش قهر خدا یافت
آرى ، انسانى که در مدار نورانى ذکر به حقیقت است ، در برخورد به اوامر الهى ، مجرى امر است ، و در برخورد به گناه حافظ پاکى و ورع خویش ، و نیز حافظ دیگران از افتادن به چاه تباهى و ضلالت است .
براى بدست آوردن معرفت حق ، و شناخت انبیا و اولیاء و آشنائى با ائمه طاهرین و فراگیرى محتویات وحى بکوشیم ، که حاصل این معرفت و شناخت ، و این آشنائى و آگاهى ذکر به حقیقت است ، و همین گونه ذکر است ، که انسان را در گروه مطیعین قرار داده ، و از جمع آلودگان و عاصیان دور نگاه مى دارد .
ذکر اگر محرک انسان به سوى واقعیات نباشد ، عین غفلت است ، و از غفلت جز معصیت نخیزد !! و به قول حضرت صادق (علیه السلام) :
مَنْ کانَ ذاکِراً للهِِ عَلَى الْحَقیقَةِ فَهُوَ مُطیعٌ وَمَنْ کانَ غافِلا عَنْهُ فَهُوَ عاص .
منبع: http://erfan.ir
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد