راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

هادیان راه

هادیان راه

انبیا و امامان  علیهم‏السلام سر حلقه عارفانند ، کسى همانند آن بزرگواران خدا رانشناخت و به برنامه‏هاى حق عمل نکرد ، حالى مانند حال آنان نبود و هم چون آنان کسى به مقام قرب نرسید . مخلصین ، صابرین ، متوکّلین ، صالحین ، صدّیقین ، مقرّبین تعبیرهاى بلندى است که قرآن از مقامات روحى و عملى آنان نموده ، وقتى گفته مى‏شود عباد اللّه ، اصفیاء اللّه ، اولیاء اللّه ، مصداق اتمّ و اکمل آنانند . آن اهل کرامت و شرافت و اصالت و معرفت و بینش راضى بقضاء اللّه ، تسلیماً لامراللّه ، داعیاً الى اللّه ، متوکلاً على اللّه و هادى و مهدى بودند . همانان بودند که بر اثر مقام عصمت و پاکى جان و طهارت باطن و حسن اخلاق و عمل و مجاهدت در راه محبوب به نبوّت و امامت رسیدند ، تا همه انسان‏ها را به نور حق منوّر کرده و جان و دل آنان را به آیینه تجلّى انوار ملکوت جلا دهند . انبیا و امامان  علیهم‏السلام عظیم القدر ، ابتدا انسان را به مسئله توحید توجّه داده و در صدد پاک کردن قلب انسان از کدورت شرک برآمده و براى خاطر زدودن زنگ کفر از عمق دل او کوشیدند و پس از فراهم آوردن زمینه تزکیه نفس ، به ارائه نقشه و طرح و راه رسیدن انسان به خدا قیام کردند . انبیا براى اجرا شدن مسائل اخلاقى و عملى ، ضامنى چون ایمان به خدا و روز قیامت قرار دادند و در تمام شؤون حیات و زندگى ، انسان را تشویق به پیاده کردن دستورهاى الهى ، به خصوص مقررات روحى و اخلاقى نمودند . در زمینه تعالیم وحى و سنن انبیا ، هر کس بیشتر دنبال فهم حقایق و واقعیّت‏ها
برآمد ، بیشتر تشنه حرکت و عاشق رسیدن به مقام قرب شد . گروهى آن چنان عاشقانه این راه را پیمودند که صاحب سرّ و دارنده علم بلایا و منایا شده و لیاقت یافتن اسم اعظم را پیدا کردند :
« اَرْواحُ الاَحْبابِ فى قَبْضَةِ الْعِزَّةِ یُکاشِفُهُمْ بِذاتِهِ وَیُلاطِفُهُم بِصِفاتِهِ  » . روح عاشقان در قبضه عزّت معشوق است ، با ذاتش بر آنان تجلّى مى‏کند و با صفاتش با آنان ملاطفت مى‏نماید . عزیزى را دیدند در آن وقت که حال بر وى تنگ شده بود ، طرب و شادى مى‏کرد ، گفتند : این چه طرب است ؛ گفت : در این طرب چه عجب است ؛« وَقَدْ قَرُبَ وِصالُ الحبیبِ وَفِراقُ الْعَدّوِّ  » . « وصال محبوب نزدیک شد و نقطه جدایى از دشمن که نفس امّاره است رسید » .با رسیدن به مقامى که وحى براى انسان مقرّر نموده ، همه شؤون آدمى خدایى مى‏شود : حرکت به دستور خدا و براى خدا و از خدا و به خدا و این است عاقبت خلوص و متابعت از روش انبیا .إِنَّا للّهِِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ   . ما مملوک خداییم و یقیناً به سوى او بازمى‏گردیم .هنگامى که انسان با کمک حق و با پیروى از تعالیم انبیا و امامان  علیهم‏السلام ، با همّتى والا و اراده‏اى قوى ، به حرکت در راه مستقیم الهى موفّق شد و به فهم این حقیقت رسید که آن چه در میدان وجود خودنمایى مى‏کند و همه علل و اسباب و ابزارى است که براى رسیدن به مقام قرب در اختیار انسان نهاده شده ، دیگر چیزى را به عنوان هدف انتخاب نمى‏کند و درگیر برنامه‏هاى ظاهرى نمى‏شود بلکه از تمام وسائل براى رسیدن به قرب معشوق بهره مى‏گیرد و بالاتر این که از تماشاى علل و اسباب هم چشم پوشیده جز به حق نظرى براى او نمى‏ماند .حق  جلّ جلاله اسما و صفات خود را بر عالم جلوه کرد تا عاشقان در کار آمدند ، مشتاقان در طلب دیدار آمدند ، به حکم عزّت پرده کبریا ببست ، علم عظمت بزد ، نعمت تعزّز سراپرده جلال خود گردانید تا دل‏هاى عزیزان کباب گشت و دیده‏هاى محبّان معدن آب . هر بار که در اهتزاز آیند و در طلب راز آیند از ستّارات جمال صمدیّت نداى احدیّت مى‏آید که « بُعْدَاً بُعْداً » . اى مشتى خاک ! تو را چه یاراى آن بود که گرد ساحت فردانیّت گردى و هر بار که کأس یأس بنوشند و قرطه افلاس بپوشند و سر در گریبان حیرت کشند و از یافت نومید شوند ، از سرادقات جمال الهیّت نداى لطف‏آمیز مى‏آید که « صبراً صبراً » هم بر درگاه جلال ما به هر امید مشاهده جمال ما روزگار مى‏گذارید و در میان آتش خوش مى‏باشید ، اگر چه شب و تاریک است ، دل قوى دارید که طلوع صبح نزدیک است . او جلّ جلاله شمشیر قهر خود بر فرشتگان به کار نداشت ، بر شما به کار داشت ؛ زیرا که حیات حقیقت شما راست :  وَلِیُبْلِىَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاَءً حَسَناً   . و مؤمنان را از سوى خود به آزمایشى نیکو بیازماید ؛ زیرا خدا شنوا و داناست . اى فرشتگان ، شما خزائن تسبیح و تقدیس آباد مى‏کنید و « سبحان اللّه » و « الحمد للّه » مى‏گویید که آدمیان گاه گداخته بلاى مااند و گاه نواخت عطاى مااند ، گاهشان به شمشیر قهر بسمل مى‏کنیم و گاهشان به نظر لطف مرهم مى‏نهیم . اهل‏دلى  عاجز راه گشته بود و عمر در رنج بسر برده ، به آخر روزى چند جان مى‏کند ، پس سپرى شد ، بر سینه وى دیدند نبشته که « هذا قَتیلُ اللّه »   ! !این نکته را نباید ناگفته گذاشت که پس از رشد حالت عرفانى ، توقّف در هیچیک از منازل آن جایز نیست بلکه تمام وجود انسان باید به طرف محبوب تا رسیدن به اوج وصال در حرکت باشد و لحظه به لحظه باید از خطراتى که به وسیله هواى  نفس متوجّه انسان است برحذر بود و ایمنى ، خروج از دنیا همراه با ایمان و حالت تسلیم به حق است .

 برگرفته از کتاب عرفان اسلامی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد