تقسیم علوم
کلمه «800»
علوم به چند تقسیم منقسم مىشوند به قرب دو صد علم و در کتاب ثمرالحیوة در فریده علمیه بیشترِ آن تقاسیم را گفتهام و این یکى ناگفته مانده که علم یا متلازمِ با عملِ به خودش است یا منفکّ که غیرِ عمل است و با عمل دو عنوان را پیدا مىکنند و عموم و خصوصِ من وجهٍ مىشوند یعنى دو مادّه افتراق علم بىعمل و عمل بىعلم و یک مادّه اجتماع که کسى داراىِ هر دو باشد به دارایىِ جداگانه و تحصیلِ متعدّد که مهارت در علم مستلزمِ مهارتِ در عمل نباشد و بالعکس بلکه پس از تحصیلِ علم باید رنج دیگرى کشد براى تحصیل و تکمیلِ عمل مانندِ طب که کلیّات طب و صیدنه غیرِ معالجه است ،باید معالجه را به عملِ شاگردى فرمانبرى براىِ یک طبیبِ معالجى اگر چه عملش کمتر از او باشد ، آموخت تا چند سال که هر خدمتى به او رجوع کرد به درستى بجا آرد از نسخه نویسى و نبض دیدن و دوا ساختن و زخم شستن و مرهم عوض کردن و قاروره را جوشانیدن و دواها را تجربه کردن براىِ یک مرض تا وقتى که آن طبیب اجازه معالجه به او دهد و غالباً مدتِ تحصیلِ عمل بیشتر از مدتِ تحصیلِ علمِ طب خواهد شد ...................
تقسیم علوم
کلمه «800»
علوم به چند تقسیم منقسم مىشوند به قرب دو صد علم و در کتاب ثمرالحیوة در فریده علمیه بیشترِ آن تقاسیم را گفتهام و این یکى ناگفته مانده که علم یا متلازمِ با عملِ به خودش است یا منفکّ که غیرِ عمل است و با عمل دو عنوان را پیدا مىکنند و عموم و خصوصِ من وجهٍ مىشوند یعنى دو مادّه افتراق علم بىعمل و عمل بىعلم و یک مادّه اجتماع که کسى داراىِ هر دو باشد به دارایىِ جداگانه و تحصیلِ متعدّد که مهارت در علم مستلزمِ مهارتِ در عمل نباشد و بالعکس بلکه پس از تحصیلِ علم باید رنج دیگرى کشد براى تحصیل و تکمیلِ عمل مانندِ طب که کلیّات طب و صیدنه غیرِ معالجه است ،باید معالجه را به عملِ شاگردى فرمانبرى براىِ یک طبیبِ معالجى اگر چه عملش کمتر از او باشد ، آموخت تا چند سال که هر خدمتى به او رجوع کرد به درستى بجا آرد از نسخه نویسى و نبض دیدن و دوا ساختن و زخم شستن و مرهم عوض کردن و قاروره را جوشانیدن و دواها را تجربه کردن براىِ یک مرض تا وقتى که آن طبیب اجازه معالجه به او دهد و غالباً مدتِ تحصیلِ عمل بیشتر از مدتِ تحصیلِ علمِ طب خواهد شد .
کلمه «801»
تمیز اقسام این تقسیم خیلى دشوار است که بدانیم کدام علم متلازم با عمل است ،مانند فقه که عملش همان عبادت است و عبادت آموختن جداگانه لازم ندارد .
و بعضى عملِ به فقه را فتوى دادن دانستهاند و آن صحیح نیست ،زیرا فتوى همان علم است ،فتوى تطبیقِ موردِ جزیى است به قاعده کلّى .
و کدام علم منفک است از عمل و اندازه انفکاکش چقدر است که آن هم یک تقسیمِ فرعى است و تمیزِ اندازه هم مانندِ تمیزِ خودِ انفکاک دشوار است و محتاج به یک قریحه دیگرى است غیر قریحه علم .
کلمه «802»
علم رمل از علوم اصیله مؤثّره قدیمه است و منفکِّ از عمل است و بعضى پندارند که متلازم با عمل است مانندِ جفر که آن یقیناً متلازم است ،امّا رمل عملش در زیرِ دو عنوان است :
یکى معرفت اشکالِ البیوت (16 خانه) .یکى معرفتُ مَدالیلِ البیوت .
و احکامها که آن هم دو قسم است :
یکى آنکه هر خانهاى (شکلى) فىنفسه بر چه دلالت مىکند و دیگر آنکه این شکل اگر در جاىِ غیرِ خودش باشد ،چقدر از مدلولش کم مىشود یا چقدر مىافزاید یا به کلّى عوض مىشود و معرفتِ طَبایعِ اشکال نارىِ هوایى و متعلقاتِ سمایى و ارضىِ آنها از بروج و افلاک و کواکب در سمایى و از معدن و نبات و حیوان در ارضى جزءِ معرفتالاشکال نه جزءِ معرفتالاحکام
و عمل رمل در زیر پنج عنوان است :
ضمیرگویى ،خبئگویى ،ماضى گویى ،حال گویى ،مستقبل گویى .
و حال گویى از همه آسانتر است ،زیرا وجود حاضر دارد و نمایان مىشود ، زیرا صفحه قرعه مانند آینه است ،صور موجوده در آن نقش مىبندد .
و مستقبل گویى از همه دشوارتر است براى آنکه وجود ندارد .و ماضى گویى هم تا اندازهاى دشوار است ،زیرا فاصله شدن زمان به ویژه که دور هم باشد قرعه را تاریک و مبهم و گیج مىکند .
چون در اولِ تأسیس این علم سنگریزه مىچیدند به جاى نقطه ریزى که حالا رسم است ،پس سنگریزهها را مىشمردند ،اگر آخر دو تا مىماند آن را خط مىنامیدند و اگر یکى مىماند آن را نقطه مىنامیدند ،لذا علم رمل نامیده شد و توان گفت که مجازاً موضوعِ این علم رمل است یعنى بحث مىکند از مدالیلِ رمل مرتّب چیده شده که زوج است یا فرد .
نقطه را نور و فرد و باز و خط را ظلمت و زوج و بسته هم نامند .
علم و دانش Knowledge http://www.iranayin.com/
مرجع: کتاب هزار و یک کلمه
سلام وب خوبی دارین
برای مشاهده بهترینهای اینترنت به وبم مراجعه کنیید