راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

از حضرت امام سجاد علیه السلام بیشتر بدانیم.چرا امام، «سجاد» لقب

از حضرت امام سجاد علیه السلام بیشتر بدانیم.چرا امام، «سجاد» لقب یافت؟نقش نگین انگشتر امام.حوادث مهم عصر امام.مهم ترین اقدامات امام علیه السلام.سفرهای امام زین العابدین علیه السلام.امام آزادی بخش.خفقان حاکم بر عصر امام.شاگردان برجسته.بهترین اثر فارسی.

از حضرت امام سجاد علیه السلام بیشتر بدانیم.چرا امام، «سجاد» لقب یافت؟

.جابر جعفی از حضرت باقرالعلوم علیه السلام بازگو می کند که فرمود:

- پدرم، هیچ یک از نعمت های الهی را یاد نمی کرد، مگر آنکه سر به سجده می نهاد .

- هیچ حادثه ناگواری از او رد نمی شد، جز آنکه سجده می کرد .

- هیچ نیرنگ حیله گری از او دفع نمی گردید، مگر آنکه سر به سجده می نهاد .........

 

ادامه مطلب ...

از حضرت امام سجاد علیه السلام بیشتر بدانیم.چرا امام، «سجاد» لقب

از حضرت امام سجاد علیه السلام بیشتر بدانیم.چرا امام، «سجاد» لقب یافت؟نقش نگین انگشتر امام.حوادث مهم عصر امام.مهم ترین اقدامات امام علیه السلام.سفرهای امام زین العابدین علیه السلام.امام آزادی بخش.خفقان حاکم بر عصر امام.شاگردان برجسته.بهترین اثر فارسی.

از حضرت امام سجاد علیه السلام بیشتر بدانیم.چرا امام، «سجاد» لقب یافت؟

.جابر جعفی از حضرت باقرالعلوم علیه السلام بازگو می کند که فرمود:

- پدرم، هیچ یک از نعمت های الهی را یاد نمی کرد، مگر آنکه سر به سجده می نهاد .

- هیچ حادثه ناگواری از او رد نمی شد، جز آنکه سجده می کرد .

- هیچ نیرنگ حیله گری از او دفع نمی گردید، مگر آنکه سر به سجده می نهاد .........

 

 

ادامه مطلب ...

مباحثات (حسنیه) از شاگردان حضرت امام صادق (ع) در مورد اثبات مذهب

مباحثات (حسنیه) از شاگردان حضرت امام صادق (ع) در مورد اثبات مذهب شیعه

مقدمه:


تاریخ زندگانی پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین از آن زمان که سرتاسر عالم را کفر و شرک فرا گرفته بود. و جزیرة العرب، مرکز رذایل اخلاقی و پلیدی های جاهلیت بود، افرادی که از سنگ ها و چوب ها بت می تراشیدند و گاه آتش می پرستیدند، و کعبه را به بتخانه تبدیل کرده بودند، در این دوره سیاه جاهلیت بود که خورشید عالمتاب نبوت به کرانه های ظلمانی عربستان پدیدار گشت و با تابیدن انوار رسالت، اندک اندک، ظلم و شرک رو به زوال گذاشت.

این نمونه کامل انسان الهی حضرت محمد(ص) بود که تمامی مردم را از عرب و عجم به سوی توحید دعوت نمود. پیامبر 23 سال زحمت بی وقفه را برای هدایت انسانها متحمل شدند تا مردم را به سعادت برسانند. طبق روایات متواتر، شیعه و سنی، پیامبر از خود دو میراث گرانقدر قرآن و عترت را باقی گذاردند که این دو هیچ زمان از هم جدا نمی شوند تا در قیامت و کنار حوض کوثر...

 

ادامه مطلب ...

برگزیده احادیث گهربار و سرنوشت ساز(الگوی بشریت) از حضرت علی علیه

برگزیده احادیث گهربار و سرنوشت ساز(الگوی بشریت) از حضرت علی علیه السلام درمورداخلاق

بهترین همدم

حُسْنُ الْخُلْقِ خَیْرُ قَرینٍ.

خوش خوئى بهترین همدم است

گرامى ترین حسب

اَکْرَمُ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلْقِ

گرامى ترین حسب و اصالت خانوادگى ، خوش خُلقى است .

معجزه خوشرویى..........

 

ادامه مطلب ...

دعا و حرز انگشـــتر شــرف الشمــس



(هــــوالــرفیـــق)

دوستـــی با هـر کـه کـردم خـصم مـادر زاد شد

آشـیـــان هــر جــــا گــرفـتــم لانــه صیــاد شـــد

آن رفــیـقی را کــه بـا خــون جـــگـر پــروردمــش

عــاقــبـت بــــر پــــای دارم آمـــد و جــــــــلاد شــد


منابع:

مرحوم کفعمی در «جنّة الوافیه».

شیخ بهائی در «سرّ المستتر».

کتاب ریحانة الادب به نقل از حضرت علی(ع) .

کتاب «هزار و یک نکته»(علامه حسن زاده آملی)، نکته 977.

تحقیق وتهیه و تنظیم : سید خلیل شاکری(شاکر سردرود)استفاده از مطالب وبلاگ بدون درج منبع شرعا حرام و به استناد قانون حق کپی رایت و حقوق مولفین ممنوع بوده و قابل پیگرد قضائی می باشد.

زندگی امیرالمؤمنین یعسوب الدین ؛سیدالبشر...حضرت علی بن ابیطالب (

زندگی امیرالمؤمنین یعسوب الدین ؛سیدالبشر...حضرت علی بن ابیطالب (ع)از لحاظ اقتصادی

« قال امیرالمؤمنین » :

« ارقو اقلامکم و قاربوا بین سطورکم و احذفوا انی فضولکم و اقصدوا قصد المعانی و ایاکم و الاکسار فان اموال المسلمین لا تحتمل الاضوار ».

موضوع جلسه بسیار بحث ارزشمند ـ ابتکار قابل تقدیر چه سازمان امور اقتصادی ـ استان و بقیه مجموعه استان این برنامه را گذاشته اید انشاء الله بقیه استان که در تمام موارد اسوه می باشد در حفظ حقوق بیت المال نیز اسوه باشد به هر کیفیت بسیار مهم است که ما نسبت به بیت المال با حساسیت و توجه برخورد کنیم.......

 

ادامه مطلب ...

یک فروغ رخ ساقی:... اگر من انسان ناتوان و ... بودم هرگز آثار گرا

یک فروغ رخ ساقی:... اگر من انسان ناتوان و ... بودم هرگز آثار گرانسنگ و فاخر من این چنین در دنیا منتشر نمی شد.

شیخ با وسعت نظر و توان علمی و عملی بالا و قوت قلب و قدرت بیان و قلم بموقعیت درخشان خود اشاره نموده و فرموده اگر من انسان ناتوان و ... بودم هرگز آثار گرانسنگ و فاخر من این چنین در دنیا منتشر نمی شد.

شیخ سعدی علیه الرحمه بگونه ای دیگر این سخن را بازگو نموده ذکر جمیل سعدی که در افواه افتاده وصیت سخنش که در بسیط زمین رفته و قصب الجیب حدیثش که همچون شکر می خورند

و حافظ علیه الرحمه بگونه ای دیگر فرموده

شکر شکن شوند همه طوطیان هندی زین قند پارسی که به بنگال می رود..........

 

ادامه مطلب ...

طریق استفاده از فالنامه روانشاد شیخ بهائی

طریق استفاده از فالنامه روانشاد  شیخ بهائی

شیخ بهایی فزند شیخ حسین عالی در بعلبک جبل عامل لبنان در ذی الحجه سال 953هجری قمری بدنیا آمد ودر شوال 1030در اصفهان در گذشت . وی مسلمان و شیعه بوده ونسبتش به حارث اعورهمدانی که از خواص اصحاب حضرت علی (ع) بوده می رسد.القاب وی شیخ الفقها ، علامه دهر ، شاهر ماهر استادالحکما وجامع علوم نقلیه وعقلیه بوده .او در تزکیه نفس کم نظیر بوده و در اثر تصفیه باطن در علوم غریبه مسلط وظهور بعضی قضایای عجیبه نیز به او منسوب شده او نزد شاه عباس منزلتی خاص داشت وکتاب جامع عباسی را به نام وی تالیف کرد.اذکارهای شاخص او تعیین سمت قبله مسجد امام اصفهان ،ساختن منار جنبان اصفهان ونیز ساخت حمام شیخ در اصفهان بوده بطوری که با یک شمع گرم می شده است شاهکاره علمیه شیخبهایی فالنامه ای است که به آن مراجعه کرده اید به گونه ای که بعضی معتقداند از بسیاری جهات از فالنامه های دیگر جالبتر است .

طرز استفاده از فال

انتخاب صفحه مربوط به موضوع حاجت شما

انگشت گذاشتن اتفاقی برروی یکی از حروف جدول

شروع به شمارش از همان حرف بطور افقی وبه سمت چب تا شش حرف

یادداشت حرف ششم بررئی یک صفحه کاغذ

ادامه شمارش ازحرف بعدی تارسیدن به حرف ششم مجدد

یادداشت حرف جدید در دنباله حرف یادداشت شده قبلی

ادامه اینکار ویادداشت حرف ششم تارسیدن به انتهای جدول

ادامه شمارش بترتیت فوق وورود به بالای جدول

به محض رسیدن به اولین حرف ششم در بالای جدول دیگر نباید آن حرف در دنباله حروف یادداشت شده نوشته شود بلکه باید در قسمت بالای صفحه کاغذ یادداشت شود

ادامه اینکار تا یکدور کامل وتا اینکه جمع حروف نوشته شده در پایین وبالای کاغذ جمعا به سی و شش حرف -جمع حروف یک شعر کامل -بالغ شود

شماره گذاری از یک تا سی وشش برروی حروف نوشته شده از ابتدای صفحه که نوشته اید

نوشتن حروف با شماره فرد -یک در میان به ترتیب در یک سطر

نوشتن حروف با شماره زوج - یک درمیان بترتیب در سطر بعدی

رسم نمودن حروف فرد به یکدیگر وبدسن آوردن بند اول شعر

وصل کردن حروف زوج وبدست آوردن بند دوم شعر.......

ازکتاب سرالمستتر

تحقیق وتهیه و تنظیم : سید خلیل شاکری(شاکر سردرود)استفاده از مطالب وبلاگ بدون درج منبع شرعا حرام و به استناد قانون حق کپی رایت و حقوق مولفین ممنوع بوده و قابل پیگرد قضائی می باشد.

 

با تحول علمی ومعرفتی درعصر شیخ بهائی بیشترآشناشویم...............

با تحول علمی ومعرفتی درعصر شیخ بهائی بیشترآشناشویم.ایجاد کانون و مرکز جهانی عصر صفوی...روش گزینی شیخ بهایی :فرصت شناسی و فرصت سازی.آگاه به زمان بودن و زمان شناسی... – متخلق به اخلاق الهی و عرفان دینی.شیخ العلما ...، تیماردار جزامیان:دیدار مقدس اردبیلی و شیخ بهایی

با تحول علمی ومعرفتی درعصر شیخ بهائی بیشترآشناشویم

تمدن بزرگ و افتخار آفرین عصر صفوی و تحول عظیمی که در شرق دنیای اسلام بوجود آمد وایران را کائونی ارزشمند و پر برکت از حیات سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و نظامی و فرهنگی و تمدنی ساخت و فضا و علوم عصر خود را تسخیر کرد و راه رشد و توسعه و بویائی را پیمود و آثار گرانسنگ وماندگاری از خود بیادگار گذاشت که هنوز همچون ستاره ای بر تارک آسمان ایران و اسلام و جهان می درخشد..........

 

 

ادامه مطلب ...

ابوتراب افتخارسیدالبشر؛یعسوب الدین مولی الموحدین علی بن ابیطالب

ابوتراب افتخارسیدالبشر؛یعسوب الدین مولی الموحدین علی بن ابیطالب امیرالمؤمنین (ع)        

کنیه ابوتراب محبوبترین کنیه برای امیرالمؤمنین علیه‏السلام بود. هر گاه وی را بدین کنیه می‏خواندند خشنود و شادمان می گشت. کنیه ابوتراب زمانی به علی علیه‏السلام عطا شد که هنوز ازدواج نکرده بود. اما جریانی که باعث شد امام علی علیه‏السلام عنوان ابوتراب را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دریافت کند، اینگونه است که عمار یاسر نقل کرده است:

من و علی بن ابیطالب در جنگ عشیره (این غزوه در ماه جمادی الاخر که 16 ماه از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گذشته بود رخ داد و این جنگ قبل از جنگ بدر بود.) با هم بودیم هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در آنجا فرود آمد و هنگام رفتن گروهی از طایفه بنی مدلج را دیدیم که در چشمه و نخلستان خود مشغول کارند.

علی بن ابیطالب علیه‏السلام به من گفت: ای ابوالیقظان می‏آیی نزد این قوم برویم و ببینیم چگونه کار می‏کنند؟ گفتم: اگر بخواهی می‏رویم پس نزد آنان رفتیم و ساعتی کارهایشان را تماشا نمودیم آنگاه خوابمان گرفت رفتیم در بین نخلهای کوچک روی خاکهای نرم آنجا خوابیدیم. به خدا سوگند کسی ما را بیدار نکرد. جز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم او با پاهایش ما را حرکت می‏داد (ما از خواب بیدار شدیم) در حالی که خاک آلود بودیم در آن روز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چون علی بن ابیطالب علیه‏السلام را خاک آلود دید به او گفت: مالَکَ یا أباتراب؟ تو را چه شده، ای ابوتراب؟ (چرا تو چنین خاک آلوده شده‏ای؟) سپس فرمود: آیا شما را آگاه نکنم از دو نفر که بدبخت‏ترین مردم‏اند؟ گفتیم، آری ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یک مردک سرخ روی، قوم ثمود که ناقه صالح را پی کرد و دیگر آن که به اینجای توضربت می‏زند (و دستش را بر پیشانی علی علیه‏السلام گذاشت)) آن گاه محاسن علی علیه‏السلام را گرفت و گفت: تا اینکه این از خون آن تر شود.[1]

...البته در کتاب مناقب ابن شهر آشوب ج 3، ص 113 قضیه فوق بگونه‏ای دیگر نقل گردیده است.

این گونه می‏گویند: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در نخلستانهای مدینه دنبال علی علیه‏السلام می‏گشت تا اینکه رسید به باغی و دید علی علیه‏السلام مشغول کار است و گرد و غبار سر و روی او را گرفته است خطاب به او فرمود: مردم را سرزنش نمی‏کنم در اینکه به تو ابوتراب بگویند و در امتاع الاسماع ص 61 سید حیدر حلی گوید:

هنگامی که علی علیه‏السلام به دنیا آمد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم او را ابوتراب نامید، و شیخ صدوق به سند خود از عباة بن ربعی نقل کرده که او گفت: از عبدالله بن عباس پرسیدم چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم علی علیه‏السلام را ابوتراب نامید؟ گفت: چون که علی علیه‏السلام پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم صاحب زمین و حجت خدا بر اهل آن است و بقا و آرامش زمین به واسطه اوست همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هنگامی که روز قیامت فرا رسد و شخص کافران ببیند خداوند تبارک و عالی چه پاداشی برای شیعیان علی علیه‏السلام مهیا نموده است، می‏گوید: ای کاش خاک بودم یعنی: ای کاش شیعه علی علیه‏السلام بودم و این همان گفتار خداوند است در قرآن کریم که می‏فرماید:

«و یقول الکافر یا لیتنی کنت ترابا»

پی نوشت:

 [1] سیره ابن‏هشام، ج 2، مسند احمد نیل، ج 4، ص 163.

برگرفته از کتاب: هزار و یک داستان از زندگانی امام علی

تحقیق وتهیه و تنظیم : سید خلیل شاکری(شاکر سردرود)استفاده از مطالب وبلاگ بدون درج منبع شرعا حرام و به استناد قانون حق کپی رایت و حقوق مولفین ممنوع بوده و قابل پیگرد قضائی می باشد.

 

 

 

هوالحی وهو الحق سخنی چند با بازدیدکنندگان محترم خصوصا نوجوانان

هوالحی وهو الحق

سخنی چند  با بازدیدکنندگان محترم خصوصا نوجوانان و جوانان طالب سیر سلوک ال الله

کسانی که بد را پسندیدند             ندانم زنیکی که بد دیده اند

بسم الله الرحمان الرحیم

خطر هجوم همه جانبه دشمنان اسلام ناب محمدی صل الله علیه و اله و سلم برای ترویج جهل و فسق و اباطیل در میان مسلمانان بالاخص نابودی روح و جسم و شخصیت و اعتقادات جوانان این مرز و بوم با هر تر فند ممکن در غالبهای حتی عرفانهای وارداتی بسیار جدی است .

مدت های مدیدی است که در عرصه نویسندگی در موضوعات متنوع دینی و اجتماعی و فرهنگی در حد توان خود به ایفای وظیفه شرعی و وجدانی  به هم نوعان خود می باشم . و با توجه به این که هرچه داریم از ولایت مولا علی ع و اولاد ایشان (دین نبوی،ولایت علوی) است این بنده نیز به نوبه خود در جهت آشنایی و روشنائی مخاطبان مقالات و نوشته جات و گاها دلنوشته هایم سعی نموده ام نقالی صادق و صریح برای حق و حقیقت بوده باشم لذا برای فردی که اراده نموده است تا به فضل الهی و بکرم مولایش عمر خویش را در ترویج حق و حقیقت حقانی ولایت مولی علی هز ینه نماید و خادم آستان مطهر ائمه اطهار بنوعی بوده باشد بسیار دشوار است ببیند دشمنان خدا چگونه برخی از جوانان پاک سرشت را فریب داده و عملا بر علیه اصالت هایشان بشوراند .که متا سفانه در طول تاریخ سه دهه انقلاب این فریب خورده ها بواسطه ایادی دشمنان دین و قران از روی آگاهی یا نا آگاهانه مشهود بوده است که با تزریق افکار و عقاید فاسد عملا آنها را در باتلاق جهالت مشغول انواع فسق و فجور و اباطیل گردانیده و از ایشان بر علیه دین الهی و به نفع استثمار (خودشان)بهره برند .ولی بمصداق شعر صدبار اگر توبه شکستی باز آ،ومطمئنا در توبه همواره باز است و خوشا بحال کسانی که صادقانه مثل جناب حر از توابین بوده باشد.ناچارم در اینجا داستانکی را باز گو شوم و آن اینکه اگر پدرتان  ویا ... یک چک تراور بشما که تا نخورده پیشنهاد کند بدهد و در مو قع گرفتن ،آنرا مچاله نماید ویا پاره کند بدهد.شما با دریافت آن متوجه میگردید که اگر آنرا ترمیم نمائید از ارزش واقعی آن کاسته نگردیده است .انسان فریب خورده هم اگر با توبه خود را اصلاح نماید ارزش خویش را بدست میآورد.از بحث خاج نشوم واینکه این ایادی ومزدور آن طرف همواره در صددند که با هزار و یکطرفند  وبا نفوذ در فکر و اندیشه جوانان، ایشان را در مسیری سوق دهند که خدا را از یاد برده و با دیانت و اصالت و کشور خود بیگانه شوند و چون انسان اگر خود را فراموش کند هراسی از غوطه ور شدن در شهوات شهوت سرا ها نخواهد داشت پس این فقیر حقیر عاصی درگاه خداوند وظیفه خود دانست تا با مدد خواستن از مولایش در حد توان خود بدفاع از صداقت  ها و پاکی ها اقدام نماید و چون در تحقیقات محقیقین اثبات گردیده است که مهمترین خللی که منجر به فجایع جبران ناپذیری شده است روشنایی کم و متاسفانه در برخی مسائل و امور محدود دیانت ولایت محور است ، بر آنیم تا مجرای اعتقادات صحیح باشیم . لذا چون معرفت خدا جز از طریق فرستادگانش و ائمه اطهار علیهم السلام امکان عقلی و معرفتی ندارد پس تبیین سیره و سنن آن بزرگواران با امکانات بالفقوه محدود امری ضروری است. و از طرفی دیگر این فقیر حقیر عاصی درگاه خداوند در جهت عمل نمودن به فرمایش رحمه للعالمین صل الله علیه و آله و سلم که بیاموزید و بیاموزانید در عمل ارج نهاده باشیم و از طرفی دیگر چون هر چیزی زکاتی دارد و زکات عمل نشر آن است برآنیم که قربه الی الله با نشر تحقیقات بیست و چند ساله خود در اینترنت و ... بتوانیم از این طریق در جهت تکمیل عقول و معرفت و ارتقاء بمقامات عالیه انسانیت و شایستگی زندگی و ابدیت و تنبیه غافلین از غفلت و ترفیع درجات و تسخیر و جلای قلوب و نیل بمقاصد و مطالب و عزت و سعادت و کسب معالی و نجات از اشرار و خود قدمی برداریم و با توجه به تحقیات گسترده خود که در کنار ایرانگردی هایم برای آشنایی با اقوام و مذاهب گوناگون این مرز و بوم انجام داده ایم و از همه چیز خود برای اقامه اسلام ناب محمدی صل الله علیه و آله و سلم  هزینه نموده ایم هیچ چیزی را نافعتر و شایسته تر از فرمایشات قران و انبیاء الهی و ائمه اطهار علیهم السلام اجمعین نیافتم بطوریکه دریافتم خداوند ذکر اش را به انسان ها سفارش نمود و بوسیله برگزیدگانش طریق ذکر را تعلیم داد تا در جهت کمال بندگی محض قدم بردارند و با اجتناب از ناپاکی ها و گناهان اعم از کبیره و صغیره ، چشم بپوشند از غیر خداوند و به امید الطاف خداوند در حالیکه اخبتو الی ریهم در طلب توفیق و فیوضات ملکوتی و لاهوتی اند، قدم در ذکر حق گذارند و اذکار و ختوم و اوراد حقانی که صراط معرفت حقیقی و کانون محبت الهی و کیمیای سعادت و گنج رحمت و بحر خیرات و منشا برکات اند و این همه و بسیاری که قلم توان نگاشتن و اجازه بیان نمودن در اسرار و فواید آثار ذکر حق را ندارد در سایه سار اطاعت عارفانه و عالمانه و عاقلانه از انبیاء الهی مخصوصا وجود مبارک انبیاء اولوالعزم و از وارثان بحق ایشان اهل بیت معظم نبی اعظم صل الله علیه و آله و سلم می باشد که این برگزیدگان ملکوتی از جانب حق لاهوتی تکوینا و تدوینا و تشریعا صراط مستقیم مقاصد و اهداف عالیه و متعالی و ملکوتی می باشند.

سخن پایانی

بر طالبین حقیقت و سالکین حق است که در کنار پذیرفتن انبیاء و اولیاء و اوصیاء بالاخص ائمه اطهار علیهم السلام بعنوان الگو و اسوه در تمامی لحظات و موقعیت هایشان با گردن نهادن به حکمت الهی در ارسال انبیاء و ابلاغ اوصیاء با معیت موقنانه قران مبین قدم هایشان را دقیقا در جای رد پای آنها قرار دهند و چون به فرموده قران مجید تر و خشکی نیست که از سعادت انسان باشد و در قران نباشد پس "الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلاة و مما رزقناهم ینفقون 3 والذین یومنون بما انزل الیک و انزل من قبلک و بالآخرة هم یوقنون 4 اولئک علی هدی من ربهم و اولئک هم المفلحون"(سوره بقره آیات 3 تا 5) و چون"ان الارض یرثها عبادی الصالحون(سوره انبیاء آیه 105)" پس "والعاقبة للمتقین"(سوره هود آیه 49)

شایان ذکر است که در مورد انواع ذکر و خاصیت های آنان و خواص حروف تهجی و نجات و درمان بوسیله اذکار الهی به امید حق اگر عمری باقی باشد به فضل الهی و بکرم مولا علی علیه السلام در حد توان و قدرت خویش مفصلا به بحث خواهیم نشست. ان شاء الله

والسلام علی من التبع الهدی

تحقیق وتهیه و تنظیم : سید خلیل شاکری(شاکر سردرود)استفاده از مطالب وبلاگ بدون درج منبع شرعا حرام و به استناد قانون حق کپی رایت و حقوق مولفین ممنوع بوده و قابل پیگرد قضائی می باشد.

 

فضیلت نماز شب‏ در توصیف حالات مؤمنان

فضیلت نماز شب‏ در توصیف حالات مؤمنان

خداى متعالى در توصیف حالات مؤمنان و آن گونه که باید باشند مى‏فرماید:

کانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ  وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ : در شب اندک مى‏خوابند و سپس برخاسته و در دل شب به استغفار مشغول مى‏شوند.

و: تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ «2»: شبها پهلو را از بستر دور سازند و از ترس (عذاب) و طمع (بهشت) خدا را مى‏خوانند و از آنچه به ایشان روزى داده‏ایم، (به دیگران) انفاق کنند.

و: أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ: آیا کسى که شب را به سجده و نماز مى‏پردازد، و از عذاب آخرت ترسان و امید رحمت خدا را دارد (با کسى که این اوصاف را ندارد یکى است؟.

و: وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً: (بندگان خاص) شب را براى پروردگارشان به قیام و قعود به روز مى‏آورند.

و: وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً: و پاره‏اى از شب را به تهجّد و عبادت مشغول باش که این خصوصیت تو را به مقام پسندیده برساند.

و: یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ  قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا  نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا  أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا «3»: اى جامه به خود پیچیده! شب را جز کمى به پا خیز، نیمى از شب را یا کمى از آن کم کن یا بر نصف آن بیفزا، و قرآن را با دقت و تأمل بخوان.

و خداوند پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم خود را جز به کارى بزرگ فرا نمى‏خواند. از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم اسلام روایت شده که شرافت مؤمن به نماز در شب و بى‏نیازى‏اش از مردم است. و فرمود: آنگاه که خدا خلق اول و آخر را براى حساب جمع کند، منادى ندا در دهد، که: پیش آیند کسانى که نیمه‏هاى شب از بستر خود فاصله مى‏گرفتند و خدا را مى‏خواندند و از خشم او ترسان و به رحمتش امیدوار بودند، سپس در حالى که کم‏اند، برخیزند و پس از آنان به حساب و کتاب دیگران بپردازند

   در حدیث صحیح از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم وارد شده که فرمود: در بهشت جاودان درختى است که اسبهاى بالدار و ابلق با زینهایى از یاقوت و زبرجد از آن بیرون مى‏آید، و این اسبها نه سرگین دارند و نه بول و اولیاى خدا بر آنها سوار مى‏شوند و پرواز مى‏کنند و به هر کجا از بهشت که بخواهند مى‏روند، و اهل بهشت به آنها مى‏گویند: اى برادران با ما به انصاف رفتار نکردید (که این مقام را براى ما هم از خدا طلب نکردید) سپس مى‏گویند خدایا با چه عملى اینان به این کرامت بزرگ رسیدند و ما نرسیدیم؟ در این موقع فرشته‏اى از درون عرش مى‏گوید: ایشان شبها را عبادت مى‏کردند و شما مى‏خوابیدید، آنان روزه مى‏داشتند و شما مى‏خوردید، آنان در راه خدا از مال خویش صدقه مى‏دادند و شما بخل مى‏ورزیدید، آنان بسیار خدا را ذکر مى‏کردند و شما سستى مى‏کردید، آنان از ترس خدا با شیفتگى و شوق گریه مى‏کردند. از جمله چیزهایى که در هنگام مناجات، خدا به داود علیه السّلام مى‏فرمود: اى داود، استغفار را در دل شب و سحرگاهان فراموش مکن..

اى داود، هنگامى که تاریکى شب همه جا را فرا گرفت، به ارتفاع ستارگان آسمان بنگر و مرا تسبیح گوى و آنقدر مرا ذکر کن، تا تو را ذکر کنم.

ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج‏1، ص:222

تحقیق وتهیه و تنظیم : سید خلیل شاکری(شاکر سردرود)استفاده از مطالب وبلاگ بدون درج منبع شرعا حرام و به استناد قانون حق کپی رایت و حقوق مولفین ممنوع بوده و قابل پیگرد قضائی می باشد.


خواست قران برگفتن ذکر اولیاء الله، حکایت عبدالله بن مبارک، تعریف

خواست قران برگفتن ذکر اولیاء الله، حکایت عبدالله بن مبارک، تعریف و شناخت اولیاء الله،

در فضیلت ذکر و ذاکران و مذکران‏،ولی در منظر لغت عارفان اسلامی

الحمد لله الجواد بافضل انواع النعماء، المنان باشرف اصناف العطاء، المحمود فی اعالی ذری العز و الکبریاء، المعبود باحسن اجناس العبادات فی اعماق الارض و اطباق السماء، ذی العظمه و الجبروت و البهاء، و الجلاله و الملکوت و السناء، الذی خلق اولیائه الذین قال فی حقهم فی کتابه العزیز «اَلا اِنَّ اَولیاء اللهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم و لا هُم یَحزَنُون» و ایضا قال فی حدیثه القدسی «انَّ اولیائی من عبادی الذین یُذکَرُونَ بِذِکرِی و اُذکَرُ بِذِکرِهِم».

مقدمه

خداوند متعال در آیه یک صد و چهل و نهم سوره بقره فرموده است «پس یاد کنید مرا تا یاد کنم شما را و شکر کنید مرا و ناسپاسى مکنید مرا.» و در آیه چهل و دوم سوره:................

 


ادامه مطلب ...

{باقدرت و کار دعا بیشتر آشنا شویم}

{باقدرت و کار دعا بیشتر آشنا شویم}
دعا کردن فرستادن ارتعاشاتی از شخصی به شخص دیگر و خداست.
کل عالم وجود در ارتعاش است؛ارتعاش را می توان در مولکولهای یک میز و در هوا پیدا کرد.واکنش میان دو نفر نمودار ارتعاش است. وقتی کسی را دعا می کنید، از قدرتی که در جهان معنوی نهفته است کمک می گیرید.
شما با دعا پیام مهر و دوستی و تفاهم، مدد کاری ، حمایت و همدردی را از خود به دیگری منتقل می کنید، در این روند ارتعاشاتی در جهان ملکوت بوجود می آورید، که از طریق آنها خداوند کسی را که برایش دعا شده، مورد رحمت و عنایت خود قرار می دهد. این اصل را در زندگی دنبال کنید و از نتایج شگرف آن بهره مند شوید.
یکی از وظایف مهم دعا اینست که برای افکار خلاق حکم محرک را دارد.در درون ذهن همه منابعی وجود دارد که برای رسیدن به زندگی موفقیت آمیز بدان نیاز است. این افکار و عقاید در وجدان آگاه ما حضور دارند و چنانچه رها شوند و به آنها اجازه شکوفایی داده شود، می توانند از انجام هر مهم و مسئولیتی برآیند. اگر می خواهید دعای شما مستجاب شود یاد بگیرید چیزهای مهمی از خدا بخواهید. خدا بر اساس آرزوها و خواسته هایی که دارید به شما بها می دهد.
قدرت دعا نشانه‌ی آزاد شدن انرژی است. همانطور که به کمک تکنیکهای علمی انرژی اتمی را آزاد می کنند، با استفاده از قدرت دعا و از طریق شگردهای علمی می توان انرژی معنوی را آزاد ساخت.اثار این قدرت انرژی‌زا بر بسیاری آشکار است.
به تازگی ثابت شده است با دعا می توان روند پیری را به حالت طبیعی درآورد و ناتوانی و کاهش قوا را محدود کرد و یا از میان برداشت.هر شب با دعا می توانید کسب انرژِ ی کنید و روز بعد با رویی گشاده و قوایی از نو کسب کرده به سر کار و فعالیت بروید.
از طریق دعا می توانید واکنشهای خود را صحیح و اصولی سازید. دعا اگر عمیق و قلبی باشد و وارد ذهن نیم هوشیار شود می تواند شخصیت دوباره ای از شما بسازد. دعا قوای درونی را حیات و نیرو می بخشد.
بد نیست بدانید دعا بالاترین قدرت را در جهان هستی در اختیار دارد. با توسل به دعا ، شما دیگر با چراغ نفتی راه خود را روشن نمی کنید، بلکه از جدید ترین و مدرن ترین وسایل روشنایی استفاده می کنید.
رمز دعا اینست :
روندی را بکار ببندید که به بهترین وجهی قلب شما را بگشاید و پرتو حق را به آن بتاباند هر روشی که بارقه‌های الهی را در ضمیر شما شعله ور سازد، قانونی و قابل اجراست.
در کتاب مقدس آمده است : " جاییکه دو یا سه نفر بنام من جمع می شوند، من در جمع آنها هستم." بدین معنی که اگر دونفر از شما بکاری دست بزنند که خواسته ی قلبی آنها باشد، خداوند از هر جهت برای آنها گشایش حاصل می کند."، چیزی را از خدا بخواهید که مطمئن هستید از هر نظر با موازین اخلاقی، معنوی و روحی ، هماهنگی دارد. شما هرگز از یک خطا نمی توانید به نتیجه ی درست برسید. هر انچه را آرزو دارید، وقتی دعا می کنید چنین پندارید که گویی آن را بدست آورده اید."منظور از دعا کردن اینست که هرروز مسائل خود را با خداوند در میان بگذارید.
در خواسته هایتان دقت و ویژگی را رعایت کنید. هرچه اصولی و منطقی است می توانید از خداوند بخواهید، اما بطور جداگانه و اخص و کودک وار.به قدرت خدا شک نکنید، شک و تردید توان و نیرو را کاهش می دهد. ایمان آن را متجلی می سازد.قدرت ایمان آنچنان عظیم و لایتناهی است که کاری وجود ندارد که خداوند نتواند برای ما به وسیله ی ما یا به کمک ما انجام ندهد البته به شرط انکه اجازه دهیم قدرت خود را در قلب ما متجلی سازد.
اگر هدف مهمی در پیش دارید ، ابتدا برای تحقق آن به دعا متوسل شوید و سپس آن را به خدا واگذارید. بعد در ذهنتان واقع شدن آن را مجسم کنید و به این تصویر ذهنی تا آنجا که می توانید قوت بخشید. آنوقت از خدا بخواهید هرطور به صلاح شماست عمل نماید و عنایت خود را شامل حال شما سازد.
با هوشیاری و سختکوشی هدفتان را دنبال کنید تا نقش خود را در این قسمت ایفا کرده باشید.تمام مدت به خود تلقین کنید که به هدفتان خواهید رسید و ذهن خود را از افکار مثبت و امیدوار کننده لبریز سازید. به این کار ادامه دهید، به مرحله ای می رسید که از تحقق تصویر ذهنی خود شگفت زده می شوید. در این حالت،تصویر به واقعیت تبدیل شده آنچه " دعا" کرده اید و در ذهن " مجسم " نموده اید، بر اساس آرزوی واقع بینانه شما و سپردن آن به دست پروردگار و تجسم تصویر کامل موفقیت در ذهن ، به " واقعیت" مبدل شده است.
موسسه روانشناختی کاریزما مشاور
ای جوان آبرویتان را با ادب ودینتان را با دانش حفظ کنید.
امام علی (ع) forum.persianv منبع:تاریخ یعقوبی

تحقیق وتهیه و تنظیم : سید خلیل شاکری(شاکر سردرود)استفاده از مطالب وبلاگ بدون درج منبع شرعا حرام و به استناد قانون حق کپی رایت و حقوق مولفین ممنوع بوده و قابل پیگرد قضائی می باشد.

 

ترجمه فارسی منظوم خطبة البیان منسوب به حضرت علی علیه السلام

ترجمه فارسی منظوم خطبة البیان

اثر شاپور کاشانی

بکوشش محمدتقی دانش پژوه

یکی از خطبه‌های منسوب بامیرمؤمنان علی ابی‌طالب(ع) خطبة البیان است. این خطبه غلوآمیز است و بندهایی از آن در تاریخ طبری و رجال‌کشی و بصائر صفار و اختصاص مفید و هفت باب بابا سیدنا و روضة‌التسلیم و دیگر جاها دیده میشود.

بگفته برخی از خاورشناسان ریشه آن را در آیین کهن آریایی و سامی و کیش مانی باید جستجو نمود.

از دانشمندان شیعی مجلسی دوم در بحار (54:7) میگوید که این خطبه جز در کتب غالیان و مانندشان نیامده است. میرزا ابوالقاسم قمی نیز آشکارا از این خطبه خرده گرفته و در صحت استناد آن شک نموده است (فهرست دانشگاه از منزوی 108:2 و از نگارنده 1291:5)

این ترجمه منظوم فارسی که اینکه بچاپ میرسد از مولانا شاپور کاشانی است که بنام شمس‌الدین محمد فرمانروای کاشان در 846 آن را سروده است.

از این شاعر سده نهم در تحفه سامی (ص155) یاد شده و در آن آمده که او را دیوانی است (ذریعه 491:9- فرهنگ سخنوران ص 285)

این ترجمه را در دو مجموعه دیده و در اینجا از روی آنها در اینجا بچاپ رسانده‌ام:

مجموعه ش 170 کتابخانه سر یزدی در مدرسه عبدالرحیم خان شهر یزد نوشته سده 11 و 12 دارای این ترجمه منظوم و شرح دعای شبمخ بروایت کعب الاحبار بفارسی با خود این دعا بعبری بخط عربی با یک دیباچه فارسی.

1- مجموعه ش 164 کتابخانه مرکزی دانشگاه نوشته محمد افضل بن قیصر علی تفرشی، دارای:

1) کلمات قصار پیامبر با ترجمه منظوم فارسی (55 حدیث) (ار-7 (نوشته روز شنبه 20ع1/1088)

2) چهل حدیث نبوی بی ترجمه (7پ- 11پ بهمین خط)

3) سی حدیث نبوی با ترجمه فارسی منظوم (11پ- 15پ نوشته 4ج2/1098)

4) صحیفة المحبة یا چهل کلمه علوی گزیده ازالسبعین امیرسید علی همدانی با ترجمه فارسی منظوم ساخته برای سلطان احمدخان گویا گیلانی (16پ - 21پ نوشته روز آدینه «سبعین» ج2/1097)

5) صد کلمه جاحظ با ترجمه منظوم فارسی (21پ-33 ر نوشته ع1/1098 بهمین خط)

6) بیست و نه کلمه علی با ترجمه منظوم فارسی (33 پ - 36پ بهمین خط)

7) نظم اللئالی یا ترجمه نثر اللئالی ازعادل بن علی بن عادل (36پ-58 پ نوشته روز دوشنبه 3ع2/1098)

8) مناجات علی با ترجمه منظوم فارسی (59ر- 62پ نوشته 3 ع 2/1098)

9) مناجات منظوم علی با ترجمه فارسی (63ر- 70ر بهمین خط)

10) ترجمه خطبة البیان شاپور کاشانی (70پ - 88پ بهمین خط انجام افتاده)

11) ترجمه دیوان علی بفارسی (89ر - 90پ بهمین خط و آغاز افتاده (فهرست دانشگاه 115:2 و 136-137و 157-158و 230و 291و 295)

آغاز ترجمه منظوم شاپور کاشانی

فی نعت النبی صلی الله علیه وآله و سلم وعلی اهل بیته الطاهرین.

  حرف اول بنام آن معبود مبتدای رسوم عالم اوست جهت ساکنان کره خاک رازق جن و انس و ماهی و مور ... لطف میکشد براه همه بهرزنگی شام و رومی روز آنکه شایسته سجود بود لازم واجب الوجود بود

 کوست فی الارض و السما موجود نقش بند وجود آدم اوست بر فلک بسته خیمه افلاک کارساز تمام وحش و طیور پرده ستر بر گناه همه کرده خورشید ومه جهان افروز لازم واجب الوجود بود لازم واجب الوجود بود

آغاز داستان خطبة البیان امیرالمومنین وافضل الوصیین ع

    *

      بعد توحیدگویی و نعت نبی معدن لطف و خواجه لولاک در گنجینه حقایق حق قرة العین اهل بینش بود افضل الخلق و مستجاب دعا مشفق خلق و کان رحمت اوست بر روان رسول و آل مدام صد هزاران سلام و الاکرام

    *

      فخر عالم محمد عربی کان معنی مسافر افلاک که بانگشت کرد مه راشق پیر مقصود آفرینش بود ختم پیغمبران رسول خدا عذر خواه گناه امت اوست صد هزاران سلام و الاکرام صد هزاران سلام و الاکرام

آغاز داستان خطبة البیان امیرالمومنین علیه السلام[1]

    *

      روزی از روزگاران در کاشان خلق در طاعت خدا دل خوش مجلسی بود بس لطیف و ظریف هر یکی در نطق می‌سفتند شرح دادند از نکو علمی بود حاضر در آن خجسته مقام شمس دین آن محمدی که بجود میرعادل دل همایون فال آن ملک سیرت فلک منزل نام او چون محمد از ازلی است صفت خطبة البیان چون شنفت که اگر این حدیث نظم کنی کرم از لفظ آن بزرک قبول که بنام من ستمدید[2] یادگاری بود پسندیده کند یاد شاپور دردمند کند چون که [3]بر عمر اعتباری نیست سخن مرتضی علی بشنو

    *

      مقصد ماه بهمن و رمضان سال تاریخ هشتصد و چهل وشش چند کس حاضر از وضیع و شریف معجزات علی همی گفتند صفت خطبة البیان علی حاکم شهر و سرور ایام نامده مثل او کسی بوجود شاه بسیار دان اندک سال میرهمت بزرگ و کوچک دل دوستار علی و آل علی است با من دردمند خاکی گفت شهره گردد که جامع سخنی نظم کردم حدیث زوج قبول هر که این نظم را پسند بهتر از نام نیک کاری نیست ای موالی کنون بر این بگرو سخن مرتضی علی بشنو

1- قال علی علیه السلام[4]:

    *

      انا الذی عنده مفاتح الغیب منم از حکم خالق بی عیب مطلع بر کلید مخزن غیب

    *

      لایعلمها بعد محمد غیری. مطلع بر کلید مخزن غیب مطلع بر کلید مخزن غیب

که پس از مصطفای صاحب فن کس نمیداند این بغیر از من[5]

2- وله ایضا: انا بکل شیئی علیم

    *

      منم اندر جهان بحکم اله آنچه از کاینات درگذر است خ اطر من زجمله با خبر است

    *

      بر بدو نیک جمله چیز آگاه اطر من زجمله با خبر است اطر من زجمله با خبر است

3- (وله: [ انا ذوالقرنین المذکور فی الصحف الاولی

    *

      من اندر زمانه ذوالقرنین کرد الطاف حق ز دیرینه یاد من در کتاب پیشینه

    *

      اهل تحقیق را چور نورالعین یاد من در کتاب پیشینه یاد من در کتاب پیشینه

4- (وله ایضا [ انا الذی عندی خاتم سلیمان

    *

      منم آنکس که شاه مردانم پری و دیو پای بست من است حکم انگشتری بدست من است

    *

      صاحب خاتم سلیمانم حکم انگشتری بدست من است حکم انگشتری بدست من است

 

5- قوله تعالی منه اثنتا عشرعیناَ (وله) انا الحجة الذی یتفجر[6] اثنتی عشر عینا[7]

    *

      منم از فضل حجت آنکس (پری و دیو پای بست منست ] وز بزرگی خویش کرد آهنگ ده و دو چشمه را روان از سنگ [

    *

      که مبرا بد از هوا و هوس حکم انگشتری بدست منست) ده و دو چشمه را روان از سنگ [ ده و دو چشمه را روان از سنگ [

6- وله انا الذی اتولی حساب الخلایق اجمعین

    *

      منم آنکس که روزی آوردم بجز از من که مرتضایم[8] کیست که بداند شمار[9] مردم چیست

    *

      تا حساب همه جهان کردم که بداند شمار[9] مردم چیست که بداند شمار[9] مردم چیست

7- وله ایضا[10] انا اللوح المحفوظ (صدق)

    *

      من یکی تخته‌یی[11]نگاشته‌ام ]مخزن معنوی است حاصل من لوح محفوظ نیست جز دل من [

    *

      سر مخفی نگاه داشته‌ام لوح محفوظ نیست جز دل من [ لوح محفوظ نیست جز دل من [

8- و ]له [ انا جنب الله علما (صدق امیر المؤمنین)

 

    *

      منم آنکس که در معانی دین گشت نزدیک اهل عقل معاش علم ایزد [12] زپهلوی من فاش

    *

      پهلوی علم ایزدم بیقین علم ایزد [12] زپهلوی من فاش علم ایزد [12] زپهلوی من فاش

9- انا حبیب الله (صدق علی بن ابی طالب)

    *

      منم اندر کمال[13] صدق و صفا سر مردان علی ابوطالب بر همه طالبان حق غالب[14]

    *

      چون محمد حبیب خاص خدا بر همه طالبان حق غالب[14] بر همه طالبان حق غالب[14]

10- انا قلب الله کما قال الله تعالی ان الینا ایابهم ثم ان علینا حسابهم

    *

      آنکسانیکه اهل ایمانند من حساب همه کنم روشن بازگشت همه بود بر من

    *

      در علم خدا مرا دانند بازگشت همه بود بر من بازگشت همه بود بر من

11- انا الذی قال رسول الله صلی الله علیه وآله: الصراط صراطک و الموقف موقفک

    *

      در حق من که با بتولم جفت که ره راستی نموده تست جای استاد جای بوده[15] تست

    *

      مصطفی بهترین عالم گفت جای استاد جای بوده[15] تست

 

منتخب و برگزیده احادیث انسان ساز وبسایت(راهیان ولایت معرفت سرا؛سردرود

 

منتخب و برگزیده احادیث انسان ساز وبسایت

 1- اما باقر(ع) : رسول خدا (ص) فرموده اند : من اولین کسی هستم که در روز قیامت بر خدای عزوجل وارد شوم و همراه من قرآن و خاندانم باشند پس من این سوال را از تمام امتم بپرسم که شما بعد از من با قرآن و عترت من چه کردید .     کافی ج 4 ص 408* 2- امام سجاد (ع) : اگر همه مردم میان مشرق تا مغرب زمین بمیرند من ترسی ندارم پس از آنکه قرآن همراه من باشد .   کافی ج 4 ص 412*3- رسول خدا (ص ) : قرآن را بیاموزید زیرا قرآن در روز قیامت نزد خواننده خود آید در صورت جوانی زیبا و به او بگوید منم که شب تو را بی خواب کردم و روز ها به تدبر در آیات من مشغول بودی و اشکت از خواندن آیاتم روان بود پس اکنون هر جا بروی با تو می آیم و هر تاجری از پی تجارت خود به انتظار سود است و امروز من نزد پروردگار واسطه سود تو در این تجارتم و بزودی ثواب و کرامت خدای عزوجل به خاطر خدمتت به من به تو می رسد ، پس تاجی از جانب حق تعالی برای آن مومن آورند و بر سرش نهند و برگ امان از دوزخ به دستش دهند و به سوی بهشت او را رهنمود شوند و دو جامه بهشتی بر او بپوشانند و به او خطاب آید که اکنون بخوان از آیات قرآن و بالا برو و او به هر آیه ای که بخواند درجه ای از بهشت بالا رود و به پدر و مادر او هم اگر مومن باشند این ثوابها داده شود .     کافی ج 4 ص 413*4- امام صادق(ع) : هر که در جوانی با ایمان قرآن بخواند قرآن با گوشت و خونش بیامیزد و خدای عزوجل او را با فرشتگان پیغام برنده و نیکرفتارش رفیق کند و قرآن در روز قیامت پرده و مانعی از آتش باشد  و  گوید : پروردگارا هر کارگری مزد خود را گرفته جز کارگر من و تو خودت کاملترین عطاهایت را به او بده پس خدای عزوجل دو جامه از لباسهای بهشتی بر تن آن مومن بپوشاند و من تاج کرامت برسر او نهد پس به قرآن گفته شود آیا ما تو را درباره او خوشنود کردیم ؟ قرآن گوید پروردگارا من درباره او میل به مزد بیشتری داشتم پس خدای متعال برگ امان از دوزخ را به دست راست آن مومن دهد و برگ ورود به بهشت را به دست چپش دهد و سپس ملائکه او را با تعظیم فراوان وارد بهشت سازند پس او وارد بهشت شود و ندا آید که اکنون قرآن بخوان و بالا برو .     کافی ج 4 ص 414*5- امام باقر (ع) : راستی قرآن باز دارنده و فرمان دهنده است یعنی فرمان به بهشت می دهد و از "آتش دوزخ باز می دارد .      کافی ج 4 ص 409* 6-امام باقر(ع) : رسول خدا (ص) فرمودند : ای گروه قرآن« خوانان از خدای عزوجل در مورد ارتکاب معاصی و گناهان بپرهیزید و مراقب آنچه در کتاب خود به شما دستور فرموده باشید زیرا من مسولم ، شما هم مسولید من مسول تبلیغ کتاب خدایم و شما هم مسولید که تبلیغ نمائید کتاب خدا و سنت من را .    کافی ج 4 ص 416*آمین یارب العامین ،خدایا معرفت و توفیق عمل و اطاعت را عنایت بفرما بحق مقربین*

تحقیق وتهیه و تنظیم : سید خلیل شاکری(شاکر سردرود)استفاده از مطالب وبلاگ بدون درج منبع شرعا حرام و به استناد قانون حق کپی رایت و حقوق مولفین ممنوع بوده و قابل پیگرد قضائی می باشد.

تشویق کودک در سیره و دیدگاه ائمه اطهار علیهم السلام اجمعین؛ نتیج

تشویق کودک در سیره و دیدگاه ائمه اطهار علیهم السلام اجمعین؛ نتیجه تحمیل عبادت

روزی حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در منزل بود و فرزندانش عباس و زینب، که آن زمان خردسال بودند، در دو طرف آن حضرت نشسته بودند.

علی ـ علیه السّلام ـ به عباس فرمود: بگو یک.

یک.

بگو دو.

عباس عرض کرد: حیا می‌کنم با زبانی که یک گفته‌ام، دو بگویم.

علی ـ علیه السّلام ـ برای تشویق و تحسین وی، چشم‌هایش را بوسید.

سپس حضرت به زینب که در طرف چپ نشسته بود، توجه فرمود. زینب عرض کرد: پدر جان، آیا ما را دوست داری؟:................

 


  ادامه مطلب ...

من خزانه‏اى دارم که از عرش بزرگتر، از کرسى وسیع‏تر

من خزانه‏اى دارم که از عرش بزرگتر، از کرسى وسیع‏تر.

غوالى اللئالى انس بن مالک از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نقل نموده که داود پیغمبر در مناجاتش با خدا عرض کرد. خداوندا هر سلطانى خزانه‏اى دارد خزائن سلطنتى تو کجا است؟ خداى بزرگ فرمود. من خزانه‏اى دارم که از عرش بزرگتر، از کرسى وسیع‏تر.

از بهشت خوش‏بوتر. از ملکوت بالا آراسته‏تر است زمین آماده آن معرفت و بینش است آسمانش ایمان آفتابش شوق و علاقه ماه تابانش محبت و دوستى. ستارگانش افکار و خاطرات نیک ابر پرمایه‏اش عقل و تفکر باران سودمندش رحمت و فیوضات الهى و ثمرهاى نفیسش اطاعت و بندگى و میوه بندگى حکمت و روشنى است و این خزانه داراى چهار در است:................

 

 

ادامه مطلب ...

مطالب بسیار جالب و پند آموز از قران و ائمه اطهار علیهم ا............

مطالب بسیار جالب و پند آموز از قران و ائمه اطهار علیهم السلام اجمعین در مورد دل و پاکی آن و..........

خصال ج 1 ص 18 عبد اللَّه فرزند عمر و ابو هریره از پیغمبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله نقل نموده‏اند که فرمود اگر دل انسان پاک شد تمام بدن پاک خواهد بود و اگر دل ناپاک و پلید باشد بدن و اعضاء هم ناپاک خواهد بود (تمام اجزاء بدن فرما- نبر و کارگذاران مرکز اراده و قلب هستند). (5) 7- امالى صدوق ص 292 امام ششم علیه السلام فرمود. پیغمبر فرموده بدترین کورى‏ها و نابینائى‏ها کور دلى است. (6) 8- امالى طوسى در ضمن سفارشها و تذکراتى که على علیه السلام به فرزندش امام مجتبى دارد آمده است. فرزندم. از جمله گرفتاریها بى‏چیزى و تهیدستى است وسخت‏تر از آن بیمارى تن است. و سختتر از آن بیمارى دل است. و از جمله نعمتهاى (با ارزش) داشتن ثروت است. و بهتر از دارائى تندرستى است. و با ارزش‏تر از آن پرهیز کارى قلب و دلها است................

 

 

ادامه مطلب ...

بسیارجالب و پند آموز:اوصاف قران درمورد اهل ایمان؛نوع روح ومطالب

بسیارجالب و پند آموز:اوصاف قران درمورد اهل ایمان؛نوع روح ومطالب ...

اهل ایمان داراى چهار قسم روح هستند چون آنان روح دیگرى دارند که بوسیله او داراى زندگى و حیوة معنوى ابدى شده‏اند که با ارواح قبلى مى‏شود چهار و انبیاء و اوصیاء روح پنجمى دارند که او عبارت از روح القدس است البته این وجه ششم از یک نظر مانند وجه سوم است که بیان شد. و خلاصه مطلب اینکه انسان در ابتداء وجودش که نطفه‏اى بیش نبود جزء جمادات و فقط داراى روح جمادى است سپس تکامل پیدا مى‏کند و در عالم نباتات قدم نهاده و داراى روح نباتى مى‏شود باز هم در جهت کمال حرکت میکند تا داراى روح حیوانى که منشأ و مبدء احساس و شعور و تحرک است مى‏شود- سپس باز هم در حرکت و تکامل قرار میگیرد تا روح دیگرى را که سرچشمه ایمان و منشأ جمیع کمالات و صفات انسانى است بدست مى‏آورد باز هم ممکن است سیر و حرکت تکاملى ادامه دهد تا داراى روح پنجم و روح القدس شود که احاطه علمى بعوالم خلقت و آفرینش را پیدا کند و روح وسیع و قلب نورانیش محل الهامات ربانى و شایسته فیوضات الهى گردد...............

 

 

ادامه مطلب ...

بسیار پند آموز و انسان ساز: بیان روشنگر معناى وسوسه و الهام-............

بسیار پند آموز و انسان ساز: بیان روشنگر معناى وسوسه و الهام- ملک و شیطان ....

با این بیان روشنگر معناى وسوسه و الهام- ملک و شیطان- توفیق و خذلان کاملا واضح و روشن گردید و بعد از این توضیحات دیگر بحث و نظر در اینکه ذات و ماهیت شیطان چیست آیا جسم لطیف است یا اساسا جسم نیست و اگر جسم است چگونه میتواند در بدن انسان داخل شود بى‏مورد است و در علم اخلاق و رفتار و اعمال انسانیت نیازى باین گونه بحثها نیست بلکه کسى که در این بحث‏ها وقت خود را صرف میکند نظیر کسى است که مار گزنده‏اى داخل لباسهایش رفته و او الآن باید در صدد رفع و جلوگیرى از نیش زهر آگین او باشد. بجاى این کار مشغول بحث از رنگ مار و طول و عرض او بشود و این گونه بحث عین جهل و نادانى است چون هر چه هست در حال حاضر انسان با خاطرات خطرناک زیان بار مواجه و دست بگریبان است و معلوم شد که بالاخره شیطان علت و سبب پیدایش وسوسه‏ها است و معلوم شد..............

 

 

ادامه مطلب ...

بسیار پندآموز:اخبار و روایات در قلب و حالات دل و روان ا..............

بسیارجالب و پندآموز:اخبار و روایات در قلب و حالات دل و روان انسان و معناىبرخی مطالب کلیدی.

حضرت صادق علیه السلام فرمود. هیچ قلبى نیست مگر اینکه داراى دو گوش است در کنار یکى از آنها فرشته‏اى که ارشاد و راهنمائى بسعادت و کمال میکند و در کنار گوش دیگر شیطانى است گمراه‏کننده (انسان استعداد انتخاب هر دو راه را دارد). این یک او را وادار مینماید و دیگرى باز میدارد. شیطان او را به معصیت و نافرمانى دستور میدهد و فرشته او را از مخالفت و تمرد فرمان الهى میترساند و این است معناى گفتار پروردگار که در سوره (ق) آیه 18 میفرماید از طرف راست و چپ انسان نیروئى مستقر است. هیچ گفتارى از دهانش خارج نمیشود مگر اینکه در کنار آن گفتار نگهبانى آماده و مهیا هست.

 (1) توضیح بدان که شناختن ماهیّت و حقیقت قلب از مطالبى است..............

 

ادامه مطلب ...

بسیارجالب و پندآموز:(بیاناتى در باره قلب و دل آدمى و شایستگى.............

بسیارجالب و پندآموز:(بیاناتى در باره قلب و دل آدمى و شایستگى و تباهى آن و قلب و حالات دل و روان انسان و معناى بینائى و کورى و شنوائى و کرى و (مرگ و زندگى) از نظر قرآن.

اما آیات بقره 6 خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده. و بر چشمهاى آنها پرده افکنده شده. (2) بقره 10 در دلهاى آنها یکنوع بیمارى هست. خداوند بر بیمارى آنان مى‏افزاید و عذاب دردناکى بخاطر دروغهاى آنها در انتظار آنان است. (3) بقره 18 آنها کران و گنگ و کورند بنا بر این از راه خطا و روش زشت باز نمیگردند. (4) بقره 171 آنان کر و گنگ و کورند. بنا بر این اندیشه و فکر پایان را نمینمایند. (5) بقره 74 سپس دلهاى شما بعد از این جریان سخت شد همچون سنگ یا سخت‏تر..............

 

 

ادامه مطلب ...

*وظیفه معلم و مدرسه درایجاد علاقه به مطا لعه در دانش آموزان ورا

*وظیفه معلم و مدرسه درایجاد علاقه به مطا لعه در دانش آموزان  وراههای فعال نمودن کتا بخا نه های مدرسه*

 1.معلمین باید روش صحیح مطالعه را مانند دروس دیگر به شاگردان بیاموزند.

2.معلمین ومسئولین آموزشگاه به انحاء مختلف بایدعلاقه خود به مطالعه کردن رانشان دهند.مثلا" به کتابخانه و کتابفروشی ها مراجعه کنند،خلاصه مقالات ونوشته ها را برای فراگیران بازگو نمایند،کتابهای مفیدوجدیدبه شاگردان معرفی نمایندو....

 

ادامه مطلب ...

غسّاله و بدن نیلگون رقیّه (س):بى‏قرارى ام کلثوم در شب دفن رقیّه .........

غسّاله و بدن نیلگون رقیّه (س):بى‏قرارى ام کلثوم در شب دفن رقیّه (س):به یاد رقیّه (س) در مدینه:بارگاه حضرت رقیّه (س):- رقیّه بنت على (ع)- رمله‏- روضة- زید بن حسن (ع)- زینب صغرى‏-همراهى زینب صغرى با امام حسین (ع):

غسّاله و بدن نیلگون رقیّه (س):

زن غسّاله، مشغول غسل دادن کودک امام حسین (ع) بود. ولى ناگهان دست از کار کشید. رو به زینب (س) کرد و گفت: اى بانوى بزرگوار! تو از حال این کودک آگاهى. او بر اثر کدام بیمارى از دنیا رفته است؟ زینب (س) فرمود: چرا چنین سؤالى را مى‏پرسى؟ مگر در بدن او جراحتى دیده مى‏شود؟ گفت: تمام اندام این دختر کبود است. این کبودى، علامت کسالت مخصوصى مى‏باشد. زینب (س) با چشمان گریان فرمود: اى زن غسّاله! این کودک هیچ گونه مریضى نداشت. این لکّه‏هاى کبود و پوست نیلگون، اثر تازیانه‏ى دشمن است که در راه کوفه و شام به او مى‏زدند.........

 

ادامه مطلب ...

همراهى زینب صغرى با امام حسین (ع): خطبه حضرت ام کلثوم در کوفه:خط

همراهى زینب صغرى با امام حسین (ع): خطبه حضرت ام کلثوم در کوفه:خطبه حضرت ام کلثوم در کوفه:درخواست ام کلثوم از شمر:- سکینه (ع)سکینه با کاروان حسینى:سکینه در مجلس یزید:جسارت مرد شامى به سکینه (ع):خواب حضرت سکینه (ع) در شام:پاى‏بندى به حجاب و عفاف:اعتراض به یزید و دفاع از اهل بیت (ع)عزادارى و زیارت قبر پدر.سکینه در مدینه:- شهربانو- شهربانو مادر محمّدبن ابى سعیدبن عقیل‏- صفیّه بنت على (ع)- عاتکه‏- عبداللَّه‏بن حسن (ع)- عبداللَّه‏بن عباس‏بن على (ع)

همراهى زینب صغرى با امام حسین (ع): خطبه حضرت ام کلثوم در کوفه:

 همراه با خاطرات جانبازان و اسیران کربلا.........

از جمله کسانى که هنگام خروج امام (ع) از مدینه آن حضرت را همراهى کرد، زینب صغرى، ام کلثوم بوده است. « - المفید فى ذکر السّبط الشهید، ص 13.» در شب عاشورا پس از شنیدن اشعار امام حسین (ع) درباره بى‏وفایى دنیا ام کلثوم فریاد برآورد: وامحمّداه، واعلیّاه، واامّاه، وافاطمناه، واحسناه، واحسیناه، واضیعتاه بعدک یا اباعبداللَّه (ع)، در حالى که اینها را صدا مى‏زد، گفت: اى واى از آن درماندگى و بیچارگى که بعد از تو گریبانگیر ما خواهد شد..:...............

 

ادامه مطلب ...

نقش ام کلثوم و سکینه، فاطمه، دختر امام حسین (ع)، در مجلس یزید

نقش ام کلثوم و سکینه، فاطمه،  دختر امام حسین (ع)، در مجلس یزید

علّامه مجلسى درباره تقاضاى مرد شامى از یزید مى‏نویسد: در برخى کتابها آمده است: ام کلثوم به مرد شامى گفت: اى فرو مایه دهانت را ببند، خداوند زبانت را قطع، چشمانت را کور، دستانت را خشک کند؛ و جایگاهت را آتش قرار دهد. فرزندان فرومایگان نمى‏توانند فرزندان پیامبران را به خدمت بگیرند. گفت: به خدا سوگند هنوز سخنش به پایان نرسیده بود که خداوند دعاى وى را در حق آن مرد اجابت فرمود. پس گفت: خداى را سپاس که پیش از رسیدن آخرت، تو را در دنیا کیفر داد. این کیفر کسى است که به حرم رسول خدا (ص) چشم اندازد.:...............

 

ادامه مطلب ...

مورّخان و نسب شناسان پیشین از رقیّه بنت الحسین (ع) نام نبرده اند

مورّخان و نسب شناسان پیشین از رقیّه بنت الحسین (ع) نام نبرده اند...

مورّخان و نسب شناسان پیشین، هنگام شمارش فرزندان امام حسین (ع)، از رقیه نام نبرده‏اند. « ر. ک: المجدى، ص 91؛ نسب قریش، ص 57؛ مناقب، ج 4، ص 85؛ لباب الانساب، ج 1، ص 349.» تنها، عماد الدین طبرى و ملاحسین واعظ کاشفى، از علماى قرن هفتم و دهم ه. ق بدون ذکر نام رقیه، از دخترکى از امام حسین (ع) یاد مى‏کنند که در خرابه‏ى شام وفات کرد. « کامل بهایى، ج 2، ص 179؛ روضة الشهدا، ص 484.» محمدحسن یزدى، نویسنده و خطیب قرن سیزدهم به نام رقیه تصریح کرده و آورده است: هلال‏بن نافع، از سربازان دشمن مى‏گوید: من در روز عاشورا در میان دو صف لشکر ایستاده بودم و نگاه مى‏کردم. دختر کوچکى را دیدم که آمد و دامن امام حسین (ع) را گرفت و گفت: اى پدر! مرا دریاب که بسیار تشنه‏ام. حضرت نگاهى کرده گریست و فرمود:...............

ادامه مطلب ...

گزیده ائی ازفرمایشات ........عالم عدالت حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام

گزیده ائی ازفرمایشات گهرباروانسان ساز و هدایتگر و راه گستر...: یعسوب الدین سیدالبشرافتخارعالم عدالت حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام

بزرگ ترین عیب آنکه چیزی را در خود داری، بر دیگران عیب بشماری ! حضرت علی(ع)

 با مردم آنگونه معاشرت کنید، که اگر مردید بر شما اشک ریزند، و اگر زنده ماندید، با اشتیاق سوی شما آیند.حضرت علی(ع)

 اگر بر دشمنت دست یافتی، بخشیدن او را شکرانة پیروزی قرار ده. حضرت علی(ع)

 ناتوان ترین مردم کسی است که در دوست یابی ناتوان است، و از او ناتوان تر آن که دوستان خود را از دست بدهد. حضرت علی(ع)...............

 

ادامه مطلب ...

رئیس یهود در مجلس یزید؛فرستاده پادشاه روم در مجلس یزید

رئیس یهود در مجلس یزید؛فرستاده پادشاه روم در مجلس یزید

رئیس یهود در مجلس یزید

قطب راوندى گوید: چون رئیس یهود بر یزید وارد شد گفت: این سر کیست؟ گفت:

سر یک شورشى است. گفت: او کیست؟ گفت: حسین (ع). گفت: پسر چه کسى است؟

گفت: پسر على (ع). گفت: مادرش کسیت؟ گفت: فاطمه (س). گفت: فاطمه (س) کیست؟

گفت: دختر محمد (ص). گفت: پیغمبرتان؟! گفت: آرى.

گفت: خداوند به شما پاداش خیر ندهد! دیروز پیامبرتان بود و امروز پسر دخترش را کشتید؟ واى بر تو، میان من و داود هفتاد و چند پدر فاصله هست. باز هم هر وقت یهودیان مرا مى‏بینند تعظیم مى‏کنند. آن گاه بر روى طشت خم شد و سر را بوسید و گفت: گواهى مى‏دهم که خدایى جز اللّه نیست و این که جدّ تو رسول خدا است؛ و بیرون رفت. پس یزید فرمان به قتل وى داد............

 

 

ادامه مطلب ...

أرمیا از قربانگاه کربلا خبر مى‏دهد .....آیا قاتلان حضرت امام ...

أرمیا از قربانگاه کربلا خبر مى‏دهد .....آیا قاتلان حضرت امام حسین (ع) در روز قیامت از جدّش امید شفاعت دارند؟ریشه‏هاى مسأله‏


أرمیا از قربانگاه کربلا خبر مى‏دهد ..... 

موضع‏گیرى برخى اهل کتاب در مجلس یزیددرمورد رسالت انقلاب حسینى ؛ ریشه‏هاى مسأله‏

رسالت انقلاب حسینى به طایفه، ملّت و یا زمان خاصى منحصر نمى‏شود. از این رو مى‏بینیم که مرتکبان و مسبّبان این فاجعه بزرگ تنها از سوى مسلمانان مورد تنفر و مخالفت قرار نمى‏گیرند، بلکه همه آزادگان جهان در طول روزگار از آنان بیزارى مى‏جویند؛ و از آن جمله برخى اهل کتاب حاضر در مجلس یزید بودند.

ریشه‏هاى مسأله‏

این درست است که عمق فاجعه و تراژدى طلب مى‏کند که هر انسان آزاده‏اى در برابرش موضع روشن، عالى و استوار بگیرد. اما در اینجا ریشه‏هاى مسأله به مطالبى باز مى‏گردد که در آثار و کتاب‏هاى اهل کتاب درباره واقعه کربلا آمده است.

سالم بن ابى جعده از کعب الاحبار نقل مى‏کند که گفت: در کتاب ما آمده است که مردى از فرزندان محمد رسول الله (ص) کشته مى‏شود و هنوز عرق چارپایان یارانش خشک نمى‏شود که به بهشت در مى‏آیند و دست در گردن حور العین مى‏اندازند. در این هنگام حسن (ع) بر ما گذشت و ما گفتیم: آیا او این است؟ گفت: نه. سپس حسین (ع) بر ما گذشت و ما گفتیم: آیا او این است؟ گفت: آرى. « . امالى صدوق، ص 203، مجلس 29، ح 220؛ بحار الانوار، ج 44، ص 224، ح 2. »

در کامل الزیارة از خالد ربعى نقل شده است که گفت: کسى که از کعب شنیده بود برایم چنین نقل کرد: نخستین کسى که قاتل حسین (ع) را لعنت کرد ابراهیم خلیل الرحمن بود. خودش او را لعن کرد و از فرزندانش نیز عهد و پیمان گرفت که او را لعن کنند. سپس موسى بن عمران او را لعن کرد و امّتش را نیز به این کار فرمان داد. سپس داود او را لعن کرد و بنى اسرائیل را به این کار فرمان داد. سپس عیسى او را لعن کرد و فراوان مى‏گفت:

اى بنى اسرائیل قاتلش را لعنت کنید؛ و اگر روزگارش را درک کردید از یارى او باز مایستید. زیرا هر کس با او شهید شود گویى که با پیامبران در جنگ پیشروى کرده است ... گویا من به بارگاهش مى‏نگرم. هیچ پیامبرى نبود مگر اینکه کربلا را زیارت کرد و کنارش ایستاد و گفت: تو بقعه‏اى هستى با خیر فراوان و ماه تابان در تو مدفون مى‏شود. « کامل الزیارات، ص 67، ح 2؛ نیز ر. ک. العوالم، ج 17، ص 593، ح 2؛ بحار الانوار، ج 44، ص 301، ح 10. »

خوارزمى نقل مى‏کند که وقتى کعب الاخبار در روزگار عمر بن خطاب مسلمان شد به مدینه آمد. مردم شهر از او درباره حوادث روزگار آخر الزمان مى‏پرسیدند و او در پاسخ آنها مى‏گفت: «بزرگ‏ترین آنها درگیرى خونینى است که هرگز فراموش نمى‏شود؛ و آن همان فسادى است که خداى متعال در کتاب شما از آن یاد کرده و فرموده است: «تباهى در خشکى و دریا آشکار گردید.» تبهکارى با هابیل به دست قابیل آغاز گردید و با قتل حسین بن على (ع) پایان مى‏پذیرد. سپس کعب گفت: شاید قتل حسین را آسان مى‏گیرید، آیا نمى‏دانید که در روز قتل او درهاى همه آسمانها گشوده مى‏شود و به آسمان اجازه داده مى‏شود که خود تازه بگرید؟ وقتى دیدیدکه سرخى از شرق و غرب آسمان برآمده است، بدانید که براى حسین (ع) مى‏گرید. به او گفتند: اى ابا اسحاق چرا آسمان براى پیامبران پیشین و فرزندانشان و براى کسانى که از حسین (ع) بهتر بودند چنین نمى‏کند؟ او جواب داد: واى بر شما قتل حسین (ع) کارى است بس بزرگ، چرا که او پسر دختر بهترین پیامبران است و او را آشکارا و ظالمانه به قتل مى‏رسانند و سفارش رسول خدا (ص) را درباره‏اش رعایت نمى‏کنند، در حالى که از نسل پیامبر (ص) و پاره تن اوست و با دریایى از اندوه در کربلا کشته مى‏شود.» « . مقتل خوارزمى، ج 2، ص 169. »

ابن کثیر گوید: «از کعب الاحبار روایاتى درباره کربلا نقل شده است.» « . البدایة والنهایة، ج 8، ص 201. »

رأس الجالوت گفته است: «من مى‏شنیدم که فرزند یکى از پیامبران در کربلا کشته‏مى‏شود. چون به این سرزمین مى‏رسیدم، چارپایم چنان مى‏دوید که من جا مى‏ماندم! اما پس از کشته شدن حسین (ع) به آرامى حرکت مى‏کردم.» « الکنى( از دولابى)، ج 2، ص 20؛ المعجم الکبیر، ج 3، ص 118، ح 2827؛ سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 291؛ الکامل فى التاریخ، ج 4، ص 90. »

سبط بن جوزى به نقل از ابن سیرین گوید: پانصد سال پیش از بعثت پیامبر (ص) سنگى به زبان سریانى پیدا شد که ترجمه عربى آن چنین بود:

أرتجوا امّة قتلت حسیناً شفاعة جدّه یوم الحساب « تذکرة الخواص، ص 274، بسیارى از مورخان دیگر نیز همین معنا را با اندکى اختلاف نقل کرده‏اند، مثل: نظم درر المسطین، ص 219؛ کشف الغمة، ج 2، ص 54؛ فرائد السمطین، ج 2، ص 160؛ کشف الغمّة، ج 2، ص 54؛ البدایة والنهایة، ج 8، ص 202؛ احقاق الحق، ج 11، ص 567؛ الرجال، شیخ عثمان دورة الحنفى، ص 386؛ الاخبار الطوال، ص 109؛ تاریخ الخمیس، ج 2، ص 299؛ حیاة الحیوان، ج 1، ص 60؛ نور الابصار، ص 122. »

آیا قاتلان حضرت امام حسین (ع) در روز قیامت از جدّش امید شفاعت دارند؟

خوارزمى از یکى از رهبران بنى سلیم نقل مى‏کند که گفت: بزرگان ما براى ما چنین نقل کرده‏اند: بر یکى از کنیسه‏هاى روم وارد شدیم. در دیوارش صخره‏اى دیدم که در آن چنین نوشته بود:

آیا امتى که حسین را کشته است در روز قیامت به شفاعت جدّش امید دارد؟

نه به خدا سوگند، براى آنها شفیعى نیست؛ و آنان در قیامت در عذاب هستند.

ما به یکى از بزرگان کنیسه گفتیم: از چه زمانى این نوشته در اینجا هست؟ گفت:

سیصد سال پیش از بعثت پیامبر شما. « . مقتل خوارزمى، ج 2، ص 93؛ بشارة المصطفى، ص 201؛ امالى صدوق، ص 193، مجلس 27 ح 203؛ روضة الواعظین، ج 1، ص 193؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 199؛ احقاق الحق، ج 11، ص 557 560. »

در برخى کتاب‏ها آمده است که ششصد سال پیش از مبعث رسول خدا (ص) این شعر در اینجا یافت شده است. « . کفایة الطالب، ص 838؛ تهذیب الکمال، ج 6، ص 442. »

زرندى از سلیمان بن یسار نقل مى‏کند: سنگى یافت شد که بر آن نوشته شده بود:

ناگزیر فاطمه (س) در قیامت باز مى‏گردد، در حالى که پیراهنش به خون حسین (ع) آغشته است؛ واى بر کسى که در روز قیامت، چون در صور دمیده شود، شفیعانش دشمنش باشند. « نظم دررالسمطین، ص 219. »

مهمّ‏تر از همه اینها در عهد جدید و قدیم مطالبى آمده است که بر امام حسین (ع) انطباق دارد. استاد شیخ احمد الواسطى در کتاب ارزشمند «اهل البیت فى الکتاب المقدس» مى‏نویسد:

یوحنا از قربانى کربلا خبر مى‏دهد

در سفر یو حنا آمده است:

کى أتّا نشحطتا

فى بدمخا قانیتا لإیلوهیم‏

من کل مشبحا فى لا شون فى کل عم فى گوى‏

فى ایریه فا اشمع‏

قول ملاخیم ربیم‏

قورئیم عوشیر فى حاخما

فى گبورها فى هدار کافود فى براخا « . یوحنا: 9 12، ص 463،« اصل العبرى»، عهد جدید. »

تو آنى که قربانى شدى‏

و خون پاکت را براى بیدارى اقوام و ملّتها

به عنوان قربانى، تقدیم پیشگاه پروردگار کردى‏

این کشته‏

به مجد و عزّت و کرامت ابدى خواهد رسید

چرا که او

تجسّم عالى قهرمانى و فداکارى است.

متن عبرى، از خلال آنچه بر زبان یوحنا جارى شده است، به امام حسین (ع) اشاره دارد؛ مبنى بر اینکه او قربانى‏اى است که جان خود و اهل بیتش را به خاطر خداوند فدا کرد؛ و او در طول گذشت روزگاران و نسل‏ها به مجد و عزّت خواهد رسید. این معنا از تحلیل لغوى متن عبرى بر مى‏آید: نشحطتا، اسم فاعل از فعل شاحط به معناى «سر برید و کشت» مى‏باشد. « المعجم الحدیث، ص 471. » فعل قانیتا در عبارت بَدِمْخا قا نیتا در اصل قانا به معناى خرید و تا در قانیتا، تاى مخاطب است؛ « . همان، ص 104 و 425. » و کل عبارت تأکید دیگرى است بر اینکه قربانى خونش را به ازاى نزدیکى به خداوند و کسب رضایت او مى‏فروشد. آنگاه به نکته دیگرى اشاره مى‏کند و آن این است که قربانى تقدیم شده به وسیله حسین (ع)، متعلق به همه اقوام و ملتها با زبانها و نژادهاى گوناگون است. آنجا که مى‏گوید: «من کل مشبحا و لاشون و عمّ و گوى». « . همان، ص 240، 369، 48. » آن گاه با عبارت «فى اشمع قول ملاخیم ربیم قورئیم عوشر فى حاخمافى گبورا فى هدار کافود» « . همان، ص 81، 114، 212. »، تأکید مى‏ورزد که خداوند مجد و کرامت و عزّت را نصیب سید الشهدا (ع) خواهد کرد. این عبارت‏ها بر سید الشهدا (ع)، قربانى کربلا، انطباق دارد؛ زیرا او تنها کس در میان همه شهیدان تاریخ است که این ویژگى‏ها را دارا مى‏باشد.

أرمیا از قربانگاه کربلا خبر مى‏دهد

در سفر ارمیا آمده است:

فى هیوم هَهو کاشلوا

فى نافلوا تسافوناعل ید نهر فرات‏

فى آکلا حیرب‏

فى سابعا

فى راوتا من دمام‏

کى زبیح لأدوناى یهفا

تسفاؤوت با ایرتس‏

تسافون إل نهر فرات « . العهد القدیم، سفر ارمیا، 46: 6، 10، ص 782« اصل العبرى» »

در آن روز کشتگان در معرکه مى‏افتند

در نزدیکى نهر فرات‏

و نیزه‏ها و شمشیرها سیر و سیراب مى‏شوند

از خون‏هایى که در میدان نبرد جارى مى‏گردد

به سبب کشتار ربّ الجنود در زمین‏

واقع در شمال نهر فرات‏

متنى که ارمیا از آن خبر مى‏دهد، به روشنى کامل از قربانگاه طف در کربلاى حسین (ع) پرده بر مى‏دارد. تحلیل لغوى نشاندهنده سختى حوادث آن روز است. آنجا که کشتگان در میدان نبرد مى‏افتند: «کاشلوا فى نافلوا»؛ در شمال نهر فرات: «تسافونا عل ید نهر فرات». « . العهد الجدید، ص 226، 311، 406. »

آن گاه بر این نکته تأکید مى‏ورزد که شمشیرها و نیزه‏ها از خون‏هایى که در میدان نبرد مى‏ریزد سیر و سیراب مى‏شود: «فى آکلا حیرب فى سابعا فى راوتا من دمّام»؛ و بار دوّم اشاره مى‏کند که این کشتار در شمال نهر فرات اتفاق مى‏افتد: «تسافون إل نهر فرات». اینکه ارمیا از سقوط شهیدان و سیراب شدن شمشیرها از خون آنها در زمینى واقع بر نهر فرات خبر مى‏دهد به روشنى دلالت دارد بر اینکه آن سرزمین کربلا است. چرا که عبیداللّه زیاد چون عمر سعد را در رأس سپاه فرستاد، در جایى در کنار فرات به نام کربلا به حسین بر خورد؛»

 پس او را از آن منع کردند و میان او و آب حایل گشتند. این دو متن واخبارى که درباره حوادث کربلا و پیش آمدهاى سیّد الشهدا (ع) در آنها آمده است، با آنچه از رسول‏خدا (ص) و ائمه (ع) درباره مظلومیت حسین (ع) و اشاره به قتل وى در دوران کودکى‏اش نقل شده است مطابقت دارد. « اهل البیت فى الکتاب المقدس، ص 113- 118. ».»..........

تحقیق وتهیه و تنظیم : سید خلیل شاکری(شاکر سردرود)استفاده از مطالب وبلاگ بدون درج منبع شرعا حرام و به استناد قانون حق کپی رایت و حقوق مولفین ممنوع بوده و قابل پیگرد قضائی می باشد.

 

با قیام خونین 19 دی مردم قم بیشتر آشنا شویم

با قیام خونین 19 دی مردم قم بیشتر آشنا شویم

رحلت مرموز آیت ا... سید مصطفی خمینی در آبان 1356 را می توان نقطه عطفی در نهضت اسلامی مردم ایران دانست. مجالس یادبود در سراسر کشور برگزار شد و در آن مراسم، تظاهرات گسترده علیه رژیم به پا شد. از این رو رژیم، تصمیم گرفت با توهین به ساحت حضرت امام خمینی، چهره ایشان را به عنوان رهبری نهضت مخدوش کند. در اواسط دی ماه 1356، پیک دربار، نامه ممهور به مهر دربار را به داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی داد. او نیز نامه را به روزنامه اطلاعات جهت انتشار سپرد. مسعودی، صاحب امتیاز روزنامه، مفاد مقاله را باعث واکنش علما و روحانیون و برای آینده روزنامه خطرناک می دانست، اما در تماس با وزیر اطلاعات و نخست وزیر، آموزگار، دریافت که برخی از مفاد تند و تحریک آمیز آن به خواست شاه در مقاله آمده است. در این مقاله که با امضای مستعار "احمد رشیدی مطلق" در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید، بطور صریح، بی حجابی فضلیت و حجاب، کهنه پرستی و ارتجاع معرفی و به ساحت مقدس امام خمینی، اهانت و قیام 15 خرداد 1342، توطئه استعمار سرخ و سیاه معرفی شده بود. با انتشار این مطالب اهانت آمیز، اولین واکنش ها در شهر قم آغاز شد. مدرسین حوزه علمیه قم دروس حوزه را در روز 18 دی تعطیل اعلام کردند و در این روز، طلاب با تشکیل اجتماع بزرگی تظاهرات خود را به سوی منازل مراجع آغاز کردند و تعدادی از علما و مراجع قم در سخنرانی های خود، به حمایت از امام و محکومیت اهانت به ساحت ایشان پرداختند. بازاریان قم با مشاهده حرکت حوزه علمیه، تصمیم به تعطیلی مغازه های خود در 19 دی گرفتند. روز نوزدهم دی ماه ساواک و شهربانی به کمک نیروهای کمکی از تهران وارد شده و در حوالی مدارس علمیه متمرکز شدند. اقشار مختلف مردم با راهپیمایی به سوی منازل بزرگان حوزه، رفته رفته خروشان تر می شدند. نیروهای رژیم با مشاهده حرکت عظیم مردم تصمیم به حمله گرفتند و تیراندازی شروع شد و در این روز عده زیادی از طلاب و مردم قم به شهادت رسیده و یا مجروح شدند. نتایج و پیامدهای قیام نوزدهم دی : 1 ـ اثبات توخالی بودن شعار فضای باز سیاسی 2ـ ثابت شد که شاه از حرکت مذهبی ـ سیاسی به رهبری روحانیت و در راس آنها، حضرت امام، بیش از هر حرکت سیاسی دیگر وحشت دارد 3ـ نهضت در مسیر صحیح خود قرار گرفت؛ به نحوی که ترفندهای بعدی رژیم نیز بی ثمر افتاد 4ـ متحجرین و مروجان جدایی دین از سیاست منزوی شدند. این قیام را باید نقطه عطفی در تاریخ نهضت اسلامی دانست چرا که پس از آن امواج انقلاب اسلامی شدت گرفت و با چهلم های پی در پی مردم نقاط مختلف ایران دامنه انقلاب فراگیر شد و در نهایت به سرنگونی رژیم پهلوی انجامید. در این زمینه مرکز اسناد انقلاب اسلامی کتاب های زیر را منتشر کرده است: جایگاه قیام 19 دی 1356 در پیروزی انقلاب اسلامی حماسه 19 دی قم آذرخشی بر تاریکی مقاله مرتبط: تحلیلی بر واقعه‏19 دی‏1356 قم نوزدهمین روز دی. http://www.irdc.ir/fa/calendar/

تحقیق وتهیه و تنظیم : سید خلیل شاکری(شاکر سردرود)استفاده از مطالب وبلاگ بدون درج منبع شرعا حرام و به استناد قانون حق کپی رایت و حقوق مولفین ممنوع بوده و قابل پیگرد قضائی می باشد.

 

موضع حضرت زینب کبرى (س) در برابر خواست مرد شامى‏

موضع حضرت زینب کبرى (س) در برابر خواست مرد شامى‏

شیخ مفید گوید: فاطمه، دختر امام حسین (ع) گفت: چون در حضور یزید نشستیم و بر ما رقّت آورد، مردى سرخ‏گون از شامیان برخاست و گفت: اى امیرمؤمنان، این کنیزک را به من بده- مقصودش من بودم-. من که دخترکى زیبا روى بودم بر خود لرزیدم و پنداشتم که این کار براى آنها روا است. پس جامه عمه‏ام زینب (س) را گرفتم. او مى‏دانست که چنین چیزى نمى‏شود، خطاب به مرد شامى گفت: به خدا سوگند که دروغ گفتى و پستى به خرج دادى. به خدا تو و او چنین حقّى ندارید! یزید به خشم آمد و گفت: دروغ گفتى..............

 


ادامه مطلب ...