راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

مکتب‏هاى مدّعى عرفان

مکتب‏هاى مدّعى عرفان

در سطور گذشته بیان شد که عرفان واقعیّتى است الهى که به صورت جذبه و حال در نهاد انسان ریشه دارد و سرچشمه آن رحمت و عنایت خداست و رشد دهنده‏اش نبوّت انبیا و امامت امامان  علیهم‏السلام و نصایح و مواعظ عالمان ربّانى است ، عالمانى که شاگردان مخلص مکتب نبوّت و امامت‏اند . متأسّفانه در تاریخ حیات گروهى از این جذبه و کشش و حال درونى انسان سوء استفاده کرده و جداى از قواعد الهى و حکمت ربّانى ، قواعد و دستورها و مسائلى از پیش خود ساخته و بشر جستجوگر را به سوى خود دعوت نموده و او را به راهى غیر از راه حضرت محبوب انداختند و از حریم نبوّت و امامت دور کرده ، به ضلالت و گمراهى کشیده و بین آنان و حقیقت تفرقه ایجاد کردند . من فکر نمى‏کنم مدّعیان عرفان در یونان و هند و ایران قدیم از انبیاى الهى خبر نداشتند ، چنان چه رؤساى صوفیّه اهل تسنّن در عصر بنى امیّه و بنى عبّاس بى خبر از امامت امامان معصوم شیعه نبودند . ولى هواى نفس مدّعیان مکاتب عرفانى اجازه نداد مردم نیازهاى باطنى خود را به وسیله وحى برطرف کنند ، چنان چه سردمداران صوفى گرى در عصر ائمه  علیهم‏السلام اجازه ندادند مردم متوسّل به ولایت شده و از آن منبع تغذیه کنند . تأسّف بارتر این که هر روز در گوشه‏اى هوى پرستى ، با علم به نبوّت انبیا ، ادّعایى سر داد و در نتیجه گرایش گروهى به او مکتبى به وجود آمد . تعداد این مکتب‏ها به اندازه‏اى است که تا کنون شماره دقیقى از آن‏ها به دست نیامده . در یک مجلّه علمى خواندم که در هندوستان فعلى بیش از پانزده میلیون مکتب که قسمت عمده‏اى از آن مدّعى عرفان است وجود دارد ! ! اگر مکاتب قدیم یونان و اسکندریّه و ایران را هم به آن‏ها اضافه کنیم معلوم نیست چه عددى شود . قواعد آن مکتب‏ها از آن جا که ساخته و پرداخته فکر محدود بشرى است نه این که سود چندانى براى دنیا و آخرت مردم نداشت بلکه از جهاتى براى انسان و انسانیّت ضرر به بار آورد . آگاهان راه ، علماى عامل ، سالکان طریق ، عارفان عاشق و خلاصه آنان که صد در صد مورد قبول شرع مطهّرند ، اگر از عرفان دم مى‏زنند ، اگر به عارفان دعوات مى‏کنند ، مقصود عرفان محصول یونان و هند و ایران و اسکندریّه نیست ، بلکه عرفانى که آنان مى‏گویند حقایق قرآنیّه و دعاهاى ملکوتیّه و روایات باب معارف است که از هر جهت کامل و جامع و قابل عمل و مهذّب نفس و تضمین کننده سعادت دنیا و آخرت و رشد دهنده انسان در تمام امور ظاهرى و باطنى است . این عارفان بر مبناى الهیّت اللّه و نبوّت انبیا و امامت امامان  علیهم‏السلام است . کتاب این مدرسه قرآن ، معلّمش عالم ربّانى و مکانش مسجد و حاصلش بندگى خالصانه انسان در تمام شؤون حیات در برابر حضرت ربّ العزّه است .
در این مدرسه عارف حقیقى کسى است که آگاه از مسائل الهى و عامل به آن‏ها و متخلّق به اخلاق حق و مجرى سنن انبیا و ائمه  علیهم‏السلاماست . برادران مؤمن و علماى دین و خدمت گزاران به اسلام نباید از اسم عارف و مسئله عرفان وحشت داشته باشند و نباید تصوّر کنند که منظور از عرفان ، یافته‏هاى یونانیان و مصریان و هندیان و ایرانیان قدیم است که قسمتى از آن‏ها با رنگ و آب اسلامى وارد حوزه دین شده ! بلکه منظور از عرفان در زبان پاکان و عارفان حقیقى ، حال باطنى انسان نسبت به مبدأ هستى و عشق و علاقه او به حضرت محبوب و قرآن و نهج البلاغة و دعاهاى مهم از قبیل کمیل ، عرفه ، ابوحمزه ، خمس عشر ، امین اللّه و مناجات حضرت مولا در مسجد کوفه است . عارف در مکتب اسلام کسى است که از هر جهت تسلیم حق و راضى به قضاى الهى است . عارف کسى است که از تمام پیشامدهاى روزگار براساس قواعد الهى استفاده کرده و خود را در حوادث ایّام ، انسانى مى‏داند که حضرت حق وى را در معرض امتحان آورده است . آنان که در طلب طهارت قلب و جان و روح و نفس و روانند ، آنان که در جستجوى عالى‏ترین مراحل اخلاقند ، آنان که مشتاق تخلّق به اخلاق حقّند ، آنان که مى‏خواهند به حقیقت خلیفة اللّه باشند و علاقه‏مندند تمام حرکات و سکنات آنان برابر با دستورهاى مولا باشد و عاشق این حقیقتند که معنا و معنویّت بر تمام وجودشان حکومت داشته باشد و براى رسیدن به تمام این حقایق متوسّل به قرآن و انبیا و امامان  علیهم‏السلام و دعاهاى وارده مى‏شوند و از مناجات نیمه شب و استغفار در سحر غفلت ندارند ، عارفند . کسى که مى‏خواهد دلش از همه قیود مادّى آزاد شود و دنیا و عناصرش او را محکوم خود نکنند بلکه در زندگى وسیله‏اى براى رسیدن به مقام قرب باشد ، کسى که نمى‏خواهد به هیچ چیز دنیا به عنوان هدف بنگرد ، آن که عاشق بهره گرفتن از تمام نعمت‏ها براى رسیدن به حق است و از هیچ مجاهده‏اى در این راه دریغ ندارد ، کسى که مى‏خواهد در همه زمینه‏ها تسلیم حق باشد و قلبش آراسته به مقام رضا گردد و جز به پروردگار تکیه نکند ، عارف و آراسته به عرفان است . جلوه توحید در قلب بدان گونه است که تردید و شکّ و وسوسه و شیطنت و نفاق و شرک در آن راه نداشته باشد ، بدان صورت که اگر صاحبش با ارّه او را ذرّه ذرّه کند و با آتش بسوزاند ، در عشقش به خدا خلل وارد نشود و هم چنین مسائلى از قبیل : تسلیم ، رضا ، توکّل ، زهد ، ورع ، تقوا ، تضرّع ، انابه ، توبه ، اتّصال به نبوّت ، پیوند با ولایت ، طهارت باطن ، خشوع ، خضوع ، بندگى خالصانه ، خدمت به خلق ، رعایت حقوق همه و . . .  از پایه‏ها و مسائل اصیل عرفان و آراسته به این واقعیّت‏ها عارف است . عنایت دارید که این‏ها مسائلى نیست که از آن‏ها به عنوان مسائل وارداتى یاد کرد . شناخت واقعى حق ، آگاهى به اهداف انبیا و امامان  علیهم‏السلام ، اجراى فرامین الهى و آراسته شدن به حسنات اخلاقى محض عرفان و عرفان محض است . باید دانست که توجّه به این برنامه‏ها و سیر به سوى این واقعیّت‏ها فقط بستگى
به حال خالص و احوالات الهى درون دارد ، آن حالى است که سراسر جذبه و کشش و خواستن و عشق و محبّت است . از آن جا که حال براى تمام این امور به منزله ریشه است ، انبیا و امامان  علیهم‏السلام قسمت عمده‏اى از همّ خود را در جهت تزکیه باطن مصروف داشتند . سر خیل انبیا و قافله سالار هادیان راه فرموده‏اند :
بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَْخْلاقْ . برانگیخته شدم تا مکارم اخلاق را به پایان کار رسانده و تکمیل نمایم . بنابراین سیر عارفانه ، از تزکیه درون و تصفیه نفس و تحقق دادن حال و آراستن دل به جذبه و محبّت و عشق شروع مى‏شود و با انجام تکالیف شرعیّه و سپس اتّصال به ملکوت و رسیدن به مقام حاکمیّت بر نفس و منزل قرب و لقاى حق در پایان زندگى و شروع حیات آخرتى خاتمه پیدا مى‏کند .

 برگرفته ازکتاب عرفان اسلامی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد