توفیق عبادت عبادت حقیقتى است مرکّب از یک سلسله واقعیّتها و حقایق که این مقدّمه گنجایش تفسیر و توضیح آن را ندارد ، به خواست حق در ابوابى که در زمینه این مسئله خواهد آمد به شرح و بیانش مىپردازم .عارفان گول این چند روزه ظاهر را نخوردند ، تن به لذّات غلط ندادند و حیات آخرت به زندگى عاریت نفروختند .صاحب «کشف الحقائق» مىگوید : بدان که اهل شریعت و اهل حکمت مىگویند : حیات دنیا چند روز بیش نیست و حیات آخرت را هرگز انقطاع نمىباشد ، پس هرکه حقیقت دنیا را شناخت و غرض و مقصود دنیا را دانست و اجتماع نور را با ظلمت ، یعنى اجتماع روح را که نور محض است با قالب که ظلمت محض است معلوم کرد و دانست که فایده وى چیست و حیات دنیا را به همان کار که غرض و مقصود است صرف کرد و حیات دنیا را فداى حیات آخرت گردانید و در این حیات دنیا همه رنج و مجاهده اختیار کرد با قید آن که در حیات آخرت همه آسایش و مشاهده باشد ، یعنى تمام حیات دنیا را به کسب عمل صالح و به طلب علم نافع که تخم حیات طیّبه و سبب لذّت دائمه است مصروف گردانید...........
عبادت
حقیقتى است مرکّب از یک سلسله واقعیّتها و حقایق که این مقدّمه گنجایش
تفسیر و توضیح آن را ندارد ، به خواست حق در ابوابى که در زمینه این مسئله
خواهد آمد به شرح و بیانش مىپردازم .عارفان گول این چند روزه ظاهر را
نخوردند ، تن به لذّات غلط ندادند و حیات آخرت به زندگى عاریت نفروختند
.صاحب «کشف الحقائق» مىگوید : بدان که اهل شریعت و اهل حکمت مىگویند :
حیات دنیا چند روز بیش نیست و حیات آخرت را هرگز انقطاع نمىباشد ، پس هرکه
حقیقت دنیا را شناخت و غرض و مقصود دنیا را دانست و اجتماع نور را با ظلمت
، یعنى اجتماع روح را که نور محض است با قالب که ظلمت محض است معلوم کرد و
دانست که فایده وى چیست و حیات دنیا را به همان کار که غرض و مقصود است
صرف کرد و حیات دنیا را فداى حیات آخرت گردانید و در این حیات دنیا همه رنج
و مجاهده اختیار کرد با قید آن که در حیات آخرت همه آسایش و مشاهده باشد ،
یعنى تمام حیات دنیا را به کسب عمل صالح و به طلب علم نافع که تخم حیات
طیّبه و سبب لذّت دائمه است مصروف گردانید ، در حیات آخرت در آسایش و راحت
افتاد .و هرکه حقیقت حیات دنیا را نشناخت و ندانست که غرض و مقصود از حیات
دنیا چیست و در حیات دنیا همه راحت و آسایش اختیار کرد ، یعنى تمام حیات
دنیا را به طلب لذّات و شهوات بدنى که تخم عذاب و عقوبت است مصروف گردانید ،
در حیات آخرت به عذاب و عقوبت گرفتار باشد این است معناى « الدُّنیا
مَزْرَعَةُ الآخِرَةِ » .و این است معناى کریمه : مَن کَانَ یُرِیدُ
حَرْثَ الاْخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِى حَرْثِهِ وَمَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ
الدُّنْیَا نُوْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِى الآخِرَةِ مِن نَصِیبٍ .کسى
که زراعت آخرت را بخواهد ، بر زراعتش مىافزاییم و کسى که زراعت دنیا را
بخواهد ، اندکى از آن را به او مىدهیم ، ولى او را در آخرت هیچ بهره و
نصیبى نیست .[ وَاسْتَعْبَدَهُمْ بِالْعِبادَةِ عَلى مُشاهِدَتِهِ ]از آنان
بندگى خالصانه خواست ، تا از برکت آن بندگى به مشاهده انوار جلال و جمال
با چشم قلب موفّق شوند .[ وَدَعاهُمْ إِلى رَحْمَتِهِ ]و آنان را به سوى
رحمت خودفراخواند . [
وَصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ إِمامِ الْمُتَّقینَ ، وَقائِدِ
الْمُوَحِّدینَ وَمُونِسِ الْمُقَرَّبینَ وَعَلى آلِهِ الْمُنْتَخَبینَ ]و
درود و رحمت الهى بر محمّد صلىاللهعلیهوآله پیشواى پرهیزکاران و
کشاننده اهل توحید به بهشت و همنشین بندگان مقرّب حضرت محبوب و بر آل او که
زبده کائنات و برگزیدگان حقّند .الهى ! اى امید درماندگان ! اى یاور
بیچارگان ! اى تکیهگاه از راه ماندگان ! اى سرمایه افتادگان ! باز هم به
پیشگاهت عرضه مىدارم : دستم تهى است ، پروندهام خالى است ، دلم سیاه و
مویم سپید است ، امیدم از همه چیز بریده و تنها دل به تو بستهام ، از غم
دنیا فارغم کن ، از ملالت و کسالت نجاتم ده ، مرگم را شهادت در راهت مقرّر
فرما و در دنیا و آخرت دستم را از دامن لطف و رحمتت کوتاه مگردان .
روى بنما به ما مکن مستور
اى به هفت آسمان چو مه مشهور
ما یکى جمع عاشقان زهوس
آمدیم از سفر زراهى دور
اى که در عین جان خود دارى
آمدیم از سفر زراهى دور
سر فرو کن زبام و خوش بنگر
جانب جمع عاشقى رنجور
ساقى عارفان شرابى ده
کان نه از خم بود نه از انگور
زان شرابى که بوى جوشش او
مردگان را کشد برون از گور
برگرفته از کتاب عرفان اسلامی