راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

حضرت آدم و حضرت حسین علیه السلام

حضرت آدم و حضرت حسین علیه السلام
آدم علیه السلام از پیام آوران خدا و پدر انسانیّت است ، به فرمان خدا پس از آفرینش او، همه فرشتگان در برابرش سجده کردند که آدم ، به منزله قبله بود و سجده ازآنِخدا.
حسین علیه السلام نیز اینگونه بود، فرشتگان بر او درود و سلام فرستادند و در گرداگرد شهادتگاه او طواف کردند و شهادتگاهش ‍ معراج آنان بود و جایگاه فرود و صعود آنان .
خداوند آدم را در بهشت ویژه اش جاى داد و حسین علیه السلام بزرگ انسانى است که بهشت و حوریان را از نور وجود او پدید آورد.
آدم به لباسهاى بهشتى آراسته شد و حسین علیه السلام زینت و زیور بهشت است .
آدم را خداوند برگزید و حسین علیه السلام نیز برگزیده خدا بود.
آدم به فراق بهشت آزمایش شد و حسین علیه السلام به جدایى دوستان .
آدم به کشته شدن فرزندش آزمایش گردید و خون او را دید که بر زمین ریخت و زمین را سیراب کرد و حسین علیه السلام نیز به شهادت فرزندش که بدن او را پاره پاره نگریست .
آدم به هشدار از خوردن آن درخت آزمایش گردید و فراموش ‍ کرد وخداوند در او تصمیم آهنین نیافت ، امّا حسین علیه السلام به وانهادن تمامى علائق و ارزشهاى مادّى آزمایش گردید و فراموش نساخت و تصمیم آهنین و استوارى از خود نشان داد که بى نظیر بود.
آدم از نظر چهره و قامت ، برگزیده خدا در میان موجودات بود و او و فرزندانش برگزیده آفرینش اند و حسین علیه السلام برگزیده از میان این برگزیدگان ، چرا که او از، برگزیده محبوب جهان هستى ، پیامبر خداست و پیامبر از او.
شیطان ، با نگرش بر آفرینش آدم و مادّه نخستین جسم او، بر خود بالید و بر او تکبّر ورزید که : من از او بهترم .
و یزید نیز هنگامى که خویشتن را بر تخت حکومت و دنباله روآن و طرفداران کور و کر خویش را آراسته به زرق و برق دنیا و خاندانش را در کاخهاى بیداد، غرق در زینت آلات و حریر و جواهر دید و خاندان بزرگ حسین علیه السلام را در لباس ‍ اسارت و در بند بیداد و جاهلیّت نگریست . و نیز هنگامى که فرزندانش را در کنار خویش ، آراسته به سلاح و جواهر و فرزندان گرانمایه و قهرمان حسین علیه السلام را شهید و در بند و خویش ‍ را تکیه زده بر تخت و تاج استبداد بر سر، تماشا کرد و سرهاى مقدّس حسین علیه السلام و یاران فداکارش را در برابر خویش  دید و مجلس شومش را مملوّ از دشمنان خاندان وحى و رسالت و سردمداران اموى نگریست ، همانند شیطان بر خود بالید و به اهانت و ناسزاگویى پرداخت .
او با اشاره به سر منوّر حسین علیه السلام به شیطنت و فریبکارى پرداخت وگفت : حسین ، افتخار مى کرد که پدرش از پدرم و مادرش از مادرم و نیاى بزرگش از نیاى من ، برترند و خودش نیز از من برتر و بالاتر است و این اندیشه باعث شهادت او شد. آنگاه بى شرمانه ، اضافه کرد: امّا در مورد پدرش ، باید گفت که خداوند به نفع پدرم حکم کرد و خلافت را بدو داد و در جنگ پیروز شد. امّا در مورد مادرش ، راستى که دختر گرانقدر پیامبر صلى الله علیه و آله برترین زنان است . و در مورد نیاى کبیرش ‍ نیز، آرى . او برترین موجود دستگاه آفرینش است و هیچ انسان باایمانى نمى تواند مدّعى برترى بر او باشد، امّا در مورد خودش ‍ که گفت : برتر از من است ، گوئى حسین علیه السلام این آیه را تلاوت نکرده و در مورد آن نیندیشیده بود که مى فرماید:
قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ بِیَدِکَ الْخَیْرُ اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَى ءٍ قَدیرٌ
بگو! بار خدایا! فرمانروایى از آن توست . به هر کس بخواهى فرمانروایى مى دهى . و از هر کسى بخواهى فرمانروایى را مى ستانى . هر کسى را بخواهى عزّت مى بخشى و هر کسى را بخواهى ذلّت . همه نیکیها به دست توست و تو بر هر کارى توانایى .
و او با این تحریفات رسوا و سوء استفاده از دین خدا و کتاب آسمانى او، تلاش مذبوحانه کرد تا حسین علیه السلام را به حقارت و ذلّت کشد، امّاشکوه و عظمت حسین علیه السلام و پستى و شیطنت خویش را نمایش داد و در همه قرون و اعصار، خود و شیوه شیطانى اش را رسوا ساخت .
هان اى شیعیان حسین ! و اى غیرتمندان ! و اى جوانمردان ! بنگرید که چگونه این عنصر پلید با اهانتها و ناسزاگوییهایش به حسین علیه السلام ، قلب شرافتمندان را آتش مى زند.
با اینکه همه مى دانند که حسین علیه السلام زینت آسمانها و زمین و زینت عرش خداست .
او عزیز خدا و پیامبر است در مورد او بود که پیامبر بر فراز منبر رفت و فرمود: هان اى مردم ! این حسین است ، فرزند گرانمایه على علیه السلام او را نیک بشناسید.
آرى ! او عزیز دخت گرانمایه پیامبر صلى الله علیه و آله است ، امّا در آن مجلس شوم ، جز شجاعانى چند، کسى نبود که این حقایق را طنین افکن سازد. آنجا حقایق را دخت گرانمایه على علیه السلام بر برگهاى زرّین حماسه عاشورا نوشت و سفیر روم و عالم یهودى نیز بر فریبکارى و تبلیغات دروغین یزید برآشفتند ....
نکته دیگر در اینجا، همسانى و همفکرى یزید با ابلیس است .
ابلیس به تواضع خاک و ملایمت و نرمى و ذلّت ظاهرى او از یک سو و گرما و حرارت و جهش و سوزانیدن آتش از سوى دیگر نگریست و پنداشت که خود از آدم برتر است ؛ چرا که مادّه نخستین آدم از خاک ومادّه نخستین او از آتش است و هرگز فکرش را به کار نینداخت که خاک ، کانون حیات و زندگى است . رستنگاه گلها و گیاهان و شکوفه هاى عطرآگین است . رویشگاه دانه ها و میوه ها و درختان است . معدن فلزّات وجواهرات است . گنجینه آبهایى که زندگى بر آنها وابسته است ....
شیطان اموى نیز، خود را بر تخت استبداد سیاه نگریست و سر مقدّس حسین علیه السلام را ساکت و آرام در برابر خویش بر تخت و طرفداران خویش را مسلّح و مجهّز و آراسته به زیور و آلات در خدمت به ظلم آماده دید، چنین پنداشت که او از حسین علیه السلام برتر است و به همین دلیل فریبکارانه به قرآن شریف استدلال کرد که : خداوند فرمانروایى را به او ارزانى داشته و بدینوسیله بدو عزّت بخشیده است و پنداشت که جهاد و شهادت و فداکارى در راه حقّ و عدالت نشان ذلّت است ... و توجّه نداشت که همه شرائط ذلّت و حقارت ، در او و حکومت پوشالى و سیاه اوست و همه شرایط حرّیّت و آزادگى و شکوه و شهامت در حسین علیه السلام .
خداوند، حکومت حقیقى بر دلها و جانها را به حسین علیه السلام ارزانى داشت و از یزید و پیروان جنایتکارش به دلیل بیدادگرى و سیاهکاریشان حکومت را گرفت ، به همین جهت ، حتّى آنانکه لعن و نفرین بر خلفا را جایز نمى دانند، لعن بر یزید را مى پذیرند و براى پاداش بدو لعنت مى کنند.
آرى ! حسین علیه السلام نه تنها بر قلبهاى باایمان حکومت مى کند، بلکه دیگر قلبها نیز شیفته شهامت و رادمردى و شکوه اوست .
اگر براستى مى خواهى عزّت را بنگرى اینک به بارگاه ملکوتى حسین علیه السلام و تجلیل و احترام بدان را، تماشا کن .
اگر مى خواهى ذلّت و سرافکندگى و شقاوت را تماشا کنى ، به قبر یزید بنگر که هر راهگذرى ، نه تنها شیعیان ، بلکه پیروان دیگر ادیان و مرامها، به هنگام گذشتن از کنار قبرش ، چیزى جز لعن و نفرین نثارش نمى کنند وبراى برآمدن خواسته هایشان بسان رمى جمرات به قبر شیطان اموى سنگ مى اندازند ....
شگفت اینجاست که این سرنوشت سیاه یزید را، دخت گرانمایه بتول ، زینب علیهما السلام در اوج شرارت و مستى یزید، در کاخ بیداد اموى ، بدو خاطرنشان ساخت و براى همیشه در تاریخ به یادگار نهاد.
آرى ! آدم علیه السلام به طور ناگهانى به جدایى از بهشت ، آزمایش گردید و از آن جایگاه آرامش و باغهاى ملکوتى آن ، به زمین خاکى و غبارآلود و کانون آفتها و شرارتها و درندگان و جنبندگان موذى تبعید گشت ... و حسین علیه السلام نیز همانند او، ظرف چند ساعت از بوستانى معطّر از برادران و فرزندان و دوستان و همه شایستگان ، جدا شد و راهى دیار عشق گردید.
در روایت آمده است که : آنگاه که دیگر کسى از یاران او باقى نمانده بود، کودکى با شرایط خاصّى از خیمه ها خارج شد، هراسان به هر سو نگریست که عنصر خون آشامى او را به شهادت رساند.
و دیگر کسى براى حسین علیه السلام نمانده بود که به خواهرش ‍ گفت کودک خردسالش را بیاورد....
هنگامى که او را نیز به خاک و خون کشیدند، با بانوان حرم ، وداع کرد و تنهاى تنها به سوى میدان به راه افتاد. جهان را تیره و تار دید و خود را تنها و در محاصره درندگان ، سربر آستان پروردگارش ‍ بلند کرد وبه نیایش با او پرداخت و عاشقانه به راز و نیاز نشست ....
در روایت است که : آدم علیه السلام پس از خروج از بهشت بسیار گریست ، دههاسال و شاید بیشتر؛ و حسین علیه السلام نیز در روز پرشکوه عاشورا در چند مورد خاصّ، گریه کرد.
امّا گریه او، بسان گریه آدم نبود، چرا که گریه آدم براى خویش ‍ بود و گریه آن حضرت نه براى خود، بلکه برخاسته از رقّت قلب و مهر بر کسانى بود که بر او مى گریستند.
گریه آدم ، بسیار طولانى بود و سیلاب اشکش فراوان ، ولى گریه حسین علیه السلام کوتاه و برخاسته از خون قلب او بود.
گریه آدم با آرامش و آرامش بخش همراه بود و گریه حسین علیه السلام را آرامش دهنده نبود.
گریه آدم براى کشته شدن یک فرزند بود و گریه حسین علیه السلام براى برادران ، فرزندان ، عموزادگان ، یاران ، خاندان و کودکانش .
آدم ، پس از خروج از بهشت ، براى تهیّه غذا براى خود و همسرش ، به آزمایش سختى دچار شد، چرا که در زمین ، نه وسیله زندگى فراهم بود و نه دانش و آگاهى لازم و نه کسى که او را یارى و همکارى کند و حسین علیه السلام نیز در محاصره دشمن براى تهیه آب ، براى اردوگاه تشنه و محاصره شده اش آزمایش گردید و در این راه رنج بسیار کشید و به تلاش بسیارى دست زد. گاهى خود، دشمن را اندرز داد. گاه سفیرانى براى موعظه آنان گسیل داشت . گاه براى آگاه ساختن دشمن از سرانجام شوم کار ضدانسانیش ، آشکارا افرادى را به سوى آنان فرستاد. گاه شبانه و مخفیانه پیام فرستاد. گاهى با حفر چاه کوشید، و گاه با اتمام حجّت نمودن به دشمن که آب بر روى زنان و کودکان غیرنظامى بستن دور از شرف اسلامى و عربى است . زمانى با استدلال به تشنگى سخت کودک خردسالش  و زمانى به شدّت عطش خویشتن در آخرین لحظات .
آدم علیه السلام پس از رنج و خستگى بسیار، به موادّ حیاتى موردنیاز دست یافت و حسین علیه السلام پس از همه رنجها و فداکاریها، با لب تشنه جان داد.
آدم علیه السلام به جنایت قابیل در حقّ هابیل و کشتن و دفن او آزمایش گردید و ریخته شدن خون او را ندید؛ امّا، حسین علیه السلام بدن قطعه قطعه فرزندجوانش را بر روى خاک و خون نگریست و با دیدن آن منظره ، توان از دست داد.
آدم ، چهل شبانه روز بر فرزندش گریست و بدو وحى شد که فرزند دیگرى به او عنایت خواهد شد و حسین علیه السلام دقایقى چند در شهادت فرزندش گریست ، امّا همان مدّت اندک ، به اندازه چهل سال ، توان حسین علیه السلام را گرفت و آنگاه به شهادت فرزند دیگرش ، آزمایش گردید.http://lailatolgadr.net/vizjagihaeh-emam-hosein/5005-emam-hosein-va-piyambaran.html?start=3

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد