راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

مقدمه عرفان اسلامی

مقدمه عرفان اسلامی


 بسم‏ الله‏الرحمن‏الرحیم

الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام على سید المرسلین و على اهل بیته الطیبین الطاهرین

پیشگفتار

تحلیلى پیرامون عارف و عرفان

اگر عرفان را حالتى ملکوتى و حقیقتى روحانى و الهى بدانیم ، چنان که بسیاراز بینایان و آگاهان و سالکان مسلک محبّت و عشق آن را حال مى‏دانند و از آن تعبیربه حالت عرفانى و آسمانى مى‏کنند ، باید مایه و ریشه آن را در اعماق قلب و باطن جان و سرّ وجود جستجو کرد .در این صورت ، عرفان لطیفه‏اى است الهى و حقیقتى است فطرى که به صورت قوّه و استعداد در خزانه وجود انسان از جانب حضرت محبوب قرار داده شده که براى رسیدن به آن حالت باید معارف و اخلاق و مضامین ادعیه وارده از ائمه طاهرین  علیهم‏السلام را با کمک قرآن و روایات پرورش داد ، تا جایى که تمام آلودگى‏ها ازمملکت وجود آدمى رخت بر نهد و فرار را بر قرار ترجیح داده تا انسان مصداق حقیقى عارف شود .و اگر آن را جزء مسائل نظرى و علمى به حساب بیاوریم ، چنان که گروهى بر این عقیده‏اند ، باید آن علم را از اهلش اخذ کرد و با عمل به آن در باطن وجود خودحالت عرفانى به وجود آوریم  . گستردگى مسئله ، ما را نسبت به این معنا هشدار مى‏دهد که هر کتابى گرچه معنون به عنوان عرفان باشد و هر شخصى گرچه مشهور به عرفان باشد ، قابلیّت تغذیه انسان را در این جهت ندارد .کتابى که مایه‏هاى اصیل عرفان نظرى در آن است ، فقط کتابى است که مطالبش را از سرچشمه وحى و نبوّت انبیا و امامت امامان  علیهم‏السلام گرفته باشد .و عارف حقیقى کسى است که قواعد عرفان را از مقرّبان درگاه حق و صدّیقان و صالحان و اولیاى واقعى گرفته باشد و خود را محقّق به آن حقایق نموده و جان را منوّر به نور ملکوت کرده باشد .بنابر نظر اوّل ، عرفان ، عبارت از حالى ملکوتى و مایه‏اى آسمانى و فطرى است که در مرحله اوّل در عمق و جان و ذات نفس همراه با نور ایمان و یقین به قیامت تجلّى مى‏کند و سپس آثارش در اعمال و حرکات و رفتار و اخلاق آدمى ظهور مى‏یابد .عرفان ، رشته و پیوند و اتّصال پر قدرتى است که انسان خاک نشین را ، به سرّالسرّ عالم پاک ، یعنى مبدأ هستى پیوند مى‏دهد و از این طریق تمام ابواب رحمت و برکت را به روى قلب و جان آدمى باز مى‏کند .عرفان ، از انسان موجودى برتر ، وجودى والا ، منبعى پرخیر ، متحرّکى توانا ،سالکى خالص ، رزمنده‏اى پر توان ، جهادگرى با قدرت ، زاهدى وارسته ، عابدى مقبول و مناجات کننده‏اى در شب و متضرّعى در سحر و مستغفرى در سجده وشیرى در میدان نبرد به وجود مى‏آورد .عرفان ، جوهره حیات انسانى ، صراط مستقیم الهى ، حرارت روحى ، عشق درونى و گرم‏ترین شعله محبّت آدمى به خداى جهان آفرین است .عرفان ، راه خدا ، مسلک انبیا ، مایه جان اولیا ، طریق اصفیا و مدرسه پر قدرت معصومین  علیهم‏السلام است .عرفان ، به معناى شهود عظمت حق تعالى ، از طریق بینایى دل است و این بینایى محصول معرفت انسان به حضرت حق مى‏باشد و این معرفت جز از طریق شناخت انبیا و قرآن و امامان  علیهم‏السلام و پیروى از آنان به دست نمى‏آید و عبادت بدون حال عرفانى و تضرّع و انابه و توبه و زارى ، ارزش چندانى ندارد .عرفان ، حقیقت عبادت ، خشوع و خضوع و شکستگى و نیاز است که از شهود عظمت حق تعالى بر دل ظاهر مى‏شود و این چنین سعادت موقوف بر محبّت است و ظهور محبّت موقوف بر متابعت سیّد اوّلین و آخرین علیه من الصلوات اتمها و من التحیّات ایمنها و متابعت موقوف بر دانستن طریق متابعت ، پس به ضرورت ، ملازمت علمه که وارثان دینى‏اند  . عرفان ، زدودن حکومت و محبّت ما سوى اللّه از قلب و هر محبّت و کششى را تابع عشق حق قرار دادن و نیز آراسته شدن اعضا و جوارح به اعمال مورد رضایت اللّه و زیور گرفتن جان از اخلاق الهى است .عرفان ، آزادى از خودپرستى ، رهایى از اسارت مادیّت و مقیّد شدن به قید بندگى حق و منوّر شدن جان به نور و صبغه الهى است .صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً   .رنگ خدا را [ که اسلام است ، انتخاب کنید ] و چه کسى رنگش نیکوتر از رنگ خداست ؟عارف آن انسان با کرامتى است که با شعور و درایت و با اراده قدرت ، بر اساس معارف الهى ، در صراط مستقیم حق حرکت کرده ، تا جایى که قلبش عرش خدا شده و خانه دلش به نور عالم ملکوت منوّر شده است .عارف بزرگ ، سیّد حیدر آملى در کتاب کم نظیر « جامع الاسرار » درباره عارف مؤمن مى‏گوید :
 
« فى قَلْبِ الْمؤمِنِ ثَلاثَةُ اَنْوار : نُورُ الْمَعْرِفَةِ ، وَنُورُ الْعَقْلِ ، وَنُورُ الْعِلْمِ .
فَنُور ُ الْمَعرِفَةِ کَالشّمْسِ ، وَنُورُ الْعَقْلِ کَالْقَمَرِ وَنُورُ الْعِلْمِ کَالْکَوْکَبْ .
فَنُورُ الْمَعْرِفَةِ یَسْتُرُ الْهَوى ، وَنُورُالْعَقْلِ یَسْتُرُ الشّهوَةَ ، وَنُورُالْعِلْمِ یَسْتُرُ الْجَهْلَ .
بَنُورِ الْمَعْرِفَةِ یُرَى الْحَقُّ ، وَبِنُورِ الْعَقْلِ یُقْبَلُ الْحَقُّ ، وبِنُورُ الْعِلْمِ یَعْمَلُ بِالْحَقِّ  » .
در قلب مؤمن با معرفت سه نور است :
1 ـ نور معرفت .
2ـ نور عقل .
3ـ نور دانش .
نور معرفت چون خورشید است، نور عقل مانند ماه و نور دانش هم چون ستاره .نور معرفت ، حکومت هوى را از بین مى‏برد ، نور عقل قدرت شهوت رامى‏پوشاند و نور دانش جهل را فرارى مى‏دهد .به نور معرفت حق مشاهده مى‏شود ، به نور عقل حق پذیرفته مى‏گردد و به نوردانش به حق عمل مى‏شود .
سالکان مسلک عشق مى‏گویند : براى رسیدن به حقّ و حقیقت ، بایستى مراحلى طى کرد ، تا نفس بتواند از حق و حقیقت بر طبق استعداد خود آگاهى حاصل کند .تفاوت اهل عرفان با فلاسفه این است که عارفان تنها گرد استدلال عقلى نمى‏گردند بلکه با وجود تصدیق آن ،به یک مرحله‏اى که فوق آن است قائل هستند ، و آن را مرحله شهود مى‏نامند ؛ مى‏گویند : پس از آن که نفس از مقام حسّ و عقل و برهان صعود کند ، مى‏تواند با ممارست معنوى و معراج روحانى به مقام بالاترى ترقّى نماید و حقایقى را بدون یارى برهان و حسّ دریابد و مشاهده کند و به طور کلى از مرحله دانش به مرحله بینش برسد و این چنین دانش است که در برابر حکمت استدلالى عرفان نامیده مى‏شود .عارف با این بینش الهى که با ریاضتهاى شرعیه و تقواى خالص و توجّه به آیات قرآن و سنن مرسلین به دست آورده ، به توحید شهودى رسیده و براى یافتن حق دنبال دلیل نیست که با عمق قلب این معنا را یافته که خود پیکره دلیل ساخته و پرداخته حق است و آن را آن قدرت نیست که آینه تمام نماى حضرت محبوب باشد . چنان که امام عارفان، وجود مقدّس امام حسین  علیه‏السلام در دعاى عرفه که عرفان
خالص اسلامى است ،به پیشگاه حضرت ربّ العزّة جلّ و علا در باب توحید شهودى عرضه مى‏دارد :
کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقَرٌ اِلَیْکَ ؟خداوندا ! چگونه با این موجودات که در وجود خود نیازمند تو مى‏باشند راهیابى به سوى تو داشته باشم ؟

 

برگرفته از کتاب عرفان اسلامی

سر چشمه عرفان

سر چشمه عرفان

با توجه به مطالبى که در صفحات گذشته ملاحظه کردید ، جستجو در تاریخ حیات انسان که چه شخصى پایه گذار مکتب عرفان بوده و یا به وسیله چه گروهى از اهل دین این مدرسه بنا گذارى شده ، کار با مفیدى نیست . زیرا ، وقتى حقیقتى به صورت مایه و استعداد و ذوق و شوق و نیاز و احتیاج ،
در ذات انسان نهفته است ، باید آن را از حضرت محبوب دید .به حقیقت که لازم است از عرفان و حال عرفانى به عنوان یک واقعیت ملکوتى و سرّ خدایى که در اعماق جان ریشه دارد یاد کرد .این انسان است که به دور از غوغاى حیات عاریت ، احساس مى‏کند که در درونش عشق به مبدأ هستى و علاقه به پاکى جان و طهارت درون و پاى بندى به حقایق و واقعیت‏ها و توجه به دانش و بینشى مافوق دانش و بینش مادّى موج مى‏زند . این انسان است که مى‏خواهد اضطراب درونش را با کمک عاملى قوى و حقیقى غیر از عوامل مادّى که خود عامل اضطرابند ، تبدیل به امنیت کند . این انسان است که در جستجوى اتّصال به حقیقت و واقعیّت مجاهده مى‏نماید . و این انسان است که علاقه دارد با تمام هستى وجودش در سرزمین عشق و محبّت خیمه زده و کارى کند که براى همیشه از ناراحتى وجدان راحت باشد .
این انسان است که در فطرتش مى‏یابد ، حقیقتى او را به سوى خود جذب مى‏کند و از او مى‏خواهد که در کنار وى قرار گیرد . این انسان است که علاقه دارد تمام افراد بشر در کنار او راحت و در امنیت و آسایش باشند . این انسان است که مشتاق فهم حقایق عالى هستى است و مى‏خواهد اسرار عرصه‏گاه حیات بر او کشف شود . این همه عشق و علاقه و ذوق و شوق که هم چون دریا در باطن انسان موج مى‏زند همان مایه‏اى است که اهل دل از آن تعبیر به استعداد عرفانى و حالت عرفان خواهى مى‏کنند . این قوّه و استعداد است که اگر با قوانین وحى و ریاضتهاى شرعیّه رشد کند ، انسان به آن چه که فطرتاً در طلب آن است ، مى‏رسد . این واقعیت که در دل و جان ریشه دارد ، همان کششى است که از جانب معشوق واقعى در اعماق هستى انسان عاشق قرار داده شده که عاشق به محض توجّه به این حقیقت در تکاپو مى‏افتد و به دنبال آراسته شدن به حقایق حرکت مى‏کند و در ابتداى حرکت و سلوکش حس مى‏کند که بدون راهبرى الهى و خودساخته‏اى ملکوتى قدرت سیر و سفر و حرکت در این راه پر خطر را ندارد ، راهى که راهزنان درونى و برونى براى راهزنى در زوایاى آن کمین کرده‏اند . عاشق عرفان و حال باید بداند که خضر این راه در درجه اوّل ، انبیا و امامان  علیهم‏السلام و سپس عالمان ربّانى هستند که جانشینان آن بزرگوارانند . بنابراین سرچشمه این حالت حضرت محبوب است و اوست که این مایه را در جان قرار داده و به وسیله راهنمایان راه از قوّه به فعلیت مى‏رساند و اوست که مایه عشق به خودش را در دل و جان انسان قرار داده و مى‏خواهد که انسان از تمام وسائل و ابزار مادّى و معنوى به عنوان وسیله ، براى رسیدن به معشوق حقیقى استفاده کند . آنان که براى رشد حال عرفانى در راه انبیا و امامان  علیهم‏السلام قرار گرفتند ، به آن چه باید برسند رسیدند و آن بینشى که باید پیدا کنند ، پیدا کردند و در این مسیر به خاطر رنج عبادت و حرکت در راه بندگى ، از اشراق و تجلّى حق بر قلب خود برخوردار شده و به مقام معیّت رسیدند . إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَالَّذِینَ هُم مُحْسِنُونَ   . بى‏تردید خدا با کسانى که پرهیزکارى پیشه کردند و کسانى که [ از هر جهت  نیکوکارند مى‏باشد . إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ   .
خدا با صابران است . قال رسول اللّه  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله : اِنّ لِىَ مَعَ اللّه حالاتٍ لا یَحْتَمِلُها مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَلا نَبىٌّ مُرْسَلٌ  . رسول خدا  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود : « به درستى که براى من با خداوند حالاتى است که نه ملک مقرّب و نه پیامبر مرسل طاقتش را ندارند » .
اگر گفته شود علّت رسیدن انسان به این مقامات عالى ، همان حالات درونى همراه با عبادات الهى و ملکوتى است صحیح گفته شده .
این فقیر پایه گذار عرفان را بزرگان هند یا حکماى یونان یا دانشمندان قدیم ایران نمى‏داند بلکه اینان به وجود آورنده بعضى از قواعد فلسفه و حکمت‏اند و عرفان و حال حقیقتى است که ریشه خدایى دارد و در اعماق قلب و جان هم چون گوهرى آسمانى نهفته شده که ظهور آن با ایمان به خدا و قیامت و اجراى دستورهاى حق و پیروى از سنن شرعیّه میسّر است . حالت نیازمندى انسان به حضرت حق و کششى که به آن سو دارد ، حالت عرفانى است . این حالت باید به دست فرستادگان حق از قوّه به فعلیت برسد . آنان که براى پاسخ گفتن به این حالت نیازمندى ، متوسّل به مدّعیان عرفان و افرادى غیر از فرستادگان حضرت محبوب شدند ، بیراهه رفته و به جایى نرسیدند . تأمین مسائل این راه ، وقف نبوّت و امامت و قرآن مجید است . سالکان این وادى و مسافران این راه و قاصدان این معنى مى‏گویند :  بناى برنامه خود را در این مسیر بر چهار حقیقت قرار ده :
1 ـ معرفت خدا و اسماء و صفات و افعالش .
2 ـ معرفت نفس و شرور و خطرها و خواسته‏هاى غیر شرعى آن .
3 ـ معرفت وساوس و کیدها و و دام‏هاى دشمن .
4 ـ معرفت دنیاى منهاى حق و غرور و فتنه انگیزى و زرق و برقش .
پس  غیر انبیا و قرآن و ائمه  علیهم‏السلام ، چه کسى مى‏تواند منبع این معارف باشد ، تا
براى به دست آوردن این چهار رشته معرفت به او متوسّل شد ؟هر که را بنگرید به هر جا که رسیده باشد باز نیازمند به انبیا و ائمه  علیهم‏السلام و قرآن دراین چهار حقیقت است . من منکر نیاز انسان در طریق خدا ـ به وقت نبود انبیا و ائمه  علیهم‏السلام و غیبت ولىّ عصر  علیه‏السلام ـ به عالم ربّانى نیستم ، ولى مى‏دانید که عالم ربّانى و فقیه واجد شرایط واسطه‏اى بیش بین ما و فرستادگان خدا نیست . او از خود چیزى ندارد ، آن چه مى‏گوید از منابع وحى است ، به این خاطر بالاستقلال نمى‏تواند قطب عارفان و مرجع سالکان باشد ، بلکه خود او در راه است و با تمام وجود مجاهده مى‏کند تا به یقین واقعى و ایمان حقیقى برسد و چون در این راه بیش از دیگران زحمت کشیده به او اجازه مى‏دهند که دست گمراهان و عقب افتادگان را گرفته و با خود هم سفر نماید . آیا از علماى ربّانى و واجدان شرایط احدى را سراغ دارید که بدین مقام که قطب عالم امکان ، ملجأ و مرجع سالکان ، فروغ قلب عارفان حضرت مولى الموحّدین امیرالمؤمنین  علیه‏السلام قدم گذاشته رسیده باشد ؟
 
لَوْ کُشِفَ الْغِطاء مَا ازْدَدْتُ یَقینا  . اگر پرده هم کنار رود بر یقین من چیزى افزوده نخواهد شد . در هر صورت ، با این همه مایه‏هاى فطرى و روحى و با توجّه به هدایت حق که مبلّغ و رساننده‏اش به انسان انبیا و ائمه  علیهم‏السلام هستند ، اگر کسى در راه رشد و کمالش به مجاهده برنخیزد و براى به فعلیت آوردن استعدادهایش زحمت نکشد برابر با روایت زیر از رحمت حق محروم است .قال  رسول اللّه  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله : اَلنّاقِصُ مَلْعوُنُ  . رسول خدا  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود : ناقص ملعون است .با نظر به مجموع آیات و روایات ، این جمله متوجّه کسانى است که مى‏توانند عقل و قلب خود را تکمیل کنند ، ولى هوى و هوس‏هاى حیوانى آن‏ها را از تکاپو در این راه متوقّف مى‏سازد . ادلّه فراوان از نقل و عقل در دست داریم که آنان که از نظر خلقت تکوینى ناقص به دنیا مى‏آیند ، یا بدون اختیار براى آن‏ها نقصى در این زندگانى خواه از نظر عضلانى و خواه از نظر قواى درونى ایجاد مى‏شود ، مورد رحمت و لطف الهى قرار خواهند گرفت .در « جامع الصغیر »  از رسول حق  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله روایت شده :
از دست دادن چشم و یا گوش موجب بخشوده شدن گناهان است و هر چیزىکه از بدن ناقص شود به همین منوال موجب لطف و عنایت خداوندى خواهد بود . روشن است که ملاک دورى و نزدیکى به خداوند از نظر نقص و کمال مربوط به توانایى و اختیار است ، خواه آن نقص و کمال مربوط به خرد بوده باشد و خواه به اجزاى بدن .به طور کلّى هر کس که بتواند در تکمیل خود بکوشد و خویش را از نقص رهایى دهد ،این شخص در زندگانى موفّق شده است ، ولى اگر به جهت هوى و هوس ، یاتنبلى و مسامحه اقدام به رفع یا دفع نقص ننماید او ملعون است ، خواه نقص مربوط به عقل و خرد باشد و خواه مربوط به مرکب مادّى  » . کسى که در مقام به دست آوردن رشد و کمال برآید و این راه را تا سر منزل مقصود بپیماید به معدن نور متّصل مى‏شود ، چنان چه رسول خدا  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرموده است :
اِتَقّوُا فَراسَةَ الْمُؤْمِنْ فَاِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِاللّه  .« از بینایى درون مؤمن بپرهیزید ؛ زیرا او با نور خدایى مى‏نگرد » .

 برگرفته از کتاب عرفان اسلامی

هادیان راه

هادیان راه

انبیا و امامان  علیهم‏السلام سر حلقه عارفانند ، کسى همانند آن بزرگواران خدا رانشناخت و به برنامه‏هاى حق عمل نکرد ، حالى مانند حال آنان نبود و هم چون آنان کسى به مقام قرب نرسید . مخلصین ، صابرین ، متوکّلین ، صالحین ، صدّیقین ، مقرّبین تعبیرهاى بلندى است که قرآن از مقامات روحى و عملى آنان نموده ، وقتى گفته مى‏شود عباد اللّه ، اصفیاء اللّه ، اولیاء اللّه ، مصداق اتمّ و اکمل آنانند . آن اهل کرامت و شرافت و اصالت و معرفت و بینش راضى بقضاء اللّه ، تسلیماً لامراللّه ، داعیاً الى اللّه ، متوکلاً على اللّه و هادى و مهدى بودند . همانان بودند که بر اثر مقام عصمت و پاکى جان و طهارت باطن و حسن اخلاق و عمل و مجاهدت در راه محبوب به نبوّت و امامت رسیدند ، تا همه انسان‏ها را به نور حق منوّر کرده و جان و دل آنان را به آیینه تجلّى انوار ملکوت جلا دهند . انبیا و امامان  علیهم‏السلام عظیم القدر ، ابتدا انسان را به مسئله توحید توجّه داده و در صدد پاک کردن قلب انسان از کدورت شرک برآمده و براى خاطر زدودن زنگ کفر از عمق دل او کوشیدند و پس از فراهم آوردن زمینه تزکیه نفس ، به ارائه نقشه و طرح و راه رسیدن انسان به خدا قیام کردند . انبیا براى اجرا شدن مسائل اخلاقى و عملى ، ضامنى چون ایمان به خدا و روز قیامت قرار دادند و در تمام شؤون حیات و زندگى ، انسان را تشویق به پیاده کردن دستورهاى الهى ، به خصوص مقررات روحى و اخلاقى نمودند . در زمینه تعالیم وحى و سنن انبیا ، هر کس بیشتر دنبال فهم حقایق و واقعیّت‏ها
برآمد ، بیشتر تشنه حرکت و عاشق رسیدن به مقام قرب شد . گروهى آن چنان عاشقانه این راه را پیمودند که صاحب سرّ و دارنده علم بلایا و منایا شده و لیاقت یافتن اسم اعظم را پیدا کردند :
« اَرْواحُ الاَحْبابِ فى قَبْضَةِ الْعِزَّةِ یُکاشِفُهُمْ بِذاتِهِ وَیُلاطِفُهُم بِصِفاتِهِ  » . روح عاشقان در قبضه عزّت معشوق است ، با ذاتش بر آنان تجلّى مى‏کند و با صفاتش با آنان ملاطفت مى‏نماید . عزیزى را دیدند در آن وقت که حال بر وى تنگ شده بود ، طرب و شادى مى‏کرد ، گفتند : این چه طرب است ؛ گفت : در این طرب چه عجب است ؛« وَقَدْ قَرُبَ وِصالُ الحبیبِ وَفِراقُ الْعَدّوِّ  » . « وصال محبوب نزدیک شد و نقطه جدایى از دشمن که نفس امّاره است رسید » .با رسیدن به مقامى که وحى براى انسان مقرّر نموده ، همه شؤون آدمى خدایى مى‏شود : حرکت به دستور خدا و براى خدا و از خدا و به خدا و این است عاقبت خلوص و متابعت از روش انبیا .إِنَّا للّهِِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ   . ما مملوک خداییم و یقیناً به سوى او بازمى‏گردیم .هنگامى که انسان با کمک حق و با پیروى از تعالیم انبیا و امامان  علیهم‏السلام ، با همّتى والا و اراده‏اى قوى ، به حرکت در راه مستقیم الهى موفّق شد و به فهم این حقیقت رسید که آن چه در میدان وجود خودنمایى مى‏کند و همه علل و اسباب و ابزارى است که براى رسیدن به مقام قرب در اختیار انسان نهاده شده ، دیگر چیزى را به عنوان هدف انتخاب نمى‏کند و درگیر برنامه‏هاى ظاهرى نمى‏شود بلکه از تمام وسائل براى رسیدن به قرب معشوق بهره مى‏گیرد و بالاتر این که از تماشاى علل و اسباب هم چشم پوشیده جز به حق نظرى براى او نمى‏ماند .حق  جلّ جلاله اسما و صفات خود را بر عالم جلوه کرد تا عاشقان در کار آمدند ، مشتاقان در طلب دیدار آمدند ، به حکم عزّت پرده کبریا ببست ، علم عظمت بزد ، نعمت تعزّز سراپرده جلال خود گردانید تا دل‏هاى عزیزان کباب گشت و دیده‏هاى محبّان معدن آب . هر بار که در اهتزاز آیند و در طلب راز آیند از ستّارات جمال صمدیّت نداى احدیّت مى‏آید که « بُعْدَاً بُعْداً » . اى مشتى خاک ! تو را چه یاراى آن بود که گرد ساحت فردانیّت گردى و هر بار که کأس یأس بنوشند و قرطه افلاس بپوشند و سر در گریبان حیرت کشند و از یافت نومید شوند ، از سرادقات جمال الهیّت نداى لطف‏آمیز مى‏آید که « صبراً صبراً » هم بر درگاه جلال ما به هر امید مشاهده جمال ما روزگار مى‏گذارید و در میان آتش خوش مى‏باشید ، اگر چه شب و تاریک است ، دل قوى دارید که طلوع صبح نزدیک است . او جلّ جلاله شمشیر قهر خود بر فرشتگان به کار نداشت ، بر شما به کار داشت ؛ زیرا که حیات حقیقت شما راست :  وَلِیُبْلِىَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاَءً حَسَناً   . و مؤمنان را از سوى خود به آزمایشى نیکو بیازماید ؛ زیرا خدا شنوا و داناست . اى فرشتگان ، شما خزائن تسبیح و تقدیس آباد مى‏کنید و « سبحان اللّه » و « الحمد للّه » مى‏گویید که آدمیان گاه گداخته بلاى مااند و گاه نواخت عطاى مااند ، گاهشان به شمشیر قهر بسمل مى‏کنیم و گاهشان به نظر لطف مرهم مى‏نهیم . اهل‏دلى  عاجز راه گشته بود و عمر در رنج بسر برده ، به آخر روزى چند جان مى‏کند ، پس سپرى شد ، بر سینه وى دیدند نبشته که « هذا قَتیلُ اللّه »   ! !این نکته را نباید ناگفته گذاشت که پس از رشد حالت عرفانى ، توقّف در هیچیک از منازل آن جایز نیست بلکه تمام وجود انسان باید به طرف محبوب تا رسیدن به اوج وصال در حرکت باشد و لحظه به لحظه باید از خطراتى که به وسیله هواى  نفس متوجّه انسان است برحذر بود و ایمنى ، خروج از دنیا همراه با ایمان و حالت تسلیم به حق است .

 برگرفته از کتاب عرفان اسلامی

مکتب‏هاى مدّعى عرفان

مکتب‏هاى مدّعى عرفان

در سطور گذشته بیان شد که عرفان واقعیّتى است الهى که به صورت جذبه و حال در نهاد انسان ریشه دارد و سرچشمه آن رحمت و عنایت خداست و رشد دهنده‏اش نبوّت انبیا و امامت امامان  علیهم‏السلام و نصایح و مواعظ عالمان ربّانى است ، عالمانى که شاگردان مخلص مکتب نبوّت و امامت‏اند . متأسّفانه در تاریخ حیات گروهى از این جذبه و کشش و حال درونى انسان سوء استفاده کرده و جداى از قواعد الهى و حکمت ربّانى ، قواعد و دستورها و مسائلى از پیش خود ساخته و بشر جستجوگر را به سوى خود دعوت نموده و او را به راهى غیر از راه حضرت محبوب انداختند و از حریم نبوّت و امامت دور کرده ، به ضلالت و گمراهى کشیده و بین آنان و حقیقت تفرقه ایجاد کردند . من فکر نمى‏کنم مدّعیان عرفان در یونان و هند و ایران قدیم از انبیاى الهى خبر نداشتند ، چنان چه رؤساى صوفیّه اهل تسنّن در عصر بنى امیّه و بنى عبّاس بى خبر از امامت امامان معصوم شیعه نبودند . ولى هواى نفس مدّعیان مکاتب عرفانى اجازه نداد مردم نیازهاى باطنى خود را به وسیله وحى برطرف کنند ، چنان چه سردمداران صوفى گرى در عصر ائمه  علیهم‏السلام اجازه ندادند مردم متوسّل به ولایت شده و از آن منبع تغذیه کنند . تأسّف بارتر این که هر روز در گوشه‏اى هوى پرستى ، با علم به نبوّت انبیا ، ادّعایى سر داد و در نتیجه گرایش گروهى به او مکتبى به وجود آمد . تعداد این مکتب‏ها به اندازه‏اى است که تا کنون شماره دقیقى از آن‏ها به دست نیامده . در یک مجلّه علمى خواندم که در هندوستان فعلى بیش از پانزده میلیون مکتب که قسمت عمده‏اى از آن مدّعى عرفان است وجود دارد ! ! اگر مکاتب قدیم یونان و اسکندریّه و ایران را هم به آن‏ها اضافه کنیم معلوم نیست چه عددى شود . قواعد آن مکتب‏ها از آن جا که ساخته و پرداخته فکر محدود بشرى است نه این که سود چندانى براى دنیا و آخرت مردم نداشت بلکه از جهاتى براى انسان و انسانیّت ضرر به بار آورد . آگاهان راه ، علماى عامل ، سالکان طریق ، عارفان عاشق و خلاصه آنان که صد در صد مورد قبول شرع مطهّرند ، اگر از عرفان دم مى‏زنند ، اگر به عارفان دعوات مى‏کنند ، مقصود عرفان محصول یونان و هند و ایران و اسکندریّه نیست ، بلکه عرفانى که آنان مى‏گویند حقایق قرآنیّه و دعاهاى ملکوتیّه و روایات باب معارف است که از هر جهت کامل و جامع و قابل عمل و مهذّب نفس و تضمین کننده سعادت دنیا و آخرت و رشد دهنده انسان در تمام امور ظاهرى و باطنى است . این عارفان بر مبناى الهیّت اللّه و نبوّت انبیا و امامت امامان  علیهم‏السلام است . کتاب این مدرسه قرآن ، معلّمش عالم ربّانى و مکانش مسجد و حاصلش بندگى خالصانه انسان در تمام شؤون حیات در برابر حضرت ربّ العزّه است .
در این مدرسه عارف حقیقى کسى است که آگاه از مسائل الهى و عامل به آن‏ها و متخلّق به اخلاق حق و مجرى سنن انبیا و ائمه  علیهم‏السلاماست . برادران مؤمن و علماى دین و خدمت گزاران به اسلام نباید از اسم عارف و مسئله عرفان وحشت داشته باشند و نباید تصوّر کنند که منظور از عرفان ، یافته‏هاى یونانیان و مصریان و هندیان و ایرانیان قدیم است که قسمتى از آن‏ها با رنگ و آب اسلامى وارد حوزه دین شده ! بلکه منظور از عرفان در زبان پاکان و عارفان حقیقى ، حال باطنى انسان نسبت به مبدأ هستى و عشق و علاقه او به حضرت محبوب و قرآن و نهج البلاغة و دعاهاى مهم از قبیل کمیل ، عرفه ، ابوحمزه ، خمس عشر ، امین اللّه و مناجات حضرت مولا در مسجد کوفه است . عارف در مکتب اسلام کسى است که از هر جهت تسلیم حق و راضى به قضاى الهى است . عارف کسى است که از تمام پیشامدهاى روزگار براساس قواعد الهى استفاده کرده و خود را در حوادث ایّام ، انسانى مى‏داند که حضرت حق وى را در معرض امتحان آورده است . آنان که در طلب طهارت قلب و جان و روح و نفس و روانند ، آنان که در جستجوى عالى‏ترین مراحل اخلاقند ، آنان که مشتاق تخلّق به اخلاق حقّند ، آنان که مى‏خواهند به حقیقت خلیفة اللّه باشند و علاقه‏مندند تمام حرکات و سکنات آنان برابر با دستورهاى مولا باشد و عاشق این حقیقتند که معنا و معنویّت بر تمام وجودشان حکومت داشته باشد و براى رسیدن به تمام این حقایق متوسّل به قرآن و انبیا و امامان  علیهم‏السلام و دعاهاى وارده مى‏شوند و از مناجات نیمه شب و استغفار در سحر غفلت ندارند ، عارفند . کسى که مى‏خواهد دلش از همه قیود مادّى آزاد شود و دنیا و عناصرش او را محکوم خود نکنند بلکه در زندگى وسیله‏اى براى رسیدن به مقام قرب باشد ، کسى که نمى‏خواهد به هیچ چیز دنیا به عنوان هدف بنگرد ، آن که عاشق بهره گرفتن از تمام نعمت‏ها براى رسیدن به حق است و از هیچ مجاهده‏اى در این راه دریغ ندارد ، کسى که مى‏خواهد در همه زمینه‏ها تسلیم حق باشد و قلبش آراسته به مقام رضا گردد و جز به پروردگار تکیه نکند ، عارف و آراسته به عرفان است . جلوه توحید در قلب بدان گونه است که تردید و شکّ و وسوسه و شیطنت و نفاق و شرک در آن راه نداشته باشد ، بدان صورت که اگر صاحبش با ارّه او را ذرّه ذرّه کند و با آتش بسوزاند ، در عشقش به خدا خلل وارد نشود و هم چنین مسائلى از قبیل : تسلیم ، رضا ، توکّل ، زهد ، ورع ، تقوا ، تضرّع ، انابه ، توبه ، اتّصال به نبوّت ، پیوند با ولایت ، طهارت باطن ، خشوع ، خضوع ، بندگى خالصانه ، خدمت به خلق ، رعایت حقوق همه و . . .  از پایه‏ها و مسائل اصیل عرفان و آراسته به این واقعیّت‏ها عارف است . عنایت دارید که این‏ها مسائلى نیست که از آن‏ها به عنوان مسائل وارداتى یاد کرد . شناخت واقعى حق ، آگاهى به اهداف انبیا و امامان  علیهم‏السلام ، اجراى فرامین الهى و آراسته شدن به حسنات اخلاقى محض عرفان و عرفان محض است . باید دانست که توجّه به این برنامه‏ها و سیر به سوى این واقعیّت‏ها فقط بستگى
به حال خالص و احوالات الهى درون دارد ، آن حالى است که سراسر جذبه و کشش و خواستن و عشق و محبّت است . از آن جا که حال براى تمام این امور به منزله ریشه است ، انبیا و امامان  علیهم‏السلام قسمت عمده‏اى از همّ خود را در جهت تزکیه باطن مصروف داشتند . سر خیل انبیا و قافله سالار هادیان راه فرموده‏اند :
بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَْخْلاقْ . برانگیخته شدم تا مکارم اخلاق را به پایان کار رسانده و تکمیل نمایم . بنابراین سیر عارفانه ، از تزکیه درون و تصفیه نفس و تحقق دادن حال و آراستن دل به جذبه و محبّت و عشق شروع مى‏شود و با انجام تکالیف شرعیّه و سپس اتّصال به ملکوت و رسیدن به مقام حاکمیّت بر نفس و منزل قرب و لقاى حق در پایان زندگى و شروع حیات آخرتى خاتمه پیدا مى‏کند .

 برگرفته ازکتاب عرفان اسلامی

پژوهشى پیرامون مصباح الشریعه

پژوهشى پیرامون مصباح الشریعه

مؤلّف واقعى این کتاب تاکنون ناشناخته مانده و شاید از شدّت خلوص نخواسته نامش روشن شود . کتاب داراى صد فصل است و در هر فصلى روایتى از دریاى حقایق ، امام جعفر صادق  علیه‏السلام ، حاوى عالى‏ترین مسائل عرفانى و اخلاقى نقل کرده است . یادگیرى مسائل مطرح شده در این کتاب آسان و عمل به آن در خور قدرت هر مکلّفى است . بعضى از کتاب‏هایى که تحت عنوان عرفان تنظیم شده ، خالى از مسائل وارداتى ، یا قصّه‏هاى عجیب و غریب نبوده بلکه مخلوطى از فرهنگ بشرى و الهى است و نمى‏توان به تمام مطالب آن تکیه کرد . امّا کتاب «مصباح الشریعة» کتابى است که بیش از نود درصد آن با آیات قرآن و روایات مستند وارده از رسول حق  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و امامان معصوم  علیهم‏السلام مطابقت دارد و به‏گونه‏اى نیست که نتوان به آن اعتماد کرد . این کتاب همواره به عنوان منبعى عرفانى و اخلاقى که مطالبش از سرچشمه حقیقى عرفان و اخلاق یعنى دریاى بیکرانه دانش امام معصوم گرفته شده ، مورد توجّه بسیارى از بزرگان دین بوده و بعضى از عاشقان سیر و سلوک بر آن شرح نوشته‏اند . بعضى از شروح نسبتاً مبسوط و بعضى نیمه تمام و تعدادى هم ترجمه تحت اللفظى و در بعضى از فصول همراه شرح مختصر است . شایان ذکر است که این کتاب ، از نظر علماى بزرگ شیعه مورد توجّه قرارگرفته است . در یک جمع بندى نظربزرگان را در جهت‏گیرى به آن پنج دسته مى‏بینیم .1 ـ  گروهى که در نفى و اثبات و ردّ و قبولش سکوت کرده‏اند .2 ـ  دانشمندان و بزرگانى که عقیده دارند ، مؤلّف عارف این کتاب ، از فرهنگ به‏جامانده حضرت صادق  علیه‏السلام ، این صد باب را تنظیم کرده و انشاى آن از خود مؤلّف است نه کلمات مستقیم امام  علیه‏السلام . 3 ـ  بیش‏تر بزرگان دین و پرچمداران تربیت و اخلاق و عرفان به این کتاب به دیده احترام نگریسته و آن را قابل قبول و عمل دانسته و عقیده دارند که مؤلّف کتاب از مجموع روایات حضرت صادق  علیه‏السلام این کتاب را تألیف کرده است ؛ چیزى که هست از ده‏ها روایت جملاتى انتخاب کرده و آن جملات را به هم پیوسته تا براى هر فصلى روایتى تنظیم کرده باشد .4 ـ  عدّه‏اى که به این کتاب با نظر بدبینى نگریسته و آن را از ساخته‏هاى صوفیّه یا دست‏پخت فضیلِ عیاض دانسته‏اند و به طور کلى این مجموعه را مردود شمرده‏اند .5 ـ  دسته‏اى از دانشمندان که در قبول و ردّش جانب احتیاط را مراعات کرده و فرموده‏اند : گرچه سند آن قطعى نیست ولى عمل به محتویات آن ـ که قسمت مهمّى از مطالبش موافق آیات و روایات مستند است ـ مانعى ندارد . علاّمه مجلسى  رحمه‏الله از این گروه است و این فقیر بى‏مایه هم پس از بررسى‏هاى لازم این نظر را انتخاب کرده‏ام . از آنان که این کتاب را مردود دانسته‏اند شیخ حرّ عاملى صاحب «وسائل» در کتاب «هدایة الامّة» و دیگر صاحب «ریاض العلماء» است ، و از آنان که به این خزانه پر گوهر به دیده احترام نگریسته و آن را قابل اعتماد و عمل دانسته و در صدورش از سرچشمه ولایت تردیدى به خود راه نداده‏اند یکى سیّد رضى‏الدّین علىّ بن طاووس رضوان اللّه علیه است که در فصل هفتم از باب ششم کتاب «امان الاخطار»این چنین فرموده است : « مسافر با خود بردارد کتاب «مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة » را که از حضرت صادق  علیه‏السلام است ؛ زیرا آن کتابى است لطیف و شریف که راه و رسم سیر و سلوک به  سوى خدا را براى سالکان آن راه معرّفى مى‏کند و روش اقبال به خدا را به انسان یاد مى‏دهد و اسرار مطویّه خود را در اختیار و دسترس خواننده مى‏گذارد . خلاصه کلام آن که فواید این کتاب بسیار و حجم آن کم است . به عبارت دیگر کثیرالمعنى و قلیل اللفظ است » . و از کسانى که در قبول این کتاب به خود تردید راه نداده است شهید ثانى است . او در کتاب «التّنبیهات العلیّة على اسرار الصلاة» و در «کشف الریبة» و در « منیة
المرید » و هم چنین در «مسکِّن الفؤاد» از «مصباح الشریعة» مطالبى را نقل مى‏کند و به طورى که از دقّت در موارد نقل برمى‏آید ، فهمیده مى‏شود که وى بر این کتاب اعتماد داشته و اخبار آن را از حضرت صادق  علیه‏السلاممى‏دانسته و در صحّت آن کتاب و ثبوت انتساب این گوهر به آن حضرت تردید و اضطرابى نداشته است . فیض کاشانى نیز از کسانى است که در کتاب‏هاى اخلاقى و عرفانى خود از این کتاب مطالبى را نقل کرده و از ملاحظه در موارد نقل استفاده مى‏شود که آن مرحوم نیز کتاب را معتبر دانسته و نسبت آن را به امام صادق  علیه‏السلام مسلّم و قطعى تلقّى مى‏نماید و هیچ شک و شبهه‏اى در این موضوع ندارد . حاج میرزا ابوالقاسم ذهبى شیرازى ، نظر عالم بزرگوار مرحوم مجلسى  رحمه‏الله را نسبت به کتاب عرفانى و اخلاقى «مصباح الشریعة» چنین نقل مى‏کند : « بر تو باد که بر کتاب «مصباح الشریعة» ملازمت نمایى ، شهید ثانى آن را به اِسناد خود از حضرت صادق  علیه‏السلام نقل کرده و حاجت به نقل سند نیست ؛ زیرا متن آن دلالت بر صحّت این کتاب دارد » .گروه بسیارى از علماى شیعه و از معتبرترین و موثّق‏ترین دانشمندان بزرگوار کم‏نظیر از جمله : ابن فهد حلّى در «عدّة الدّاعى» ، کفعمى در «مجموع الغرائب» ،سیّد هاشم بحرانى در مقدّمه «برهان» ، نراقى در «جامع السعادات» ، مرحوم سیّد حسین قزوینى در بحث پنجم «جامع الشّرایع» ، سیّد على‏خان در «شرح صحیفه سجّادیّه» ، عالم عارف شریف لاهیجى در تفسیر نفیس خود و مرحوم امام خمینى  رحمه‏الله در کتاب‏هاى اخلاقى و عرفانى خویش احادیثى از این خزانه پر مایه نقل کرده‏اند . ذهبى شیرازى در ابتداى «مناهج انوار المعرفة» که نام شرح او بر «مصباح» است مى‏گوید : پس از تفحّص در آثار حضرت سیّدالمرسلین و اخبار آل طه و یس علیهم سلام اللّه ربّ العالمین ، مجموعه‏اى جامع‏تر از رساله «مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة» که حاوى اسرار و بطون و حقایق شریعت مقدّسه باشد نیافتم و چون این رساله
منسوب و مستند به حضرت امام بحقّ ناطق جعفر بن محمّد الصّادق  علیه‏السلاماست ، لهذا بزرگان اهل دین و معرفت را بهترین سند است . از بزرگانى که در صحّت و اعتبار این کتاب تردید نکرده است ، پرچمدار دانش حدیث و درایت و روایت مرحوم حاج میرزا حسین نورى طبرسى است . این مرد بزرگ در خاتمه «مستدرک» که داراى فواید عظیمه‏اى است بحث گسترده و مبسوطى دارد و دلایل آنان که کتاب را مردود دانسته یا در صحّت آن تردید کرده‏اند نقل مى‏کند و با براهین آشکار و دلیل‏هاى روشن و منطق محکم جواب داده و این کتاب شریف را معتبر دانسته و اخبار آن را در کتاب با عظمت «مستدرک» روایت نموده است . این مرد بزرگ در پایان بحث خود درباره «مصباح الشریعة» مى‏فرماید : « وَقَدْ أَطْنَبْنا الکلامَ فى شرح حالِ المِصْباح ، مَع قِلّةِ ما فیه مِن الأَحْکامِ حِرْصاً عَلى نَشْرِ المآثِر الْجَعْفَریَّة وَالآدابِ الصّادِقیّة وَحِفْظاً لابنِ طاووسَ وَالشّهیْد وَالْکَفْعَمى  رحمهم‏الله عَن نِسْبَةِ الوَهْمِ وَالإِشْتِباهِ إِلَیْهِمْ وَاللّهُ الْعاصِمْ »  . قاطع و جازم مى‏گویم که درباره کتاب «مصباح الشریعة» با این که کتاب فقهى نیست ، سخن را گسترده کردم و تحقیقم را طولانى نمودم و این به خاطر حرص و ولعى است که به پخش آثار اهل بیت  علیهم‏السلام و آداب مکتب حضرت صادق  علیه‏السلام دارم و براى این که بگویم بزرگانى چون سیّد بن طاووس و شهید و کفعمى که از طرف عدّه‏اى به خاطر این کتاب ، متّهم به خیال و اشتباه شده‏اند ، دامن علم و عمل و آبرو و اعتبارشان منزّه و پاک از این تهمت است . بزرگانى چون اینان در قبول صحّت این کتاب به اشتباه نرفته و دچار اوهام غلط نشده‏اند . از کسانى که به این کتاب اعتماد کرده ، عارف کم‏نظیر ، مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى است . وى در کتاب «اسرار الصلاة» آن قسمت از روایت «مصباح الشریعة» را که متناسب با کتاب خود دیده آورده و بر آن‏ها اعتماد کرده است . مرحوم حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسن مصطفوى در مقدّمه شرح مختصرش بر این کتاب مى‏نویسد :
  « این کتاب به طور مسلّم از مراکز وحى و الهام گرفته شده و به وسیله شخصیّتى که ارتباط با عالم غیب داشته تألیف شده است . در این کتاب دقایق معارف و اسرار حقایق و لطایف اخلاقیّات ، مراحل سیر و سلوک و خصوصیّات مراتب ایمان ، به اندازه‏اى دقیق و تحقیقى و عمیق ذکر شده است که کم‏ترین نقطه ضعف و انحراف و سستى در خلال جملات و مطالب آن دیده نمى‏شود و آن‏چه مسلّم است این کتاب در مرتبه فوق کتب مؤلّفه متداوله علما و محقّقان و عرفا است » . این بود بخشى از نظریّات محقّقان و بزرگان شیعه درباره کتاب «مصباح الشریعة» که من آن را به عنوان یک منبع اصیل عرفانى و اخلاقى انتخاب کرده و به وسیله مطالب آن ، عارف و عرفان را شناسانده و ثابت کرده‏ام که عرفان ، حالى الهى و احوالى ملکوتى بارقه‏اى آسمانى در عمق جان انسان است که رشد و ظهور آن در گرو معرفت ، ایمان ، تبعیّت از انبیا و امامان  علیهم‏السلام و عبادت خالصانه است و نباید براى اهل ایمان اصطلاح عارف و عرفان موجب وحشت و ترس باشد ، تا بدون تحقیق و بررسى از آن فرار کرده و اهلش را مورد تهمت قرار داده و خداى ناخواسته آنچه خدا راضى نیست در حق آنان بگویند .
به آنان که کتاب را مردود دانسته‏اند ، باید گفت : اگر به دقّت در تمام مطالب آن توجّه مى‏کردند ، حدّاقل مانند علاّمه مجلسى  رحمه‏الله نظر مى‏دادند و از مردود دانستن تمام آن یا نسبت دادنش به صوفیّه امتناع مى‏ورزیدند . خلاصه مى‏توان گفت : عمده مطالب کتاب «مصباح الشریعة» از چشمه جوشان ولایت مطلقه و دریاى علوم اوّلین و آخرین ، حضرت امام صادق  علیه‏السلاماست و جاى هیچ‏گونه تردید و شک نیست و لازم است هر مؤمن متعهّد و هر عاشق سالکى ، براى رشد حال عرفانى خود به این مجموعه مراجعه کند و تا جایى که در قدرت اوست به آن عمل کند . برنامه‏اى که این فقیر در شرح این دریاى با عظمت دارد این است :
نقل تمام روایت هر فصل در ابتدا ، شرح جمله به جمله آن با کمک قرآن ، روایات ، کتاب‏هاى اخلاقى ، اشعار حکیمانه‏اى که با متن مطالب تناسب دارد . البتّه در ضمن تفسیر و شرح ، آن‏چه از جانب حق به قلبم اشراق شود و از سوى حضرت محبوب ملهَم گردم متذکّر مى‏شوم و از حضرت ربّ العزّه مى‏خواهم که مرا از لغزش
و خطا مصون بدارد و خوانندگان را جهت تأمین خیر دنیا و آخرتشان توفیق عمل هد و آنان را در حدّ اعلا از این معارف ملکوتى بهره‏مند سازد .
 

 برگرفته از کتاب عرفان اسلامی

حمد و سپاس الهى

  1. حمد و سپاس الهى

                                                                        بسم‏الله‏الرحمن‏الرحیم


أَلْحَمْدُ للّهِِ الَّذى  نَوَّرَ قُلُوبَ الْعارِفینَ بِذِکْرِهِ ، وَقَدَّسَ أَرْواحَهُمْ بِسِرِّهِ وَبِرِّهِ ، وَطَهَّرَ أَفْئِدَتَهُمْ لِفِکْرِهِ ، وَشَرَحَ صُدُورَهُمْ بِنُورِهِ ، وَأَنْطَقَهُمْ بِبَیانِهِ ، وَشَغَلَهُمْ بِخِدْمَتِهِ ، وَوَفَّقَهُمْ لِعِبادَتِهِ ، وَاسْتَعْبَدَهُمْ بِالْعِبادَةِ عَلى مُشاهِدَتِهِ ، وَدَعاهُمْ إِلى رَحْمَتِهِ ، وَصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ إِمامِ الْمُتَّقینَ ، وَقائِدِ الْمُوَحِّدینَ ، وَمُونِسِ الْمُقَرَّبینَ وَعَلى آلِهِ الْمُنْتَخَبینَ [ أَلْحَمْدُ للّهِِ ]تمام سپاس و حمد و مدح و شکر براى خداوندى است که مستجمع جمیع صفات کمالیّه و منزّه از تمام عیوب و نقایص است . اختصاصِ تمام سپاس و ستایش براى خداوندى متعال ، به خاطر این است که وجود مقدّسش خالق و صاحب جهان و پرورش دهنده و حافظ تمام موجودات ،مبدأ رحمت و عنایت نسبت به تمام عوالم ظاهر و باطن است .
یکى از عارفان دل سوخته در حمد حضرت احدیّت چنین تقریر فرموده است : ریاض حمد و ثنا و حدائق سپاس بى‏منتها ، مختص واجب الوجودى است جلّ شأنه وعمّ اِحسانُه که از فیض بى‏نهایت و فرط مرحمت ، ریاحین موجودات را از گلشن عدم به چمن وجود جلوه داده است . کریمى که از کمال احسان ، نهال وجود بنى‏آدم را به آبیارى  وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِى آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ   به ثمرِ  إِنِّى جَاعِلٌ فِى الأَرْضِ خَلِیفَةً   مثمر و بارور فرمود .
 
من صورتى به صورت انسان ندیده‏ام
 آیینه‏اى بدین صفت و شان ندیده‏ام
 
از کوى دوست آمده‏ام تا به کوى دوست
 در راه کعبه خار مغیلان ندیده‏ام
با سامرى بگوى که این گاو بى‏شعور
 گوساله‏تر زمردم نادان ندیده‏ام
نازم مقام آدم خاکى نژاد را
 صورتگرى چو خالق سبحان ندیده‏ام
گر مرد این درى به درآ کاندرین سراى
 من سال‏هاست حاجب و دربان ندیده‏ام
ساقى گرفت عهد به پاى خم غدیر
 غیر از قلیل بر سر پیمان ندیده‏ام
ساعى سرود چند کلامى براى پند
 شیرین‏تر از نصیحت لقمان ندیده‏ام
 
رحیمى که بساتین قلوب مقرّبان درگاه را به دستیارىِ «قَلْبُ المُؤْمِنِ بَیْنَ إصْبَعَیْنِ مِنْ أَصابِعِ الرَّحمن»  به اشجار  أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ   مُخْضر ورَیّان نمود. غفورى که از گلزارِ  لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ   گل‏هاى  إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً   رویانید . مهربانى که در بهارستان  لاَ تَیْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ   زواهر  یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ   برویانده . بى‏مانندى که ادراک از سیاحت بیداى معرفتش «ما عَرَفْناکَ حَقّ مَعْرِفَتِک» گویان که پویندگان دانش به پیمودن صحراى کمالش در وادىِ  لاَ عِلْمَ لَنَا اِلاّ مَا عَلَّمْتَنَا 
پویان «لا أُحْصى ثَناءَ عَلَیْکَ أَنْتَ کَما أَثْنَیْتَ عَلى نَفْسِکَ» . منعمى که بلبل زبان و طوطى بیان در شاخسار نعماء و شکرستان آلاء او أبکم إِن تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا   .قادرى که خرد خرده‏دان و عقل دوربین در تماشاى گلستان صنایع و بوستان بدایع او حیران  وَمَا قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ   . خداوندى که جمیع موجودات به زبان بى‏زبانى اداى ثناى بى‏منتهاى او نموده‏اند و به قدم عجز و ناتوانى سپاس بى‏قیاس او پیموده‏اند . عندلیبان روضه ایجاد از هر غنچه کتابى خوانند و هر ورقى از اشجار امکان را
بابى دانند . اطفال چمن ممکنات همگى در تسبیح و تحمید و نو رسیدگان گلشن مکوّنات جملگى در تحلیل و تمجید . اگر سرو است در هوایش پا در گِل افتاده و اگر چنار است کف تضرّع گشاده و اگر صنوبر است به بندگیش قد کشیده و اگر بید است واله و مجنونش گردید و اگر ارغوان است زعشقش غرقه در خون و اگر تاک است به دارش سرنگون و اگر شمشاد است به خدمتش در قیام و اگر نخل است از ذکرش شیرین کام و اگر بنفشه است از غمش سوگوار و اگر لاله است زوردش داغدار و اگر
سنبل است پریشانیش از اوست ، اگر گل سورى است از مهرش سرخ روست ، اگر خاراست از گلزار آن نگار است و اگر نرگس است بیمار آن دلدار است ، اگر سوسن است حمد او گوید و اگر سمن است راه تسبیح او جوید   وَإِن مِن شَىْ‏ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ   .
 
روز آن است که ما خویش بر آن یار زنیم
 نظرى سیر بر آن روى چو گلنار زنیم
مشترى‏وار سر زلف مه خود گیریم
 فتنه و غلغله اندر همه بازار زنیم
اندر افتیم در آن گلشن چون باد صبا
 همه بر جیب گل و جعد سمن‏زار زنیم
 
نفسى کوزه زنیم و نفسى کاسه خوریم
 تا سبووار همه بر هم و خمّار زنیم
تا به کى نامه بخوانیم گه جام رسید
 نامه را یک نفسى در سر دستار زنیم
خاک زر مى‏شود اندر کف اخوان صفا
 خاک در دیده این عالم غدّار زنیم
پاره پاره شود و زنده شود چون کُه طور
 گر زبرق دل خود بر کُه کهسار زنیم

 

برگرفته از کتاب عرفان اسلامی


ذکر

ذکر

[ الَّذى نَوَّرَ قُلُوبَ الْعارِفینَ بِذِکْرِهِ ] پروردگارى که دل‏هاى عارفان را از تیرگى غفلت و غبار ظلمت نجات داد و به نور یادش روشن نمود . شاید بتوان گفت : منظور از ذکر در این جمله قرآن مجید است ، چنان که در بسیارى از آیات ، از آن به عنوان ذکر یاد فرموده : إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ   . همانا ما قرآن را نازل کردیم ، و یقیناً ما نگهبان آن [ از تحریف و زوال ]هستیم .لذا معنا این مى‏شود که عارفان با توفیق حضرت حق ، به کتاب الهى تسلیم شده و موفّق به شناخت مفاهیم ملکوتى آن شدند و از پى معرفت به اجراى فرامین آن برخاستند و از این طریق ، تاریکى جهل و ظلم بر نفس و بى‏ایمانى را زدوده و خانه قلب را به نور ملکوتى قرآن روشن کردند و با این چراغ پر فروغ الهى در بین مردم زیستند :وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِى بِهِ فِى النَّاسِ   .و براى وى نورى قرار دادیم تا در پرتو آن در میان مردم [ به درستى و سلامت ] حرکت کند . از برکت این نور ، به یقین رسیدند و از پى آن یقین آراسته به حسنات اخلاقى و عملى شدند و با عنایت حق حیات طیّبه به دست آوردند :  مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً   . از مرد و زن ، هر کس کار شایسته انجام دهد در حالى که مؤمن است ، مسلماً او را به زندگى پاک و پاکیزه‏اى زنده مى‏داریم .

قرآن ، مرکز عرفان

قرآن ، مرکز عرفان

قرآن مجید نور الهى است ، چنانچه خود قرآن به این معنا شهادت مى‏دهد : وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً   .
و نور روشنگرى [ مانند قرآن ] به سوى شما نازل کردیم .
رسول خدا  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرماید : فَاِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنْ لِقَطْع اللّیلِ الْمُظْلِم فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرآن  . هرگاه فتنه‏ها هم چون شب تاریک به شما هجوم کرد بر شما باد قرآن . قرآن نور زندگى و ذخیره قیامت و شفیع محشر و نجات دهنده از عذاب و وسیله رشد و کمال انسان است . قرآن معرفت و نور و کرامت و اصالت و شرافت و سعادت دنیا و آخرت نصیب انسان مى‏کند . ارتباط حقیقى با قرآن از انسان ، عارفى شوریده ، حکیمى بزرگ و سالکى واصل مى‏سازد . صدرالمتألّهین شیرازى در مقدّمه کتاب با عظمت «اسرار الآیات» مى‏گوید :
تو را سپاس مى‏نماییم اى آن که ملکوت و باطن زمین و آسمان به‏دست قدرت توست ! و اى آن که اشیاء مشتاقانه به سوى تو در حرکتند و به شوق تو در گردش ! اى حقیقت حیات و اى مقوّم موجودات ! مقصود ما تو و مقصد نماز و روزه ما تویى ، تو مقوّم وجود و عطا کننده خیر و فرو فرستنده برکات و خیرات و نهایت تمایلات و غایت حرکات و مصدر اشراق و پایان اشواق و گرداننده امور وجود
و ذات تو نور و بخشنده حیات عالمیان و خالق زمین و آسمانى . ما را به انوار کلمات مبارکت یارى و قلب‏هایمان را به اسرار کتاب و آیات شریفه‏ات نورانى و نفوس ما را از تاریکى طبیعت و نادانى پاک و ما را از پلیدى عالم ظلمات خارج کن و به مشاهده انوار و دیدار اشراق نورت و همنشینى با نزدیکان
و مقرّبانت و هم صحبتى با ساکنان عالم ملکوتت و با فرشتگانى که لحظه‏اى از تسبیح تو غافل و بى‏خبر نیستند سرفراز نما و ما را با پیغمبران و صدّیقان مخصوصاً محمّد  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله که او را مبعوث به تمام خلایق فرمودى و اهل‏بیت پاکیزه و برگزیده او که بر آنان بالاترین درود درود فرستندگان و پاک‏ترین سلام سلام دهندگان باد ، محشور فرما . اما بعد از این مقدّمه : فروترین خلق خدا و محتاج‏ترینشان به کرم پروردگار جهانیان ، محمّد که صدرالدّین نامیده مى‏شود چنین گوید   هذَا بَیَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدىً وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ   .این [ قرآن ] براى مردم ، بیانگر [ حوادث و واقعیت‏ها ] و براى پرهیزکاران سراسر هدایت و اندرز است .
قُلْ هذِهِ سَبِیلى أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ  عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِى وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ   . بگو : این راه من است که من و هر کس از من پیروى کرد با بصیرت و بینایى به خدا دعوت مى‏کنیم ، و خدا منزّه است و من از مشرکان نیستم . این انوار علوم الهى و اسرار مسائل ربّانى و مقصود نهایى از قرآن است که از آیات کتاب روشن او استفاده و از نزد پروردگار عالمیان با عنایت و توجّه او به خلق فرو فرستاده شده است ، واین انوار کلیدهایى هستند که توسط آن درهاى بهشت و رضوان باز و گنج‏هاى خزائن رحمانى ظاهر و جواهر و نهانى‏هاى ملکوت مشاهده و انوار عالم جبروت یعنى عالم عقول کشف و هویدا مى‏گردد و در آن نور چشم و روشنى دیده رهروان و درمان سینه‏هاى مؤمنان و یکتاپرستان است .

برگرفته از کتاب عرفان اسلامی

نور قرآن

نور قرآن

فیلسوف بزرگ جهان اسلام باز در «اسرار الآیات» در قاعده چهارم مى‏گوید : یکى از نام‏هاى قرآن نور است ؛ زیرا قرآن نورى است عقلى که به توسط آن احوال مبدأ و معاد ، کشف و آشکار مى‏گردد و به آن نور حقایق اشیاء دیده و درک مى‏شود . و توسّط آن نور در قیامت انسان راهنمایى یافته و راه بهشت را مى‏پیماید ، چنان که مى‏فرماید : مَا کُنتَ تَدْرِى مَا الْکِتَابُ وَلاَ الاْءِیمَانُ وَلکِن جَعَلْنَاهُ نُوراً نَهْدِى بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّکَ لَتَهْدِى إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ   . تو [ پیش از این ] نمى‏دانستى کتاب و ایمان چیست ؟ ولى آن [ کتاب  ]را نورى قرار دادیم که هر کس از بندگانمان را بخواهیم به وسیله آن هدایت مى‏کنیم ؛ بى‏تردید تو [ مردم را ] به راهى راست هدایت مى‏نمایى . آرى ، قلب توسّط قرآن نور مى‏گیرد و این نور عبادت از همان ایمان به خدا و یقین به آخرت و ایمان به فرشتگان و انبیا و امامان  علیهم‏السلام و جلوه دیگرش عمل صالح و اخلاق حسنه است . صدرالمتألّهین در گفتارى بسیار عمیق ، فرق ما گرفتاران عالم مادّه را با عارفان حقیقى چنین بیان مى‏کند: ما و امثال ما از قرآن غیر از سیاهى کلمات چیزى مشاهده نمى‏کنیم ؛ زیرا ما در دنیاى ظلمت و سیاهى هستیم و هرچه در آن است امتداد مداد مادّه است . مقصودم مادّه‏اى نمى‏باشد که داراى ابعاد و اجساد و هیولى و اعداد و اضداد است و از آنجا که درک کننده چیزى را درک نمى‏کند مگر آن که در قدرت و استطاعت قوّه ادراک او باشد ، پس حسّ جز محسوسات را و خیال جز متخیّلات را و عقل جز معقولات را درک نمى‏کند و به عبارت دیگر هر جنس همجنس خود راد مى‏یابد و درک مى‏کند . پس نور را جز به نور درک نتوان نمود . خداوند مى‏فرماید : وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِن نُورٍ   . و کسى که خدا نورى براى او قرار نداده است ، براى او هیچ نورى نیست . پس ما به سیاهى این چشم جز سیاهى نوشته‏هاى کلام و اشکال کتاب را درکد نمى‏کنیم ، وقتى از این وجود مجازى خارج شویم و از این شهرى که اهلش تمام ،ظالم و در ظلمتند بیرون رویم و به سوى خدا و رسول او در قطع منزل‏هایى که بین ما و مطلوب ماست هجرت کنیم و ما را مرگ از این نشأت و اطوارى که بعضى صورت‏هاى حسّى و بعضى خیالى و بعضى وهمى و بعضى عقلى هستند حاصل گردد و نظرمان را از تمام ماسوى اللّه قطع و بریده نماییم به وجود خودمان که همان نور و پرتو وجود حقیقى الهى است ، در وجود کلام اللّه محو گردیم ، خداوند ما را بعد از مرگمان زنده مى‏کند و از مرتبه محو به عالم صعود هشیارى و از عالم فنا به بقا و از مرگ به زندگى ، یعنى زندگى ثابت و باقى که به بقاى خداوند تعالى بسته است مى‏رساند . دیگر بعد از این ما از قرآن مطلقاً سیاهى ندیده و هرچه مى‏بینیم سفیدى و نور خالصى است که ظلمت و تاریکى بدان آلوده نشده است و یقین خالصى پیدا مى‏کنیم که دیگر شکّ و تردید بدان راه نیابد و به فرموده حق متحقّق و موصوف مى‏گردیم که فرمود : وَلکِن جَعَلْنَاهُ نُوراً نَهْدِى بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا   . ولى آن [ کتاب ] را نورى قرار دادیم که هر کس از بندگانمان را بخواهیم به  وسیله آن هدایت مى‏کنیم . وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً   . و از پیشگاه خود دانشى ویژه به او آموخته بودیم .
 

 

برگرفته از کتاب عرفان اسلامی

قرآن ناطق ، امام على علیه‏السلام

قرآن ناطق ، امام على علیه‏السلام

در این موقع ما آیات الهى را از نسخه اصل که امام مبین و ذکر حکیم و کسى که علم کتاب نزد اوست و او امیرالمؤمنین  علیه‏السلام است مى‏خوانیم ، خداوند مى‏فرماید : وَإِنَّهُ فِى أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِىٌّ حَکِیمٌ   . و همانا که آن در امّ الکتاب [ که لوح محفوظ است ] نزد ما بلند مرتبه و حکیم است .و به همین جهت به آن کلامى که بدان ناطق گشت فرمود :  من نقطه زیر «باء» هستم .  و به سینه شریفش اشاره کرده که آگاه باشید در اینجا علوم بزرگى است ، اى کاش براى آن ، کسانى مى‏یافتم  . باید توجه داشت که فسق و عصیان ، کفر و ریا و شرک و کدورت و تنگدلى و هر نوع ظلم و فساد و فحشا و منکرات ، محصول ظلمت دل و غفلت قلب است .انسان باید با توجّه به خدا و دستورهاى انبیا و عمل به قرآن و متابعت از رسول  اکرم  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمه طاهرین علیهم‏السلام از دچار شدن به غفلت قلب ، خود را حفظ کند .این واقعیّت‏ها سبب روشنى دل و بیدارى جان و پدید آمدن نور در قلب است .چون قلب به یاد او روشن گشت ، آن نور بر کلیّه حرکات و سکنات انسان حاکم گشته و پس از این که آن نور در اثر عمل و تقوا با وجود انسان یکى شد ، آدمى
عارفى کامل و سالکى خبیر خواهد شد .بنابراین اگر ذکر در اوّلین جمله خطبه کتاب به معناى قرآن باشد ، معنا این مى‏شود که حضرت حق قلوب عارفان را به قرآنش منوّر کرد و اگر ذکر به معناى
توجّه باشد یا به معناى نماز ، یا به معناى اورادى که در کتب دعا وارد شده باز برگشت به همان معناى قرآنى دارد ؛ زیرا قرآن حاوى تمام حقایق و جامع همه واقعیّت‏ها است .


 برگرفته از کتاب عرفان اسلامی

روح و تکامل انسان

روح و تکامل انسان

گروه بسیارى از روشن ضمیران و آگاهان راه و عرفاى شامخین ، به پیروى از انبیا و امامان علیهم‏السلام و اولیاى خاصّ الهى معتقدند روح از عالم الهى است که براى تکامل و رشد و آراسته شدن به حقایق از عالم امر ، یا عالم ملکوت برابر با آیه  وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ روحِى   به این کالبد مادّى سفر داده شده و پس از کمال به اصل خود برخواهد گشت و در آنجا در حالى که کالبد مادّیش را به او برمى‏گردانند  فِى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ   قرار خواهد گرفت . کمال روح به این است که به دو قوّه علم و عمل ، علم به حق ، علم به معاد ، علم به معاش ، علم به روابط صحیح انسان با انسان ، علم به حقایق و عمل به آن‏ها آراسته شود و منظور از قداست و تقدّس روح همین است و سرّ و برّ خداوند همان عنایات والطاف اوست که به صورت معرفت وکار و عمل و جهاد وکوشش در عرصه گاه حیات انسان تجلّى مى‏کند و باعث مى‏گردد که ارواح از کدورات و اوساخ تعلّقات خسران‏آور پاک گشته و به عالم عشق و جهان قداست بپیوندد و اعضا و جوارح را نیز به دنبال خود به حرکت آورد و در نتیجه از انسان موجودى ملکوتى و معنوى ساخته و او را تبدیل به منبع خیر و برکت نماید . در زمینه قوّه علمیّه و عملیّه که دو علّت براى قداست و پاکى روح است یکى از بزرگان عصر به سوره والعصر تکیه کرده و عقیده دارد آنان که از بند خسارات آزادند ، همانانند که منوّر به نور علم و متحرّک به حرکت عملى هستند و این معنایى است که از سوره مبارکه والعصر استفاده مى‏شود . قسم به زمان ، انسان در زیان است ، یعنى آنان که مشغول به امور مادّى طبیعى شده و جز این دنیا و آنچه در اوست چیزى نشناخته‏اند و جان آنان هم چون ماهى در آب دریا ، در حیوانیّت محض غرق است . مگر آنان که ایمان آوردند ، یعنى دل آنان و عقلشان به نور معرفت و آگاهى به معاد و شناخت پیامبران و امامان  علیهم‏السلام و وظایف و مسئولیّت‏ها که عبارت از قوّه نظریه است روشن شد . و به اجراى دستورها و انجام عمل صالح برخاستند ، یعنى در جهت عمل به کلّیه برنامه‏هاى الهى کامل شدند . و مردم را به حق سفارش کردند ، یعنى در مقام تعلیم مردم نسبت به توحید و نبوّت و امامت و فضائل انسانى برآمدند . و مردم را به صبر سفارش کردند ، یعنى راه متخلّق شدن به اخلاق الهى را به مردم نمایانده و تا جایى که جان آنان را از آلودگى‏ها پاک کنند کوشیدند . در هر صورت ، سرّ و برّ الهى که باعث تقدّس ارواح عارفان شده ، همان علم و عملى است که خداوند آنان را با لطف و رحمتش به آن هدایت فرموده . عارف رومى در مقام نصیحت انسان چنین سروده :
 
پیش‏تر آ پیش‏تر اى بوالوفا    از من و ما بگذر و زودتر بیا
پیش‏تر آ در گذر از ما و من    پیش‏تر آ تا نه تو باشى نه ما 
 کبر و تکبّر بگذار و بگیر        در عوض کبر چنین کبریا
گفت الست و تو بگفتى بلى  شکر بلى چیست کشیدن بلا
سرّ بلى چیست که یعنى من  حلقه زن درگه فقر و فنا
هم برو از جا و هم از جا مرو    جا زکجا حضرت بى‏جا کجا
پاک شو از خویش و همه خاک شو  تا که زخاک تو بروید گیاه

برگرفته از کتاب عرفان اسلامی 

طهارت قلب

طهارت قلب

و باطن دل‏هاى آنان را از تیرگى‏ها پاک نموده تا توفیق اندیشه و توجّه نسبت به او را پیدا کنند .قلب یا به تعبیر دیگر «فؤاد» عضو بسیار مهمّ و حسّاسى است ، صالح بودن قلب و پاک بودنش علّت صالح بودن و پاک بودن تمام وجود و فاسد بودنش مورث فساد
در تمام اعضا و جوارح است .از رسول خدا  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله روایت شده :فِى الإِنْسانِ مُضْغَةٌ إِذا هِىَ سَلُمَتْ وَصَحَّتْ سَلُمَ بِها سائِرُ الْجَسَدِ ، فَإِذا سَقُمَتْ سَقُمَ بِها سائِرُ الْجَسَد وَفَسَدَ وَهِىَ القَلْب  .در آدمیزاد پاره گوشتى است ، اگر صحیح و سالم باشد ، به سلامت او تمام جسد سالم و اگر مریض باشد به مرض او تمام جسد مریض است‏وآن پاره گوشت قلب است .در روایت دیگر آمده :اِذا طابَ قَلْبُ الْمَرءِ طابَ جَسَدُهُ ، وَإِذا خَبَثَ الْقَلْبِ خَبَثَ الْجَسَدْ  .زمانى که قلب انسان پاکیزه شده ، جسدش پاکیزه مى‏شود و هرگاه قلب دچار
خباثت گردد ، جسد هم به تبع آن آلوده مى‏شود .امام صادق  علیه‏السلام درتوضیح آیه شریفه  إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ  مى‏فرماید:قلبى است که از اسارت دنیا آزاد باشد و از عشق شدید به مادّیت که باعث انواع گناهان است پاک باشد  .عظمت و ظرفیّت قلب به اندازه‏اى است که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله درباره آن مى‏فرماید:إِنَّ الْقَلْبَ خَزانَةُ اللّه تَعالى  .قلب خزانه خداى تعالى است .
 إِذا طابَ قَلْبُ الْمَرءِ طابَ جَسَدُهُ ، وَإِذا خَبَثَ الْقَلْبِ خَبَثَ الْجَسَدْ  . زمانى که قلب انسان پاکیزه شده ، جسدش پاکیزه مى‏شود و هرگاه قلب دچار خباثت گردد ، جسد هم به تبع آن آلوده مى‏شود .
امام صادق  علیه‏السلام درتوضیح آیه شریفه  إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ  مى‏فرماید:قلبى است که از اسارت دنیا آزاد باشد و از عشق شدید به مادّیت که باعث انواع گناهان است پاک باشد  .عظمت و ظرفیّت قلب به اندازه‏اى است که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله درباره آن مى‏فرماید: إِنَّ الْقَلْبَ خَزانَةُ اللّه تَعالى  .قلب خزانه خداى تعالى است .

 برگرفته از کتاب عرفان اسلامی

قلب مرده

قلب مرده

اسلام عزیز و معارف ملکوتى این دین مبین علل حیات و مرگ قلب را به نحو مفصّل بیان کرده‏اند که مشروح آن در جلد دوم خواهد آمد .امیرالمؤمنین  علیه‏السلام مى‏فرماید :مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُه وَمَنْ ماتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النّار  .آن که ورع و پاکدامنى‏اش کم است قلبش مى‏میرد و هرکس به مرگ قلب دچار شود ، وارد آتش جهنّم مى‏گردد .رسول خدا  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود :ثَلاثَةٌ مُجالِسَتُهُمْ تُمِیتُ القَلبَ : مُجالَسَةُ الأَنْذالِ وَالحَدیثُ مَعَ النّساءِ وَمُجالَسَةُ الأغنِیاءِ  .سه چیز باعث مرگ قلب است :.........................

ادامه مطلب ...

حقیقت شرح صدر

حقیقت شرح صدر

این جمله اشاره به آیه 22 سوره مبارکه زُمر است : أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلاْءِسْلاَمِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِن رَبِّهِ   .آیا کسى که خدا سینه‏اش را براى [ پذیرفتن ] اسلام گشاده است ، و بهره مند نورى از سوى پروردگار خویش است .و نیز مایه گرفته از آیه شریفه : رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى   .گفت : پروردگارا ! سینه‏ام را [ براى تحمل این وظیفه سنگین  ]گشاده گردان .و سرچشمه آن آیه شریفه : اَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَک   .آیا سینه‏ات را [ به نورى از سوى خود ] گشاده نکردیم ؟است . لفظ شرح در لغت به معنى باز کردن و گشادن و گستردن و فراخى بخشیدن و روشن و آشکار ساختن است .و صدر به معناى سینه است که مجازاً به معنى دل هم مى‏آید ، چون در سینهجاى دارد .بنابراین شرح صدر یا به معنى باز کردن سینه و برطرف ساختن دلتنگى و دلگیرى از کسى است ، یا به معنى فراخ حوصله و با ظرفیّت و پر تحمّل گردانیدن است ........


ادامه مطلب ...

توفیق عبادت.عارفان گول این چند روزه ظاهر را نخوردند ، تن به .................

توفیق عبادت عبادت حقیقتى است مرکّب از یک سلسله واقعیّت‏ها و حقایق که این مقدّمه گنجایش تفسیر و توضیح آن را ندارد ، به خواست حق در ابوابى که در زمینه این مسئله خواهد آمد به شرح و بیانش مى‏پردازم .عارفان گول این چند روزه ظاهر را نخوردند ، تن به لذّات غلط ندادند و حیات آخرت به زندگى عاریت نفروختند .صاحب «کشف الحقائق» مى‏گوید : بدان که اهل شریعت و اهل حکمت مى‏گویند : حیات دنیا چند روز بیش نیست و حیات آخرت را هرگز انقطاع نمى‏باشد ، پس هرکه حقیقت دنیا را شناخت و غرض و مقصود دنیا را دانست و اجتماع نور را با ظلمت ، یعنى اجتماع روح را که نور محض است با قالب که ظلمت محض است معلوم کرد و دانست که فایده وى چیست و حیات دنیا را به همان کار که غرض و مقصود است صرف کرد و حیات دنیا را فداى حیات آخرت گردانید و در این حیات دنیا همه رنج و مجاهده اختیار کرد با قید آن که در حیات آخرت همه آسایش و مشاهده باشد ، یعنى تمام حیات دنیا را به کسب عمل صالح و به طلب علم نافع که تخم حیات طیّبه و سبب لذّت دائمه است مصروف گردانید...........

ادامه مطلب ...

حقیقت باطن عارفان

حقیقت باطن عارفان قالَ الصَّادِقُ  علیه‏السلام :نَجْوَىَ الْعارِفینَ تَدورُ عَلى ثَلاثَةِ أُصُولٍ : الخَوْفُ وَالرَّجاءُ وَالحُبُّ .فَالْخَوْفُ فَرْعُ الْعِلْمِ ، وَالرّجاءُ فَرْعُ الیَقینِ ، وَالْحُبُّ فَرْعُ الْمَعْرِفَةِ .فَدَلیلُ الْخَوفِ الهَرَبُ ، وَدَلیلُ الرَجاءَ الطَّلَبُ ، وَدَلیلُ الحُبّ إیثارُالْمَحْبُوبِ عَلى ما سِواهُ .فَإِذا تَحَقَّقَ الْعِلمُ فى الصَّدْرِ خافَ ، وَإِذا صَحّ الخَوفُ هَرَبَ ، وَإِذا هَرَبَ نَجا ، وَإِذا أَشْرَقَ نُورُ الیَقینِ فى الْقَلْبِ شاهَدَ الفَضْلَ وَإِذا تَمَکّنَ مِنْهُ رَجا وَاِذا وَجَدَ حَلاوَةَ الرَّجَا طَلَبَ ، وَإِذا وُفِّقَ لِلْطَّلَبِ وَجَدَ ، وَإِذا تَجَلّى ضِیاءُ الْمَعْرِفَةِ فى الفُؤادِ هاجَ ریحُ الْمَحَبَّةِ ، وَإِذا هَاجَ ریحُ الْمَحَبَّةِ إِسْتأْنَسَ فى ظِلالِ الْمَحْبُوبِ وَآثَرَ الْمَحبُوبَ عَلى ما سِواهُ ، وَباشَرَ أَوامِرَهُ وَاجْتَنَبَ نَواهِیهِ .وَإِذا اسْتَقامَ عَلى بَساطِ الأُنْسِ بِالْمَحْبُوبِ مَعَ أَداءِ أَوامِرِهِ وَاجْتِنابِ نَواهِیهِ وَصَلَ إِلى رُوحِ الْمُناجاة .وَمِثالُ هذِهِ الأُصُولِ الثَّلاثَةِ کَالْحَرَمِ وَالْمَسْجِدِ وَالْکَعْبَةِ فَمَنْ دَخَلَ الْحَرَمَ أَمِنَ مِنَ الْخَلْقِ ، وَمَنْ دَخَلَ الْمَسْجِدِ أَمِنَتْ جَوارِحُهُ أَنْ یَسْتَعْمِلَها فى الْمَعْصِیَةِ ، وَمَنْ دَخَلَ الْکَعْبَةَ أَمِنَ قَلْبُهُ مِنْ أَنْ یَشْغَلَهُ بِغَیْرِ ذِکْرِ اللّهِ .فَانْظُرْ أَیُّهَا الْمُؤْمِنُ ، فَإِنْ کانَتْ حَالَتُکَ حالَةً تَرْضاها لِحُلُولِ الْمَوتِ فَاشْکُرِ اللّهَ عَلى تَوْفیقِهِ وَعِصْمَتِهِ ؛ وَإِنْ تَکُنْ الأُخْرى فَانْتَقِلْ عَنْها بِصِحَّةِ العَزیمَةِ وَانْدَمْ عَلى ما سَلَفَ مِنْ عُمْرِکَ فى الْغَفْلَةِ ، وَاسْتَعِنْ بِاللّهِ عَلى تَطْهِیرِ الظّاهِرِ مِنَ الذُّنُوبِ ، وَتَنْظیفِ الْباطِنِ مِنَ الْعُیُوبِ، وَاقْطَعْ زِیادَةَ الْغَفْلَةِ مِنْ قَلْبِکَ وَاَطْفِ نارَ الشَّهْوَةِ مِنْ نَفْسِکَ .[ قالَ الصَّادِقُ  علیه‏السلام : نَجْوَىَ الْعارِفینَ ]
امام صادق  علیه‏السلام در ابتداى این روایت مى‏فرماید : سرّ وجود عارفان  و حقیقت باطن آنان بر سه اصل استوار است : بیم ، امید ،..................
http://up.iranblog.com/2161/1269554113.gif


ادامه مطلب ...

اوصاف عرفان از زبان امام عارفان

اوصاف عرفان از زبان امام عارفان

در سطور گذشته دانستید که عارف داراى دو قوّه علمیّه و عملیّه است و از واجبات و نوافل چیزى از او فوت نمى‏شود و از تمام محرّمات الهیّه با کمال ذوق و شوق پرهیز دارد .وجود مقدّس امام عارفان ، شمع قلب عاشقان ، چراغ راه بینایان ، حضرت مولى الموحّدین ، امیرالمؤمنین  علیه‏السلام از اوصاف عارفان تحت عنوان صفات متّقین ، در « نهج البلاغة » که مادون کلام خالق و مافوق کلام مخلوق است خبر مى‏دهد .عارف بزرگ ، بلبل گلزار معنى حضرت الهى قمشه‏اى تمام خطبه را با آن حال ملکوتى که داشت به نظم آورده ، براى این که خوانندگان عزیز از مفاهیم آسمانى آن خطبه لذّت بیش‏ترى ببرند ، تا جایى که لازم افتد آن اشعار عرفانى هم همراه بابعضى از جملات خطبه زینت‏بخش این صفحات مى‏گردد.............................

http://up.iranblog.com/2161/1269554113.gif

ادامه مطلب ...

حدیثى مهمّ و گفتارى حیرت‏آورازعارف بزرگ سیّد حیدر آملى

حدیثى مهمّ و گفتارى حیرت‏آور

عارف بزرگ سیّد حیدر آملى در کتاب «جامع الاسرار ومنبع الأنوار» و در رساله «نقد النقود» و فیض کاشانى آن عارف معارف الهیّه در کتاب «قرّة العیون» و در کتاب «کلمات مکنونة» از حضرت امیرالمؤمنین  علیه‏السلامحدیث ذیل را نقل مى‏کنند ، تا حال و احوال عارف را بدانى و اگر خواستى ، خود را به این مقام برسانى و مرتبه اعلى که کنار دریاى رحمت و ساحل امن و امان است ، برسانى .اِنَّ للّهِِ تَعالى شَراباً لِأَوْلِیائِهِ ، إِذا شَرِبُوا سَکِرُوا ، وَإِذا سَکِرُوا طَرِبُوا ، وَإِذا طَرِبُوا  طابُوا ، وَإِذا طابُوا ذابُوا ، وَإِذا ذابُوا خَلَصُوا ، وَإِذا خَلَصُوا طَلَبُوا ، وَإِذا طَلَبُوا وَجَدُوا ، وَإِذا وَجَدُوا وَصَلُوا ، وَإِذا وَصَلُوا اتَّصَلُوا ، وَإِذا اتَّصَلُوا لا فَرْقَ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ حَبِیبِهِمْ  . براى وجود مقدّس حضرت حق شرابى است مخصوص اولیایش ، چون بنوشند مست شوند و چون مست گردند به نشاط آیند و چون به نشاط آراسته شوند پاکیزه گردند و چون پاکیزه شوند ذوب گردند و چون ذوب گردند از تمام شوائب خالص شوند و چون خالص شوند عاشقانه در طلب آیند و چون بطلبند بیابند و چون بیابند واصل گردند و چون واصل گردند متّصل شوند و چون متّصل شوند بین آنان و محبوبشان فرقى نماند .این است وضع عارفان که با قدرت علم و معرفت و احسان و عمل و تقوا و زهد و ورع و پارسایى و کرامت و شرافت خود را به چنین مقام عظیمى رسانده‏اند !!انصاف دهید ، اگر غلبه با شهوت باشد و حاکم بر انسان هواى نفس و کارگردان حیات شیطان و بر جان و بدن مرض کسالت و همت در خور و خواب و غفلت ، آیا انسان به جایى مى‏رسد و از عنایات حضرت محبوب نصیبى مى‏برد ؟!

بر گرفته از کتاب عرفان اسلامی

جمال دل

جمال دل

آورده‏اند که محنت‏زده‏اى در راهى مى‏رفت ، مخدّره‏اى بس با جمال پیشش آمد ، چشمش بر کمال حسن او افتاد ، دلش صید آن جمال گشت ، بر پى آن مخدّره مى‏رفت ، چون آن مخدّره به در سراى خود رسید ، التفاتى کرد ، آن محنت‏زده را دید بر پى وى ، گفت : مقصود چیست ؟ گفت : سلطان جمال تو بر نهادِ ضعیفم سلطنت رانده است و در کمند قهر خویش آورده است ، با توام دعوى عشقبازى
است و این دعوى نه مجازى است .آن مخدّره را بر کسوت جمال ، حلیّت عقل بر کمال بود ، گفت : این مسئله تو را فردا جواب دهم و این اشکال تو حل کنم . روز دیگر آن ممتحن منتظر نشسته بود و دیده گشاده ، تا جمال بر کمال مقصود کى آشکار گردد و واقعه او چون حل کند ؟آن مخدّره مى‏آمد و از پى او پرستارى آیینه در دست ، گفت : اى پرستار ! آن آینه فراروى او دار تا به آن سر و روى ، او را رسد که با ما عشقبازى کند و تمنّاى وصال ماش بود ؟!! دلْ مشتاق جمال دل دیگر است و روحش روحى غیر از ارواح ، مشتاق در
سلطه عشق حق است ، مشتاق عاشق عبادت و دورى از گناه است ، عارف دلخسته یار و جان نثار محبوب است ، اهل حال فرموده‏اند :قُلُوبُ الْمُشْتاقینَ مُنَوَّرَة بِنُورِ اللّه فَإِذا تَحَرَّکَ اشْتِیاقَهُمْ أَضاءَ النُّورُ مابَیْنَ السَّماءِ وَالأَرْضِ ، فَیَعْرِضَهُمُ اللّه عَلَى الْمَلائِکَةِ وَیَقُولُ : هؤلاءِ المُشْتاقُونَ إِلَىَّ ، أُشْهِدُکُمْ أَنّى إِلَیْهِمْ أَشْوَق  .دل‏هاى مشتاقان حق وحقیقت روشن به نور خداست، چون شوقشان به حرکت
آید ، بین آسمان و زمین نور بدرخشد . حضرت حق آنان را به ملائکه نشان مى‏دهد ومى‏فرماید: اینان مشتاق منند، شاهد باشید که من به آنان مشتاق‏ترم .

برگرفته از کتاب عرفان اسلامی

سیماى عارفان

سیماى عارفان
یکى از تربیت‏شدگان این مکتب مى‏گوید : در بعضى از سفرها به بزرگى برخوردم که سیمایش به سیماى عارفان مى‏ماند . بااو همراه شده در عرض طریق بدو گفتم : « کَیْفَ الطّریقُ إِلى اللّه » ؟ راه به سوى خداچگونه است ؟گفت : « لَوْ عَرَفْتَ اللّهَ لَعَرَفْتَ الطَّریقَ » . اگر او را یافته بودى راه به سوى او را نیز آگاه مى‏شدى .پس گفت : اى مرد سالک ! بگذار و دور کن از خود خلاف و اختلاف را .گفتم : علما را چگونه خلاف و اختلافى خواهد بود ؟ چه آن‏ها مؤیّد از جانب حقّند .گفت : چنین است که مى‏گویى الاّ فى التجرید التوحید .بدو گفتم : معناى این جمله چیست ؟گفت : « فِقْدانُ رُؤْیَةِ ما سواهُ لِوِجْدانه » ............

http://up.iranblog.com/2161/1269554113.gif

ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (42) یاد حق.شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

  عرفان اسلامی (42) یاد حق
عرفان اسلامی (42) یاد حق
عرفان اسلامی (42) یاد حق

نویسنده : استاد حسین انصاریان

شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

یاد حق

ریشه همه آثار معنوى اخلاقى و اجتماعى که در عبادت است در یک چیز است : یاد حق و غیر او را از یاد بردن ، قرآن کریم در یک جا به اثر تربتى و جنبه تقویتى روحى عبادت اشاره مى کند و مى گوید : نماز از کار بد و زشت باز مى دارد ، و در جاى دیگر مى گوید : نماز را براى این که یاد من باشى به پا دار . اشاره به این که انسان که نماز مى خواند و در یاد خدا است همواره در یاد دارد که ذات دانا و بینائى مراقب اوست و فراموش نمى کند که خودش بنده است .
ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است ، دل را جلا مى دهد ، و صفا مى بخشد و آن را آماده تجلیات الهى قرار مى دهد ، على درباره یاد حق که روح عبادت است در خطبه 220 چنین مى فرماید :
إِنَّ اللهَ تَعالى جَعَلَ الذِّکْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَتُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَتَنْقَادُ بِهِ الْمُعانَدَةِ وَما بَرَحَ للهِِ عَزَّتْ آلائُهُ فی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَفی أَزْمانِ الْفَتَراتِ رِجالٌ ناجاهُمْ فی فِکْرِهِمْ وَکَلَّمَهُمْ فی ذاتِ عُقُولِهِمْ .

خداوند یاد خود را صیقل دلها قرار داده ، بدین وسیله دلها از پس کرى شنوا و از پس نابینائى بینا و از پس سرکشى و طغیان رام مى گردند ، همواره چنین بوده و هست که خداوند متعال در هر برهه اى از زمان و در زمانهائى که پیامبرى در میان مردم نبوده است بندگانى داشته و دارد که در سر ضمیر آنها با آنها راز مى گوید و از راه عقل هایشان با آنها تکلم مى کند ............

http://up.iranblog.com/2161/1269554113.gif

ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (41) ذکر و عبادت عارفانه.توضیح ذکر از زبان عارفان

عرفان اسلامی (41) ذکر و عبادت عارفانه

عرفان اسلامی (41) ذکر و عبادت عارفانه

نویسنده : استاد حسین انصاریان

شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

توضیح ذکر از زبان عارفان

اهل دل ، یعنى آن عاشقانى که در صراط مستقیم حق به دریافت واقعیات نائل شدند ، و محبوب حقیقى را بر ماسوا برگزیدند ، و تنها قبله آنان وجه جانان بود ، و تا زنده بودند دائم الذکر بودند ، به این معنى که قلب و جانشان تجلى گاه انوار حضرت یار بود ، و سراسر عمر را به مبارزه با هوس ها گذراندند ، و غیر طاعت دوست از آنان دیده نشد ، مسائل مهمى را تحت عنوان ذکر بیان فرموده اند ، که این وجیزه گنجایش بازگو کردن تمام مطالب آنان و توضیحش را ندارد ، و تنها باید به دور نمائى از گفتار آنان که بر اساس آیات و روایات تنظیم شده اشاره رود !
در صفحه پنجاهم مناقب آورده : بدان که حق تعالى اهل حقیقت را به هیچ کار چندان نفرمود که بر ذکر خود که :
( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً ) .
ذکر بسیار حضور و دوستى است ، کسى که چیزى را دوست دارد ، همگى خود بدو دهد ، قال رسول الله (صلى الله علیه وآله) :
مَنْ أَحَبَّ شَیْئاً أَکْثَرَ ذِکْرَهُ .
کسى که عاشق چیزى است از او زیاد یاد کند ........
ادامه مطلب ...

ذکر به حقیقت.عرفان اسلامی (40) ذکرو..........

  عرفان اسلامی (40) ذکر

عرفان اسلامی (40) ذکر
عرفان اسلامی (40) ذکر

نویسنده : استاد حسین انصاریان

شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

باب پنجم : در بیان ذکر

قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) : مَنْ کَانَ ذَاکِراً للهِِ عَلَى الْحَقیقَةِ فَهُوَ مُطیعٌ وَمَنْ کانَ غافِلا فَهُوَ عاص .
وَالطَّاعَةُ عَلامَةُ الْهِدایَةِ وَالْمَعْصِیَةُ عَلامَةُ الضَّلالَةِ وَأَصْلُهُما مِنَ الذِّکْرِ وَالْغَفْلَةِ .
فَاجْعَلْ قَلْبَکَ قِبْلَةً لِلِسانِکَ لا تُحَرِّکْهُ إِلاّ بِإِشارَةِ الْقَلْبِ وَمُوافَقَةِ الْعَقْلِ وَرِضَى الاْیمانِ فَإِنَّ اللهَ عالِمٌ بِسِرِّکَ وَجَهْرِکَ وَهُوَ عالِمٌ بِما فِی الصُّدورِ فَضْلا عَنْ غَیْرِهِ .
وَکُنْ کَالنَّازِعِ رُوحَهُ أَوْ کَالْواقِفِ فِی الْعَرَضِ الاَْکْبَرِ غَیْرَ شاغِل نَفْسَکَ عَمَّا عَناکَ مِمَّا کَلَّفَکَ بِهِ رَبُّکَ فی أَمْرِهِ وَنَهْیِهِ وَوَعْدِهِ وَوَعیدِهِ .
وَاغْسِلْ قَلْبَکَ بِماءِ الْحُزْنِ وَلا تَشْغَلْها بِدُونِ ما کَلَّفَکَ وَاجْعَلْ ذِکْرَ اللهِ مِنْ أَجْلِ ذِکْرِهِ لَکَ فَإِنَّهُ ذِکْرُکَ وَهُوَ غَنِىٌّ عَنْکَ فَذِکْرُهُ لَکَ أَجَلُّ وَأَشْهى وَأَتَمُّ مِنْ ذِکْرِکَ لَهُ وَأَسْبَقَ .
وَمَعْرِفَتِکَ بِذِکْرِهِ لَکَ یُورِثُکَ الْخُضُوعَ وَالاِْسْتِحْیاءَ وَالاِْنْکِسارَ وَیَتَوَلَّدُ مِنْ ذلِکَ رُؤْیَةُ کَرَمِهِ وَفَضْلِهِ السَّابِقِ وَتَخْلُصُ لِوَجْهِهِ وَتَصْغُرُ عِنْدَ ذلِکَ طاعاتِکَ وَإِنْ کَثُرَتْ فی جَنْبِ مِنَنِهِ .
وَرُؤْیَتُکَ ذِکْرَکَ لَهُ تُورِثُکَ الرِّیا وَالْعُجْبَ وَالسَّفَهَ والْغِلْظَةَ فی خَلْقِهِ وَاسْتِکْثارَ الطَّاعَةِ وَنِسْیانَ کَرَمِهِ وَفَضْلِهِ .
وَلا یَزْدادُ بِذلِکَ مِنَ اللهِ إِلاّ بُعْداً وَلا یَسْتَجْلِبُ بِهِ عَلى مُضِىِّ الاَْیَّامِ إِلاّ وَحْشَةً . وَالذِّکْرُ ذِکْرانِ : ذِکْرٌ خالِصٌ بِمُوافَقَةِ الْقَلْبِ ، وَذِکْرٌ صادِقٌ
یَنْفی ذِکْرَ غَیْرِهِ کَما قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله) إِنّی لا أُحْصی ثَناءً عَلَیْکَ أَنْتَ کَما أَثْنَیْتَ عَلى نَفْسِکَ .
فَرَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله) لَمْ یَجْعَلْ لِذِکْرِهِ مِقْداراً عِنْدَ عِلْمِهِ بِحَقیقَةِ سابِقَةِ ذِکْرِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ مِنْ قَبْلِ ذِکْرِهِ لَهُ فَمِنْ دُونِهِ أَوْلى .
فَمَنْ أَرادَ أَنْ یَذْکُرَ اللهَ فَلْیَعْلَمْ أَنَّهُ ما لَمْ یَذْکُرِ اللهُ الْعَبْدَ بِالتَّوْفیقِ لِذِکْرِهِ لا یَقْدِرُ الْعَبْدُ عَلى ذِکْرِهِ .
قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) : مَنْ کَانَ ذَاکِراً للهِِ عَلَى الْحَقیقَةِ فَهُوَ مُطیعٌ وَمَنْ کانَ غافِلا فَهُوَ عاص

ذکر به حقیقت

امام ششم (علیه السلام) مى فرماید : کسى که به حقیقت یاد خداست ، بنده اى است مطیع و عبدى است فرمانبردار ، و انسانى است که در مدار اطاعت از حق قرار گرفته ، و جان و قلبش به نور هدایت روشن است ، زیرا یاد حقیقى حق ، این معنا را به انسان توجه مى دهد ، که انسان در محضر خداست ، و خداوند تبارک و تعالى به تمام شئون ظاهر و باطن او آگاه است ، و هیچ چیز از نظر حضرتش پنهان و پوشیده نیست ، در اینصورت و در این حال و با این چنین ذکر و یاد ، حیاء انسان ، که از مایه هاى پر برکت الهى است تجلى کرده ، و بر مملکت ظاهر و باطن آدمى حاکم مى گردد ، و انسان را در میدان اطاعت و ترک گناه قرار مى دهد .........
http://up.iranblog.com/2161/1269554113.gif
ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (39) بیماری های مهلک قلب

عرفان اسلامی (39) بیماری های مهلک قلب

عرفان اسلامی (39) بیماری های مهلک قلب

نویسنده : استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

بیمارى هاى مهلک قلب : کفر

قلب گاهى بر اثر بى توجهى انسان نسبت به حقایق ، و دو ماندن از اندیشه صحیح دچار کفر مى گردد .
انکار از روى عناد ، انکار بعد از معرفت و ایمان ، خرج کردن نعمت در مسیر شیطان ، از مصادیق کفر است قرآن در این سه زمینه آیات متعددى دارد براى نمونه مى خوانیم :
( فَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شَدِیداً فِی الدُّنْیَا وَالاْخِرَةِ وَمَا لَهُم مِن نَاصِرِینَ )( آل عمران : 56) .
پس آن گروهى که کافر شدند در دنیا و آخرت به عذابى سخت معذب گردانیم و براى نجاتشان یارى نخواهند داشت .
( إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا کُفْراً لَن تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولئِکَ هُمُ الضَّالُّونَ )( آل عمران : 90) .
آنان که بعد از ایمان کافر شدند ، و بر کفر خویش افزودند ، هرگز توبه آنان پذیرفته نیست و اینان در حقیقت گمراهانند .
( أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ )( ابراهیم : 28) .
آیا ندیدى حال مردمى که نعمت خدا را به کفر مبدل ساخته و قوم خود را به دیار هلاک رهسپار کردند .
( ... وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ )( نمل : 40) ..............
http://up.iranblog.com/2161/1269554113.gif
ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (38) قلب سلیم


عرفان اسلامی (38) قلب سلیم
عرفان اسلامی (38) قلب سلیم

نویسنده : استاد حسین انصاریان

شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

قلب سلیم

امام ششم (علیه السلام)مى فرمایند : صاحب نیّت صادقه ، صاحب قلب سلیم است .
آرى قلب خانه حقیقى خداست ، و آیات و روایات بر این حقیقت دلالت دارد .
در کتابى خواندم : از عارفى پرسیدند ، اول عضوى که در رحم مادر به هنگام شکل گرفتن انسان تکون یافت چه بود ؟ فرمود : قلب ، عرض داشتند از معارف الهى چه دلیلى بر این مسئله دارید فرمود آیه شریفه :
( إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً )( آل عمران : 96) .

دلیل این واقعیت است ، همانطور که در آیه مى فرماید : اول خانه اى که براى مردم بنا شد همان خانه مکه براى عبادت حق باشد ، پس باید گفت : به همین دلیل اول عضوى که در وجود ساخته شد قلب است که خانه عشق و محب اوست ، و در حقیقت در مملکت هستى انسان اول جائى که بنا کرد خانه مربوط به خودش بود ، و اعتبار و ارزش و اهمیت و قدر قلب هم در همین است(در صفحه 39 کتاب علمى رازهاى جهان آفریطنش درباره دوران ماه اول حمل مادر آمده : از عجایب آفرینش آن که نخستین اعضائى که در این موجود تازه انشاء مى شود قلب و مغز است که به طور ساده و ابتدائى ظاهر مى گردد) .....................

ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (37) حقیقت نیّت

عرفان اسلامی (37) حقیقت نیّت

عرفان اسلامی (37) حقیقت نیّت
عرفان اسلامی (37) حقیقت نیّت

نویسنده : استاد حسین انصاریان

شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

حقیقت نیّت

انسان زمانى که با کمک انبیا و امامان ، و همت عالى عاشقان ، و دستگیرى پیران راه ، به نور معرفت آراسته شد ، و از طریق این نور به این حقیقت دست یافت ، که حول و قوه اى جز حول و قوه او وجود ندارد ، و در تمام هستى مؤثرى جز حضرت او نیست ، و مالک و رازق و عالم و قادر و مریدى غیر او وجود ندارد ، و براى او این معنى کشف شد که : لَیْسَ فِى الدّارِ غَیْرُهُ دَیّارٌ .
از ما سوى الله قطع علایق مى کند ، و جز دوست و نام و یاد و ذکر دوست چیزى براى او نمى ماند ، و تمام اشیاء عالم را جز ابزار وسیله براى رسیدن به یار نمى نگرد ، و بود و نبود اشیاء براى او مساوى مى شود ، در این هنگام قلب خود را آئینه تجلى عشق دوست و وجود خویش را ظرف انعکاس صفات یار مى بیند ، در این وقت ملاحظه مى کند که تمام خواسته ها و اراده و تدبیرش ، خواسته ها و اراده و تدبیر محبوب شده ، و خودیتش از میان رفت و جز دوست در میانه نمانده ، و قلب و جان و هستى و وجودش عین نیّت و محض قصد براى رسیدن به حقیقت لقاء و وصل یار شده ، و عشقى جز عشق معشوق حقیقى برایش نمانده ، در اینجاست ، که محرک او براى تمام برنامه ها فقط عشق به محبوب است ، و تنها آرزوى انسان این است که در همه شئون حیات رضاى یار را جلب کند ، و این عشقى که با کمک معرفت نسبت به حضرت دوست بدست آورده حقیقت نیّت و جان اراده و قصد است . با این نیّت است ، که عبادت به مفهوم واقعى اش تحقق پیدا مى کند ، و در پرتو این نیّت و این عشق است ، که یار هم عاشق انسان شده ، و بین عاشق و معشوق آن چنان جاذبه اى ایجاد مى گردد ، که اگر همه موجودات عالم بخواهند ، یک لحظه عاشق را از حرکت به سوى معشوق باز دارند ، قدرت نخواهند داشت . نیّت اگر غیر از این معنى باشد ، چه ارزشى دارد ، و چه حرکتى مى تواند در درون و برون انسان ایجاد کند ، و چگونه مى تواند آدمى را از حضیض پستى به اوج واقعیت و قله حقیقت برساند ؟.....................
http://up.iranblog.com/2161/1269554113.gif
ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (36) احادیث و داستانهای نیّت

عرفان اسلامی (36) احادیث و داستانهای نیّت

عرفان اسلامی (36) احادیث و داستانهای نیّت

نویسنده : استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة
عَنْ أَبی عَبْدِاللهِ (علیه السلام) قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله) : نِیَّةُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَنِیَّةُ الْکافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَکُلُّ عامِل یَعْمَلُ عَلى نِیَّتِهِ (بحار : 70/189) .
امام ششم (علیه السلام) : فرمود : پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمودند : نیّت مؤمن از عملش بهتر است ، و نیّت کافر از عملش بدتر است ، و هر عمل کننده اى بر اساس نیّتش عمل مى کند .
مجلسى آن مرد کم نظیر و آن عالم با کرامت در شرح این حدیث مى فرماید : این حدیث از اخبارى است که بین شیعه و سنى داراى شهرت است ، و در توضیح آن مسائلى را ذکر کرده اند :......................
http://up.iranblog.com/2161/1269554113.gif
ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (35) نیّت در آیات و روایات

  عرفان اسلامی (35) نیّت در آیات و روایات
عرفان اسلامی (35) نیّت در آیات و روایات

نویسنده : استاد حسین انصاریان

شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

نیّت در قرآن

قرآن مجید احتمالا در چهار بخش به مسئله نیّت اشاره کرده باشد ، در یک مرحله دعوت مى کند ، که در تمام برنامه ها قصد و نیّت شما فقط براى خدا باشد ، و جز او منظورى نداشته باشید ، و مواظبت کنید که کلیه امور شما فى سبیل و قربةً الى الله باشد .

در قسمت دیگر از نیّت پاک و منظور و مقصود الهى بندگان واقعى خبر مى دهد ، و محصول ذات قلب با عظمت آنان را که جز نیّت خالصانه چیزى نبوده در آئینه آیات نشان مى دهد ............

http://up.iranblog.com/2161/1269554113.gif

ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (34) نیّت

  عرفان اسلامی (34) نیّت
عرفان اسلامی (34) نیّت
عرفان اسلامی (34) نیّت

نویسنده: استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

باب چهارم : در بیان نیّت

قالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) : صاحِبُ النِّیَّةِ الصَّادِقَةِ صاحِبُ الْقَلْبِ السَّلیمِ لاَِنَّ سَلامَةَ الْقَلْبِ مِنْ هَواجِسِ الْمَحْذُوراتِ تُخَلِّصُ النِّیَّةَ للهِ تَعالى فِى الأُمُورِ کُلِّها .
قالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ : یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَلا بَنُونٌ اِلاّ مَنْ اَتَى اللهَ بِقَلْب سَلیم .
وَقالَ النَّبِیُّ (صلى الله علیه وآله) : نِیَّةُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَقالَ اَلاَْعْمالُ بِالنِّیَّاتِ وَلِکُلِّ امْرِء ما نَوى .
وَلابُدَّ لِلْعَبْدِ مِنْ خالِصِ النِّیَّةِ فی کُلِّ حَرَکَة وَسُکُون اِذْ لَوْ لَمْ تَکُنْ بِهـذَا الْمَعْنى تَکُونُ غافِلاً .
وَالْغافِلُونَ قَدْ وَصَفَهُمْ اللهُ بِقَوْلِهِ : اِنْ هُمْ اِلاّ کَالاَْنْعَامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ سَبیلاً ثُمَّ النِّیَّةُ تَبْدو مِنَ الْقَلْبِ عَلى قَدْرِ صَفاءِ الْمَعْرِفَةِ وَتَخْتَلِفُ عَلى حَسَبِ اِخْتِلافِ الاَْوْقاتِ فی مَعْنى قُوَّتِهِ وَضَعْفِهِ .
وَصاحِبُ النِّیَّةِ الْخالِصَةِ نَفَسُهُ وَهَواهُ مَعَهُ مَقْهُورَتانِ تَحْتَ سُلْطانِ تَعْظیمِ اللهِ تَعالى .
وَالْحَیاءُ مِنْهُ وَهُوَ مِنْ طَبْعِهِ وَشَهْوَتِهِ وَمُنْیَتِهِ ، نَفْسُهُ مِنْهُ فی تَعَب وَالنَّاسُ مِنْهُ فی راحَة . قالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) : صاحِبُ النِّیَّةِ الصَّادِقَةِ صاحِبُ الْقَلْبِ السَّلیمِ .
نیّت در لغت به معناى : قصد ، تصمیم ، اراده و آهنگ و عزم آمده است .
کلیه حرکات و سکنات انسان ، و آنچه که اعضا و جوارح آدمى انجام مى دهند ، ریشه در نیّت و قصد انسان دارد ..................
ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (33) روایات و مسئله یقین

  عرفان اسلامی (33) روایات و مسئله یقین
عرفان اسلامی (33) روایات و مسئله یقین
عرفان اسلامی (33) روایات و مسئله یقین

نویسنده: استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

روایات و مسئله یقین

عَنْ جابِر قالَ لی أَبُو عَبْدِاللهِ (علیه السلام) یا أَخا جُعْف إِنَّ الإیمانَ أَفْضَلُ مِنَ الاِْسْلامَ وَإِنَّ الْیَقینَ أَفْضَلُ مِنَ الإِیمانِ ، وَما مِنْ شَیْء أَعَزَّ مِنَ الْیَقینَ .
« جابر جعفى مى گوید: حضرت صادق(علیه السلام) به من گفت: اى برادر جعفى ایمان از اسلام برتر است، ویقین از ایمان بالاتر است، وچیزى گرانبهاتر از یقین نیست » ..........
http://up.iranblog.com/2161/1269554113.gif
ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (32) آثار علم و یقین

  عرفان اسلامی (32) آثار علم و یقین
عرفان اسلامی (32) آثار علم و یقین
عرفان اسلامی (32) آثار علم و یقین

نویسنده: استاد حسین انصاریان

شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

فَاِذا تَحَقَّقَ الْعِلمُ فی الصَّدْرِ خافَ

زمانى که دانش انسان به خداوند بزرگ و مقام حضرت او ، و به جریمه هایى که در دنیا و آخرت براى جرم ها معیّن فرموده ، و به عاقبت خود که چه خواهد شد ، در دل آدمى تحقّق پیدا کرد و همچون ریشه درخت در قلب انسان ثابت گشت حالت ترس در دل او جاى خواهد کرد . از آنجا که این حالت که ریشه اش دانش انسان به واقعیّات است ، ثابت خواهد شد ، انواع خوف ممدوح که در گذشته در شش قسمت بیان شد براى آدمى حاصل مى شود .
1 ـ خوف از پیش آمدن حوادث ناگوار براى مردم بر اثر بى توجّهى آنان به مسائل تربیتى و اعلام خطر به آنان و درصدد پیشگیرى برآمدن از آن حوادث براى نجات خلق .
2 ـ خوف از سوء عاقبت و فعالیت در جهتى که عمر آدمى به حسن عاقبت خاتمه یابد .......
http://up.iranblog.com/2161/1269554113.gif
ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (31) عشق حق به عبد

  عرفان اسلامی (31) عشق حق به عبد
عرفان اسلامی (31) عشق حق به عبد
عرفان اسلامی (31) عشق حق به عبد

نویسنده: استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

عشق حق به عبد

قرآن کریم انسانى را که به پاک کردن خود از گناهان ، و شستشوى باطن از آلودگیها اقدام کند محبوب خدا برشمرده است :
( إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ ) ، ( فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُوا وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ ) .

و آنان که به دروغ ادّعاى محبّت خدا مى کنند ، و خیال مى کنند خدا هم آنان را دوست دارد ، معذّب بودن آنان را ردّ بر آن ادّعا دانسته و مى فرماید :......................


http://up.iranblog.com/2161/1269554113.gif


ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (30) انتخاب محبوب نشانه ی محبت

عرفان اسلامی (30) انتخاب محبوب نشانه ی محبت

عرفان اسلامی (30) انتخاب محبوب نشانه ی محبت

نویسنده: استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

وَدَلیلُ الحُبّ إیثارُ الْمَحْبُوبِ عَلى ما سِواهُ
در بخشهاى گذشته دانستید که امام صادق (علیه السلام) فرمودند محبّت به خدا و آنچه وابسته به حضرت اوست ، فرع معرفت انسان نسبت به خداست و هرچه معرفت و آگاهى آدمى به وجود مقدّس او بیشتر باشد ، عشق به او بیشتر خواهد بود .
در کلام امام (علیه السلام) همان که براى خوف و رجا دلیلى ذکر شده است و فرمودند : دلیل خوف ، فرار از شیاطین جنى و انسى و گناهان و دلیل امید ، طلب اتّصال با اولیا و عاشقان خدا ، و طلب کلیّه برنامه هایى است که خدا براى انسان مى پسندد ; همان طور محبّت و عشق نیز دلیل مى خواهد و به ادّعا ثابت نمى گردد ، و هرکسى نمى تواند بگوید من محبّ اویم . دلیل محبّت در کلام امام (علیه السلام) انتخاب محبوب است بر ماسواى او و مقدم داشتن او بر هر چیزى . او را خواستن و هر چیزى را براى او و به خاطر او خواستن است ، وگرنه اگر کسى بگوید خدا محبوب من است ، ولى غیر او را بر او مقدّم بدارد جز پندار و خیالى در سر نداشته و ندارد ....................http://up.iranblog.com/2161/1269554113.gif

ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (29) رشد و کمال در روایات

  عرفان اسلامی (29) رشد و کمال در روایات
عرفان اسلامی (29) رشد و کمال در روایات
عرفان اسلامی (29) رشد و کمال در روایات

نویسنده: استاد حسین انصاریان


شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

رشد و کمال در روایات

در این سلسله روایات ، به مسائل بسیار مهم الهى و انسانى اشاره شده است ، مسائلى که از پیامبر و امامان ، که سرحلقه عارفان اند ، نقل شده است ، مسائلى که اگر انسان امید به سعادت دنیا و آخرت داشته باشد ، در طلب آنها برآمده وتمام جدیّت را در آراسته شدن به آن مسائل خواهد کرد .
کسى که بگوید : من امید به نجات دارم ، امید به سلامت حیات دارم ، امید به خیر دنیا و آخرت دارم ; ولى در طلب این حقایق که سازنده ى سلامت و سعادت انسان است برنیاید ، امید نداشته و در ادّعاى خود صادق نیست . مگر نه این است که امام صادق (علیه السلام) مى فرمایند :
وَدَلیلُ الرَّجاءِ الطَلَبُ .
« نشانه ى امید ، طلب و درخواست است » .

1 ـ عزّت در غربت :

عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبائِهِ (علیهم السلام) قالَ : قالَ أَمیرالمُؤْمِنینَ مَنْ أَرادَ عِزّاً بِلا عَشیرَة وَهَیْبَةً مِنْ غَیْرِ سُلْطان ، وَغِنًى مِنْ غَیْرِ مال ، وَطاعَةً مِنْ غَیْرِ بَذْل وَفَلْیَتَحَوّلْ مِنْ ذُلّ مَعْصِیَةِ اللهِ إِلى عِزّ طاعَتِهِ فَإِنَّهُ یَجِدُ ذلِکَ کُلَّهُ .

« امام ششم از پدرانش (علیهم السلام) از امیرمؤمنان (علیه السلام) روایت مى کند : کسى که بدون قوم و خویش عزّت مى خواهد ، کسى که بدون قدرت هیبت مى طلبد ، و آن کس که ثروت بدون مال اراده دارد، وآدمى که بدون بذل و بخشش مى خواهد فرمانش را ببرند ، تنها راهش خروج از پستى معصیت خدا و ورود به اطاعت از خداست » ..................................


ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (28) طلب نشانه ی امید

  عرفان اسلامی (28) طلب نشانه ی امید
عرفان اسلامی (28) طلب نشانه ی امید
عرفان اسلامی (28) طلب نشانه ی امید

نویسنده: استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

وَدَلیلُ الرَجاءَ الطَّلَبُ

همان طور که در جمله ى قبل ، امام جعفر بن محمّد الصادق (علیه السلام)فرمودند : دلیل بر اینکه انسان داراى خوف است گریز اوست از هرچه که مولا از آن تنفّر دارد ، در این جمله براى مسئله امید دلیل آورده و مى فرماید : هرکسى ، نمى تواند ادّعا کند دارنده ى امید است ، امید سرمایه ى کمى نیست ، امید واقعیّت بزرگى است ، امید یکى از مهمترین علل رشد و حرکت انسان است . دلیل بودن امید در دل امیدوار حالت طلب اوست . طلب کرَن آنچه مولا به آن علاقه دارد . مولا همه ى نیکان عالم را که در قرآن ستوده دوست دارد ، و علائمى براى پاکان بیان مى دارد ، تا پاکان به وسیله ى آن نشانه ها در هر دوره اى براى هر طلب حقیقتى....
ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (27) پرهیز و گریز

عرفان اسلامی (27) پرهیز و گریز
عرفان اسلامی (27) پرهیز و گریز
نویسنده: استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

فَدَلیلُ الْخَوفِ الهَرَبُ

در قسمتهاى گذشته خواندید که : امام ششم فرمودند : زندگى عارفان بر سه اصل استوار است : خوف ، امید و عشق همچنین خواندید که حضرت فرمودند : ریشه خوف در وجود انسان علم است ، علم به خدا ، آگاهى به حساب و کتاب و بینایى نسبت به عقاب گناه . ریشه ى امید ، یقین ، و ریشه ى عشق ، معرفت است . اکنون امام (علیه السلام) به نتیجه عملى هریک از خوف ، امید و عشق اشاره مى کنند و ابتدا نتیجه و ثمره ى خوف را بیان مى دارند و مى فرمایند : دلیل اینکه خوف در دل عارف پدید مى آید « گریز » است در اینجا باید دید منظور حضرت از گریز چیست ؟
انسان باید بداند که در زندگى با دو واقعیّت روبه روست :
1 ـ مجموع مسائل و برنامه هایى که به نفع اوست ، گرچه داراى نفع ظاهرى نباشند ..........
http://up.iranblog.com/2161/1269554113.gif
ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (26) محبت در قرآن و روایات

  عرفان اسلامی (26) محبت در قرآن و روایات
عرفان اسلامی (26) محبت در قرآن و روایات
عرفان اسلامی (26) محبت در قرآن و روایات

نویسنده: استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

محبت در قرآن

همان گونه که گذشت محبّت و عشق محصول معرفت و آگاهى به حقایق است . اینک به ذکر آیات و روایات مربوط به محبّت مى پردازیم :
( وَلکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ ).
« خداوند ایمان و ارتباط با خودش را محبوب شما گرداند و آن را در دلهاى شما قرار داد ، اینان که به ایمان و ضد آن چنین دل آراسته اى دارند اهل رشد و هدایتند » .
ایمان خط ارتباط بین انسان و الله است . خداى متعال در این آیه به این معنى اشاره مى کند که وقتى به شما توفیق شناخت حقایق را عنایت شود آن حقایق محبوب شما خواهد شد ...........
ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (25) خداشناسی در علم روز

  عرفان اسلامی (25) خداشناسی در علم روز
عرفان اسلامی (25) خداشناسی در علم روز
عرفان اسلامی (25) خداشناسی در علم روز

نویسنده: استاد حسین انصاریان

شرح کتاب مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة

خداشناسى در علم روز

1 ـ اکسیژن مثال و نمونه ى کاملى است از آثار معجزه آساى نظام عالم خلقت . هواى زمین مرکّب است از اکسیژن ، نیتروژن ، آرگون ، نئون ، زنون ، کریپتون ، و مقدارى بخار آب و معادل سه قسمت از ده هزار قسمتِ اسید کربنیک .
از وجود همین گازهاى گرانبها است که رنگ هاى قرمز و آبى و سبز ، بر روى صفحه هاى اعلان ، در و دیوار به چشم مى آید ، و از برکت وجود گاز آرگون است که اشعه ى نورانى الکتریسیته دنیا را روشن ساخته و تمدّن بشرى را به این پایه از پیشرفت رسانده است .
هفتاد و هشت قسمت از هوا ; از نیتروژن و بیست و یک قسمت آن از اکسیژن است . فشارهاى محیط بر سطح کره ى زمین به مقدار تقریباً یک کیلو و نیم در هر اینچ مربع است . بقیّه ى موجودى گاز اکسیژن ، به صورت ذخیره در قشر زمین جمع شده است ، که آبهاى عالم را هم همان گاز تشکیل مى دهد .
اکسیژن ریشه ى حیات تمام جانداران زمین است که جز از هواى محیط زمین ، از هیچ منبع دیگرى نمى توان آن را به دست آورد ...............
ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت

عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت
عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت
نویسنده: استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقةوَالْحُبُّ فَرْعُ الْمَعْرِفَةِ
این یک واقعیّت است که شناخت و معرفت به هر چیزى ریشه ى میل یا تنفّر انسان به آن چیز است .
در صورتى که انسان چیزى را بیابد که در واقع براى او منفعت دارد ، به آن میل و عشق پیدا مى کند و براى جلب آن و به دست آوردنش ، یا شکل گیرى از آن ، یا کسب رضایتش نهایت فعالیت را مى نماید .
انسان به مواد غذایى ، به لباس و پوشاک ، به خانه و لوازم آن و به تمام اشیاء مورد نیاز خود علاقه دارد ، چرا ؟ براى اینکه به حقیقت یافته است که این اشیاء براى حیات او منفعت دارد و در مقابل ، از بسیارى از امور سخت متنفّر است ، چرا ؟ براى اینکه به این حقیقت دست یافته است که آنها براى زندگى او ضرر دارند .
آنجا که از اشیاء منفعتى دیده باشد درصدد به دست آوردن آنهاست و جایى که اشیایى را ضررى دیده است در راه دور کردن آنها از خط زندگى خویش است .
شما به قرآن مجید و آثار اسلامى مراجعه کنید و از طریق آن آثار ، خدا را بیابید ، که آن وجود مقدّس منبع تمام صفات کمال است . صفاتى کمالى که نامحدود است . و دریابید که همه چیزها به دست اوست و توجّه کنید که حضرتش مبدأ وجود است و به هر چیزى هرچه را که لیاقت داشت عنایت نمود ، و به انسان بیش از لیاقت و استحقاقش توجّه فرمود .

شما از راه قرآن و آثار اهل بیت (علیهم السلام) عنایتش را به نیکوکاران ; کرم و لطف و محبّتش را به بدکارانِ توبه کار و رحمت و کرامتش را نسبت به دوستان در قیامت بنگرید ........................

ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (23) امید در قرآن و روایات

  عرفان اسلامی (23) امید در قرآن و روایات
عرفان اسلامی (23) امید در قرآن و روایات
عرفان اسلامی (23) امید در قرآن و روایات

نویسنده: استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

3- امید در قرآن و روایات

الف- امید در قرآن

( فَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ ) .
« اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود ، از زیانکاران بودید » .
( وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبادِ ) .
« خداوند به بندگانش رأفت دارد » .
( وَاللّهُ یَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَیُبَیِّنُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ ) .
« خداوند است که با اذنش شما را به بهشت و آمرزش دعوت مى کند ، و آیاتش را براى مردم بیان مى دارد تا متذکّر حقایق شوند ».
( وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ ) .
« به تحقیق از آنان گذشت ، به حق که خداوند آمرزنده حلیم است » .
( فَأُولئِکَ عَسَى اللّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَکَانَ اللّهُ عَفُوَّاً غَفُوراً ) .
« امید است خداوند از ایشان عفو کند و خداوند چشم پوش و پرده پوش است » .
( فَقُل رَبُّکُمْ ذُورَحْمَة وَاسِعَة ) .
بگو خداى شما صاحب رحمت گسترده است .
( قُل لِلَّذِینَ کَفَرُوا إِن یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ ) .
« به آنان که کافر شدند بگو اگر دست از کفر بردارند ، از گذشته آنان خواهم گذشت » .
( إِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُـحْسِنِینَ ) .
« خداوند اجر نیکوکاران را ضایع نمى کند » .
( قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ) .
« به آن بندگانم که بر خود اسراف کردند بگو : از رحمت من نا امید مباشید ، خداوند تمام گناهان را مى بخشد او آمرزنده و مهربان است » .

ب- امید در روایات

عَنْ جُنْدَبِ الغَفّاری إِنَّ رَسُولَ اللهِ قالَ : إِنَّ رَجُلاً قالَ یَوْماً وَللهِ لا یَغْفِر واللهُ لِفُلان ، قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ : مَنْ ذَا الَّذی تَألى على أَنْ لا أَعْفُو لِفُلان ؟ فَإِنّی قَدْ غَفَرْتُ لِفُلان وَأَحْبَطْتُ عَمَلَ الْمُتَألّی بِقَوْلِهِ لا یَغْفِرَ اللهُ بِفُلان .

« ابوذر غفارى از نبى اکرم نقل مى کند : مردى یک روز مردى گفت : به خدا قسم خدا فلانى را نمى بخشد ، خداوند فرمود : چه کسى قسم خورد که من فلانى را نمى بخشم ؟ حتماً او را آمرزیدم و عمل آن قسم خورده را به خاطر آن کلمه بى جایى که گفته بود حبط کردم » .........

ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (22) خدا و گنه کاران پشیمان

  عرفان اسلامی (22) خدا و گنه کاران پشیمان
عرفان اسلامی (22) خدا و گنه کاران پشیمان
عرفان اسلامی (22) خدا و گنه کاران پشیمان
نویسنده : استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

2- خدا و گنه کاران پشیمان

راستى چه قدر عجیب است و چه لطف و کرامتى است که به حکم ، الإسلام یجبّ ما قبله ، کسى که همه عمر را به کفر و روگردانى از حق گذرانده و لحظه اى یاد خدا نبوده و عملى برابر با خواسته الهى از او سر نزده ، به محض برخورد با هدایت و قبول ایمان ، تمام گذشته ى او به احترام این ارتباط آمرزیده شده و مورد عنایت حق قرار مى گیرد . بطورى که اگر در حال ایمان آوردن بمیرد اهل بهشت است ؟! آه راستى چگوه به چنین خدایى نباید امید بست ؟
در آثار اسلامى آمده است که حضرت ابراهیم (علیه السلام) آتش پرستى را به مهمانى دعوت کرد . هنگام خوردن غذا به او فرمود : اگر مسلمان شوى در غذا مهمان من خواهى بود . آن مردِ گبر از جا برخاست و از خانه ى ابراهیم بیرون رفت . خطاب رسید ابراهیم را غذایش ندادى مگر به شرط تغییر مذهبش امّا من هفتاد سال است او را با کفرش روزى مى دهم . ابراهیم به دنبال او رفت و وى را به خانه آورد و برایش سفره طعام حاضر کرد ، گبر به ابراهیم گفت : چرا از شرط خود پیشمان شدى ؟ ابراهیم داستان حضرت حق را براى او گفت . آتش پرست فریاد برآورد : این گونه خداوند مهربان با من معامله مى کند ؟ ابراهیم ! اسلام را به من تعلیم کن ، سپس قبل از خوردن غذا به خاطر آن لطف و عنایت حق مسلمان شد .

عارف بزرگ مرحوم نراقى در کتاب ارزشمند «..........................

ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (21) یقین ریشه ی امید

عرفان اسلامی (21) یقین ریشه ی امید
عرفان اسلامی (21) یقین ریشه ی امید
نویسنده : استاد حسین انصاریان

شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

وَالرَّجاءُ فَرْعُ الْیَقینِ
دوّمین اصلى که زندگى عارفان بر محور آن مى چرخد ، « امید » است . امید به لطف حق . امید به رحمت دوست . امید به عنایت او . امید به خداوندى که بدون درخواست از او ، انسان را از فیض وجود بهره مند نمود و از ابتداى تکوین نطفه ، تا بیرون رفتن از دنیا ، در همه ى شئون حیات ، آدمى را غرق در نعمت و لطف و عنایت خود فرموده است .
امیدِ انسان به حضرت دوست ، میوه ى یقین او به واقعیّاتى است که از خداوند مهربان نسبت به انسان صادر شده است . و این امید یکى از بهترین سرمایه هاى معنوى است که با کمک آن ، انسان به کمالاتى که مافوق تصوّر است مى رسد .
امید شیرین ترین میوه اى است که قلب انسان چشیده و برترین سرمایه اى است که آدمى به وسیله آن سودمندترین تجارت را انجام داده است .
براى به دست آوردن یقینى که سازنده ى امید است باید سه حقیقت را در نظر گرفت :
1 ـ رفتار خداوند با انسان .
2 ـ برخورد حضرت حق با گنهکاران پشیمان .

3 ـ توجّه به آیات و روایاتى که در باره ى امید رسیده است .............................

ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (20) علم ریشه ی خوف

عرفان اسلامی (20) علم ریشه ی خوف

نویسنده : استاد حسین انصاریان

شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

فَالْخَوْفُ فَرْعُ العِلْمِ
امام ششم (علیه السلام) علم و آگاهى را ریشه خوف مى دانند و این عین واقعیّت و حقیقت است ; زیرا خوف از امور قلبى است و به دست آوردنش اختیارى نیست ، بلکه امرى است قهرى که حصولش با کمک مقدّمات اختیارى امکان دارد و بهترین مقدّمه یا مؤثّرترین عامل براى به دست آوردن خوف و خشیت علم و آگاهى است .
انسان آگاه به مقام حق و عالم به گناه خویش ، بطور قطع از خدا خواهد ترسید و به سوى توبه و انابه روى خواهد آورد ، عالم به عذاب و جریمه ، سعى در ترک گناه مى کند ، آگاه به نقصان در عبادت ، آن هم در برابر خداى بزرگ ، به جبران نقص خویش برخواهد خواست و آن کس که به وسیله ى تعلیمات انبیا و مطالعه ى قرآن و فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) خدا را شناخته و عظمت حضرتش را یافته و کوچکى و حقارت خود را درک کرده ، البتّه دچار خشیت و ترس مى شود . چنانچه خداوند عزیز در قرآن کریم فرموده :.............................
ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (19) خوف از کوچکی خود

عرفان اسلامی (19) خوف از کوچکی خود

عرفان اسلامی (19) خوف از کوچکی خود

نویسنده : استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة
6 ـ خوف از کوچکی خود، در برابر عظمت بی نهایت در بی نهایت حضرت حق.
انسان از نظر جسم و روح و عقل موجودی است محدود، و برای موجود محدود ادعای عظمت و بزرگی زیبنده نیست، آنان که ادعای بزرگی دارند علتش خود فراموشی است، عزت و بزرگی برای انسان تنها در صورت اتصال به مقام حق که همان اتصال به فرامین الهی.
به خصوص تقواست قابل تحصیل است، و این بزرگی و عظمت ذاتی انسان نیست، بلکه مقامی است که باید اقدام برداشتن در طریق الهی کسب کند، وبدون این اتصال و پیوند، انسان همچون ذره ای از ذرات مادی زمین است، زمینی که موجودیتش در برابر منظومه شمسی و قابل نظر نیست، منظومه ای که در برابر کهکشان شیری رنگ فضا قابل ذکر نیست ، کهکشانی که در برابر آسمان اول و یا سایر کهکشانها و سحابی ها بیش از ذره ای به حساب نمی آید، آسمان اولی که در برابر سماء دوم از ارزن گم شده ای در فضای با عظمت جهان کوچک تر است و هفت آسمانی که در برابر عرش الهی چیزی نیست.
شنید ستم که هر کوکب جهانی است *** جداگانه زمین و آسمانی است
زمین در جنب این افلاک مین *** چو خشخاشی است اندر قعر دریا
تو خود بنگر کزین خشخاش چندی *** سزد تا بر غرور خود بخندی
انسان با این موجودیت نا چیز خود که بدون ارتباط به حق مشتی استخوان پوسیده،..........
ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (18) خوف از نقصان در عبادت

عرفان اسلامی (18) خوف از نقصان در عبادت

عرفان اسلامی (18) خوف از نقصان در عبادت

نویسنده : استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

5 ـ خوف از نقصان در عبادت ، یا قلّت آن در برابر عظمت حق

این خوف ، یکى از عالى ترین مراحل کمال انسانى ، و از بهترین علل براى حرکت بیشتر ، و به دست آوردن مقام برتر است .
با کمک این خوف ، انسان نسبت به عبادات و اطاعت از مول ، کوشش بیشترى خواهد کرد ، و سعى خواهد نمود ، عباداتش واجد تمام شرایط باشد .
کسى که قلبش به نور شناخت حقّ منوّر گردد ، و خداى خود را به حقیقت بشناسد ، و به عظمت و بزرگى او راه برد ، البته عبادت خود را هرچند زیاد و خالص باشد ، در جنب بزرگى او کوچک دیده ، وبلکه به حساب نخواهد آورد !
راستى در برابر عظمت بى نهایت در بى نهایت او ، انسان دچار وحشت شده ، و براى جبران این وحشت ناچار است هرچه در توان دارد ، مصرف آن عزیز کند.
انسان با آشنایى به قرآن و معارف الهى ، به این نتیجه خواهد رسید ، که علم حضرت دوست به هر چیزى محیط است ، و هیچ ذرّه اى از ذرّات عالم هستى ، از دایره علم آن جناب بیرون نیست ، با این آشنایى و توجّه ، ناگهان به خود آمده و فریاد برمى دارد ، آه شاید در خدمت من و عبادت و اطاعتم نقص وقصورى باشد که من به خاطر محدود بودن علمم از آن بى خبرم ، و ممکن است این نقص باعث شود که عمل من مورد قبول حبیب من نشود ، و یا اگر نقصى نداشته باشد ، عمل من در برابر بزرگى او ناچیز و یا هیچ است !! با این محاسبه انسان دچار خوف شدید مى شود، وبراى جبران آن دست به اطاعت وعبادت گسترده مى زند.................
ادامه مطلب ...

  عرفان اسلامی (17) کیفر پیروى از طاغوت

عرفان اسلامی (17) کیفر پیروى از طاغوت
عرفان اسلامی (17) کیفر پیروى از طاغوت

نویسنده: استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

کیفر پیروى از طاغوت و محبّت بیجا به دنیا

امام ششم مى فرماید : عیسى بن مریم با یارانش بر قریه اى گذشتند که مردم آن کوچه ها و خانه ها مرده بودند ، فرمود : اینان به سخط الهى دچار شده اند ، اگر به مرگ طبیعى مرده بودند دفن مى شدند ، یاران گفتند : علاقه مندیم داستان آنان را بدانیم ، پروردگار به عیسى فرمود : با مردگان صحبت کن ، عیسى آواز داد اى اهل قریه ، یکى از افتادگان لبیک گفت ، عیسى پرسید داستان شما چیست ؟ گفت : در خوشى زیستیم و به بدبختى دچار هاویه شدیم ، عیسى پرسید هاویه چیست ؟ آن مرد گفت : دریاهایى از آتش که در آن کوههایى از عذاب قرار دارد !
فرمود : چرا گرفتار آنجا شدید ؟ گفت : به خاطر دو گناه بندگى طاغوت ، عشق به دنی . فرمود : محبّت به دنیا تا کج ؟ گفت : همانند کودکى که به مادر عشق ورزد ، تا دنیا به ما رو مى کرد خوشحال مى شدیم ، تا از ما برمى گشت محزون مى گشتیم .
فرمود : پیروى شما از طاغوت چگونه بود ؟ عرضه داشت : از کلیه برنامه ها و اوامر او شنوایى داشتیم .

فرمود : تو چگونه به من جواب دادى ؟ گفت : بقیه اهل قریبه دهانشان به وسیله دهانه بند آتشین بسته و ملائکه غلاظ و شداد مواظب آنانند ، من گرچه در بین آنان بودم ولى در عمل با آنها نبودم ، امّا وقتى عذاب آمد مرا هم گرفت ، و فعلاً با موئى معلّقم و مى ترسم که در آتش قرار بگیرم ! عیسى فرمود : خوابیدن در مزبله ه ، و خوردن نان جو در صورتى که دین انسان براى انسان سالم بماند ، براى انسان آسان است . البته آیات و روایاتى که کیفر گناهان را بیان مى کند بیش از این است ، شما مى توانید مفصّل آن را در کتابهاى « بحار » ، « عقاب الأعمال » ، « کافى » ، « محجّة البیضاء » ببینید ...............

ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (16) کیفر گناهان در روایات

  عرفان اسلامی (16) کیفر گناهان در روایات

عرفان اسلامی (16) کیفر گناهان در روایات
عرفان اسلامی (16) کیفر گناهان در روایات

نویسنده : استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

کیفر گناهان در روایات

کیفر عبادت هاى خلاف دستور حق
عَنْ أَبی عَبْدِاللهِ قالَ : عَبَدَ اللهُ حِبْرٌ مِن أَحْبارِ بَنی إِسْرائِیلَ حَتّى صارَ مِثْلَ الْخَلالِ
فَأَوْحَى اللهُ عَزَّوَجَلَّ إِلى نَبیِّ زَمانِهِ قُلْ لَهُ : وَعِزَّتی وَجَلالی وَجَبَرُوتی لَوْ أَنَّکَ عَبَدْتَنی حَتّى تَذُوبَ کَما تَذُوبُ الاِْلْیَةَ فی الْقَدْرِ ما قَبِلْتُ مِنْکَ حَتّى تَأتِیَنی مِنَ الْبابِ الّذی أَمَرْتُکَ .
از امام ششم روایت شده : عابدى از عابدان بنى اسرائیل آن چنان عبادت کرده که به سختى لاغر شد ، خداوند به پیامبر زمانش وحى کرد به او بگو : به عزّت و جلال و جبروتم سوگند ، اگر مرا آن چنان عبادت کنى که بمانند چربى درون دیگ آب شوى ، از تو نمى پذیرم مگر به آن صورتى که خودم معیّن کرده ام به بندگى من برخیزى ، و از آن درى که دستور داده ام وارد شوى .
آرى عبادت واقعى ، عبادتى است که براساس فرمانهاى الهى استوار باشد ، عبادت بى دستور ، و برنامه هاى منهاى فرمان حق بدعت است ، و بدعت ضلالت است ، و اهل بدعت در آتشند .
کیفر غفلت و سُستى نسبت به فرامین حق............
ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (15) خوف از عذاب گناهان

  عرفان اسلامی (15) خوف از عذاب گناهان
عرفان اسلامی (15) خوف از عذاب گناهان
عرفان اسلامی (15) خوف از عذاب گناهان

نویسنده : استاد حسین انصاریان

شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

4 ـ خوف از عذاب گناهان انجام گرفته و اینکه این خوف بهترین علّت براى توبه است
در مسئله گناه و نافرمانیها ، باید توجّه داشت از چه وجودى نافرمانى شده ، و نسبت به چه کسى آدمى تخلّف کرده و با چه مولائى به ستیز و جنگ برخاسته؟!
همیشه گناه و معصیت در برابر خداوندى است که به انسان حیات عطا کرده ، و از هنگام شروع خلقتش ، او را غرق در انواع نعمت هاى مادى و معنوى نموده است . گناه در برابر آقایى که به انسان سلامتى عنایت کرده ، و او را از هر خطرى حفظ نموده ، و در تمام گرفتاریها ، به خصوص آنجا که کلیدهاى مادّى از حلّ مشکل عاجز بوده ، به داد انسان رسیده .
گناه در برابر پروردگارى که کمال عشق و محبّت را به انسان دارد ، و براى آنکه آدمى دچار دام شیطان نگردد ، صد وبیست وچهار هزار پیامبر و صدو چهارده کتاب آسمانى و دوازده امام و این همه حکیمان و مصلحان ، و عارفان و خیر اندیشان براى انسان قرار داده !!
گناه در مقابل عزیزى که فقط خیر انسان را مى خواهد ، و هیچ شرّى را گرچه از ذرّه کمتر باشد به انسان نمى پسندد .

گناه در برابر مولاى مهربانى که به محض عذرخواهى و ترک گناه ، از انسان درمى گذرد ، و از عقاب آدمى چشم مى پوشد .........................

ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (14) خوف از خدا در دعاها

عرفان اسلامی (14) خوف از خدا در دعاها

عرفان اسلامی (14) خوف از خدا در دعاها

نویسنده : استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

خوف از خدا در دعاهاى اسلامى

حضرت على (علیه السلام) در دعاى کمیل از خداوند بزرگ مى خواهد که ترسش از پروردگار ترس اهل یقین باشد ، ترسى که از ابتداى ظهورش در انسان ، تا دقایق مرگ ، نمى گذارد آدمى به گناه دچار گردد ، در آن دعا عرضه مى دارد : وَأَخافَکَ مَخافَةَ الْمُوقِنین .
حضرت سجّاد (علیه السلام) در ارزش اشکى که به خاطر ترس از حق ، از دیدگان جارى مى شود در زیارت امین الله مى فرماید : وَعَبْرَةَ مَنْ بَکى مِنْ خَوْفِکَ مَرْحُومَةٌ ، اشک دیده آن کس که از ترس تو جارى مى شود باعث آمرزش صاحب اوست .
امام سجاد (علیه السلام) با پروردگار عالم راز و نیازى دارند ، تحت عنوان راز و نیاز خائفین ، که ترجمه آن بدین قرار است :
پروردگارا آیا پس از ایمانم به وجود مقدّست ، به عذاب فردا دچارم مى کنى ، یا بعد از این همه عشقم به حضرتت مرا از خود دور مى نمایى ؟
با امیدى که به رحمتت دارم ، و اینکه تو اهل گذشت هستى ، آیا از عنایتت محرومم مى دارى ؟
اى کسى که به تو پناه آورده ام مرا وامى گذارى ، و از پناه دادنم خوددارى مى کنى ؟ نه تو آن مولائى نیستى که پناهنده را از پیشگاهت برانى .
اى کاش برایم معلوم بود که مادرم مرا براى بدبخت شدن زاییده ، یا براى کشیدن بار مشقّت ، و تحمّل زحمت بیهوده تربیت کردن ، اگر این است ، که من با سوء اختیار خودم انتخاب مى کنم ، اى کاش مرا نمى زایید ، و در دامنش تربیتم نمى کرد .
آرزویم این است که بدانم ، آیا مرا اهل سعادت قرار داده اى ، و براى رسیدن به قرب جوارت انتخاب کرده اى تا چشمم روشن شود و روحم آرام گیرد ؟.............
ادامه مطلب ...

عرفان اسلامی (13) خوف از مقام خدا

عرفان اسلامی (13) خوف از مقام خدا

عرفان اسلامی (13) خوف از مقام خدا
عرفان اسلامی (13) خوف از مقام خدا

نویسنده : استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

3 ـ خوف از مقام خدا

از دورترین ایام حیات ، براى پیشگیرى از وقوع جرم ، جریمه وضع شده ، و همیشه با اعلام جریمه جرم به مردم ، در دل آنان نسبت به ارتکاب جرم ایجاد وحشت شده ، و از این راه براى تقلیل جرم موفّق شده اند .
آئین الهى که حاوى تمام مقررات لازم براى انسان است ، و قوانین آن براى جلب مصلحت و دفع مفسده به نفع بشر وضع شده ، معمولاً براى جرم ها و گناهان دو جریمه قائل است ، جریمه دنیایى که مولود خود گناه است ، و جریمه آخرتى که آن نیز زائیده از گناه است .
کتب آسمانى و انبیا و ائمه ، تمام مواضع جرم وجریمه را بیان کرده ، و در این زمینه چیزى فروگذار نکرده اند .

مؤمنین به خدا و روز جزا تربیت شدگان مکتب انبیا و امامان ، بر اثر خوف از مقام خدا ، که همان قرار دادن جریمه براى حرام است دامن به گناه آلوده نمى کنند ، زیرا به این حقیقت واقفند که گناه علت دور ماندن از رحمت و عنایت حق است .............

ادامه مطلب ...