نامه 45 نهجالبلاغه
إلی عثمان بن حنیف الأنصاری - وکان عامله علی البصرة وقد بلغه أنه دعی إلی ولیمة قوم من أهلها، فمضی إلیها - قوله:
ترجمه: نامه 45
(نامه به فرماندار بصره، عثمان بن حنیف انصاری که دعوت مهمانی سرمایهداری از مردم بصره را پذیرفت).
الولاة و البساطة فی المعیشة
أَمَّا بَعْدُ، یَابْنَ حُنَیْفٍ! فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلاً مِنْ
فِتْیَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاکَ إِلَی مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ
إِلَیْهَا تُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ، وَتُنْقَلُ إِلَیْکَ الْجِفَانُ.
وَمَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَی طَعَامِ قَوْمٍ، عَائِلُهُمْ
مَجْفُوٌّ، وَغَنِیُّهُمْ مَدْعُوٌّ. فَانْظُرْ إِلَی مَا تَقْضَمُهُ مِنْ
هذَا الْمَقْضَمِ، فَمَا اشْتَبَهَ عَلَیْکَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ، وَمَا
أَیْقَنْتَ بِطِیبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ.
ترجمه: ضرورت ساده زیستی کارگزاران
پس از یاد خدا و درود! ای پسر حُنیف، به من گزارش دادند که مردی از
سرمایهداران بصره، تو را به مهمانی خویش فراخواند و تو بهسرعت بهسوی آن
شتافتی، خوردنیهای رنگارنگ برای تو آوردند، و کاسههای پر از غذا پی در پی
جلوی تو مینهادند، گمان نمیکردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان
باستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند، اندیشه کن در
کجایی؟ و بر سر کدام سفره میخوری؟ پس آن غذایی که حلال و حرام بودنش را
نمیدانی دور بیافکن، و آن چه را به پاکیزگی و حلال بودنش یقین داری مصرف
کن.
الامام النموذج الکامل للزهد
أَلَا وَإِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً، یَقْتَدِی بِهِ
وَیَسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ؛ أَلَا وَإِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَی
مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ، وَمِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ.
أَلَا وَإِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَی ذلِکَ، وَلکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَاجْتِهَادٍ، وَعِفَّةٍ وَسَدَادٍ.
فَوَاللَّهِ مَا کَنَزْتُ مِنْ دُنْیَاکُمْ تِبْراً، وَلَا ادَّخَرْتُ
مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً، وَلَا أَعْدَدْتُ لِبَالِی ثَوْبِی طِمْراً،
وَلَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً، وَلَهِیَ فِی عَیْنِی أَوْهَی
وَأَهْوَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ.
بَلَی کَانَتْ فِی أَیْدِینَا فَدَکٌ مِنْ کُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ
السَّمَاءُ، فَشَحَّتْ عَلَیْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ، وَسَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ
قَوْمٍ آخَرِینَ، وَنِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ.
وَمَا أَصْنَعُ بِفَدَکٍ وَغَیْرِ فَدَکٍ، وَالنَّفْسُ مَظَانُّهَا فِی
غَدٍ جَدَثٌ تَنْقَطِعُ فِی ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا، وَتَغِیبُ
أَخْبَارُهَا، وَحُفْرَةٌ لَوْ زِیدَ فِی فُسْحَتِهَا، وَأَوْسَعَتْ یَدَا
حَافِرِهَا، لَأَضْغَطَهَا الْحَجَرُ وَالْمَدَرُ، وَسَدَّ فُرَجَهَا
التُّرَابُ الْمُتَرَاکِمُ؛ وَإِنَّمَا هِیَ نَفْسِی أَرُوضُهَا
بِالتَّقْوَی لِتَأْتِیَ آمِنَةً یَوْمَ الْخَوْفِ الْأَکْبَرِ، وَتَثْبُتَ
عَلَی جَوَانِبِ الْمَزْلَقِ. وَلَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَیْتُ الطَّرِیقَ،
إِلَی مُصَفَّی هذَا الْعَسَلِ، وَلُبَابِ هذَا الْقَمْحِ، وَنَسَائِجِ
هذَا الْقَزِّ.
وَلکِنْ هَیْهَاتَ أَنْ یَغْلِبَنِی هَوَایَ، وَیَقُودَنِی جَشَعِی
إِلَی تَخَیُّرِ الْأَطْعِمَةِ - وَلَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوِ الَْیمَامَةِ
مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِی الْقُرْصِ، وَلَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ -
أَوْ أَبَیْتَ مِبْطَاناً وَحَوْلِی بُطُونٌ غَرْثَی وَأَکْبَادٌ حَرَّی،
أَوْ أَکُونَ کَمَا قَالَ الْقَائِلُ:
وَحَسْبُکَ دَاءً أَنْ تَبِیتَ بِبِطْنَةٍ
وَحَوْلَکَ أَکْبَادٌ تَحِنُّ إِلَی الْقِدِّ!
أَأَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یُقَالَ: هذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ؟!
وَلَا أُشَارِکُهُمْ فِی مَکَارِهِ الدَّهْرِ، أَوْ أَکُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِی جُشُوبَةِ الْعَیْشِ!
فَمَا خُلِقْتُ لِیَشْغَلَنِی أَکْلُ الطَّیِّبَاتِ، کَالْبَهِیمَةِ
الْمَرْبُوطَةِ، هَمُّهَا عَلَفُهَا، أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُهَا
تَقَمُّمُهَا، تَکْتَرِشُ مِنْ أَعْلَافِهَا، وَتَلْهُو عَمَّا یُرَادُ
بِهَا، أَوْ أُتْرَکَ سُدًی، أَوْ أُهْمَلَ عَابِثاً، أَوْ أَجُرَّ حَبْلَ
الضَّلَالَةِ، أَوْ أَعْتَسِفَ طَرِیقَ الْمَتَاهَةِ!
وَکَأَنِّی بِقَائِلِکُمْ یَقُولُ:
«إِذَا کَانَ هذَا قُوتُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ، فَقَدْ قَعَدَ بِهِ
الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ، وَمُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ».
أَلَا وَإِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّیَّةَ أَصْلَبُ عُوداً،
وَالرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً، وَالنَّابِتَاتِ العِذْیَةَ
أَقْوَی وَقُوداً، وَأَبْطَأُ خُمُوداً.
وَأَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ کَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ، وَالذِّرَاعِ مِنَ الْعَضُدِ.
وَاللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَی قِتَالِی لَمَا وَلَّیْتُ
عَنْهَا، وَلَوْ أَمْکَنَتِ الْفُرَصُ مِنْ رِقَابِهَا لَسَارَعْتُ
إِلَیْهَا. وَسَأَجْهَدُ فِی أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ مِنْ هذَا الشَّخْصِ
الْمَعْکُوسِ، وَالْجِسْمِ الْمَرْکُوسِ، حَتَّی تَخْرُجَ الْمَدَرَةُ
مِنْ بَیْنِ حَبِّ الْحَصِیدِ.
و من هذا الکتاب، و هو آخره:
ترجمه: امام الگوی ساده زیستی
آگاه باش! هر پیروی را امامی است که از او پیروی میکند، و از نور
دانشش روشنی میگیرد، آگاه باش! امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده، و
دو قرص نان رضایت داده است، بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید
امّا با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی، مرا یاری دهید. پس
سوگند به خدا! من از دنیای شما طلا و نقرهای نیاندوخته، و از غنیمتهای آن
چیزی ذخیره نکردهام، بر دو جامه کهنهام جامهای نیفزودم، و از زمین دنیا
حتی یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیای شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط
ناچیزتر است.
آری از آن چه آسمان بر آن سایه افکنده، فَدَک " 1 " در دست ما بود که
مردمی بر آن بُخل ورزیده، و مردمی دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند، و
بهترین داور خداست، مرا با فَدَک و غیرفَدَک چه کار است؟ در صورتی که
جایگاه فردای آدمی گور است. که در تاریکی آن، آثار انسان نابود و اخبارش
پنهان میگردد، گودالی که هرچه بر وسعت آن بیفزایند، و دستهای گورکن فراخش
نماید، سنگ و کلوخ آن را پرکرده، و خاک انباشته رخنههایش را مسدود کند.
من نفس خود را با پرهیزکاری میپرورانم، تا در روزقیامت که هراسناکترین
روزهاست در أمان، و در لغزشگاههای آن ثابت قدم باشد. من اگر میخواستم،
میتوانستم از عسل پاک، و از مغز گندم، و بافتههای ابریشم، برای خود غذا و
لباس فراهم آورم، امّا هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد، و حرص و طمع
مرا وادارد که طعامهای لذیذ برگزینم، در حالی که در «حجاز» یا «یمامه» کسی
باشد که به قرص نانی نرسد، و یا هرگز شکمی سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و
پیرامونم شکمهایی که از گرسنگی به پُشت چسبیده، و جگرهای سوخته وجود داشته
باشد، یا چنان باشم که شاعر گفت:
«این درد تو را بس که شب را با شکم سیر بخوابی».
«و در اطراف تو شکمهایی گرسنه و به پشت چسبیده باشد». آیا به همین
رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین علیه السلام خوانند؟ و در تلخیهای روزگار
با مردم شریک نباشم؟ و در سختیهای زندگی الگوی آنان نگردم؟
آفریده نشدهام که غذاهای لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان
پرواری که تمام همّت او علف، و یا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و
پرکردن شکم بوده، و از آینده خود بیخبر است. آیا مرا بیهوده آفریدند؟ آیا
مرا به بازی گرفتهاند؟ آیا ریسمان گمراهی در دست گیرم؟ و یا در راه
سرگردانی قدم بگذارم؟ گویا میشنوم که شخصی از شما میگوید: «اگر غذای
فرزند ابیطالب همین است، پس سُستی او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و
شجاعان باز مانده است». آگاه باشید! درختان بیابانی، چوبشان سختتر، امّا
درختان کناره جویبار را پوست نازکتر است، درختان بیابانی که با باران
سیراب میشوند آتش چوبشان شعله ورتر و پر دوامتر است. من و رسول خدا صلی
الله علیه وآله چونان روشنایی یک چراغیم، یا چون آرنج به یک بازو پیوسته،
به خدا سوگند! اگر اعراب در نبرد با من پشت به پشت یکدیگر بدهند، از آن روی
برنتابم، و اگر فرصت داشته باشم به پیکار همه میشتابم، و تلاش میکنم که
زمین را از این شخص «معاویه» مسخ شده، و این جسم کج اندیش، پاک سازم تا سنگ
وشن از میان دانهها جدا گردد.
(قسمتی از آخر نامه)
ای دنیا از من دور شو، مهارت را بر پُشت تو نهاده، و از چنگالهای
تورهایی یافتم، و از دامهای تو نجات یافته، و از لغزشگاههایت دوری
گزیدهام. کجایند بزرگانی که به بازیچههای خود فریبشان دادهای؟ کجایند
امّتهایی که با زر و زیورت آنها را فریفتی؟ که اکنون در گورها گرفتارند! و
درون لَحَدها پنهان شدهاند.
الامام و الدنیا
إِلَیْکَ عَنِّی یَا دُنْیَا، فَحَبْلُکِ عَلَی غَارِبِکِ، قَدِ
انْسَلَلْتُ مِنْ مَخَالِبِکِ،وَأَفْلَتّمِنْ حَبَائِلِکِ،وَاجْتَنَبْتُ
الذَّهَابَ فِی مَدَاحِضِکِ.
أَیْنَ الْقُرُونُ الَّذِینَ غَرَرْتِهِمْ بِمَدَاعِبِکِ! أَیْنَ
الْأُمَمُ الَّذِینَ فَتَنْتِهِمْ بِزَخَارِفِکِ! فَهَا هُمْ رَهَائِنُ
الْقُبُورِ، وَمَضَامِینُ اللُّحُودِ.
وَاللَّهِ لَوْ کُنْتِ شَخْصاً مَرْئِیّاً، وَقَالَباً حِسِّیّاً،
لَأَقَمْتُ عَلَیْکِ حُدُودَ اللَّهِ فِی عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ
بِالْأَمَانِی، وَأُمَمٍ أَلْقَیْتِهِمْ فِی الْمَهَاوِی، وَمُلُوکٍ
أَسْلَمْتِهِمْ إِلَی التَّلَفِ، وَأَوْرَدْتِهِمْ مَوَارِدَ الْبَلَاءِ،
إِذْ لَا وِرْدَ وَلَا صَدَرَ! هَیْهَاتَ! مَنْ وَطِئَ دَحْضَکِ زَلِقَ،
وَمَنْ رَکِبَ لُجَجَکِ غَرِقَ، وَمَنِ ازْوَرَّ عَنْ حَبَائِلِکِ وُفِّقَ،
وَالسَّالِمُ مِنْکَ لَا یُبَالِی إِنْ ضَاقَ بِهِ مُنَاخُهُ،
وَالدُّنْیَا عِنْدَهُ کَیَوْمٍ حَانَ انْسِلَاخُهُ.
اِعْزُبِی عَنِّی! فَوَ اللَّهِ لَا أَذِلُّ لَکِ فَتَسْتَذِلِّینِی، وَلَا أَسْلَسُ لَکِ فَتَقُودِینِی.
وَایْمُ اللَّهِ - یَمِیناً أَسْتَثْنِی فِیهَا بِمَشِیئَةِ اللَّهِ -
لَأَرُوضَنَّ نَفْسِی رِیَاضَةً تَهِشُّ مَعَهَا إِلَی الْقُرْصِ إِذَا
قَدَرْتُ عَلَیْهِ مَطْعُوماً، وَتَقْنَعُ بِالْمِلْحِ مَأْدُوماً؛
وَلَأَدَعَنَّ مُقْلَتِی کَعَیْنِ مَاءٍ، نَضَبَ مَعِینُهَا،
مُسْتَفْرِغَةً دُمُوعَهَا.
أَتَمْتَلِئُ السَّائِمَةُ مِنْ رِعْیِهَا فَتَبْرُکَ؟ وَتَشْبَعُ
الرَّبِیضَةُ مِنْ عُشْبِهَا فَتَرْبِضَ؟ وَیَأْکُلُ عَلِیٌّ مِنْ زَادِهِ
فَیَهْجَعَ! قَرَّتْ إِذاً عَیْنُهُ إِذَا اقْتَدَی بَعْدَ السِّنِینَ
الْمُتَطَاوِلَةِ بِالْبَهِیمَةِ الْهَامِلَةِ، وَالسَّائِمَةِ
الْمَرْعِیَّةِ!
طُوبَی لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَی رَبِّهَا فَرْضَهَا، وَعَرَکَتْ
بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا، وَهَجَرَتْ فِی اللَّیْلِ غُمْضَهَا، حَتَّی إِذَا
غَلَبَ الْکَرَی عَلَیْهَا افْتَرَشَتْ أَرْضَهَا، وَتَوَسَّدَتْ کَفَّهَا،
فِی مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُیُونَهُمْ خَوْفُ مَعَادِهِمْ، وَتَجَافَتْ عَنْ
مَضَاجِعِهِمْ جُنُوبُهُمْ، وَهَمْهَمَتْ بِذِکْرِ رَبِّهِمْ شِفَاهُهُمْ،
وَتَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ.
«أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ، أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».
فَاتَّقِ اللَّهَ یَابْنَ حُنَیْفٍ، وَلْتَکْفُفْ أَقْرَاصُکَ، لِیَکُونَ مِنَ النَّارِ خَلَاصُکَ.
ترجمه: امام و دنیای دنیا پرستان
ای دنیا به خدا سوگند! اگر شخصی دیدنی بودی، و قالب حسّ کردنی داشتی،
حدود خدا را بر تو جاری میکردم، به جهت بندگانی که آنها را با آرزوهایت
فریب دادی،
و ملّتهایی که آنها را بههلاکت افکندی، و قدرتمندانی که آنها را
تسلیم نابودی کردی، و هدف انواع بلاها قراردادی که دیگر راه پس و پیش
ندارند، امّا هیهات! کسی که در لغزشگاه تو قدم گذارد سقوط کرد، و آن کس که
بر امواج تو سوار شد غرق گردید، کسی که از دامهای تورست پیروز شد، آن کس
که از تو به سلامت گذشت نگران نیست که جایگاهش تنگ است، زیرا دنیا در پیش
او چونان روزی است که گذشت.
از برابر دیدگانم دورشو، سوگند بهخدا، رام تو نگردم که خوارمسازی، و
مهارم را بهدست تو ندهم که هر کجا خواهی مرا بکشانی، به خدا سوگند، سوگندی
که تنها اراده خدا در آن است، چنان نفس خود را به ریاضت وادارم که به یک
قرص نان، هرگاه بیابم، و به نمک به جای نان خورش قناعت کند، و آنقدر از
چشمها اشک ریزم که چونان چشمهای خشک درآید، و اشک چشم پایان پذیرد.
آیا سزاوار است که چرندگان فراوان بخورند و راحت بخوابند، و گله
گوسفندان پس از چرا کردن به آغُل رو کنند، و علی نیز از زاد و توشه خود
بخورد و استراحت کند؟ چشمش روشن باد! که پس از سالیان دراز، چهار پایان رها
شده، و گلّههای گوسفندان را الگو قرار دهد!!.
خوشابه حال آن کس که مسؤولیّتهای واجب را در پیشگاه خدا به انجام
رسانده، و در راه خدا هرگونه سختی و تلخی را بجان خریده، و به شب زنده داری
پرداخته است، و اگر خواب بر او چیره شود بر روی زمین خوابیده، و کف دست را
بالین خود قرار میدهد، در گروهی که ترس از معاد خواب را از چشمانشان
ربوده، و پهلو از بسترها گرفته، و لبهایشان به یاد پروردگار در حرکت و با
استغفار طولانی گناهان را زدودهاند:
«آنان حزب خداوندند، و همانا حزب خدا رستگار است». " 2 ".
نقش الگویی امامان معصوم (عترت)
قسمتی از خطبه 097 نهجالبلاغه
الدعوة الی لزوم الطاعة لاهل البیت
انْظُرُوا أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ،
وَاتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ، فَلَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ هُدًی، وَلَنْ
یُعِیدُوکُمْ فِی رَدًی، فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا، وَإِنْ نَهَضُوا
فَانْهَضُوا. وَلَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا، وَلَا تَتَأَخَّرُوا
عَنْهُمْ فَتَهْلِکُوا.
ترجمه: ضرورت اطاعت (از اهل بیت پیامبر علیهم السلام)
مردم به اهل بیت پیامبرتا ن بنگرید، از آن سو که گام برمیدارند بروید،
قدم جای قدمشان بگذارید، آنها شما را هرگز از راه هدایت بیرون نمیبرند، و
به پستی و هلاکت باز نمیگردانند. اگر سکوت کردند سکوت کنید، و اگر قیام
کردندقیام کنید، از آنها پیشی نگیرید که گمراه میشوید، و از آنان عقب
نمانید که نابود میگردید.
صفات اصحاب النبی
لَقَدْ رَأَیْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله، فَمَا أَرَی
أَحَداً یُشْبِهُهُمْ مِنْکُمْ! لَقَدْ کَانُوا یُصْبِحُونَ شُعْثاً
غُبْراً، وَقَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَقِیَاماً، یُرَاوِحُونَ بَیْنَ
جِبَاهِهِمْ وَخُدُودِهِمْ، وَیَقِفُونَ عَلَی مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ
ذِکْرِ مَعَادِهِمْ! کَأَنَّ بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ رُکَبَ الْمِعْزَی مِنْ
طُولِ سُجُودِهِمْ! إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ هَمَلَتْ أَعْیُنُهُمْ حَتَّی
تَبُلَّ جُیُوبَهُمْ، وَمَادُوا کَمَا یَمِیدُ الشَّجَرُ یَوْمَ الرِّیحِ
الْعَاصِفِ، خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ، وَرَجَاءً لِلثَّوَابِ!
ترجمه: وصف اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله
من اصحاب محمد صلی الله علیه وآله را دیدم، امّا هیچکدام از شما را
همانند آنان نمینگرم، آنها صبح میکردند در حالکیه موهای ژولیده و
چهرههای غبار آلوده داشتند، شب را تا صبح در حال سجده و قیام به عبادت
میگذراندند، و پیشانی و گونههای صورت را در پیشگاه خدا بر خاک
میساییدند، با یاد معاد چنان ناآرام بودند گویا بر روی آتش ایستادهاند،
بر پیشانی آنها از سجدههای طولانی پینه بسته بود (چون پینه زانوهای بزها)
اگر نام خدا برده میشد چنان میگریستند که گریبانهای آنان تَر میشد. و
چون درخت در روز تُند باد میلرزیدند، از کیفری که از آن بیم داشتند، یا
برای پاداشی که به آن امیدوار بودند.
خطبه 120 نهجالبلاغه
خصائص اهل البیت علیهم السلام
تَاللَّهِ لَقَدْ عُلِّمْتُ تَبْلِیغَ الرِّسَالَاتِ، وَإِتْمَامَ الْعِدَاتِ، وَتَمَامَ الْکَلِمَاتِ.
وَعِنْدَنَا - أَهْلَ الْبَیْتِ - أَبْوَابُ الْحُکْمِ وَضِیَاءُ الْأَمْرِ.
أَلَا وَإِنَّ شَرَائِعَ الدِّینِ وَاحِدَةٌ، وَسُبُلَهُ قَاصِدَةٌ.
مَنْ أَخَذَ بِهَا لَحِقَ وَغَنِمَ، وَمَنْ وَقَفَ عَنْهَا ضَلَّ وَنَدِمَ.
اعْمَلُوا لِیَوْمٍ تُذْخَرُ لَهُ الذَّخَائِرُ، «وَتُبْلَی فِیهِ السَّرَائِرُ».
وَمَنْ لَا یَنْفَعُهُ حَاضِرُ لُبِّهِ فَعَازِبُهُ عَنْهُ أَعْجَزُ، وَغَائِبُهُ أَعْوَزُ.
وَاتَّقُوا نَاراً حَرُّهَا شَدِیدٌ، وَقَعْرُهَا بَعِیدٌ، وَحِلْیَتُهَا حَدِیدٌ، وَشَرَابُهَا صَدِیدٌ.
أَلَا وَإِنَّ اللِّسَانَ الصَّالِحَ یَجْعَلُهُ اللَّهُ تَعَالَی
لِلْمَرْءِ فِی النَّاسِ، خَیْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ یُورِثُهُ مَنْ لَا
یَحْمَدُهُ.
ترجمه: خطبه 120
یادآوری ویژگیهای اهل بیت علیه السلام و اندرز یاران
به خدا سوگند! تبلیغ رسالتها، وفای به پیمانها، و تفسیر اوامر و
هشدارهای الهی به من آموزش داده شد، درهای دانش و روشنایی امور انسانها
نزد ما اهل بیت پیامبر علیهم السلام است، آگاه باشید که قوانین دین یکی و
راههای آن آسان و راست است، کسی که از آن برود به قافله و سر منزل رسد، و
غنیمت برد، و هر کس که از آن راه نرود گمراه شده پشیمان گردد. مردم!برای آن
روز که زاد و توشه ذخیره میکنند، و اسرار آدمیان فاش میگردد، عمل کنید،
کسی که از خرد خویش بهرمند نگردد برای پند گرفتن از عقل و فکر دیگران
عاجزتر است، که آن غائب برای کمک کردن از عقل حاضر او ناتوان تراست. از
آتشی بپرهیزید که حرارتش شدید، و عمق آن ناپیدا، و زیور آن غل و رنجیر،
آشامیدنی آن زردآب و چرک جوشان است. آگاه باشید! نام نیکی که خدا برای کسی
میان مردم قرار دهد، بهتر از مالی است که برای دیگران باقی میگذارد که او
را ستایش نمیکنند.
قسمتی از خطبه 144 نهجالبلاغه
خصائص الأئمة الأثنی عشر
أَیْنَ الَّذِینَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ
دُونَنَا، کَذِباً وَ بَغْیاً عَلَیْنَا، أَنْ رَفَعَنَا اللَّهُ
وَوَضَعَهُمْ، وَأَعْطَانَا وَحَرَمَهُمْ، وَ أَدْخَلَنَا وَأَخْرَجَهُمْ.
بِنَا یُسْتَعْطَی الْهُدَی، وَیُسْتَجْلَی الْعَمَی.
إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَیْشٍ غُرِسُوا فِی هذَا الْبَطْنِ مِنْ
هَاشِمٍ؛ لَا تَصْلُحُ عَلَی سِوَاهُمْ، وَلَا تَصْلُحُ الْوُلاَةُ مِنْ
غَیْرِهِمْ.
ترجمه: ویژگیهای امامان دوازدهگانه
کجا هستند آنان که پنداشتند دانایان علم قرآنند نه ما؟ که این ادعّا را
بر أساس دروغ و ستمکاری بر ضدّ ما روا داشتند، خدا ما اهل بیت پیامبر
علیهم السلام را بالا آورده و آنان را پست و خوار نمود، به ما عطا فرمود و
آنها را محروم ساخت، ما را در حریم نعمتهای خویش داخل و آنان را خارج کرد،
که راه هدایت را با راهنمایی ما میپویند، و روشنی دلهای کور را از ما
میجویند.
همانا امامان دوازدهگانه همه از قریش بوده که درخت آن را در خاندان
بنیهاشم کاشتهاند، مقام ولایت و امامت در خور دیگران نیست، و دیگر
مدعیّان زمامداری، شایستگی آن را ندارند.
1- پس از فتح خیبر دیگر یهودیان آن سامان با رسول
خدا صلی الله علیه وآله صلح کردند و باغات «فَدَک» را به آن حضرت بخشیدند، و
رسول خدا صلی الله علیه وآله آن را به فاطمه زهرا علیها السلام اهداء
فرمود، و سندی برای آن تنظیم کرد و 5 سال در حیات پیامبر صلی الله علیه
وآله در دست فاطمه صلی الله علیه وآله قرار داشت اما در حکومت خلیفه اوّل
آن را غصب کردند. (به کتاب فرهنگ سخنان فاطمه علیها السلام حرف ف، فدک
مراجعه کنید)
2- سوره مجادله آیه 22