دانش طبیعی تدریجی است
کلمه «859»
چنانکه آفرینش به تدریج رو مىدهد (هم تدریج طبقات الارضى هم تدریجِ انواعى و هم تدریجِ اشخاصى و هم تدریجِ اعضاءِ شخص واحد که تا 25 سالگى هم دندانِ تازه مىروید براى همه و تا 53 سالگى براى بعضى و در هشتاد و نود سالگى ممکن است که قوهها جوان شوند و دندانِ نو بروید که به ترکى قوزیدشى نامند .)
دانشهاىِ طبیعى هم که آنها را بدیهیّات مىنامند و به شش عنوان تقسیم مىکنند به تدریج براى توده پیدا مىشود ..................................
دانش طبیعی تدریجی است
کلمه «859»
چنانکه آفرینش به تدریج رو مىدهد (هم تدریج طبقات الارضى هم تدریجِ انواعى و هم تدریجِ اشخاصى و هم تدریجِ اعضاءِ شخص واحد که تا 25 سالگى هم دندانِ تازه مىروید براى همه و تا 53 سالگى براى بعضى و در هشتاد و نود سالگى ممکن است که قوهها جوان شوند و دندانِ نو بروید که به ترکى قوزیدشى نامند .(
دانشهاىِ طبیعى هم که آنها را بدیهیّات مىنامند و به شش عنوان تقسیم مىکنند به تدریج براى توده پیدا مىشود .
تدریجِ قرونى افکارى و اگر به فکرِ یک نفر یا چند نفر متحدالفکر پیدا شد آنها را نابغه و مخترع مىنامند و نامِ آنها را روىِ آن دانشِ پیدا شده مىنهند و زندگىِ همیشگىِ به آنها مىدهند مانندِ اورانوس و دو نفر دیگر که در قرون اخیر 3 ستاره سیّار یافتهاند و مانند اُغلُّنلى که حرکتِ زمین را یافت و هر کسى که در خطِ دانش باشد تا زنده است دانشهاىِ تازه برایش پیدا مىشود ،هم به طورِ نفى یعنى کشفِ خلافِ دانشِ سابق و هم اثبات یعنى دانستنِ چیزى را که نمىدانست .
و تدریجِ در اعطاءِ نعم هم یکى از شاهکارهاىِ طبیعت است و تدریج در تکامل هم .
در قزوین مَثَل مىزنند که از دخو (رئیس باغبانها) پرسیدند که در شانزدهم تابستان (تیرماه) نَوبَرِ انگور که قزوینى (لَک) مىنامد ،پیدا مىشود ،گفت (اى نه) یعنى هنوز خیلى مانده ،گفتند در هفدهم چطور .گفت (اَى بله) یعنى وقتش گذشته .
مراد تأثیرِ وقت و تدریج با دقّت است که طبیعتِ هشیار دقیقهها را اثر مىبخشد تا برسد به روز که 1440 دقیقه است و 84400 ثانیه است که حتى یک ثانیه بىاثر نیست .حرکتِ توسّطیّه در همه اجزاءِ جسم و در کمّ و کیفِ لایَزال بىاِنقِطاع هست که یک آنِ عقلى بر چیزى نمىگذرد که حرکتى غیرِ حرکتِ آنِ گذشته نکند ؛گویند سکون در عالم اجسام وجود ندارد ،فقط مفهومِ سکون را به عنوانِ ضدّ حرکت یا عدم الحرکة ذهن تصور مىکند ،پس سکونِ حقیقى مفهومِ بىمصداق است و آنچه هست سکونِ مضاف است که حرکتِ کند باشد .
کلمه «860»
چنانکه شکل و همه مُشَخّصات همیشه مختلفاند که هرگز دو نفرى یا دو چیزى مانندِ تامّ نخواهند بود و هیچ شکلى در جهان دو بار وجود نمىیابد (جهان تنگنا است) دانشِ افرادِ بشر هم مختلف است به عددِ اشخاصِ داننده که هر مطلبى را هرگز دو نفر مانندِ هم ندانند ،هر کسى طورى فهمیده و خبر از طورِ فهمِ دیگرى ندارد .سلسلهها از دانشها جارى است که هر سلسله یک حلقه شخصى بیشتر نیست اما نوعى و نفى و اثباتى ،چرا ،لذا گویند در این مسئله چند قول است یعنى بنابر مسامحه در نوع شمارى و بنابر تحقیق به اندازه شماره قائل قول هست .
علم و دانش http://www.iranayin.comKnowledge
مرجع: کتاب هزار و یک کلمه