نقش الگویی پیامبر اسلام
خطبه 127 نهجالبلاغه
(قاله للخوارج ایضاً)
ترجمه: خطبه 127
(خوارج عقیده داشتند: کسی که گناه کبیره انجام دهد کافر و از اسلام خارج شده است، مگر توبه کند و دوباره مسلمان گردد.)
الکشف عن انحراف الخوارج
فَإِنْ أَبَیْتُمْ إِلَّا أَنْ تَزْعُمُوا أَنِّی أَخْطَأْتُ
وَضَلَلْتُ، فَلِمَ تُضَلِّلُونَ عَامَّةَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی
اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، بِضَلَالِی، وَتَأْخُذُونَهُمْ بِخَطَئِی،
وَتُکَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبِی!
سُیُوفُکُمْ عَلَی عَوَاتِقِکُمْ تَضَعُونَهَا مَوَاضِعَ الْبُرْءِ
وَالسُّقْمِ، وَتَخْلِطُونَ مَنْ أَذْنَبَ بِمَنْ لَمْ یُذْنِبْ. وَقَدْ
عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله رَجَمَ الزَّانِیَ
الُْمحْصَنَ، ثُمَّ صَلَّی عَلَیْهِ، ثُمَّ وَرَّثَهُ أَهْلَهُ؛ وَقَتَلَ
الْقَاتِلَ وَوَرَّثَ مِیرَاثَهُ أَهْلَهُ.
وَقَطَعَ السَّارِقَ وَجَلَدَ الزَّانِیَ غَیْرَ الُْمحْصَنِ، ثُمَّ قَسَمَ عَلَیْهِمَا مِنَ الْفَیءِ، وَنَکَحَا الْمُسْلِمَاتِ.
فَأَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله بِذُنُوبِهِمْ،
وَأَقَامَ حَقَّ اللَّهِ فِیهِمْ، وَلَمْ یَمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ
الْإِسْلَامِ، وَلَمْ یُخْرِجْ أَسْمَاءَهُمْ مِنْ بَیْنِ أَهْلِهِ.
ثُمَّ أَنْتُمْ شِرَارُ النَّاسِ، وَمَنْ رَمَی بِهِ الشَّیْطَانُ مَرَامِیَهُ، وَضَرَبَ بِهِ تِیهَهُ!
ترجمه: افشاء گمراهی خوارج
پس اگر چنین میپندارید که من خطا کرده و گمراه شدم، پس چرا همه امّت
محمّد صلی الله علیه وآله را به گمراهی من گمراه میدانید؟ و خطای مرا
بحساب آنان میگذارید؟ و آنان را برای خطای من کافر میشمارید؟ شمشیرها را
بر گردن نهاده، کورکورانه فرود میآورید و گناهکار و بیگناه را به هم مخلوط
کرده همه را یکی میپندارید؟ در حالی که شما میدانید، همانا رسول خدا صلی
الله علیه وآله زناکاری را که همسر داشت سنگسار کرد، سپس بر او نماز
گزارد، و میراثش را به خانوادهاش سپرد و قاتل را کشت و میراث او را به
خانوادهاش بازگرداند، دست دزد را برید و زناکاری را که همسر نداشت تازیانه
زد، و سهم آنان را از غنائم میداد تا با زنان مسلمان ازدواج کنند.
پس پیامبر صلی الله علیه وآله آنها را برای گناهانشان کیفر میداد، و
حدود الهی را بر آنان جاری میساخت، امّا سهم اسلامی آنها را از بین
نمیبرد، و نام آنها را از دفتر مسلمین خارج نمیساخت. (پس با انجام گناهان
کبیره کافر نشدند.)
شما خوارج، بدترین مردم و آلت دست شیطان، و عامل گمراهی این و آن میباشید.
اجتناب الافراط و التفریط بالنسبة الی الامام علی
وَسَیَهْلِکُ فِیَّ صِنْفَانِ: مُحِبٌّ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ
الْحُبُّ إِلَی غَیْرِ الْحَقِّ، وَمُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ
الْبُغْضُ إِلَی غَیْرِ الْحَقِّ، وَخَیْرُ النَّاسِ فِیَّ حَالاً
الَّنمَطُ الْأَوْسَطُ فَالْزَمُوهُ، وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمِ
فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ. وَإِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ!
فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ، کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ
مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ. أَلَا مَنْ دَعَا إِلَی هذَا الشِّعَارِ
فَاقْتُلُوهُ، وَلَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هذِهِ.
ترجمه: پرهیز از افراط و تفریط نسبت به امام علی علیه السلام
به زودی دو گروه نسبت به من هلاک میگردند، دوستی که افراط کند و به
غیر حق کشانده شود، و دشمنی که در کینه توزی با من زیاده روی کرده به راه
باطل درآید، بهترین مردم نسبت به من گروه میانه رو هستند، از آنها جدا
نشوید، همواره با بزرگ ترین جمعیّتها باشید که دست خدا با جماعت است، از
پراکندگی بپرهیزید، که انسان تنها بهره شیطان است آنگونه که گوسفند تنها
طعمه گرگ خواهد بود، آگاه باشید هر کس که مردم را به تفرقه و جدایی دعوت
کند او را بکُشید هر چند که زیر عمامه من باشد.
اسباب قبول بالتحکیم
فَإِنَّمَا حُکِّمَ اْلْحَکَمانِ لِیُحْیِیَا مَا أَحْیَا الْقُرْآنُ،
وَیُمِیتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ، وَإِحْیَاؤُهُ الْإِجْتَِماعُ
عَلَیْهِ، وَإِمَاتَتُهُ الْإِفْتِرَاقُ عَنْهُ. فَإِنْ جَرَّنَا
الْقُرْآنُ إِلَیْهِمُ اتَّبَعْنَاهُمْ، وَإِنْ جَرَّهُمْ إِلَیْنَا
اتَّبَعُونَا. فَلَمْ آتِ.
لَا أَبَا لَکُمْ بُجْراً، وَلَا خَتَلْتُکُمْ عَنْ أَمْرِکُمْ، وَلَا
لَبَّسْتُهُ عَلَیْکُمْ، إِنَّمَا اجْتَمَعَ رَأْیُ مَلَئِکُمْ عَلَی
اخْتِیَارِ رَجُلَیْنِ، أَخَذْنَا عَلَیْهِمَا أَلَّا یَتَعَدَّیَا
الْقُرْآنَ، فَتَاهَا عَنْهُ، وَتَرَکَا الْحَقَّ وَهُمَا یُبْصِرَانِهِ،
وَکَانَ الْجَوْرُ هَوَاهُمَا فَمَضَیَا عَلَیْهِ. وَقَدْ سَبَقَ
اسْتِثْنَاؤُنَا عَلَیْهِمَا - فِی الْحُکُومَةِ بِالْعَدْلِ، وَالصَّمْدِ
لِلْحَقِّ - سُوءَ رَأْیِهِمَا، وَجَوْرَ حُکْمِهِمَا.
ترجمه: علل پذیرش «حکمیّت»
اگر به آن دو نفر (ابوموسی و عمروعاص) رأی به داوری داده شد، تنها برای
این بود که آن چه را قرآن زنده کرد زنده سازند، و آن چه را قرآن مرده
خواند، بمیرانند، زنده کردن قرآن این است که دست وحدت به هم دهند و به آن
عمل نمایند، و میراندن، از بین بردن پراکندگی و جدایی است، پس اگر قرآن ما
را به سوی آنان بکشاند آنان را پیروی میکنیم، و اگر آنان را به سوی ما سوق
داد باید اطاعت کنند. پدر مباد شما را! من شرّی براه نیانداخته، و شما را
نسبت به سرنوشت شما نفریفته، و چیزی را بر شما مشتبه نساختهام، همانا رأی
مردم شما براین قرار گرفت که دو نفر را برای داوری انتخاب کنند، ما هم از
آنها پیمان گرفتیم که از قرآن تجاوز نکنند، امّا افسوس که آنها عقل خویش را
از دست دادند، حق را ترک کردند در حالی که آن را به خوبی میدیدند، چون
ستمگری با هواپرستی آنها سازگار بود با ستم همراه شدند، ما پیش از داوری
ظالمانهشان با آنها شرط کردیم که به عدالت داوری کنند و بر أساس حق حکم
نمایند، امّا به آن پای بند نماندند.
نقش الگویی پیامبران الهی
قسمتی از خطبه 160 نهجالبلاغه
سیرة النبی و الانبیاء الالهیین
وَلَقَدْ کَانَ فِی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله کَافٍ لَکَ
فِی الْأُسْوَةِ، وَ دَلِیلٌ لَکَ عَلَی ذَمِّ الدُّنْیَا وَعَیْبِهَا،
وَکَثْرَةِ مَخَازِیهَا وَ مَسَاوِیهَا، إِذْ قُبِضَتْ عَنْهُ
أَطْرَافُهَا، وَوُطِئَتْ لِغَیْرِهِ أَکْنَافُهَا، وَ فُطِمَ عَنْ
رَضَاعِهَا، وَزُوِیَ عَنْ زَخَارِفِهَا.
وَ إِنْ شِئْتَ ثَنَّیْتُ بِمُوسَی کَلِیمِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله حَیْثُ یَقُولُ:
«رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ».
وَاللَّهِ، مَا سَأَلَهُ إِلَّا خُبْزاً یَأْکُلُهُ، لِأَنَّهُ کَانَ
یَأْکُلُ بَقْلَةَ الْأَرْضِ، وَلَقَدْ کَانَتْ خُضْرَةُ الْبَقْلِ تُرَی
مِنْ شَفِیفِ صِفَاقِ بَطْنِهِ، لِهُزَالِهِ وَتَشَذُّبِ لَحْمِهِ.
وَإِنْ شِئْتَ ثَلَّثْتُ بِدَاوُودَ صلی الله علیه وآله صَاحِبِ
الْمَزَامِیرِ، وَقَارِئِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، فَلَقَدْ کَانَ یَعْمَلُ
سَفَائِفَ الْخُوصِ بِیَدِهِ، وَیَقُولُ لِجُلَسَائِهِ:
أَیُّکُمْ یَکْفِینِی بَیْعَهَا! وَیَأْکُلُ قُرْصَ الشَّعِیرِ مِنْ ثَمَنِهَا.
وَإِنْ شِئْتَ قُلْتُ فِی عِیسَی بْنِ مَرْیَمَ علیه السلام، فَلَقَدْ
کَانَ یَتَوَسَّدُ الْحَجَرَ، وَیَلْبَسُ الْخَشِنَ، وَیَأْکُلُ
الْجَشِبَ، وَکَانَ إِدَامُهُ الْجُوعَ، وَسِرَاجُهُ بِاللَّیْلِ
الْقَمَرَ،
وِظِلَالُهُ فِی الشِّتَاءِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا،
وَفَاکِهَتُهُ وَرَیْحَانُهُ مَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ لِلْبَهَائِمِ؛ وَلَمْ
تَکُنْ لَهُ زَوْجَةٌ تَفْتِنُهُ، وَلَا وَلَدٌ یَحْزُنُهُ، وَلَا مَالٌ
یَلْفِتُهُ، وَلَا طَمَعٌ یُذِلُّهُ، دَابَّتُهُ رِجْلَاهُ، وَخَادِمُهُ
یَدَاهُ!
ترجمه: سیری در زندگانی پیامبران علیه السلام
(برای انتخاب الگوهای ساده زیستی)
برای تو کافی است که راه و رسم زندگی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله
را اطاعت نمایی، تا راهنمای خوبی برای تو در شناخت بدیها و عیبهای دنیا و
رسواییها و زشتی آن باشد، چه اینکه دنیا از هر سو بر پیامبر صلی الله
علیه وآله بازداشته و برای غیر او گسترانده شد، از پستان دنیا شیر نخورد، و
از زیورهای آن فاصله گرفت. اگر میخواهی دومی را، موسی علیه السلام و
زندگی او را تعریف کنم، آنجا که میگوید: (پروردگار، هر چه به من از نیکی
عطا کنی نیازمندم). " 1 " به خدا سوگند، موسی علیه السلام جز قرص نانی که
گرسنگی را برطرف سازد چیز دیگری نخواست، زیرا موسی علیه السلام از سبزیجات
زمین میخورد، تا آنجا که بر اثر لاغری و آب شدن گوشت بدن، سبزی گیاه از
پشت پردهی شکم او آشکار بود. و اگر میخواهی سوّمی را، حضرت داوود علیه
السلام صاحب نیهای نوازنده، و خواننده بهشتیان را الگوی خویش سازی، که با
هنر دستان خود از لیف خرما زنبیل میبافت، و از همنشینان خود میپرسید چه
کسی از شما این زنبیل را میفروشد؟ و با بهای آن به خوردن نان جوی قناعت
میکرد. و اگر خواهی از عیسی بن مریم علیه السلام بگویم، که سنگ را بالش
خود قرار میداد، لباس پشمی خشن به تن میکرد، و نان خشک میخورد، نان خورش
او گرسنگی، و چراغش در شب ماه، و پناهگاه زمستان او شرق و غرب زمین بود،
میوه و گُل او سبزیجاتی بود که زمین برای چهارپایان میرویاند، زنی نداشت
که او را فریفته خود سازد، فرزندی نداشت تا او را غمگین سازد، مالی نداشت
تا او را سرگرم کند، و آز و طمعی نداشت تا او را خوار و ذلیل نماید، مرکب
سواری او دو پایش، و خدمتگزار وی، دستهایش بود.
محطات فی حیاة النبی
فَتَأَسَّ بِنَبِیَّکَ الْأَطْیَبِ الْأَطْهَرِ صلی الله علیه وآله
فَإِنَّ فِیهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّی، وَعَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّی.
وَأَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَی اللَّهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیِّهِ،
وَالْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ.
قَضَمَ الدُّنْیَا قَضْماً، وَلَمْ یُعِرْهَا طَرْفاً أَهْضَمُ أَهْلِ
الدُّنْیَا کَشْحاً، وَاَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْیَا بَطْناً، عُرِضَتْ
عَلَیْهِ الدُّنْیَا فَأَبَی أَنْ یَقْبَلَهَا، وَعَلِمَ أَنَّ اللَّهَ
سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَیْئاً فَأَبْغَضَهُ، وَحَقَّرَ شَیْئاً
فَحَقَّرَهُ، وَصَغَّرَ شَیْئاً فَصَغَّرَهُ. وَلَوْ لَمْ یَکُنْ فِینَا
إِلَّا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، وَتَعْظِیمُنَا مَا
صَغَّرَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، لَکَفَی بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ، وَمُحَادَّةً
عَنْ أَمْرِ اللَّهِ.
وَلَقَدْ کَانَ صلی الله علیه وآله یَأْکُلُ عَلَی الْأَرْضِ،
وَیَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ، وَیَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ، وَیَرْقَعُ
بِیَدِهِ ثَوْبَهُ، وَیَرْکَبُ الْحِمَارَ الْعَارِیَ، وَیُرْدِفُ
خَلْفَهُ، وَیَکُونُ السِّتْرُ عَلَی بَابِ بَیْتِهِ فَتَکُونُ فِیهِ
التَّصَاوِیرُ فَیَقُولُ:
«یَا فُلَانَةُ - لِإِحْدَی أَزْوَاجِهِ - غَیَّبِیهِ عَنِّی، فَإِنِّی
إِذَا نَظَرْتُ إِلَیْهِ ذَکَرْتُ الدُّنْیَا وَ زَخَارِفَهَا».
فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ، وَأَمَاتَ ذِکْرَهَا مِنْ
نَفْسِهِ، وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زِینَتُهَا عَنْ عَیْنِهِ، لِکَیْلَا
یَتَّخِذَ مِنْهَا رِیَاشاً، وَلَا یَعْتَقِدَهَا قَرَاراً، وَلَا یَرْجُوَ
فِیهَا مُقَاماً، فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ، وَأَشْخَصَهَا عَنِ
الْقَلْبِ، وَغَیَّبَهَا عَنِ الْبَصَرِ.
وَکَذلِکَ مَنْ أَبْغَضَ شَیْئاً أَبْغَضَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ،
وَأَنْ یُذْکَرَ عِنْدَهُ. وَ لَقَدْ کَانَ فِی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله
علیه وآله مَا یُدُلُّکَ عَلَی مَسَاوِئِ الدُّنْیَا وَ عُیُوبِهَا:
إِذْ جَاعَ فِیهَا مَعَ خَاصَّتِهِ، وَزُوِیَتْ عَنْهُ زَخَارِفُهَا مَعَ عَظِیمِ زُلْفَتِهِ.
فَلْیَنْظُرْ نَاظِرٌ بِعَقْلِهِ:
أَکْرَمَ اللَّهُ مُحَمَّداً بِذلِکَ أَمْ أَهَانَهُ! فَإِنْ قَالَ:
أَهَانَهُ، فَقَدْ کَذَبَ - وَاللَّهِ الْعَظِیمِ - بِالْإِفْکِ
الْعَظِیمِ، وَإِنْ قَالَ: أَکْرَمَهُ، فَلْیَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ
أَهَانَ غَیْرَهُ حَیْثُ بَسَطَ الدُّنْیَا لَهُ، وَزَوَاهَا عَنْ أَقْرَبِ
النَّاسِ مِنْهُ. فَتَأَسَّی مُتَأَسٍّ بِنَبِیِّهِ، وَاقْتَصَّ أَثَرَهُ،
وَوَلَجَ مَوْلِجَهُ، وَإِلَّا فَلَا یَأْمَنِ الْهَلَکَةَ، فَإِنَّ
اللَّهَ جَعَلَ مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله عَلَماً لِلسَّاعَةِ،
وَمُبَشِّراً بِالْجَنَّةِ، وَمُنْذِراً بِالْعُقُوبَةِ.
خَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا خَمِیصاً، وَوَرَدَ الْآخِرَةَ سَلِیماً.
لَمْ یَضَعْ حَجَراً عَلَی حَجَرٍ، حَتَّی مَضَی لِسَبِیلِهِ، وَأَجَابَ دَاعِیَ رَبِّهِ.
فَمَا أَعْظَمَ مِنَّةَ اللَّهِ عِنْدَنَا حِینَ أَنْعَمَ عَلَیْنَا
بِهِ سَلَفاً نَتَّبِعُهُ، وَقَائِداً نَطَأُ عَقِبَهُ! وَاللَّهِ لَقَدْ
رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِی هذِهِ حَتَّی اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَاقِعِهَا.
وَلَقَدْ قَالَ لِی قَائِلٌ: أَلاَ تَنْبِذُهَا عَنْکَ؟. فَقُلْتُ:
اغْرُبْ پعَنِّی، فَعِنْدَ الصَّبَاحِ یَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَی!
ترجمه: راه و رسم زندگی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله
پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن، که راه و رسم او الگویی است برای
الگوطلبان، و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد، و
محبوب ترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند، و گام بر جایگاه
قدم او نهد، پیامبر صلی الله علیه وآله از دنیا چندان نخورد که دهان را پر
کند، و به دنیا با گوشه چشم نگریست، دو پهلویش از تمام مردم فرو رفتهتر، و
شکمش از همه خالیتر بود، دنیا را به او نشان دادند اما نپذیرفت، و چون
دانست خدا چیزی را دشمن میدارد آن را دشمن داشت، و چیزی را که خدا خوار
شمرده، آن را خوار انگاشت، و چیزی را که خدا کوچک شمرده کوچک و ناچیز
میدانست. اگر در ما نباشد جز آن که آن چه خدا و پیامبرش دشمن میدارند،
دوست بداریم، یا آن چه را خدا و پیامبرش کوچک شمارند، بزرگ بداریم، برای
نشان دادن دشمنی ما با خدا، و سرپیچی از فرمانهای او کافی بود. و همانا
پیامبر «که درود خدا بر او باد» برروی زمین مینشست و غدا میخورد، و چون
برده ساده مینشست، و با دست خود کفش خود را وصله میزد، و جامه خود را با
دست خود میدوخت، و بر الاغ برهنه مینشست، و دیگری را پشت سر خویش سوار
میکرد، پردهای بر در خانه او آویخته بود که نقش و تصویرها در آن بود، به
یکی از همسرانش فرمود:
این پرده را از برابر چشمان من دور کن که هر گاه نگاهم به آن میافتد
به یاد دنیا و زینتهای آن میافتم، پیامبر صلی الله علیه وآله با دل از
دنیا روی گرداند، و یادش را از جان خود ریشهکن نمود، و همواره دوست داشت
تا جاذبههای دنیا از دیدگانش پنهان ماند، و از آن لباس زیبایی تهیّه نکند و
آن را قرارگاه دائمی خود نداند، و امید ماندن در دنیا نداشته باشد، پس یاد
دنیا را از جان خویش بیرون کرد، و دل از دنیا برکند، و چشم از دنیا
پوشاند، و چنین است کسی که چیزی را دشمن دارد، خوش ندارد به آن بنگرد، یا
نام آن نزد او بر زبان آورده شود. در زندگانی رسول خدا صلی الله علیه وآله
برای تو نشانههایی است که تو را به زشتیها و عیبهای دنیا راهنمایی کند،
زیرا پیامبر صلی الله علیه وآله با نزدیکان خود گرسنه به سر میبرد، و با
آن که مقام و منزلت بزرگی داشت، زینتهای دنیا از دیده او دور ماند، پس
تفکّر کنندهای باید با عقل خویش به درستی اندیشه کند که: آیا خدا محمد صلی
الله علیه وآله را به داشتن این صفتها اکرام فرمود یا او را خوار نمود؟
اگر بگوید: خوار نمود، دروغ گفته و بهتانی بزرگ زده است، و اگر بگوید: او
را اکرام نمود. پس بداند. خدا کسی را خوار شمرد که دنیا را برای او گستراند
و از نزدیکترین مردم به خودش دور نگهداشت. پس پیروی کننده باید از پیامبر
صلی الله علیه وآله پیروی کند، و به دنبال او راه رود، و قدم بر جای قدم او
بگذارد، وگرنه از هلاکت ایمن نمیباشد، که همانا خداوند، محمد صلی الله
علیه وآله را نشانه قیامت، و مژده دهنده بهشت، و ترساننده از کیفر جهنم
قرار داد، او با شکمی گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت
شد،
سنگی بر سنگی نگذاشت تا جهان را ترک گفت، " 2 " و دعوت پروردگارش را
پذیرفت. وه، چه بزرگ است منّتی که خدا با بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله
بر ما نهاده، و چنین نعمت بزرگی به ما عطا فرمود، رهبر پیشتازی که باید او
را پیروی کنیم و پیشوایی که باید راه او را تداوم بخشیم.
به خدا سوگند! آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم که از پینه کننده آن شرمسارم، یکی به من گفت: «آیا آن را دور نمیافکنی؟».
گفتم: از من دور شو، صبحگاهان رهروان شب ستایش میشوند. " 3 ".
نقش الگویی امام علی
خطبه 139 نهجالبلاغه
(فی وقت الشوری)
خصائص الامام علی علیه السلام
لَنْ یُسْرِعَ أَحَدٌ قَبْلِی إِلَی دَعْوَةِ حَقٍّ، وَصِلَةِ رَحِمٍ، وَ عَائِدَةِ کَرَمٍ.
فَاسْمَعُوا قَوْلِی، وَعُوا مَنْطِقِی؛ عَسَی أَنْ تَرَوْا هذَا
الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِ هذَا الْیَوْمِ تُنْتَضَی فِیهِ السُّیُوفُ،
وَتُخَانُ فِیهِ الْعُهُودُ، حَتَّی یَکُونَ بَعْضُکُمْ أَئِمَّةً لِأَهْلِ
الضَّلَالَةِ، وَشِیعَةً لِأَهْلِ الْجَهَالَةِ.
ترجمه: خطبه 139
(وقتی در شورای شش نفره تنها با تأیید داماد خلیفه دوّم «عبدالرحمن» به
خلیفه دوّم رأی دادند و حقائق مسلّم را نادیدهگرفتند، فرمود:)
ویژگیهای امام علی علیه السلام
(و هشدار از حوادث خونین آینده)
مردم! هیچ کس پیش از من در پذیرش دعوت حق شتاب نداشت، و چون من کسی در
صله رحم، و بخشش فراوان تلاش نکرد، پس به سخن من گوش فرادهید، و منطق مرا
دریابید، که در آیندهای نه چندان دور برای تصاحب خلافت شمشیرها کشیده شده،
و عهد و پیمانها شکسته خواهد شد، تا آن که بعضی از شما پیشوای گمراهان و
پیرو جاهلان خواهید شد.
قسمتی از خطبه 192 نهجالبلاغه
أَنَا وَضَعْتُ فِی الصِّغَرِ بِکَلَاکِلِ الْعَرَبِ، وَکَسَرْتُ
نَوَاجِمَ قُرُونِ رَبِیعَةَ وَمُضَرَ. وَقَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِی مِنْ
رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله بِالْقَرَابَةِ الْقَرِیبَةِ،
وَالْمَنْزِلَةِ الْخَصِیصَةِ.
وَضَعَنِی فِی حِجْرِهِ وَأَنَا وَلَدٌ یَضُمُّنِی إِلَی صَدْرِهِ،
وَیَکْنُفُنِی فِی فِرَاشِهِ، وَیُمِسُّنِی جَسَدَهُ، وَیُشِمُّنِی
عَرْفَهُ. وَکَانَ یَمْضَغُ الشَّیْءَ ثُمَّ یُلْقِمُنِیهِ، وَمَا وَجَدَ
لِی کَذْبَةً فِی قَوْلٍ، وَلَا خَطْلَةً فِی فِعْلٍ. وَلَقَدْ قَرَنَ
اللَّهُ بِهِ صلی الله علیه وآله مِنْ لَدُنْ أَنْ کَانَ فَطِیماً
أَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ مَلَائِکَتِهِ یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکَارِمِ،
وَمَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ، لَیْلَهُ وَنَهَارَهُ. وَلَقَدْ کُنْتُ
أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ، یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ
یَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً، وَیَأْمُرُنِی بِالْإِقْتِدَاءِ بِهِ.
وَلَقَدْ کَانَ یُجَاوِرُ فِی کُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ، وَلَا
یَرَاهُ غَیْرِی. وَلَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی
الْإِسْلَامِ غَیْرَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَخَدِیجَةَ
وَأَنَا ثَالِثُهُمَا. أَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَالرِّسَالَةِ، وَأَشُمُّ
رِیحَ النُّبُوَّةِ. وَلَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطَانِ حِینَ نَزَلَ
الْوَحْیُ عَلَیْهِ صلی الله علیه وآله فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا
هذِهِ الرَّنَّةُ؟ فَقَالَ: «هذَا الشَّیْطَانُ قَدْ أَیِسَ مِنْ
عِبَادَتِهِ. إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ، وَتَرَی مَا أَرَی، إِلَّا
أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ، وَلکِنَّکَ لَوَزِیرٌ وَإِنَّکَ لَعَلَی
خَیْرٍ».
سوابق درخشان شجاعت و فضائل امام علیه السلام
من در خردسالی، بزرگان عرب را بخاک افکندم، و شجاعان دو قبیله معروف
«ربیعه» و «مُضر» را درهم شکستم، شما موقعیّت مرا نسبت به رسول خدا صلی
الله علیه وآله در خویشاوندی نزدیک، در مقام و منزلت ویژه میدانید، پیامبر
مرا در اتاق خویش مینشاند، در حالی که کودک بودم مرا در آغوش خود
میگرفت، و در استراحتگاه مخصوص خود میخوابانید، بدنش را به بدن من
میچسباند، و بوی پاکیزه خود را به من میبویاند، و گاهی غذایی را لقمه
لقمه در دهانم میگذارد، هرگز دروغی در گفتار من، و اشتباهی در کردارم
نیافت. از همان لحظهای که پیامبر صلی الله علیه وآله را از شیر گرفتند،
خداوند بزرگ ترین فرشته خود را مأمور تربیت پیامبر صلی الله علیه وآله کرد
تا شب و روز، او را به راههای بزرگواری و راستی و اخلاق نیکو راهنمایی کند،
و من همواره با پیامبر بودم چونان فرزند که همواره با مادر است، " 4 "
پیامبر صلی الله علیه وآله هر روز نشانه تازهای از اخلاق نیکو را برایم
آشکار میفرمود، و به من فرمان میداد که به او اقتداء نمایم، پیامبر صلی
الله علیه وآله چند ماه از سال را در غار حراء میگذراند، تنها من او را
مشاهده میکردم، و کسی جز من او را نمیدید، در آن روزها، در هیچ خانه
مسلمانی راه نیافت جز خانه رسول خدا صلی الله علیه وآله که خدیجه هم در آن
بود و من سوّمین آنان بودم، من نور وحی و رسالت را میدیدم، و بوی نبوّت را
میبوییدم. من هنگامی که وحی بر پیامبر صلی الله علیه وآله فرود میآمد،
ناله شیطان را شنیدم، گفتم ای رسول خدا، این ناله کیست؟ گفت: شیطان است که
از پرستش خویش مأیوس گردید و فرمود: «علی! تو آن چه را من میشنوم،
میشنوی، و آن چه را که من میبینم، میبینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی،
بلکه وزیر من بوده و به راه خیر میروی»