راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

موضوع مقاله:وصف بهار و آیین های نوروزی در شعر استاد شهریار


موضوع مقاله:وصف بهار و آیین های نوروزی در شعر استاد شهریار

زدانا بپرسید پس دادگر                           که فرهنگ بهتر بود یا گهر؟

چنین داد پاسخ بدان رهنمون                    که فرهنگ باشد زگوهر برون

که فرهنگ آرایش حان بود                      سخن گفتن از گوهر آسان بود

هنر بی گوهر زارو خواراست وسست          به فرهنگ باشد روان تندرست.



موضوع مقاله:وصف بهار و آیین های نوروزی در شعر استاد شهریار

زدانا بپرسید پس دادگر                           که فرهنگ بهتر بود یا گهر؟

چنین داد پاسخ بدان رهنمون                    که فرهنگ باشد زگوهر برون

که فرهنگ آرایش حان بود                      سخن گفتن از گوهر آسان بود

هنر بی گوهر زارو خواراست وسست          به فرهنگ باشد روان تندرست.

وصف بهار و آیین های نوروزی در شعر استاد شهریار

جای دارد تا ذکر شود که عید نوروز در اصل یکی از اعیاد ساکنان فلات ایران است که در دوره پارینه سنگی و نوسنگی پیدایی یافته و در دوره های کشاورزی به رسایی رسیده است و نخست در میان ترکان و سپس به پیروی از آنان در بین دیگر اقوام رایج شده است و در مقابل جشن اول پاییز، که جشن خرمن کوبی و برداشت محصول به حساب می آید، به مثابه عید آغاز بهار و نوزایی طبیعت و شروع کشت و ورز میان کشاورزان ساکن این فلات از سواحل رود سند تا آسیای صغیر باشکوه برگزار می شده است(۶). این عید پس از اسلام در میان مسلمین نیز رواج یافت و حتی از سوی ائمه هدی علیهم السلام درباره تشریح و آموزش آن حدیث هایی نقل شده است. ملا محسن فیض کاشانی معروف به فیض کاشفی(متوفی ۱۰۹۱ هجری) از امام جعفر صادق (ع) نقل می کند که «معلی بن خنس روایت می کند که گفتم ای سید من، فدای تو شوم، آیا نمی آموزی به من نام روزها را به زبان پارسیان؟ جواب فرمود که آنها روزی چند از ماه های قدیمند که هر ماهی سی روز است روزهای شش ماهه اول سال ۳۱ روز است و اسفند ماه اکثراً ۲۹ روز. پس روز اول از ماه مبارک است و در این روز آدم (ع ) آفریده شده و روز سرور و خرمی است و روز نو است و این روز جهت آشامیدن مفرحات و خوشحالی کردن خوب است(۷).

شاعر ملی ایران، با یادآوری لحظات شیرین و تکرار نشدنی روزهای بهار، آنها را همانند «قورو گؤل»(دریاچه ای در نزدیکی تبریز) می داند که در بهار با تجمع غازها و روستاییان در کنار آن، منظره ای زیبا و دلپذیر به خود می گیرد، اما با فرارسیدن تابستان دیگر خبری از آن مناظر، جنب و جوش و رقص و آواز غازها نیست، او خاطرات فصل بهار را همانند پرده سینمایی که همواره در مقابل چشمان او زنده است،  می داند:

حیدربابا،«قورو گؤلون »قازلاری

گدیکلرین، سازاق چالان سازلاری

کت _ کؤوشه نین پاییزلاری، یازلاری

بیر سینما پرده سی دیر گؤزومده

تک اوتوروب سیر ائده رم اؤزومده .

ترجمه:

در«قورو گؤل»، غازهای خرامان

به گردنه نوای سوز، پیچان

جلوه پائیز ده و بهاران

پرده سینمائیه در نظر

می بردم در خود به سیر و سفر.

او سال نو را آغاز مجدد کار، جنب و جوش و آماده شدن برای زندگی جدید می داند و به سنت های پسندیده عید نوروز در بین مردم آذربایجان اشاره می کند:

بایرام اولوب، قیزیل پالچیق ازه رلر

ناقیش ووروب، اوطاقلاری بزه رلر

طاغچالارا دوزمه لری دوزه رلر

قیز _ گلینین فیندیقچاسی، حناسی

هوه سله نر آناسی، قایناناسی.

ترجمه:

عیدگاهان گل قرمز بسازند

پر از نقش و نگارشان نمایند

شیوه های مراسم را بدانند

دخترک و فندقچه و حنایش

غرق شادی اقربا و کسانش.

سلطان عشق ایران با هنر کم نظیر شاعری خود به وصف آداب و رسوم مردم آذربایجان که مراسم عید نوروز از میان آنها به منصه ظهور رسیده است، می پردازد. شهریار در منظومه خود با استادی در کلام و تشبیهات شعری به آداب و رسوم صبح روز چهارشنبه سوری که در آن روز مردم آذربایجان از روی آب می پرند، نیت می کنند و خواسته های خود را به زبان می آورند تا در سال نو برای آنها برآورده شود، می پردازد:

باکیچی نین سؤزو، سووو، کاغیذی

اینک لرین بولاماسی، آغیزی،

چرشنبه نین گیرده کانی، مویزی

قیزلار دئیر:«آتیل ماتیل چرشنبه،

آینا تکین بختیم آچیل چرشنبه!».

ترجمه:

نامه های رسیده از عزیزان

خوانده می شد وسیله نامه خوان

مراسم چارشنبه، دختران

چه خوش گویند:«بپر، واپر چارشنبه»

«سیاهی از بختم بدر چارشنبه».

توجه به آداب و رسوم بومی و فولکلور آذربایجان از ویژگی های اساسی شعر شهریار به شمار می رود، ذکر صحنه های جالبی از مراسم چهارشنبه سوری و آداب عید نوروز در تبریز و سوی های آن، جانمایه منظومه حیدربابا را تشکیل می دهد، به عنوان نمونه مراسم شال ساللاماق (آویزان کردن شال) از آدابی است که توجه شهریار را به خود جلب کرده است:

بایرامیدی، گئجه قوشی اوخوردی

آداخلی قیز، بیگ جورابین توخوردی

هر کس شالین بیر باجادان سوخوردی

آی نه گؤزل قایدادی شال ساللاماق

بیگ شالینا بایراملیغین باغلاماق .

ترجمه:

عید بود و نوای مرغ شب بود

دختر نامزد بتاب و تب بود

مراسم شال و چه خوش ادب بود

رسم قشنگی است که گشته بنیاد

بستن عیدیانه به شال داماد.

این رسم بدان گونه است که در خانه های روستایی وسط سقف خانه روزنه ای کار می گذارند که غرض اصلی تهویه و بیرون کردن دود تنور است،  ولی ضمناً کارهای دیگری هم با آن روزنه امکان پذیر است، از جمله یکی موضوع نامزد بازی است با کیفیت مخصوص خود، شهریار در قطعه شعر «نامزد بازی دهقان» آن را شرح داده است  و دیگر در شب های عید نوروز موضوع «شال آویزان کردن » است، به این ترتیب که از شب چهارشنبه سوری به بعد اشخاص ناشناس به پشت بام خانه ها رفته و شال های رنگین خود را آویزان می کنند. یعنی که عیدی می خواهم، صاحبخانه باید نسبت به فراست خود حدس بزند که این ناشناس کیست و چیزی به فراخور حال خود و متناسب با او به رسم عیدی به سر شال او ببندد، در آن زمان بیشتر عیدی ها، جوراب های پشمی گلدار و دستمال های ابریشم، سازدهنی بچه ها، جوجه مرغ های زیبا، تخم مرغ های رنگی، آجیلی و شیرینی و از این قبیل بود. این موضوع بیشتر برای تشویق بچه ها مخصوصاً دلنوازی کودکان فقیر و در عین حال یکی از مراسم باشکوه و مفرح ایام عید بود.

شهریار نه تنها در منظومه معروف و جهانی «حیدربابایا سلام»، بلکه در دیوان فارسی خود نیز بارها از جشن نوروز و مراسم و آداب آن سخن گفته است، نگاهی گذرا به گزینه ای از ادبیات فارسی، اهمیت توجه شاعر ملی ایران به آداب و رسوم بومی ما و سخن گفتن از هزاران روستا یا آبادی با مردمی ساده و سختکوش با حیاتی سراسر تلاش و زحمت طاقت فرسا را نشان می دهد:

کاوه نوروز

تنور لاله افروزد نهیب باد نوروزی

بیا کز شعله آهه تنور سینه افروزی

برآمده چیره بر ضحاک بهمن کاوه نوروز

بدوش از سرو و شمشادش درفش فتح و فیروزی

درخت گل بگلشن دختری گلدوز را ماند

چمن خود از گل و بوته نگارین کار گلدوزی

بهاری بی وفاداری بخود چندین مناز ای گل

که تا یک هفته تاراج است تاج میر نوروزی

جشن نوروز

جشن نوروز از ره آمد شاد

با گل و سرو و لاله و شمشاد

دارد از باستان پیامی خوش

پیک جمشید و بهمن است و قباد...

سرود ساربان

بهار آمد که بازم گل به باغ و بوستان خواند

به گوشم ناله بلبل هزاران داستان خواند

قفس بگشا و پروازی ده این بد طوطی خاموش

که گلبانگ هم آوازش سوی هندوستان خواند

به مرغان بهاری گو که این مرغ خزان دیده

دگر سازش غم انگیز است و آواز خزان خواند

دل وامانده ام، بس همرهانش کاروانی شد

اگر خواند بد آهنگ و درای کاروان خواند

مگر پروانه مطرح بوده و شبهای افسانه

که شمع داستان ما را به جمع دوستان خواند...

آری، شهریار عاشق بود،  عاشق زیبایی، دگرگونی، تحول، زندگی نو و حیات مجدد، او تازگی را می پرستید، او زبان مادری خود را زبان احساس خود می دانست، زبانی که می تواند زلال ترین مکنونات قلبی شاعر را بیان کند و غنای فرهنگی و ادبی آن، سبب خلق شاهکار جهانی«حیدربابایا سلام»شد، هر چند که زبان ترکی آذری، زبان احساس و زندگی او در موطن بود؛ معهذا زبان فارسی، برای او زبان دیگری بود که شهریار با دست یازیدن به آن زوایای پنهان و پررمز و راز احساس خود را برای فارس زبانان بیان می کند، بی خبر از آنکه شاید شکوفه نشکفته بهاری اش در تهاجم بی امان باد پاییزی به تاراج رفته و او هیچگاه بوی جنازه عشق را نیازماید و شاید نمی دانست که در ضل آفتاب سرمستی، قامت بلند غرور او در هلهله بادهای هرز و نافذ خمیده خواهد شد. اما شاعر ملی ایران همچنان می سراید و غم دل را با غنای اندیشه و زمینه بکر و گسترده تخیلش تسکین می دهد و خواننده آثارش را به دنیایی می برد که ماورای دنیای محسوس و زمینی است.

۱- لغت نامه دهخدا، صفحه ۸۷۲.

۲- تمامی ترجمه های منظوم اشعار به نقل از اثر حیدربابا، ترجمه میرصالح حسینی است.

۳- حیدربابایه سلام شهریار، انتشارات شمس، تبریز، شهریور ماه ۱۳۴۷.

۴- گل نوروز قبل از فصل بهار می روید و تا پنجاه،  شصت روز بعد از بهار باقی می ماند، دهخدا، علی اکبر، لغت نامه .

۵- ترابی،  علی اکبر، سایه روشن شعر شهریار، اطلاعات علمی، سال ششم، شماره ،۲ اردیبهشت ،۱۳۷۰ ص ۲۴.

۶- محمدزاده صدیق،  حسین، «نوروز »، نشریه فرهنگ و بینش ، سال هشتم، شماره ،۳۰ نوروز ،۱۳۷۰ ص ۲۷.

۷- همان جا. http://abdossamad.blogfa.com/post-141.aspx

 


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد