راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

نقش ام کلثوم و سکینه، فاطمه، دختر امام حسین (ع)، در مجلس یزید

نقش ام کلثوم و سکینه، فاطمه،  دختر امام حسین (ع)، در مجلس یزید

علّامه مجلسى درباره تقاضاى مرد شامى از یزید مى‏نویسد: در برخى کتابها آمده است: ام کلثوم به مرد شامى گفت: اى فرو مایه دهانت را ببند، خداوند زبانت را قطع، چشمانت را کور، دستانت را خشک کند؛ و جایگاهت را آتش قرار دهد. فرزندان فرومایگان نمى‏توانند فرزندان پیامبران را به خدمت بگیرند. گفت: به خدا سوگند هنوز سخنش به پایان نرسیده بود که خداوند دعاى وى را در حق آن مرد اجابت فرمود. پس گفت: خداى را سپاس که پیش از رسیدن آخرت، تو را در دنیا کیفر داد. این کیفر کسى است که به حرم رسول خدا (ص) چشم اندازد.:...............

 

نقش ام کلثوم و سکینه، فاطمه،  دختر امام حسین (ع)، در مجلس یزید

علّامه مجلسى درباره تقاضاى مرد شامى از یزید مى‏نویسد: در برخى کتابها آمده است: ام کلثوم به مرد شامى گفت: اى فرو مایه دهانت را ببند، خداوند زبانت را قطع، چشمانت را کور، دستانت را خشک کند؛ و جایگاهت را آتش قرار دهد. فرزندان فرومایگان نمى‏توانند فرزندان پیامبران را به خدمت بگیرند. گفت: به خدا سوگند هنوز سخنش به پایان نرسیده بود که خداوند دعاى وى را در حق آن مرد اجابت فرمود. پس گفت: خداى را سپاس که پیش از رسیدن آخرت، تو را در دنیا کیفر داد. این کیفر کسى است که به حرم رسول خدا (ص) چشم اندازد. « . بر گرفته از سیر اعلام النبلاء و دیگر منابع.»

نقش سکینه، دختر امام حسین (ع)، در مجلس یزید

شیخ مفید گوید: سکینه دختر امام حسین (ع) ... مادرش رباب، دختر امرى‏ء القیس بن عدى، از قبیله کلب، و او مادر عبد الله بن حسین است .... « . الارشاد، ج 2، ص 135»

سکینه در همه مراحل قیام امام حسین، و از جمله در مجلس یزید، نقش مهمّى داشت.

آن حضرت به شیوه برادرش امام سجّاد (ع) و عمه‏اش زینب کبرى (س) حرکت مى‏کرد، همان اهداف را دنبال مى‏نمود و به همان روش‏ها توسل مى‏جست. از این رو مى‏بینیم که از اسیران به عنوان اینکه از آل محمد (ص) هستند یاد مى‏کند تا بر جوّ مسموم محیط چیره گردد.

حِمْیرى از عبدالله بن میمون، از جعفر بن محمد از پدرش نقل مى‏کند که فرمود: چون فرزندان امام حسین (ع) را نزد یزید بردند، آنان را در روز و با روى باز وارد کردند. پس شامیان جفا پیشه گفتند: زیباتر از این اسیران ندیده‏ایم، شما که هستید؟ سکینه، دختر حسین (ع)، فرمود: ما اسیران آل محمد (ص)، هستیم. « قرب الاسناد، ص 26، ح 81؛ و به نقل از آن بحار الانوار، ج 45، ص 169، ح 15.»

مى‏بینیم که آن حضرت با استوارى هر چه تمام رو در روى یزید قرار مى‏گیرد و او را ناگزیر مى‏سازد که از موضع خود عقب بنشیند، به طورى که اظهار پشیمانى کرد و به دروغ، مسؤولیت را به گردن پسر مرجانه افکند.

ابن سعد گوید: سکینه دختر حسین (ع) گفت: اى یزید، آیا دختران رسول اللّه (ص) باید اسیر باشند. « . بر گرفته از سیر اعلام النبلاء و دیگر منابع.»

یزید گفت: اى دختر برادر! به خدا سوگند این کار، بر من بیش از تو گران مى‏آید.

و گفت: به خدا سوگند که اگر میان پسر زیاد و حسین (ع) قرابتى مى‏بود، اقدام به این کار نمى‏کرد، ولى سمیه میان آن دو جدایى افکنده است!

و گفت: بدون قتل امام حسین (ع) نیز از فرمانبردارى اهل عراق خوشنود بودم. خداوند ابا عبد الله (ع) را رحمت کند. ابن زیاد در کشتن او شتاب ورزید. اگر من مصاحب او بودم و تنها راه دفع جنگ از وى، کاسته شدن بخشى از عمرم مى‏بود، دوست داشتم که مرگ را از او دور سازم! و دوست داشتم که او را با مسالمت نزد من مى‏آوردند. « . الطبقات الکبرى( ترجمة الامام الحسین( ع)، ص 83)؛ عبرات المصطفین، ج 2، ص 288، به نقل از مرآة الزمان، ص 100؛ سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 303( با اندکى اختلاف).»

شیخ صدوق گوید: سپس زنان امام حسین (ع) را نزد یزید بن معاویه آوردند، زنان آل یزید و دختران و زنان معاویه نیز در میان آنها بودند. زنان ولوله و عزا به پا کردند. یزید سر حسین (ع) را در مقابل خویش گذاشت. پس (سکینه) گفت: به خدا سوگند من سنگدل‏تر از یزید ندیده‏ام و هیچ کافر و مشرکى را بدتر و ستمگرتر از او ندیده‏ام « در الکامل فى التاریخ، ج 4، ص 85؛ الفصول المهمّه، ص 195 و مرآة الزمان ص 101( مخطوط- طبق‏عبرات المصطفین، ج 2، ص 283) آمده است:« هیچ کافر به خدایى را بهتر از یزید بن معاویه ندیدم». شاید منظورش این است که کفرش آن قدر روشن است که از او بهتر نمى‏توان کافرى را دید؛ اگر نگوییم که برخى دوستداران یزید براى کاستن از زشتى کارى که از او سر زد، چنین دروغ‏هایى را افزوده‏اند.»؛ و یزید به سر نگاه مى‏کرد و مى‏گفت:

اى کاش بزرگان من در بدر حاضر بودند و ناله کشتگان از دم شمشیر خزرج را مى‏شنیدند. « . امالى صدوق: ص 230؛ و به نقل از آن بحار الانوار، 45، ص 154؛ روضة الواعظین، ج 1، ص 191.»

نقش فاطمه، دختر امام حسین (ع) در مجلس یزید

شیخ مفید گوید: فاطمه دختر امام حسین (ع) ... مادرش امّ اسحاق، دختر طلحة بن عبیداله، از قبیله تیم است. « . الارشاد، ج 2، ص 135»

ابن عبد ربه گوید: شامیان، دختران رسول خدا (ص) را به عنوان اسیر بر شتران بى‏جهاز سوار کردند. چون بر یزید وارد شدند، فاطمه، دختر امام حسین (ع) گفت: اى یزید، آیا دختران رسول خدا (ص) باید اسیر باشند؟ گفت: نه بلکه آزادگانى محترمند. نزد دختر عموهایت برو، خواهى دید که آنان نیز همانند تو رفتار مى‏کنند. فاطمه گوید: نزد آنها رفتم و دیدم که همه آنان به صورت خویش مى‏زدند و مى‏گریستند. « العقد الفرید، ج 5، ص 132.»

ابن نما گوید: فاطمه بنت الحسین (ع)، گفت: اى یزید، آیا دختران رسول خدا (ص) اسیرند! آن گاه مردم و اهل سراى یزید گریستند به طورى که صداها بلند شد. « مثیر الاحزان، ص 99.»

قاضى نعمان گوید: فاطمه، دختر امام حسین (ع)، گفت: اى یزید! درباره دختران رسول خدا (ص) که نزد تو اسیرند چه مى‏گویى؟ پس گریه‏اش چنان شدت گرفت که زنانش شنیدند و آن قدر گریستند که همه حاضران در مجلس صدایشان را شنیدند. « . شرح الاخبار، ج 3، 168.»

طبرى از ابو عوانة بن حکم کلبى چنین نقل مى‏کند: سپس زنان امام حسین را نزد یزید بردند. پس زنان آل یزید و دختران و خانواده‏اش و زنان معاویه فریاد بر آوردند و ولوله کردند. چون آنها را بر یزید وارد کردند، فاطمه، دختر امام حسین (ع)- که از سکینه بزرگ‏تر بود- گفت: اى یزید، آیا دختران رسول خدا باید اسیر باشند؟ یزید گفت: دختر برادرم، من از این کار اکراه داشتم. گفت: گوشواره‏اى براى ما نگذاشتند. یزید گفت: دختر برادرم، آنچه بر تو وارد شده از آنچه از تو گرفته شده است بزرگ‏تر است. سپس آنان را به سراى یزید بن معاویه انتقال دادند. « تاریخ طبرى، ج 4، ص 355؛ الکامل فى التاریخ، ج 4، ص 86؛ البدایة والنهایة، ج 8، ص 197؛ نور الابصار، ص 132( با اندکى اختلاف).»

نکته در خور توجّه در اینجا باز گشت و سر فرود آوردن کامل یزید بن معاویه است.

کلام اهل بیت (ع) عترت چنان تأثیرى گذارد که مجلس زیر و رو شد؛ و مجلسى که بر پایه شادمانى یزید تشکیل یافته بود به مجلس سوگوارى حسین (ع) و پایگاهى براى انقلاب بر ضدّ یزید تبدیل شد. رقّت آوردن بر اهل بیت (ع)، لعن پسر مرجانه و گریه یزید را هم که در اخبار آمده است باید بر همین موضوع حمل کرد. چونکه این کار او به خاطر گریه مردم و ترس از بر پایى آشوب و زوال قدرتش بود.

اما درباره اینکه نقل شده است فاطمه گفت که گوشواره‏اى براى ما نگذاشتند باید گفت:

1. صادر شدن این سخن از او ثابت نشده و صحّت آنچه از ایشان نقل شده است جاى تأمل دارد.

2. به فرض اینکه چنین سخنى گفته باشد، به منظور نشان دادن زشتى کارهایى بود که جلّادان یزید در معرکه طف مرتکب شدند، نه اینکه آن را طلب کرده باشد.

3. در میان آنچه از اهل بیت (ع) غارت کردند برخى مواریث فاطمه زهرا (س) بود که هیچ چیز با آن برابرى نمى‏کرد. بنابراین مطالبه آن تنها به معناى دستیابى به یک شى‏ء مادى نبود.

تحقیق وتهیه و تنظیم : سید خلیل شاکری(شاکر سردرود)استفاده از مطالب وبلاگ بدون درج منبع شرعا حرام و به استناد قانون حق کپی رایت و حقوق مولفین ممنوع بوده و قابل پیگرد قضائی می باشد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد