راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

قدرت و اثر ذکر با شرایط مرده را زنده می کند

قدرت و اثر ذکر با شرایط مرده را زنده می کند




ذکر؛ نوع ذکر و وصی طریقت و تعداد و خود ذکرچندین نوع است
نوشته‌ای که می‌خوانید، ذکری و تذکری است برای زنده کردن جایگاه رفیع "ذکر" و در صورت عدم آشنائی بمراتب شاید ضمن اینکه نتیجه مطلوب حاصل نگردد و اگر ان توامان با عمل مناسب ذکر نباشد و برای خود وصی طریق ربانی و عالم صمدانی جهت کسب تکلیف پیدا نکند احتمالا امکان تخریب ... وجود دارد
از آنجائیکه وصی طریق حضرت امام علی ع که ختمی مرتبت محمد ص می باشد فرموده است که اگر صاحب نفسی با عقیده یقین واستوار دع(ذکر) را برکوهی بخواندآن کوه ازجایش کنده میشود .یااگربرمرده ائی چهل حمد خوانده گردد آن مرده زنده گردد تعجب نکنید.


وبطوریکه در دین اسلام و قرآن برای هر چیز حد و مرز و اعتدالی وجود دارد اما خداوند متعال ذکر را در همه حال از بندگان خود بیشمار خواسته است که الزاما ذاکر بایستی شرایط آن را کاملا درک و لمس کند بطوریکه در میان عام وجود دارد برای حل مشکلات نذر مجالس ،ختم و ... می کنند .آنچه که حائز اهمیت است تطبیق دادن و عمل نمودن به دستورات ذکر و ذاکر بودن است که برای نمونه باهم نگاهی گذرا به موارد ذیل می اندازیم هر چند هر چه قدر در مورد قدرت ذکر و خواص آن و کاربرد های آن گفته گردد تمام شدنی نیست ان شاء الله در نظر دارد بتدریج اگر خداوند عنایت فرموده و عمری باقی باشد آنچه که از بزرگان و کتب معتبر در این باره یاد گرفته ایم و از انجائیکه هر چیزی زکاتی دارد و زکات علم نشر ان است خدمت هموطنان و مسلمانان عزیز اندوخته سینه خود را قربه الی الله عرضه دارم .


این مساله از چند زاویه قابل دقت است:
1- آیا پرداختن به این امور مورد تایید است؟
2- آیا همه اذکار معتبر بوده و سندی هم دارند؟
3- آیا واقعا این اذکار اثرگذارند؟
4- آیا این کار استفاده ابزاری از دین نیست؟
5- آیا نگاه کارکردی به آموزه‌های دینی درست است؟
مسلما بسیاری از این اذکار جزو معانی متعالی و اسرار و رموز بوده و قطعا درست است، اما این امر دلیل بر صحت همه آنچه گفته می‌شود نیست و موارد غیرمستند باید حتما بررسی شود.
بعد از صحت سند و درستی محتوای آن، تأثیر گذار بودن آن نیز شروطی را می‌طلبد. براى بهره مندى از حقیقت ذکر و درک محضر الهى شرایط متعددى مى توان بر شمرد. در این جا، از باب نمونه، به برخى از این شرایط اشاره مى کنیم.
1- توجه به معنا و محتواى ذکر. توجه افراطى به طرز اداى کلمات، بدون توجه به معناى ذکر، خود از موانع التفات قلبى به حقیقت ذکر است. از این رو در ذکر قلبى که لفظ و صوت در بین نیست، روح بهتر مى تواند به معانى ذکر توجه یابد.
2- اداى ذکر از روى اشتیاق و اقبال روح، نه از روى عادت و تکرار. هرگاه گفتار و رفتارى از روی عادت باشد، وقوع آن، حالتى شبیه به جبر دارد که آزادى و اختیار و حتى گاهى، آگاهى روح نیز در آنها اثر ندارد و بى اختیار انجام مى پذیرد. این جا است که ذکر، پدیده‌اى بى خاصیت و بى اثر مى‌گردد.
3- تطبیق اعمال و رفتار با معنا و مقام ذکر: مقام ذکر و درک محضر خداوند ایجاب مى کند که در هنگام ذکر و مناجات، توجه انسان فقط به ذات اقدس حق معطوف گردد. انصراف دل از خداوند و نداشتن حضور قلب به هنگام عبادت و مناجات، بى ادبى به محضر پروردگار است. بى تردید چنین ذکر و دعا و عبادتى اگر موجب تباهى و تیرگى دل و روح نگردد، تأثیر چندانى در تقرب انسان به خداوند نخواهد داشت.و فقط لقلقه زبان خواهد بود مثل اینکه نماز را بدون توجه و حضور قلب ادا کنیم که همان نماز در مقام شکایت از نماز گزار برخواهد آمد .
کسى که ذکر شریف «الله اکبر» را بر زبان مى آورد، نباید هیچ چیز را بر خدا مقدم بدارد، چرا که مفاد این ذکر آن است که من خدا را از هر چیز و هر کس برتر و بزرگتر مى دانم. از این رو اگر کسى به عکس رفتار کند و در عمل، همه چیز را بر خدا مقدم بدارد. گفتن «الله اکبر» نتیجه‌اى در کمال و ترقى روح او نخواهد داشت. یعنی به این معنا که ذاکر از همه بندگان خدا بریده و فقط بخالق خود متصل گردد و گلهای سرسبد او را جهت قبولی اعمال و ذکرو شفاعت در نزد حق تعالی واسطه قرار دهد.
بعد از آنچه گفته شد، توجه به یک نکته بسیار مهم است و آن نگاه کارکردی به دین و استفاده ابزاری از آن است. چه بسیار دیده می‌شود که افرادی مشغول به اذکاری بسیار سنگین هم از نظر محتوا و هم از نظر حجم هستند که انسان را به شگفت می‌آورد. ولی متاسفانه برخی نا آگاه و یا آگاهانه آنرا جهت سرپوش گذاشتن به برخی اعمال مورد سوء استفاده قرار داده و یا از طریق درآمد های نامشروع در این راه نذر و قربانی و یا احسان می نمایند .
و شگفت تر از همه این که برخی کتب مفصل مختص در این باره نگاشته اند که فقط در رابطه با بیان ذکر و کاربرد های عملی و عینی آن را درج نموده ولی اینکه ذاکر در چه شرایط روحی و در کدام مشکل و یا در کدامین مرحله از سسیر و سلوک خویش از آن ابزار معنوی و الهی بهره گیرد که اذکار انسان ساز موجب صیقل روحانی و جسمانی ذاکر گردد زیاد مورد توجه قرار نگرفته است بنابراین با توجه به این عرایض معروضه گفته اند که (بی همرهی خضر در این راه مرو/ظلمات است بترس از خطر گمراهی)اما برخی دعاهای عامیانه و نماز های مستحبی وجود دارد که خالی از لطف و فایده نمی باشد .
و از طرف دیگر آنانکه دارای سیر و سلوک و از طریق شریعت راه طریقت رفته به حقیقت نائل شده اند مطمئنا اسرار و رموز خاص خویشتن را بدون مطالعه وضعیت روحی و ایمانی طالب ذکر ارائه نمی کند و از طرف دیگر برخی کتب ادعیه و برخی دعاها و نماز ها و اعمال مستحبی وجود دارد که اینها چون ختم ندارد بنظر می رسد راهگشا باشد اما اینکه برخی صرفا بخاطر نشر کتاب ودرآمدکه درآنها مدعی ارائه اذکاری هستند که بظاهر از جان آدمی زاد تا شیر مرغ را نوید داده است. اما وقتی به سنت اهل بیت علیهم السلام و سیره علمای ربانی و عرفاء صمدانی برمی‌گردیم، چنین چهره‌ای از دین با این شرایط نمی‌یابیم. بلکه در یک کلام دین را برنامه سعادت بشر و اساس آن را تفکر، معرفی کرده‌اندو برای ذکر گفتن و اهل ذکر شرایط و مراحلی با ارائه راهکارها و تشخیص وصی طریق قرار داده اند برای نمنه در عصر حاضر از حضرات آیه الله قاضی و بهجت و .... را نام برد البته واجبات دینی که برای انسان واجب شده است شامل این عرایض نبوده و واجبات الزاما طبق دستورات فقهی موجود در کتب مراجع شاخص انجام ولی ذکر و سیر و سلوک که مراتب مستحبی بوده است سخن اصلی ماست .


بنابراین بطوریکه بعرض رسید ، دین اسلام اساسا در جهت سعادت بشر و رساندن آن به کمال انسانیت است . که اصول و قواعدی برای ثمربخشی داشته و آموزه‌‌های آن از جمله اوراد و اذکاری که در آن آمده مسلما تحت شرایط خاص ارئه شده از طرف وصی طریق مؤثر واقع می‌شوند. نه آنکه بسان اکسیری و رمزی باشند که هرکس به گاه نیاز به آن دست برده و تا به زبان راند معجره نماید. این اذکار، لفظهای معانی بلندی هستند که آن معانی صاحب اثرند و آنان نیز به اتصاف به حضرت باری‌اند که چنینند و هیچ مؤثری جز خدا نیست (لا مؤثر فی الوجود الا الله تبارک و تعالی). و لفظ تنها، کی و کجا آب از آب تکان داده است؟ این معنا از نام آن که ذکر باشد نیز پیداست چرا که ذکر به معنای یاد است نه لفظیعنی بطوریکه از نامش پیداست سیر و سلوک گفته اند یعنی رونده راه و مطمئنا راه رونده مرحله به مرحله پیش رفته ودرهر منزلی به خوسازی روحی و جسمی و خودباوری و تغییر شخصیت حَیوانی و پیشرفت بسوی تکامل انسانی یعنی قدم به قدم به مرحله خلیفه الله بودن خود را برساند که در این مرحله که نهایت ندارد بمقامات عالیه از جمله برخی کمالات نیز در وی عینیت یابد و در ان مرحله است که نفس آن مشکبار و کلام آن الهی .... می گردد .
بنابر این بهتر است ساحت قدسی دین را از این نگاه دون،‌ دور کرد و فهمید و فهماند که حقیقت ناب را نباید بازی گرفت بلکه باید به گفته (ذکر)و راه آن ایمان داشت بس کسی به مرحله معرفت الهی (عارف) نائل می گردد که شریعت جوید ، دایم سخن از شرع و طریقت گوید ، نعلین شریعت و طریقت پوشد ، با پای ادب راه حقیقت پوید نه اینکه به اصطلاح مثل برخی ظاهرا مدعی عرفان از انجام فرایض واجب شرعی نیز بدور باشد....و مطمئنا قطب عالم امکان و بشریت و عدالت و معرفت و کمال انسانیت حاضر و ناظر بجز حضرت بقیه الله عج نداند .
النهایه با عنایت به موارد بالا اگر راه رونده معرفت و شناخت خود و خدا را متن نظر گیرد و مراحل فوق را طی نماید به مراحلی شاید نائل شود که فهم آن برای عام مشکل بنظر می رسد . و این در سیره اهل بیت و علما علیهم السلام فراوان دیده شده است. بطوریکه به حضرت ختمی مرتبت ص و مولا علی ع و دیگر معصومین ساحر و جادوگر نیز گفته اند و بلکه فراتر، نفسها نیز قدسی و حرفها همه ذکرهای مشکل گشا می‌گردد. چه بسیار داریم که عرفا به یک کلمه افراد شقی را به اولیای خدا مبدل کرده‌اند.
و دیگر اینکه مرحله ادب ، خود یکی از اصلی ترین و بهترین اکسیرها در این سیر و سلوک است و یکی از نام های خدا هو المعرفت می باشد . و مهمترین مهبط ادب، آستانه حقایقی است که منسوب به حضرت باریتعال می باشد. کدام ذکری متعالیتر از نامهای مقدس خداوند متعال که سزاوار احترام باشد و قطعا راندن بی توجه و بدون لحاذ شدن شرایط معروضه بر زبان نه تنها دور از ادب استبلکه باعث بد نامی و عرفان گریزی دیگران از عرفاء و بزرگان علوی و ولائی (عرفان امامیه مثبت)گردیده و چه بسا موجب بیگانه شدن با ذکر در عینیت گشته و باعث تباهی خود و بمصداق ضرب المثل معروف از اینجا رانده و از آنجا مانده می گردد .
از خدا جوییم توفیق ادب بی ادب محروم شد از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش در همه آفاق زد
خلاصه:
1- ذکر به فارسی روان، همان یاد است و چنانکه هویداست، یاد تنها به زبان نبوده بلکه اصلش به دل است.(نظری و عملی)
2- هر ذکری حامل معنایی است که همو عامل موثر است و گرنه لفظ تاثیری ندارد. آنچه سیرآب می‌کند خود آب است نه لفظ آب. پس اوست قدرت مطلق و اذن نیز از اوست .
3- شناخت و معرفت، و توجه و اشتیاق، اساس اتصال به معناست و اتصال یا توسل عامل بهره مندی و فیض است.
4- معانی و حقایق بلند، محترمند و بنابراین بی‌توجهی به آن و لقلقه کردن آن در زبان بی ادبی و خود فریبی و عوام فریبی و در مواردی ابزاری برای سوء استفاده است.
5- نماز ذکری واجب است که باید با "معرفت" و "توجه" و "ادب" به آن ادا کرد بطوریکه طبق حدیث قدسی خداوند باریتعالی می فرماید : ای بنده من موقعی که تو نماز به پا م یکنی من انچنان گوش فرا می دهم که گوئی فقط یکنفر نماز می خواند امام تو چنان نماز م یخوان یکه گوئی صدها خدا داری.
شایان ذکر است که در اینجا مناسب است به مواردی از فواید و فضایل و آثار بیشمار ذکر ، که در روایات و احادیث قدسی و نبوی و علوی آمده است اشاره‌ کوتاهی داشته باشیم و نسبت به فهم و شعور خود دریابیم که قدرت ذکر ، چه گوهری گران بهاست است و چه‌ کارها در رفع مشکلات وصیقل دادن روح و روان نقش دارد.
- ذکرمتناسب زداینده غبار قلب و برّاق کننده آن است
دل خانه خداست تا خانه تو شد بس در می یابیم که چرا دل شکستن خطاست و نزدیکی خدا را به خودمان در می یابیم.
: اصل صلاح القلب اشتغاله بذکرالله؛ (1) اصل نیکویى قلب در اثر اشتغال آن به ذکر خدا است.
- ذکر، حیات قلبها است: فى ذکر الله حیاة القلب؛ (2) ذکر خدا موجب حیات قلب است.
- ذکر، غذاى نفوس و هم نشینى با محبوب است: ذکر الله قوت النفوس و مجالسة المحبوب. (3)
-ذکر، نور قلبها است: علیک بذکر الله فانه نور القلب؛ (4) بر تو باد به ذکر خدا که آن نور قلب است. روایتى دیگر: ثمرة الذکر استنارة القلوب؛ (5) میوه ذکر نورانى شدن قلبها است.
- ذکر، شفاى قلبها است: رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: ذکر الله شفأ القلوب. (6)
- ذکر، کلید انس با خدا است: الذکر مفتاح الانس. (7) در جاى دیگر حضرت على علیه السلام مى فرماید:
هنگامى که دیدى خداوند تو را به یاد خود مانوس مى کند، تو را دوست داشته است، و هنگامى که دیدى خداوند تو را با مخلوق و خلقش مانوس مى کند و تو را از یاد خودش به وحشت مى اندازد، تو را دشمن داشته است. (8)
- ذکر، دور کننده شیطان است،ذکر الله مطردة الشیطان. (9)
در جاى دیگر حضرت على علیه السلام در این باره مى فرمایند:
- ذکر الله رأس مال کل مؤمن و ربحه السلامة من الشیطان؛ (10)
- ذکر، بازدارنده از دورویى است: من أکثر ذکر الله فقد برى ء من النفاق؛ (11) هر کسى زیاد یاد خدا کند همانا از دورویى دور مى ماند.
- ذکر، باعث محبت به خدا مى شود: رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرمایند: من أکثر ذکر الله أحبه؛ (2) هر کسى زیاد خدا را یاد کند دوستدار خدا مى گردد.
- ذکر، مایه مصون ماندن از اشتباه و خطا است: رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرمایند: خداوند سبحان مى فرماید، وقتى دیدم در اکثر مواقع بنده من به ذکر من مشغول است، او را بیشتر به خود مشغول مى کنم. وقتى بنده اى چنین شد، اگر در معرض لغزش قرار گیرد بین او و خطایش مانع مى شوم.آنها اولیاى حقیقى من و قهرمانان واقعى هستند.(13)
پی نوشت ها :
1- غررالحکم و دررالکلم ، حرف الف بر وزن افعل شماره 257
2- همان: حرف ف أ، لفظ فى شماره 1
3- همان، حرف ذال، شماره 8.
4- همان، حرف ع به لفظ علیک شماره 23
5- همان، حرف ث أ به لفظ ثمره، شماره 43
6- کنزالعمال، حدیث 1751
7-غررالحکم و دررالکلم، حرف الف، شماره 594
8- همان.
9- همان، حرف ذال، شماره 4،
10- همان، حرف ذال، شماره 13
11- همان.
12- بحارالانوار، ج 93، ص 160
13- ر.ک.بحارالانوار، ج 93، باب، 1، روایت 42


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد