راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

افلاکیان:شیخ عباس قوچانی و....

افلاکیان:شیخ عباس قوچانی

 * ولادت : 1333 ق.       * محل ولادت : قوچان     * وفات : 1410 ق.                              *محل دفن : نجف         * محل تحصیل : مشهد ، نجف      

* اساتید : حضرات محمد حسین غروی اصفهانی ، سیّد ابوالقاسم خویی ، آقا بزرگ شهیدی و ...

* استاد عرفان : آقا سیّد علی قاضی طباطبایی                                                              * شاگردان : سیّد محمد حسن قاضی ، حسن صافی اصفهانی و ...            

او عارفی فقیه و عالمی بزرگ بود که با سعی و تلاشی قابل تحسین ده ها سال به تحقیق جواهر الکلام پرداخت . وی چندین دوره کتاب اسفار را تدریس کرد و آخرین دوره آن با عمر ایشان به پایان رسید . برای تدریس فلسفه اهتمامی ویژه داشت و با وجود جو نامساعد حوزه نجف در آن زمان ، این درس را رها نکرد . ایشان در نجف اشرف به واسطه آیت الله بهجت با استاد کل مرحوم آیت الله سیّد علی قاضی آشنا شد و در محضر آن یگانه دوران به خوبی ساخته و پرداخته شد و نزد ایشان مقام و جایگاهی ویژه یافت به طوری که مرحوم قاضی در وصیت نامه اش او را وصی خود قرار داد . با این حال خود او همواره از این مطلب اظهار تعجب می کرد و می فرمود : « من هیچی نیستم ! » وقتی به محضر مرحوم قاضی وارد می شد ، آقای قاضی برای استقبال او از جای خود بر می خاست و در اواخر عمر برخاستن و ایستادن برایش مشکل بود ، به خود آقای قوچانی متوسل می شد تا برای احترام بایستد . این عارف سالک در ده سال آخر عمر استاد ملازم او بود . بیشتر آثاری که از مرحوم سید علی قاضی نقل می شود از طریق آیت الله شیخ عباس قوچانی است . خود می فرمود : « هیچ گاه به قرائت فصلی و یا دفتری از مثنوی آغاز نکردم مگر آنکه آقای قاضی قبل از آنکه من لب باز کنم ابیاتی را از حفظ می خواند و آهنگ صدایش در وجود من نشاط و خرسندی و حالت حماسی پدید می آورد . » این فقیه فرزانه و اسوه استقامت تا پایان عمر پربرکتش به تنهایی در نجف اشرف ماند . در حالی که همه افراد خانواده اش تبعید شدند و یا به زندان افتادند . استاد محمد حسین قاضی در وصف پایمردی آن بزرگ چنین می نگارد : « صورت های مختلفی از کسانی که در سیر و سلوک عنان امور خود را تسلیم استاد کرده اند ، شاهد بودیم . اکثر آنها انتظار دارند که در فرصتی هر چه کمتر به مقصد برسند و تأخیر در این امر سبب شک و تردید آنها می شود . با این همه من هرگز نشنیدم که استادی به شاگرد خود خبر بدهد که نه در آینده نزدیک و نه بعد از زمان طولانی ، گشایشی برایش حاصل نخواهد شد!و شاید هم به صراحت به او بگوید

که در ایام آخر عمر ، زمانی که اهل و عیال و اولاد تو را ترک کردند و تو تک و تنها در

نجف ماندی ، به هدف می رسی و در می یابی ! »

رضا به تقدیرالهی وجود آیت الله شیخ عباسقوچانی را فرا گرفته بود ودر این حوال

 همان نفخه الهی استادش ، مرحوم قاضی ، همواره مونس او بود .

محمد حسین غروی اصفهانی

      * ولادت : 1296 ق.                         * محل ولادت : کاظمین                      * وفات : 1361 ق.    

      *محل دفن : نجف                         * محل تحصیل : نجف  

      * اساتید : حضرات آخوند ملا محمد کاظم خراسانی ، محمد باقر اصطهباناتی شیرازی و ...    

      * شاگردان : سیّد ابوالقاسم خویی ، سیّد محمد حسین طباطبایی ، سیّد محمد حسن الهی طباطبایی و ...

      * تألیفات : تحفه الحکیم ، رسائلی در فقه و اصول ، دیوان مفتقر و ...

پدرش می خواست این تنها پسر خویش را به تجارت بگمارد ولی محمد حسین که شوق تحصیل داشت با توسل به حضرت موسی بن جعفر(ع) رضایت پدر را جلب کرد و راهی نجف شد . وی پس از رحلت آخوند خراسانی با اینکه 33 سال بیشتر نداشت به تدریس پرداخت . روحی فلسفی داشت و اهل مراقبه و سلوک و محاسبه بود . پیوسته در حال تفکر به سر می برد و به ندرت سخن می گفت .

معروف است که بعضی ازشب ها بعد ازنمازمغرب وعشا سر به سجاده می گذاشت وتا سحر که به نماز شب برمی خواست ، در سجده بود . روزی در حرم امیرالمؤمنین(ع) در سجده طولانی بود که امام حسین(ع) را دید . حضرت به او فرمودند : « اینجا در حضور جمعیت برای سجده طولانی خوب نیست ، این گونه اعمال را در جای خلوت انجام دهید . » آیت الله بهجت می فرمود: « اگر کسی او را در حال تحقیق و مطالعه می دید ، می اندیشید جز این کاری ندارد و اگر او را در حال عبادت می دید، گمان می برد که جز عبادت و سجده کار دیگری ندارد . روزهای پنجشنبه مجلس روضه می گرفت و مقیّد بود که خودش پای سماور بنشیند و همه کفش ها را جفت کند و در عین حال مرتب زبانش در حال حرکت بود ، ما متوجه نمی شدیم که این چه ذکری است که این قدر مقیّد است در حال نشستن و برخاستن بگوید . تا اینکه مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی که با ایشان مأنوس تر بود ، سؤال کرده بود که آقا ، این چه ذکری است که حتی بین سلام و احوال پرسی تان آن را ترک نمی کنید ؟ ایشان لبخندی زده و بعد از تأملی فرموده بودند که خوب است انسان روزی هزار مرتبه « إنّا أنزَلناه» بخواند .» از بزرگی نقل است : « روزی در عالم مکاشفه دیدم که میان مسجد کوفه و مسجد سهله پر از ملائکه است و شیخ محمد حسین غروی اصفهانی مشغول نماز و راز و نیاز است . فرشتگانی که به او می رسیدند لحظاتی را به تماشای نماز شیخ می ایستادند واورابه یکدیگرنشان می دادند . من پیش رفتم و از فرشته ای پرسیدم : « شما چرا این طور به شیخ نگاه می کنید !؟ »

    جواب داد : « ما شیخ را دوست داریم واز تماشای او بویژه در حال نماز لذت می بریم ! » . »

ایشان دیوان اشعاری در رثای اهل بیت(ع) نیز دارد . از یکی از شاگردان ایشان نقل است

 که آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی فانی در حضرت صدیقه(س) بود .

شیخ جعفر شوشتری

* ولادت : 1230 ق.                         * محل ولادت : شوشتر                      * وفات : 1303 ق.    

*محل دفن : نجف                          * محل تحصیل :  نجف       

* اساتید : حضرات شیخ مرتضی انصاری ، شیخ محمد حسن نجفی (صاحب جواهر) و ...    

* شاگردان : میرزا محمد همدانی کاظمینی ، آخوند ملا احمد نراقی ، شیخ علی بن رضا کاشف الغطاء و ...

  * تألیفات : منهج الرشاد ، خصائص الحسینیه و ...

بیان رسا و بلیغ وی در مواعظ و بیانات منبری ، او را به « واعظ » مشهور کرد و شهرت وی را به فقاهت تحت الشعاع قرار داد . اثر انفاس قدسیه و تأثیر اندرز و موعظه ایشان به نحوی بود که علما و مستمعین مانند مجلس روضه پای منبر او می گریستند . او را در این باب کرامتی شنیدنی است : « مدتی مردم را از روی کتاب تفسیر صافی موعظه می کرد و از کتاب روضه الشهداء روضه می خواند . بیانی از حفظ نداشت و از اینکه از روی کتاب برای مردم سخن می گفت ناراحت بود . به حضرت سیّد الشّهدا(ع) متوسل شد و تا دل شب راه چاره می جست . شبی در عالم رؤیا دید گویی صحرای کربلا است و دو گروه متخاصم جلوی هم صف کشیده اند . خود را فوراً به خیمه امام رساند . پس از سلام ، حضرت او را کنار خود خواندند و رو به جناب حبیب بن مظاهر فرمودند : « ما که آب نداریم با آن مختصر روغن و آرد برای این میهمان غذایی بساز » مختصری از آن غذا را خورد و چون بیدار شد از برکت آن غذا بیانش شیوا شد . بدون کتاب مشغول سخنرانی می شد و این چنین نفس گرمش بر شنوندگان تأثیر می گذاشت .»

در سال های آخر عمر پر برکتش به ایران سفر کرد و در مسیر رفت و برگشت به حرم مطهر رضوی مدتی در تهران توقف داشت.در این مدت جمعیت مردم در نماز جماعت او بیست هزار نفر می رسید . نوشته اند: « نزدیک ظهر که می شد جای یک نفر برای ادراک نماز از فقرایی که از قبل جا گرفته بودند به یک یا دو تومان خریده می شد . »

در بازگشت از این سفر بیماری گریبان گیر وی شد و در شهر کرند و در حالتی که زبانش گویا به ذکر خداوند بود رخت از جهان فانی بر بست . در شب وفات این فقیه و واعظ دلداده حضرت سیّدالشّهداء(ع)

تناثر نجوم عجیبی در آسمان رخ داد به گونه ای که در چند ساعت اول شب هفت ،

هشت ستاره از جای خود لغزیده و در آسمان خطوطی رسم کردند .

محمد علی شاه آبادی

      * ولادت : 1292 ق.                            * محل ولادت : اصفهان                         * وفات : 1369 ق.    

      *محل دفن : شهر ری                        * محل تحصیل :  سامرا ، نجف        

      * اساتید : حضرات میرزا ابوالحسن جلوه ، ملا محمد کاظم خراسانی و ...

       * استاد عرفان : میرزا هاشم گیلانی اشکوری  

      * شاگردان : امام خمینی ، سیّد شهاب الدّین مرعشی نجفی ، سیّد رضا بهاءالدّینی ، ابوالقاسم گرجی و ... 

      * تألیفات : شذرات المعارف ، رشحات البحار ، منازل السالکین

 حوزه درسی ایشان از قوی ترین حوزه های درسی سامراء بود . پس از مراجعت از عراق ، نخست در تهران و سپس در شهر مقدس قم رحل اقامت افکند . مهم ترین اقدام فرهنگی او تدریس بود . هر یک از علما که در درسی از دروس ایشان شرکت می کرد ، او را در همان رشته می ستودند و از طرف دیگر مبارزات و مخالفت های این مجاهد نستوه بارها و بارها رضاخان پهلوی را به سکوت یا عقب نشینی وادار کرد .

در مدت هفت سال اقامت ایشان در قم ، امام خمینی(ره) از درس اخلاق و عرفان این عارف مکتوم بهره برد و همین شاگردی حضرت امام بود که تا حدودی پرده از چهره ملکوتی آیت الله شاه آبادی برداشت . با وجود این چنان در هاله کتمان مستور بود که هنوز هم رمز و رازهای معنوی و عرفانی این مرد خدا پوشیده مانده است .

آیت الله صدر بادکوبه ای ارتباط نزدیکی با آیت الله شاه آبادی داشت و مرتب با ایشان مکاتبه می کرد اما او هیچ یک از نامه ها را نگاه نمی داشت . از فرزند ایشان آیت الله نورالله شاه آبادی نقل است : « فقط یک بار یکی از نامه ها را فراموش کرده بود پنهان کند و برای نماز رفته بود . در آن نامه آیت الله صدر بادکوبه ای به مرحوم شاه آبادی اصرار کرده بود که در وقت تشرف ، فلان مطلب یادتان نرود ! مرحوم والد کهاز نماز برگشتند با حالت اضطراب سراغ نامه رفته ، آن را پاره کردند . » حضرت امام خمینی(ره) از این عارف مکتوم با عنوان « شیخ عارف کامل » یاد می کردند و در ادامه نام ایشان عبارت « روحی فداه » می آوردند .

آخرین شب جمعه ای که مشغول خواندن دعای کمیل بودند به مردم گفتند: « اگر هفته آینده مرا ندیدید حلالم کنید ! » و همان طور هم شد . از جملات ایشان است که می فرمود :

 « آمده ایم تا عارف به حق شویم نه اینکه در خودپرستی بمانیم »

 شرح الاحوال این عارف کامل در کتاب آسمانی از

انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس آمده است

سیّد محمد تقی خوانساری

      * ولادت : 1305 ق.                     * محل ولادت : خوانسار                          * وفات : 1371 ق.    

      *محل دفن : قم                       * محل تحصیل : خوانسار ، نجف       

      * اساتید : حضرات میرزا محمد حسین نائینی ، آقا ضیاء الدّین عراقی ، سید محمد کاظم یزدی و ...    

      * شاگردان : مرتضی حائری ، محمد علی اراکی و ...            

      * تألیفات : رسائلی در فقه و اصول

او در جنگ جهانی اول به فتوای بسیاری از مراجع که دستور جهاد علیه انگلیس را صادر کرده بودند ، رهسپار جبهه های جنگ شد . پس از سقوط عراق ، دستگیر و تبعید شد و پس از چهار سال تحمل اسارت ، آزاد شد و به ایران بازگشت . ایشان در حوزه های علمی اراک و قم به تدریس حکمت و فقه و اصول پرداخت و سال ها اقامه نماز جمعه و جماعات را در مدرسه فیضیه قم بر عهده داشت .

نماز او حدیثی شگفت داشت . خود در این باره می فرمود : « در نماز که می ایستم مثل این است که با خدا شفاهی صحبت می کنم و انگار رخ به رخ هستم . »

درسال1323 ق. که به خواست مردم برای خواندن نماز باران در صحرای خاک فرج قم حاضر شد ، نباریدن باران در روز اول ناامیدش نساخت . روز بعد از شاگردانش خواست با او نماز باران دیگری بخوانند . گزارش هواشناسان غربی که در پادگان خاک فرج بودند گویای این مسأله بود که باران نخواهد بارید . به همین علت ، ناباوران زبان به تمسخر گشودند . اما شب هنگام بارش باران رحمت الهی شروع شد ، چنان بارانی که کسی مانندش را سراغ نداشت . پس از مدت کوتاهی این واقعه انعکاس جهانی یافت .

این فقیه گران قدر، ماه های آخر عمر شریف خود را به دعوت مردم همدان در این شهر سپری کرد . دریکی از روزهایی که برای اقامه نماز به مسجد می رفت در بین راه دچار حمله قلبی شد و نزدیکی های ظهر به سرای باقی شتافت .

سیّد عبد الحسین دستغیب

      * ولادت : 1332 ق.                         * محل ولادت : شیراز                          * وفات : 1402 ق.    

      *محل دفن : شیراز                            * محل تحصیل : شیراز ، نجف       

     * اساتید : حضرات سیّد ابوالحسن اصفهانی ، آقا ضیاء الدّین عراقی ، شیخ محمد کاظم شیرازی و ...    

     * استاد عرفان : محمد جواد انصاری همدانی              

     * تألیفات : قلب سلیم ، گناهان کبیره ، صلوه الخاشعین ، آدابی از قرآن ، شرح کفایه الاصول و ...

خانواده آیت الله دستغیب از سادات حسنی و حسینی و از بزرگانی بودند که دانشمندان زیادی از نسلشان به پا خاسته اند . او در کوران مبارزات سیاسی و خدمات ارزنده اجتماعی ، هیچ گاه از سیر و سلوک الی الله و تهذیب و خودسازی غافل نبود . وی محضر آقا سیّد علی قاضی را درک کرده ، پس از رحلت آن عارف بی بدیل به محفل آیت الله انصاری همدانی راه یافت . پس از پایان تحصیلات خویش در نجف اشرف ، در 1321ش. به دستور آیت الله شیخ محمد کاظم شیرازی به زادگاه خود بازگشت و طی چهل سال تلاش بی وقفه کارهای خدماتی بسیاری را پایه نهاد . مسجد جامع شیراز را احیا کرد و در نوسازی مدرسه علمیه حکیم نقش بسزایی داشت .

اهل خانه از شب های پر سوز و گداز و ناله های عاشقانه اش حکایت ها دارند . حسن خلق ، ساده زیستی ، رأفت و رحمت بر خلق خدا از صفات بارز آن عارف مجاهد بود . یکی از طلاب که در شیراز درس می خواند قصد ازدواج داشت اما از عهده هزینه آن بر نمی آمد . نامه ای بی نام و نشان با آیت الله دستغیب نوشت و حال خود را باز گفت . چند روز بعد ، آقا برای احوال پرسی از طلاب به مدرسه رفت . هنگام برگشت ، رو به این طلبه کرد و فرمود : « فلانی ، حاجتت برآورده می شود . بعداً به منزل ما بیایید ! » این طلبه تعجب کرد . زیرا آیت الله دستغیب او را زیاد نمی شناخت و از ماجرای نامه نیز شخص دیگری اطلاع نداشت ! وقتی پول به دستش رسید ، دید درست به اندازه مخارج ازدواج است ، نه کمتر نه بیشتر !

شب ها معمولاً در ساعت معینی از خواب برمی خواست . اما شب جمعه آخر عمر ، پس از ساعتی استراحت ناگهان از خواب بیدار شد ، سرش را میان دست های خویش گرفت و مرتب می گفت : « لا حَولَ وَ لا قُوَّهَ إلّا بِالله » .

صبح ، هنگام خروج از منزل ، تنها دو اشاره کرد : یکی به سوی خود و دیگری به آسمان ؛ در همان روز توسط منافقین به  شهادت رسید  .  وقتی  کفن  ایشان  را  آوردند  کیسه  کوچکی  همراه  آن  بود  که معلوم نشد برای چیست . یک هفته پس از

 خاکسپاری چندین نفر خواب دیدند که آقا می گوید قطعاتی از بدن من لابلای دیوارهاست ،

به من ملحق کنید ! هنگامی که آن ها را جمع کردند دریافتند که آن کیسه

 برای این منظور بوده است .

حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی

  * ولادت : 1276 ق.                       * محل ولادت : میبد یزد                      * وفات : 1355 ق.    

  *محل دفن : قم                          * محل تحصیل : یزد ، سامرا ، کربلا ، نجف

  * اساتید : حضرات آخوند محمد کاظم خراسانی ، میرزا محمد تقی شیرازی و ...    

  * شاگردان : محمد رضا گلپایگانی ، امام خمینی ، محمد علی اراکی و ...            

 

  * تألیفات : رسائلی در فقه و اصول و ...

به دنبال نفوذ استعمار انگلیس و آشوب های کشور عراق ، از نجف به ایران بازگشت . در 1332 ق . حوزه ای در اراک بنیان نهاد و هشت سال به پرورش فضلا وطلاب پرداخت و 1340 ق . به قم مهاجرت و اقدام به تأسیس حوزۀ علمیه قم کرد.مسئولیت سنگین مرجعیت اورا از پرورش طلاب مستعدباز نداشت چنان که حدود صد نفر از شاگردانش به مرز اجتهاد رسیدند و برخی از آنان در شمار مراجع بزرگ در آمدند                   

از ویژگیهای این مجاهد نستوه ، نوآوری و اندیشۀ باز و دور از هر گونه تحجر بود . از این رو اعتقاد داشت طلبه ها زبان های انگلیسی ، فرانسه و....    را بیاموزند تا احکام نورانی اسلام را به جهانیان برسانند . وی برای هدر نرفتن استعدادها تخصص در فقه را مطرح کرد .

خلوص و حسن معاشرت با مردم و ساده زیستی و گریز از شهرت ، ملکۀ حیات وی بود . وقتی شنید یکی از علمای ساوه مردم را به تقلید ایشان فرا خوانده ، سخت ناراحت شد و فرمود : « چرا چنین کردی ؟ مگر وزن کرده ای که علم من از دیگران بیشتر است ؟! »

کثرت فعالیت ها و مشکلات مربوط به حوزه ، ذهن دقیقش را از رسیدگی به حال نیازمندان غافل نمی کرد . طلبه ای به خاطر قرضی که داشت خجالت می کشید از مسیر بازار بگذرد . وقتی به مدرسه برگشت ، مقسم شهریۀ حاج شیخ عبدالکریم سراغ این طلبه را گرفت و مبلغی را از طرف ایشان به او داد ، طلبه پول را شمرد و دید درست به اندازۀ قرضش است !

فشارهای حکومت پهلوی و آرزوهای برخی اشخاص دلش را مالامال از رنج می ساخت .

 چند ماه پیش از رحلتش گاهی می فرمود : « فَیا مَوتَ زُر ، إنّ الحیوه ذمیمه »

( ای مرگ بیا که زندگی نکوهیده و بی ارزش است ! )

سیّد محمّد حجت کوه کمره ای

       * ولادت : 1310 ق.                         * محل ولادت : تبریز                          * وفات : 1372ق.    

      *محل دفن : قم                            * محل تحصیل : تبریز ، نجف

      * اساتید : حضرات سید محمد کاظم یزدی ، میرزا حسین نائینی ِ، آقا ضیاء الدّین عراقی و ...    

      * شاگردان :سید حسین قاضی ِ، سید حسین بدلا ، شهید مصطفی خمینی و ...            

      * تألیفات : جامع الاحادیث والاصول ، رسائلی در فقه و اصول و ...

 ایشان از ذوق و استعداد و حافظه ای قوی برخوردار بود و در مدت اقامت در نجف اشرف با جدیّت و پشتکار خویش توجه اساتید بزرگ آن حوزه را به خود معطوف داشت . افزون بر مقام والای علمی ، نورانیت و معنویت خاصی در چهره اش موج می زد ، بسیار کتوم و رازدار و از شهوت گریزان بود ، چنان حقیقت و معنویت خود را پنهان می کرد که حتی شاگردان نزدیک او  تا  پس از  رحلت ایشان از احوالاتش بی خبر بودند .

به واسطه ابتلا به بیماری به ایران آمد و در حوزه علمیه قم به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت . پس از رحلت آیت الله شیخ عبد الکریم حائری بنا بروصیت وی امورمذهبی واداره حوزهعلمیه قم به ایشانمنتقل شد .

نقل است روزی ، یکی از علمای بزرگوار برای ارتباط با روح بلند شیخ بهایی زمینه را فراهم می کرد که به او پیغام دادند از آنجا که سید محمد حجت هفته ای یک بار به محضر حضرت ولی عصر(عج) مشرف می شده است ، اکنون شیخ بهایی برای استقبال از ایشان آماده می شود . آن عالم بزرگوار تعجب کرد زیرا آیت الله حجت هنوز در قید حیات بود . فردا ظهر خبر رسمی وفات آیت الله حجت را از رادیو پخش شد !

آن جناب پیش از فرا رسیدن زمان وداع ، تربت سالار شهیدان را طلب کرد ، کمی از آن را بر زبان گذارد و فرمود : « آخِرُ زادِی مِنَ الدُّنیا تُربَه الحُسَیْن(عَلَیهِ السَّلام) »  (آخرین توشه ام از دنیا تربت امام حسین(ع) است .) .

وقتی خبر رحلت ایشان به آیت الله العظمی بروجردی رسید فرمود : « کمرم شکست ! »

از جمله اقدامات این عالم فرزانه علاوه بر تدریس و تربیت طلاب ، احداث

مدرسه بزرگ حجتیه و کتابخانه نفیس و ذی قیمتی است که

در قلب این مدرسه جای گرفته است .

محمّد طاهر تنکابنی

     * ولادت : 1280 ق.                         * محل ولادت : کلاردشت                          * وفات : 1360 ق.    

    *محل دفن : ابن باویه                      * محل تحصیل : تنکابن ، تهران       

    * اساتید : حضرات میرزا ابوالحسن جلوه ، محمدرضا قمشه ای  و ...    

    * شاگردان : جلال الدین همایی ، میرزا مهدی الهی قمشه ای ، میرزا هاشم آملی ، میرزا عبدالکریم روشن و ...

    * تألیفات : رساله ای در حقانیت علی(ع) و حبّ آن بزرگوار ، حواشی بر کتاب قانون ابن سینا و ...

این حکیم فرزانه علاوه بر احاطه به فلسفه و حکمت ، در فقه ، اصول ، ادبیات و ریاضیات نیز تخصص داشت . کتاب قانون ابن سینا را چندین دوره درس داد و بر آن حاشیه نوشت . از آنجا که جامع همه علوم حکمی بود ، در طول پنجاه سال تدریس در تهران شاگردان برجسته ای را تربیت کرد . در هیئت و نجوم استاد بود . در طب قدیم هیچ یک از معاصران به پای او نمی رسیدند . وقتی در مجالس و محافل سخن می گفت چنان شنوندگان را شیفته خود می ساخت که تصور می شد تمام همّ خود را مصروف ادبیات عرب و ایران و علم رجال کرده است . چندین هزار بیت قصاید عربی و فارسی را حفظ بود . وی مدتی وکالت علما و مردم تهران را در مجلس شورای ملی بر عهده داشت و چندین سال از قضات عالی دادگستری بود . وی بر این باور بود که تألیف و تصنیف جدید فایده ای ندارد و وظیفه ما فهم افادات قدما است . نصرت الله امین ، از نزدیکان ایشان می گوید : « اگر کسی به حالات روحانی وی آشنایی داشت می دانست که وی عارفی ربانی بود . هیچ گاه دل از یاد و لب از ذکر خدا فارغ نداشت . اغلب شب ها را به ریاضت می گذراند و همواره با خدای خود راز و نیاز داشت . » نقل کرده اند که یک بار ایشان با استادش ، مرحوم آقا محمد رضا قمشه ای در سه راه امین حضور تهران به هم می رسند ، آقا محمد رضا به میرزا می گوید : « آیا مایل هستید با هم به زیارت حضرت معصومه(س) در قم برویم !؟ » میرزا طاهر می گوید : « امشب میهمان دارم و نمی توانم بیایم . » آقا محمد رضا می گوید : « به گونه ای برمی گردیم  که به موقع به میهمانان برسید . » و دست میرزا را می گیرد و می گوید : « چشمان خود را هم بگذارید و صلوات بفرستید .» میرزا چنین می کند و ناگهان خود را در جوار ضریح  حضرت  معصومه (س) می بیند ،  پس از زیارت  ،  آقا محمد رضا دست میرزا را گرفته ، به همان

نحو برمی گردند و میرزا طاهر خود را در سه راه امین حضور می بیند !

در اواخر عمرشریفش بر اثر سه بارسکته متوالی سمت راست بدنش دچاربی حسی

 شد تا سرانجام به دنبال عمل جراحی به ذات الریه مبتلا شد و پس از

 یک شبانه روز تب شدید از این دار غرور به سرای سرور شتافت .

میرزا جواد تبریزی

 

* ولادت : 1345 ق.    * محل ولادت : تبریز      * وفات : 1427 ق.   * محل تحصیل : تبریز ، قم ،نجف  *محل دفن : قم                                                                                                                       * اساتید : حضرات سید محمد حجت کوه کمره ای ، سید حسین بروجردی ، سید ابوالقاسم خویی و ...     

* شاگردان : شهید مصطفی خمینی ، شهید مرتضی مطهری و ...            

* تألیفات : ارشاد الطالب ، حدود فی علم الاصول و ...

 پس از پایان دوره متوسطه با علاقه بسیار تحصیلات علوم دینی را در مدرسه طالبیه تبریز آغاز کرد . از آنجا که والدین او به این کار راضی نبودند تصمیم گرفت امر را به استخاره واگذارد . آوازه شیخ هدایت غروی را در استخاره شنیده بود . به محض اینکه شیخ استخاره گرفت چهره اش برافروخته شد . رو به میرزا جواد آقا کرد و گفت : « چه کار می خواهی بکنی پسر !؟ می خواهی نبی شوی و پا در جای انبیاء بگذاری !؟ من جایگاه تو را نزد ائمه(ع) می بینم ! » بعد از آن میرزا جواد تبریزی تحصیلات حوزه را با جدیّت پی گرفت . در نوزده سالگی وارد حوزه قم شد و نه سال بعد به شوق تحصیل در جوار مرقد امیرالمؤمنین(ع) راهی دیار نجف شد . زمان تحصیل و تدریس ، تا پاسی از شب به مطالعه می پرداخت و پیش از اذان صبح مشغول عبادت و راز و نیاز می شد . ایشان حاضر نبود لحظه ای از عمر شریفش را هدر دهد . گاهی می فرمود : « من چهل سال است که معنای تعطیلی را نفهمیده ام  . » نظم ، فروتنی ، بی توجهی به ظواهر دنیا ، خضوع و خشوع در عبادت و توسل و التجاء همیشگی به درگاه اهل بیت(ع) از ویژگی های برجسته میرزا جواد تبریزی بود . آیت الله سید علی سیستانی (دام ظله ) درباره ایشان می فرمود : « میرزای تبریزی از وقتی که نجف بود ولای عجیبی داشت و محب سرسخت اهل بیت(ع)بود . هر روز به حرم مطهر مشرف می شد و در کنار ضریح امیرالمؤمنین(ع) با اخلاص و تواضع می ایستاد و با اشکی که در چشم ایشان حلقه می زد امام را زیارت می کرد و بارها و بارها مشاهده شد که قبل یا بعد از درس ، جهت موفقیت و مددجویی به کنار ضریح مبارک امام(ع) می رفت و با شوق و ذوق فراوان زمزمه می کرد ، در هنگام زیارت ، واقعاً از خود بی خود می شد . » اهتمام شدیدی به مجالس اهل بیت(ع) و اقامه عزای آن بزرگواران داشت و این اهتمام به طور خاص در مورد حضرت صدیقه طاهره(س) ممتاز و ظاهر بود . این مرجع عالیقدر با آن کهولت سن در ایام فاطمیه پاها را برهنه می ساخت و تا حرم حضرت معصومه(س) پیاده می رفت . یکی از سادات با معرفت ایشان را پس از رحلت در خواب

دیده و گفته بود : « آقا خوشا به حالتان ، چه تشییع جنازه با شکوهی شد ، شما این عظمت را

 مشاهده کردید !؟ » مرحوم میرزا فرمودند : « از زمانی که روح از بدنم جدا شد در محضر

 مولا امیرالمؤمنین(ع) در حال گفت و گو و درد دل بودم و متوجه مراسم نشدم و

 الآن از آن ملاقات فارغ شدم . »

محمّد مهدی محی الدّین الهی قمشه ای

      * ولادت : 1318 ق.                       * محل ولادت : اصفهان                        * وفات : 1393 ق.    

      *محل دفن : قم                         * محل تحصیل : اصفهان ، مشهد      

      * اساتید : حضرات ملا محمد هادی قمشه ای ، شیخ محمد حکیم خراسانی ، آقا حسین فقیه خراسانی

      * شاگردان : محمدرضا ربانی ، حسن حسن زاده آملی ، عبد الله جوادی آملی            

      * تألیفات: ترجمه قرآن کریم ، حکمت الهی عام و خاص ، شرح فصوص الحکم فارابی ، دیوان حکیم الهی و...

در دیوان اشعارش روح تولی به ساحت قدس ائمه اطهار(ع) و ذوق لطیف و مشرب عرفانی او مشهود است . به خلوت شب و بیداری سحر بسیار انس داشت . قسمت اعظم غزلیاتش در این باب است . در قنوت نمازش بسیار گریه می کرد . در عظمت شأن نهج البلاغه می فرمود : « برویم بهشت ، نهج البلاغه را خدمت امیرالمؤمنین درس بخوانیم تا بفهمیم حضرت چه فرموده  است . »

زمانی ایشان کسالت داشت . عرض کرد : «خدایا توسط جبرئیلت چند عدد لیمو برای ما برسان!» و هنوز چند لحظه ای نگذشته بود که پیرمردی دقالباب کرد و ده تا لیموی درشت و خوش عطرآورد وگفت: « بفرمایید ! »

یک بار که برای حج مشرف شده بودند ، در صحرا از تشنگی بی طاقت شد . سیدی آمد و ظرف آبی به ایشان داد . آیت الله الهی قمشه ای به آن سید گفت : « آبی به این شیرینی و خنکی نخورده بودم . » وقتی سیراب شد ، آن سید بقیه آب را به سر و صورت او ریخت و وقتی سر بلند کرد سید را ندید .

آیت الله حسن زاده آملی درباره ایشان می فرماید : « از اول تا آخر کلیات دیوانش و در همه آثارش یک کلمه لغو نمی یابی . از فاتحه تا خاتمه شور و نوا و سوز و گداز است . خدا گواه است که محضرش نیز چنین بود . بیش از ده سال با او حشر و نشر داشتم یک کلمه ناروا و یک جمله بیهوده از او نشنیدم . »

آیت الله بروجردی که خود در تفسیر قرآن تبحر داشت در مورد ترجمه ایشان می فرماید :

 « هیچ ترجمه ای را با ترجمه آقای الهی قمشه ای مقایسه نکنید ،

کاری که ایشان کردند فوق العاده است . »

محمّد تقی جعفری

  * ولادت : 1344 ق.         * محل ولادت : تبریز             * وفات : 1419 ق.    

 *محل دفن : مشهد         * محل تحصیل : تهران ، قم ، نجف        * استاد عرفان : شیخ مرتضی طالقانی

* اساتید : حضرات میرزا مهدی آشتیانی ، سیّد ابوالقاسم خویی ، محمد رضا تنکابنی و ...

 * شاگردان : عبد الرّحیم گواهی ، عبد الله نصری ، محمد مهدی گرجیان و ...              

 * تألیفات : ترجمه و تفسیر نهج البلاغه (27 جلد) ، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی (15 جلد) و ...

شش ساله بود که وارد مدرسه اعتماد شد . مدیر مدرسه پس از شنیدن قرائت قرآن او گفت که نیازی به گذراندن کلاس اول و دوم ندارد و میتواند وارد کلاس سوم شود. به سبب تنگدستی تصمیم گرفت نصف روز کار کند و نصف روز درس بخواند. ادامه درسهای خود را در تهران و قم پیگرفت و برای تکمیل تحصیلات راهی دیار نجف شدوازمحضر استادان بزرگآن زمان بهرههای بسیار برد و پس ازآن به ایران بازگشت. وی مباحثهها و مناظرههای متعددی با شخصیت های علمی داخلی وخارجی انجام داد که شمار آن به صد مصاحبه می رسد ، این مصاحبه ها نشان دهنده جامعیت و اشراف علمی بسیار بالای استاد جعفری است . واقعه ای درزمان اقامت او در نجف برایش رخ داد که نشان از عنایت امیرالمؤمنین(ع) به ایشان دارد. میگوید: «یکی از شب ها طلبهای از من دعوتکردکه در مجلس دوستانهای شرکت کنم. درآنجا شخص بذلهگویی خطاب به جمع گفت: "من تصویر یک زن اروپایی را از یکی از روزنامهها با خودم آوردهام." اواز حاضران خواست با صداقت بگویند که بین یک لحظه دیدارامیرالمؤمنین(ع) و یک عمر زندگی با صاحب این عکس کدام را بر می گزینید !؟برخی گفتند: "حضرت را انشاء الله در لحظه مرگ و برزخ خواهیم دید اما در دنیا زندگی با چنین زنی خوب است!" من پنجمین نفری بودم که باید نظر می دادم ، طوفانی در دلم به پا شد ، فکر کردم آیا سزاوار است لحظه ای دیدار با امیرالمؤمنین(ع) را با این شهوت ها مبادله کنم !؟ . تا خواست عکس را به من نشان دهد، روی برگرداندم و با ناراحتی خود را به حجره رساندم. نشستم و سرم را به دیوار تکیه دادم. خوابم برد؛ در عالم رؤیا جمعی از علمای پیشین را دیدم ، در صدر مجلس تختی بود و حضرت علی(ع) بر آن نشسته بود و مالک اشتر و قنبر و ... نیز در محضر ایشان بودند . حضرت مرا به نام به حضور خویش فراخواند و مورد لطف و محبت قرار داد . از خواب بیدار شدم و با حالت وصف ناپذیری خود را به جلسه آقایان که هنوز سرگرم بحث و گفت و گو

بودند رساندم و به آنان گفتم : " من ثمره انتخابم را گرفتم . " » استاد جعفری در اواخر عمر به سرطان ریه

 مبتلا شد . وقتی همراه پسرش برای معالجه به نروژ می رفت به خانواده اش گفت :

«  این سفر بدون بازگشت است ، پس از مرگ من درباره ام اغراق نکنید ! »

از ایشان کراماتی نیز نقل شده و بیش از صد کتاب  از آثار او باقی مانده است .                                          

سیّد شهاب الدّین محمّد حسین حسینی مرعشی نجفی

       * ولادت : 1315 ق.                         * محل ولادت : نجف                          * وفات : 1411 ق.    

      *محل دفن : قم                          * محل تحصیل : تهران ، قم ، نجف ، کربلا ، سامرا ، کاظمین      

      * اساتید : حضرات آقا ضیاء الدّین عراقی ، میرزا طاهر تنکابنی ‌، میرزا مهدی آشتیانی و ...    

      * شاگردان : شهید مصطفی خمینی ، شهید مرتضی مطهری و ...            

      * تألیفات : سند القراء و الحفّاظ ، ملحقات الإحقاق و ...

   او مرجعی عالیقدر، جامععلوممعقولومنقول، ریاضیدان وعلامهایمحقّق بود.بسیاربهتحصیلاشتیاق داشتواز حافظه ایقویبرخورداربود که آن راازعنایاتحضرت سیّدالشّهدا(ع)میدانست.درطولدورانتحصیلاز محضرصدهانفر از بزرگان وازجملهاساتید زیدیهو اهل سنّت استفاده کرد.بعدازپایاندرس همراهاستادروانه میشدواشکالات درسیرا میپرسید.روزی استاد با عصبانیت دست به سینه اوزد و او را به عقب راند ، امّا او دست استاد را گرفت و بوسید ! استاد سخت متأثرشد وگفت: «شهاب ، من ازتوادبآموختم.» آیت الله العظمی مرعشی نجفی از معدودمراجع شیعهاست که در کنار تدریس زعامت حوزه و مرجعیت،در تألیف و تصنیف آثار مختلف علمی نیز بسیار موفق بودهاست و حاصل این تلاش پیگیر بیش از صدو پنجاه کتاب ورساله است که برخی چاپشدهاست و بیشتر آنهادرکتابخانه معظّملّهنگهداریمیشود. زهدو تقوا،تواضعوفروتنی،خوشخلقی،نیکمحضریوپرهیزازتجملاتو شهرت، از ویژگی های این عالم عارف بود. نقل کرده اند که بسیاری از مواقع دستور میداد نابینایان فقیر شهر قم یا اطراف رابه صرف شام یا نهار دعوتکنند ولینگویند ازجانب چه کسی است ، آنگاه خود به پذیرایی از آنها میپرداخت و حتی کفشهای آنان را جلوی پایشان جفت میکرد ! روزی بر اثر مشکلاتی که داشت با ناراحتی به حرم حضرت معصومه(س)رفت و با عتابوخطاب درحالیکهاشکهایش سرازیربود،عرضکرد: «ای سیّده و مولای من !چرا نسبت به امرزندگی من اهمیتی نمیدهید؟» بادلی شکستهبازگشتوخواب وی را فراگرفت ، ایشان نقل میکنند: « شنیدم کسی در میزند، شخصی که پشت درایستاده بود، گفت: " سیّده تو را میطلبد." با عجله به حرم رفتم.دیدمچند کنیزمشغول تمیز کردن حرم هستند.بعد ازچند لحظه حضرت معصومه(س) آمد.نزد عمّهام رفتم.دستشرا بوسیدم.آنگاهآن حضرت

به من فرمود: " ای شهاب کی به فکر تو نبوده ایم!؟  از وقتی وارد قم شدهای زیرنظر وعنایات

 ما بودهای! ". ازخواب بیدارشدم وازاسائه ادبی که کرده بودم عذرخواستم، پس ازآن

 حاجتم برآورده شد و گشایش حاصل آمد.» حکایتی از تشرّفات اینحکیم فرزانه به

محضر حضرت ولی عصر (عج) نقل شده است که نشان دهنده عنایات ویژه

 آن حضرت نسبت به ایشان است .

محمّد تقی جعفری

  * ولادت : 1344 ق.                 * محل ولادت : تبریز                          * وفات : 1419 ق.    

 *محل دفن : مشهد      * محل تحصیل : تهران ، قم ، نجف      * استاد عرفان :  شیخ مرتضی طالقانی * اساتید : حضرات میرزا مهدی آشتیانی ، سیّد ابوالقاسم خویی ، محمد رضا تنکابنی و ..

 

* شاگردان : عبد الرّحیم گواهی ، عبد الله نصری ، محمد مهدی گرجیان و ...           

* تألیفات : ترجمه و تفسیر نهج البلاغه (27 جلد) ، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی (15 جلد) و ...

  شش ساله بود که وارد مدرسه اعتماد شد . مدیر مدرسه پس از شنیدن قرائت قرآن او گفت که نیازی به گذراندن کلاس اول و دوم ندارد و می تواند وارد کلاس سوم شود. به سبب تنگدستی تصمیم گرفت نصف روز کار کند و نصف روز درس بخواند. ادامه درسهای خود را در تهران و قم پیگرفت و برای تکمیل تحصیلات راهی دیار نجف شدوازمحضر استادان بزرگآن زمان بهرههای بسیار برد و پس ازآن به ایران بازگشت. وی مباحثهها و مناظرههای متعددی با شخصیت های علمی داخلی وخارجی انجام داد که شمار آن به صد مصاحبه می رسد ، این مصاحبه ها نشان دهنده جامعیت و اشراف علمی بسیار بالای استاد جعفری است . واقعه ای درزمان اقامت او در نجف برایش رخ داد که نشان از عنایت امیرالمؤمنین(ع) به ایشان دارد. میگوید: «یکی از شب ها طلبهای از من دعوتکردکه در مجلس دوستانهای شرکت کنم. درآنجا شخص بذلهگویی خطاب به جمع گفت: "من تصویر یک زن اروپایی را از یکی از روزنامهها با خودم آوردهام." اواز حاضران خواست با صداقت بگویند که بین یک لحظه دیدارامیرالمؤمنین(ع) و یک عمر زندگی با صاحب این عکس کدام را بر می گزینید !؟برخی گفتند: "حضرت را انشاء الله در لحظه مرگ و برزخ خواهیم دید اما در دنیا زندگی با چنین زنی خوب است!" من پنجمین نفری بودم که باید نظر می دادم ، طوفانی در دلم به پا شد ، فکر کردم آیا سزاوار است لحظه ای دیدار با امیرالمؤمنین(ع) را با این شهوت ها مبادله کنم !؟ . تا خواست عکس را به من نشان دهد، روی برگرداندم و با ناراحتی خود را به حجره رساندم. نشستم و سرم را به دیوار تکیه دادم. خوابم برد؛ در عالم رؤیا جمعی از علمای پیشین را دیدم ، در صدر مجلس تختی بود و حضرت علی(ع) بر آن نشسته بود و مالک اشتر و قنبر و ... نیز در محضر ایشان بودند . حضرت مرا به نام به حضور خویش فراخواند و مورد لطف و محبت قرار داد . از خواب بیدار شدم و با حالت وصف ناپذیری خود را به جلسه آقایان که هنوز سرگرم بحث و گفت و گو

بودند رساندم و به آنان گفتم : " من ثمره انتخابم را گرفتم . " » استاد جعفری در اواخر عمر به سرطان ریه

 مبتلا شد . وقتی همراه پسرش برای معالجه به نروژ می رفت به خانواده اش گفت :

«  این سفر بدون بازگشت است ، پس از مرگ من درباره ام اغراق نکنید ! »

از ایشان کراماتی نیز نقل شده و بیش از صد کتاب  از آثار او باقی مانده است .

محمّد تقی بهلول

 * ولادت : 1320 ق.                   * محل ولادت : گناباد                   * وفات : 1426 ق.          

 *محل دفن : گناباد                   * محل تحصیل : قم ، نجف                   

   * اساتید : سیّد ابوالحسن اصفهانی و ...

پدرش اهل فضل و دانش بود و محمد تقی را به کسب علم گمارد . او از حافظه و استعداد خارق العاده ای برخوردار بود . قرآن کریم را در هفت سالگی حفظ کرد و دروس حوزوی مانند شرح لمعه ، مطوّل سیوطی و جامی و...رانزدپدرآموخت.هنگامیکه برای تحصیل درنجف بهسرمیبرد استادش سیّد ابوالحسن اصفهانیبه اوفرمود:«دراینجامجتهددرسخوان زیاد داریم ولی مجتهد مبارز کم داریم ، شمابهتراست به ایران برگردید و ضدّ رژیم ستم شاهی مبارزه کنید .» او نیز امر استاد را اطاعت کرده ، فوراً به ایران بازگشت و علیه حکومت پهلوی به مبارزه برخاست. پس از واقعه مسجد گوهرشاد رژیم پهلوی به دنبال دستگیری ایشان بود ، او پیاده و از راه روستاها به افغانستان گریخت . حکومت ایران از دولت افغانستان خواست که آیت الله بهلول را دستگیر کند . پس از تجسس زیاد ، دستگیر شد و مدت 31 سال در زندان های افغانستان به سر برد . از این عارف و مجاهد بزرگ کراماتی نقل شده است . وقتی از طی الأرض ایشان سؤال می شد انکار می کرد ، با اینکه شواهدی بر این مطلب بود . از جمله زمانی قرار بود با یکی از دوستانش به روستایی بروند که ده ساعت تا آنجا راه بود و برای این مسیر فقط یک ماشین وجود داشت . ایشان به دلیلی نتوانست با آن ماشین حرکت کند . به دوستش وعده داد که شما بروید من هم فردا که عاشوراست ، خواهم آمد . وقتی این رفیق به روستا رسید ، دید تمام مردم به مسجد روستا رفته اند و شیخ بهلول بالای منبر مشغول ذکر مصیبت است . بعد که خواست از ایشان سؤال کند ، شیخ امتناع ورزید و او را امر به سکوت کرد . وقتی از ایشان سؤال شد : « چه وقت می توان حضرت ولی عصر(عج) را دید ؟ » فرمود : « با تقوا باشید ! وقتی که بین شما و حضرت سنخیّت باشد . » سپس فرمود : « دیدن امام زمان(عج) مهم نیست ، مهم این است که او ما

 را ببیند.خیلیها هم علی(ع) رادیدند اما دشمن اوشدند.اگرکاری کردیم که نظرآنها

را جلب کنیم ارزش دارد.»

این آیت عظیم تمام مدت سال را به جز روزهای

 حرام روزه می گرفت و تنها در چند سالآخر عمرپر برکتش به دلیل ضعفی

که بر او مستولی بود ، بعضی روزها از روزه

گرفتن خودداری میکرد .

            شیخ مرتضی انصاری (شیخ اعظم)

    * ولادت : 1214 ق.            * محل ولادت : دزفول                    * وفات : 1281 ق.         

   *محل دفن : نجف            * محل تحصیل : دزفول ، کاشان ، کربلا ، نجف                     

   * اساتید : حضرات حاج ملا احمد نراقی ، شیخ حسین انصاری ، دزفولی (عموزاده) و ...

  * شاگردان : آخوند ملا محمد کاظم خراسانی ، ملا حسینقلی همدانی ، میرزا محمد حسن شیرازی و ...

   * تألیفات : فرائد الأصول (رسائل) ، المکاسب و ...                     

وجود شریفش از نسل جابر بن عبد الله انصاری بود . پدرش ، شیخ محمد امین ، در زمره علمای پرهیزگار و احیاگران دین مقدس اسلام جای داشت . وی از همان کودکی به تحصیل و فراگیری معارف حیات بخش اسلام عشق می ورزید و با جدیّت و تلاشی خستگی ناپذیر ، تا پاسی از شب به مطالعه و تألیف دروس خود همت می گمارد . استادش ملا محمد نراقی در مورد او می گفت : « استفاده ای که من از وی بردم بیش از بهره ای بود که او از من برد ! » آن قدر شوق فراگیری دانش وجودش را پر کرده بود که حتی بعد از نمازهای یومیه به جای تعقیبات نماز ، مطالب درس و اشعار الفیه1 را می خواند . در توصیف او گفته اند که در عبادت ، زهد و ورع در عصر خود کم نظیر بود . همتی بلند و اخلاقی نیکو داشت . آیت الله میرزا حبیب الله رشتی می فرمود : « شیخ سه چیز ممتاز داشت ؛ علم ، ریاست و تقوا . ریاست را به میرزا محمد حسن شیرازی داد، علم را به من بخشید و تقوا را با خود به قبر برد .»یکی ازشاگردان او نقل می کند : « وقتی به مجلس درس شیخ در آمدم از مطالب و تقریراتش هیچ نمی فهمیدم ، خیلی به این حالت متأثر شده ، به حضرت امیر المؤمنین(ع)  توسل جستم . شبی در خواب خدمت آن حضرت رسیدیم ، ایشان در گوش من "بسم الله الرّحمن الرّحیم" قرائت فرمود.صبح چوندرمجلس درس شیخ حاضر شدم،درس رامیفهمیدم . کم کم جلو رفتم . پس از چند روز به جایی رسیدیم که در آن مجلس صحبت می کردم .

آن روز پس از ختم درس ، خدمت شیخ رسیدم . وی آهسته در گوش من فرمود :

« آن کس که " بسم الله " را در گوش تو خوانده تا " وَ لا الضّالّین " را

هم در گوش من خوانده است! " »

1 . کتابی است از ابن مالک در علم نحو که شامل هزار بیت شعر است .

            « شیخ مرتضی انصاری (شیخ اعظم) »

    * ولادت : 1214 ق.               * محل ولادت : دزفول                  * وفات : 1281 ق.         

   *محل دفن : نجف                * محل تحصیل : دزفول ، کاشان ، کربلا ، نجف                     

    * اساتید : حضرات حاج ملا احمد نراقی ، شیخ حسین انصاری ، دزفولی (عموزاده) و ...

  * شاگردان : آخوند ملا محمد کاظم خراسانی ، ملا حسینقلی همدانی ، میرزا محمد حسن شیرازی و ...

   * تألیفات : فرائد الأصول (رسائل) ، المکاسب و ...                     

  وجود شریفش از نسل جابر بن عبد الله انصاری بود . پدرش ، شیخ محمد امین ، در زمره علمای پرهیزگار و احیاگران دین مقدس اسلام جای داشت . وی از همان کودکی به تحصیل و فراگیری معارف حیات بخش اسلام عشق می ورزید و با جدیّت و تلاشی خستگی ناپذیر ، تا پاسی از شب به مطالعه و تألیف دروس خود همت می گمارد . استادش ملا محمد نراقی در مورد او می گفت : « استفاده ای که من از وی بردم بیش از بهره ای بود که او از من برد ! » آن قدر شوق فراگیری دانش وجودش را پر کرده بود که حتی بعد از نمازهای یومیه به جای تعقیبات نماز ، مطالب درس و اشعار الفیه1 را می خواند . در توصیف او گفته اند که در عبادت ، زهد و ورع در عصر خود کم نظیر بود . همتی بلند و اخلاقی نیکو داشت . آیت الله میرزا حبیب الله رشتی می فرمود : « شیخ سه چیز ممتاز داشت ؛ علم ، ریاست و تقوا . ریاست را به میرزا محمد حسن شیرازی داد، علم را به من بخشید و تقوا را با خود به قبر برد .»یکی ازشاگردان او نقل می کند : « وقتی به مجلس درس شیخ در آمدم از مطالب و تقریراتش هیچ نمی فهمیدم ، خیلی به این حالت متأثر شده ، به حضرت امیر المؤمنین(ع)  توسل جستم . شبی در خواب خدمت آن حضرت رسیدیم ، ایشان در گوش من "بسم الله الرّحمن الرّحیم" قرائت فرمود.صبح چوندرمجلس درس شیخ حاضر شدم،درس رامیفهمیدم . کم کم جلو رفتم . پس از چند روز به جایی رسیدیم که در آن مجلس صحبت می کردم .

آن روز پس از ختم درس ، خدمت شیخ رسیدم . وی آهسته در گوش من فرمود :

« آن کس که " بسم الله " را در گوش تو خوانده تا " وَ لا الضّالّین " را

هم در گوش من خوانده است! " ». »

                         1 . کتابی است از ابن مالک در علم نحو که شامل هزار بیت شعر است .

            « سیّد ابوالقاسم خویی »

* ولادت : 1317 ق.      * وفات : 1413 ق.                       * محل ولادت : خو

 * محل دفن : نجف     * محلّ تحصیل : نجف

 * اساتید : حضرات محمّد حسین غروی اصفهانی ، آقا ضیاءالدّین عراقی ، میرزا محمّد حسین نائینی و ...

 * استاد عرفان :  آقا سیّد علی قاضی طباطبایی

 * شاگردان : محمّد تقی بهجت ، میرزا جواد تبریزی ، وحید خراسانی و ...

  * تألیفات : البیان فی تفسیر قرآن ، معجم الحدیث و ...

 این فقیه فرزانه و عالم مجاهد در طول هفتاد سال شیفتگان معارف جعفری(ع) را از کوثر زلال معارف آل محمّد(ص) سیراب کرد و صدها عالم و مجتهد پرورش داد . فرزانه خوی در فنّ مناظره با مخالفان و دانشمندان و سایر ادیان نیز خبره بود . وی در مناظره شیوه سقراط را پیش می گرفت . گفت و گوی او با عالم سنی حجاز ده شب در مسجد النّبی(ص) به طول انجامید . در اثر همین مناظره ها بود که گروهی از برجستگان اهل سنّت به مذهب مقدّس تشیّع گرویدند . در ایّام جوانی به محضر استاد کل آیت الله قاضی مشرف شد و دستور العملی دریافت کرد . روز چهلم ، حالت مکاشفه ای برایش رخ داد که آینده زندگی خود را مشاهده کرد . دید بالای منبر درس می گوید و مراجعات مردم زیاد شده تا رسید به جایی که کسی از بالای گلدسته حرم امیر المؤمنین(ع) خبر فوت او را اعلام کرد و بعد به حالت عادی برگشت . عشق به آن یگانه مطلق شب های چهارشنبه این شیر مرد بیشه فقاهت را به مسجد سهله می کشانید . گاه چهل شب پیاده تا مسجد سهله می رفت و گاه چهل شب جمعه ، جذبه ولایت و عشق امام حسین(ع) او را مجذوب آن حرم الهی می ساخت . رمز موفقیّت خود را انس با پروردگار و ارتباط عاشقانه با ائمه اطهار(ع) می دانست و هر روز پیش از شروع درس به حرم امیرالمؤمنین(ع) می رفت . خدمات این مرجع بزرگ جهان تشیّع ،

فقط محدود به حوزه های ایران و عراق نبود بلکه با احداث کتابخانه ، مدرسه ، حسینیه ، درمانگاه و مؤسسات خیریه

در کشورهای آمریکا ، هند ، فرانسه ، تایلند ، انگلستان،

و... معارف شیعی را در سطح جهان گسترش داد .

            « سیّد ابوالقاسم خویی »

* ولادت : 1317 ق.      * وفات : 1413 ق.                       * محل ولادت : خو

 * محل دفن : نجف     * محلّ تحصیل : نجف

 * اساتید : حضرات محمّد حسین غروی اصفهانی ، آقا ضیاءالدّین عراقی ، میرزا محمّد حسین نائینی و ...

 * استاد عرفان :  آقا سیّد علی قاضی طباطبایی

 * شاگردان : محمّد تقی بهجت ، میرزا جواد تبریزی ، وحید خراسانی و ...

  * تألیفات : البیان فی تفسیر قرآن ، معجم الحدیث و ...

 این فقیه فرزانه و عالم مجاهد در طول هفتاد سال شیفتگان معارف جعفری(ع) را از کوثر زلال معارف آل محمّد(ص) سیراب کرد و صدها عالم و مجتهد پرورش داد . فرزانه خوی در فنّ مناظره با مخالفان و دانشمندان و سایر ادیان نیز خبره بود . وی در مناظره شیوه سقراط را پیش می گرفت . گفت و گوی او با عالم سنی حجاز ده شب در مسجد النّبی(ص) به طول انجامید . در اثر همین مناظره ها بود که گروهی از برجستگان اهل سنّت به مذهب مقدّس تشیّع گرویدند . در ایّام جوانی به محضر استاد کل آیت الله قاضی مشرف شد و دستور العملی دریافت کرد . روز چهلم ، حالت مکاشفه ای برایش رخ داد که آینده زندگی خود را مشاهده کرد . دید بالای منبر درس می گوید و مراجعات مردم زیاد شده تا رسید به جایی که کسی از بالای گلدسته حرم امیر المؤمنین(ع) خبر فوت او را اعلام کرد و بعد به حالت عادی برگشت . عشق به آن یگانه مطلق شب های چهارشنبه این شیر مرد بیشه فقاهت را به مسجد سهله می کشانید . گاه چهل شب پیاده تا مسجد سهله می رفت و گاه چهل شب جمعه ، جذبه ولایت و عشق امام حسین(ع) او را مجذوب آن حرم الهی می ساخت . رمز موفقیّت خود را انس با پروردگار و ارتباط عاشقانه با ائمه اطهار(ع) می دانست و هر روز پیش از شروع درس به حرم امیرالمؤمنین(ع) می رفت . خدمات این مرجع بزرگ جهان تشیّع ،

فقط محدود به حوزه های ایران و عراق نبود بلکه با احداث کتابخانه ، مدرسه ، حسینیه ، درمانگاه و مؤسسات خیریه

در کشورهای آمریکا ، هند ، فرانسه ، تایلند ، انگلستان،

و... معارف شیعی را در سطح جهان گسترش داد .

            محمّد علی اراکی

 

* ولادت : 1312 ق.             * محل ولادت : اراک      * وفات : 1415 ق.            *محل دفن : قم                      * محل تحصیل : اراک ، قم               

 

* اساتید : حضرات شیخ عبد الکریم حائری ، سیّد محمّد تقی خوانساری ، آقا نور الدّین اراکی و ...

 

 * شاگردان : شهید مهدی شاه آبادی ، شیخ علی پناه اشتهاردی و ...    

 

 * تألیفات : حاشیه بر العروه الوثقی و ...   

 ویژگی ایشان در طول 35 سال تدریس ، پرهیز از زیاده گویی بود . اعتقاد داشت که طالب علم باید قبل از حضور در درس ، مطالعه کند . در زمان حیات استاد خود ، آیت الله سیّد محمّد تقی خوانساری ، تواضع روح بزرگش اجازه نداد بر کرسی تدریس بنشیند و پس از رحلت آن جناب ، به درخواست شاگردان به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت . ایشان درس و بحث را به چشم عبادت می نگریست و می فرمود :

« اصل همه صلاح ها تهذیب است و علم اگر توأم با تهذیب نباشد ، مفید نخواهد بود . » و با وجود آنکه زمام مقام در دستش بود ولی زیر بار مرجعیت نمی رفت .

قلبی رئوف و مهربان داشت. هر که از او التماس دعا میکرد ، خود را موظف میدید که برایش دعا کند و برای همین اسم آن شخص و پدرش را میپرسید . در قنوت نافله شبهای جمعه دعای کمیل را می خواند و هنگام تشرّف به حرم ائمه اطهار(ع) زیارت جامعه را از اول تا بهآخر درحال قیام و بکا میخواند. گاهیک ساعت زیارت او طول میکشید ولی با آن قد خمیده و پیری و ضعف مزاج شدید ابداً احساس خستگی نمیکرد.

آیت الله العظمی اراکی علاقه عجیبی به سادات داشت و با آن مقام بلند علمی می فرمود : « من عبد عبید کلیه سادات هستم . » بارها او را دیده بودند که سر قبری می رود و فاتحه می خواند . پرسیدند : « آیا از خویشان است ؟ » فرمودند : « نه ، صاحب این قبر داستانی از منقبت علی(ع) برایم تعریف کرده و بر من حق

پیدا کرده است ! » . آیت الله العظمی بهجت در روز ارتحال آن مرجع یگانه فرمودند :

« ارتحال آیت الله محمد علی اراکی در این زمان و این شرایط مانند این است که

 پنجاه مرجع تقلید در یک زمان از دنیا رفته باشند . »

           

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد