راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

بسیار پند آموز و انسان ساز: بیان روشنگر معناى وسوسه و الهام-............

بسیار پند آموز و انسان ساز: بیان روشنگر معناى وسوسه و الهام- ملک و شیطان ....

با این بیان روشنگر معناى وسوسه و الهام- ملک و شیطان- توفیق و خذلان کاملا واضح و روشن گردید و بعد از این توضیحات دیگر بحث و نظر در اینکه ذات و ماهیت شیطان چیست آیا جسم لطیف است یا اساسا جسم نیست و اگر جسم است چگونه میتواند در بدن انسان داخل شود بى‏مورد است و در علم اخلاق و رفتار و اعمال انسانیت نیازى باین گونه بحثها نیست بلکه کسى که در این بحث‏ها وقت خود را صرف میکند نظیر کسى است که مار گزنده‏اى داخل لباسهایش رفته و او الآن باید در صدد رفع و جلوگیرى از نیش زهر آگین او باشد. بجاى این کار مشغول بحث از رنگ مار و طول و عرض او بشود و این گونه بحث عین جهل و نادانى است چون هر چه هست در حال حاضر انسان با خاطرات خطرناک زیان بار مواجه و دست بگریبان است و معلوم شد که بالاخره شیطان علت و سبب پیدایش وسوسه‏ها است و معلوم شد..............

 

 

بسیار پند آموز و انسان ساز: بیان روشنگر معناى وسوسه و الهام- ملک و شیطان ....

با این بیان روشنگر معناى وسوسه و الهام- ملک و شیطان- توفیق و خذلان کاملا واضح و روشن گردید و بعد از این توضیحات دیگر بحث و نظر در اینکه ذات و ماهیت شیطان چیست آیا جسم لطیف است یا اساسا جسم نیست و اگر جسم است چگونه میتواند در بدن انسان داخل شود بى‏مورد است و در علم اخلاق و رفتار و اعمال انسانیت نیازى باین گونه بحثها نیست بلکه کسى که در این بحث‏ها وقت خود را صرف میکند نظیر کسى است که مار گزنده‏اى داخل لباسهایش رفته و او الآن باید در صدد رفع و جلوگیرى از نیش زهر آگین او باشد. بجاى این کار مشغول بحث از رنگ مار و طول و عرض او بشود و این گونه بحث عین جهل و نادانى است چون هر چه هست در حال حاضر انسان با خاطرات خطرناک زیان بار مواجه و دست بگریبان است و معلوم شد که بالاخره شیطان علت و سبب پیدایش وسوسه‏ها است و معلوم شد نیز چیزى که انسان را بضرر و زیان مهم و قابل احتراز سوق میدهد (هر چه هست و هر که هست) بالاخره دشمن است بنا بر این دشمن بودنش روشن‏پس سزاوار است بجنگ و مبارزه او بپردازد. (1) و خداوند متعال هم در موارد زیادى از قرآن دشمنى او را اخطار کرده تا انسان وسائل ایمنى و دورى از او را بدست آورد فرموده (شیطان دشمن شما است شما هم با او دشمن باشید او حزب و سپاهش را براى اغواى شما مهیا ساخته تا همه را اهل دوزخ گرداند فاطر 6) و باز فرموده (اى آدمزادگان آیا با شما عهد نه بستیم که شیطان را نپرستید زیرا روشن است که او دشمن بزرگ شما است یس 60) پس سزاوار است که بنده خدا بدفع و طرد این دشمن بپردازد نه اینکه خود را به پرسش و بحث از ریشه و ماهیت او واصل و نسب و محل او مشغول نماید آرى از اسلحه‏اش باید تحقیق کند تا اینکه سپر مناسب در برابرش تهیه کند و اسلحه شیطان هم هواهاى نفسانى است و این مقدار از معرفت و شناسائى براى تمام مردم کافى است و اما شناختن ذات و حقیقت شیطان و حقیقت ملائکه این صحنه و میدان اهل عرفان است که در علوم مکاشفه از اسرار جهان غوطه‏ورند و در علم اخلاق و حکمت عملى نیازى بآن نیست ... تا آخر تحقیقاتى که آن محقق نموده است در این مقام و من میگویم (چند جمله کوتاهى از مرحوم مجلسى راجع به تحقیقاتى که این محقق نموده) آنچه را که ایشان گفته که دفع و طرد شیطان توقف بر شناختن حقیقت و ماهیت شیطان ندارد البته این مطلبى است درست و صحیح ولى توجیهى که راجع به فرشته و شیطان بطور اشاره در اینجا داشت و در جاى دیگر صریح‏تر و روشن‏تر گفته با اینکه در قرآن بر خلاف نظریه او این مطالب صریحا گفته شده- این توجیه و تاویل جرأت و بیباکى است در مقابل بیانات الهى و گفتار پیغمبر همان طورى که تحقیق این مطالب را از نظر قرآن، در جلد 14 بحار (جلد 59 از طبع جدید از صفحه 202 ببعد) نموده‏ایم و اعتماد و توکل بر خداوند دانا و آگاه است و ما در این بحث سخن را طول دادیم و بسط و تفصیل بیشترى در اینجا نمودیم براى این جهت که فهم اخبار و احادیث گذشته و آینده سهل و آسان شود. (در این حدیثى که در اول بحث نقل شد کلمه شیطان مفتن داشتیم اکنون توضیح معناى مفتن) مفتن بکسر تاء تشدید دار و یا بدون تشدید یعنى گمراه‏کننده در قاموس اللغة میگوید فتنه بکسر اول یعنى آزمایش و پسند کردن چیزى (فتنه یفتنه فتنا و فتونا و افتنه) و بمعناى گمراهى- گناه- کفر- رسوائى- عذاب و شکنجه- آب کردن و ذوب نمودن طلا و نقره- گمراه کردن- دیوانگى- اختلاف در راى و نظر- مى‏آید فتنه یا فتنه و یا افتنه- یعنى کسى را در فتنه افکند- خداوند فرموده إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ بیضاوى (یکى از مفسران) در جهت ادبى و قاعده نحوى این آیه- گفته است که در این آیه لفظ اذکر در تقدیر است یعنى بیاد بیاور آن زمانى را یا اینکه کلمه اذ مربوط است به‏لفظ اقرب که در جمله قبلى است وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ همانا بانسان از شاهرگ گردنش نزدیکتر هستیم یعنى خداوند داناتر است بحال انسان از هر نزدیکى آن هنگامى که آن دو نگهبان کلمات و حرفهاى انسان را میخواهند ضبط کنند عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ یعنى از طرف راست نشسته است و از طرف چپ هم نشسته لفظ قعید بعد از کلمه عین الیمین هم هست ولى چون در مورد دوم ذکر شده است احتیاج بآوردن این کلمه در محل اول نیست نظیر آن شعر که گفته (من و قیار در آنجا غریب هستم) که اینجا هم کلمه غریب بعد از لفظ من ذکر نشده چون نیازى نیست و بعضى گفته‏اند لفظى که بر وزن فعیل باشد هم به معناى مفرد مى‏آید هم به معناى جمع بنا بر این لفظ قعید در اینجا بمعناى جمع است مانند این آیه که میفرماید وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهِیرٌ یعنى فرشتگان پشتیبانند که لفظ ظهیر بمعناى جمع آمده است. (1) ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ یعنى هیچ گفتارى از دهان انسان بیرون نمیآید إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ مگر اینکه در کنار او فرشته‏اى مراقب و نگهبان است و شاید آن نگهبان حاضر و مهیا تمام اعمالى که داراى ثواب و یا عقاب است ضبط میکند. تمام شد کلام بیضاوى و باز میگویم بیشتر اخبارى که از طریق فریقتن وارد شده ظاهرشان این است که ضبطکنندگان اعمال و نگهبان حاضر و آماده عبارت است از آن دو فرشته‏اى که اعمال انسان را ضبط مى‏کنند فرشته طرف راست اعمال نیک را مى‏نویسد و فرشته طرف چپ کارهاى زشت را مى‏نویسد و در این قسمت شیطان دخالتى ندارد ولى ظاهر این حدیثى که در اول بحث نقل شد این است که مراقب و نگهبان آماده یکى از آنها فرشته و دیگرى شیطان است 1- بلکه ظاهرش این است که ضبطکنندگان هم از طرفى فرشته و از طرفى شیطان است. و احتمال این هم یکى از معانى آیه باشد (هر دو گروه با اعمال انسان سر و کار دارد) یا اینکه مقصود از رقیب عتید فرشته راست باشد و زاجر و کاتب (باز دارنده انسان و نویسنده عمل) هر دو یکى باشد فرشته چپ. (2) 2- کافى ابى بصیر از حضرت صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود. براى هر قلبى دو گوش هست (حالت اثر پذیرى از عامل نیک و عامل بد) چون تصمیم میگیرد کار زشتى را انجام دهد روح ایمان باو میگوید نکن و خوددارى کن شیطان میگوید بکن و انجام ده و چون بطرف گناه حرکت کرد و مشغول زناء (مثلا) شد روح ایمان از او جدا مى‏شود- (3) بیان و توضیح- نفس انسانى راه خیر و راه شر و بدى را در پیش دارد (قدرت هر دو را دارد) البته عمل خیر زحمت و مشقت فعلى و موقت زود گذرى دارد ولى در نتیجه لذت و آسایش دائمى دنبالش هست و کار زشت بعکس داراى لذت آنى و کنونى ولى فانى و ناپایدار و بعدا رنج و عذاب باقى و دائم خواهد بود نفس آدمى هم خواهان‏لذت و از زحمت و مشقت گریزان است.

بنا بر این انسان همیشه بین خوبى و بدى در تردید است (لذت فعلى و نقدى را انتخاب کند یا لذت بعدى را از زحمت فعلى بگریزد یا از رنج و مشقت بعدى) روح ایمان فرمان انجام اعمال خیر باو میدهد و از زشتى باز میدارد ولى شیطان بعکس- و مراد از روح چیست؟ شش احتمال دارد: (1) 1- منظور ملک و فرشته باشد کما اینکه در بعض اخبار تصریح باین مطلب شده و چون بقاء و دوام ایمان بستگى بالهامات و یارى فرشته دارد و اگر تأیید و الهام او نباشد ایمان انسان از بین میرود بنا بر این مثل اینکه فرشته روح ایمان است و حیوه و زنده ماندن ایمان بوسیله او است. (2) 2- مراد از روح ایمان عقل انسان باشد که او هم چنین است چون تا وقتى که خواسته‏ها و شهوات نفسانى بر عقل چیره نشده باشد انسان مرتکب گناه نمیشود. بنا بر این در حین عمل زشت مثل اینکه عقل و نیروى تفکر رفته و از او جدا شده است. (3) 3- مقصود روح انسان و انسانیت او از لحاظ اتصافش بایمان که از این نظر روح انسان همان روح ایمان است و هنگامى که هواهاى نفسانى غالب و چیره گشت و اعمال انسان با ایمان منطبق نشد مثل اینکه انسانیت و روح انسانیش از وى گرفته شده. (4) 4- منظور از روح ایمان درجه بالاتر و ایمان قوى و کامل که روشنى مخصوص بانسان میدهد باشد چون کمال ایمان در اثر یقین است و یقین داشتن بخدا و معاد با ارتکاب گناهان کبیره و اعمال زشت خطرناک منافات دارد و با هم جمع نمیشوند بنا بر این جدا شدن روح ایمان باین معنا است که قوه و کمالش را از دست داده و ضعیف مى‏شود و اگر پشیمان شد و پس از انجام شهوت و سستى آن در امر آخرت و معاد و دوام آن جهان و عذابهاى دردناکش و لذتهاى ارزنده و بدون رنجش اندیشه و تفکر کرد و ندامت قاطع و پشیمانى جدى برایش رخ داده مجددا ایمانش قوى گشته و یقینش باز میگردد. (5) 5- منظور خود ایمان و اصل باور باشد و اضافه کلمه روح به ایمان اضافه بیانیه باشد (روح الایمان یعنى روحى که عبارت از ایمان است) چون ایمان راستین و باور داشتن واقعى با انجام گناهان بزرگ منافات دارد همان طورى که در کلمات بزرگان دین اشاره باین مطلب شده که فرموده‏اند (شخص زناکار در حین انجام عمل ایمان ندارد) زیرا کسى که راستى ایمان دارد و یقین دارد بآتش دوزخ و کیفر خداوند متعال زناکار را به بدترین کیفر چگونه جرات بر زناء و امثال زنا پیدا میکند چون اگر فرضا یکى از سلاطین دنیا کسى را در مورد کارى تهدید به زدن سخت یا کشته شدن و یا حتى کتک و اهانت کند و بداند که‏آن سلطان اطلاع خواهد یافت. مسلما این عمل را انجام نخواهد داد و همچنین یکى از فرزندان انسان یا یکى از خدمتگزارها (تا چه رسد به بیگانه) اگر حضور داشته باشد انسان کارهاى زشت قبیح انجام نمیدهد بنا بر این چگونه ممکن است که انسان ایمان به خداوند سلطان تواناى نیرومند و غالب که امر و نهى از او است و بر تمام اسرار و نهانیها آگاه است و حتى رازها و خاطرات قلبى از او پوشیده نیست. بچنین خداوندى ایمان داشته باشد در عین حال در حضور او کار زشت و گناهان بزرگ را انجام آیا واقعا بجز ضعف ایمان سرچشمه دیگرى مى‏شود داشته باشد و لذا گفته شده که شخص فاسق و گناهکار- یا کافر است یا دیوانه. (1) 6- اینکه مراد همان روح ایمان باشد چون روح ایمان راسا خود روحى است در مقابل ارواح دیگر باین بیان که در کافر سه رقم روح هست همان سه قسم روحى که در حیوانات هست 1- روح حیوانى 2- نیروى بدنى 3- نیروى شهوت رانى- زیرا کفار آن خصوصیت و روحى که امتیاز انسان از سائر حیوانات بسته باو است ضایع و تباه نموده و از دست داده‏اند و او را تابع شهوات نفسانى و قواى حیوانى نموده‏اند. بنا بر این آن جهت و خصوصیت یا بطور کلى از آنها جدا شده و دیگر داراى آن نیستند. و یا از نظر اینکه چون عاطل و باطل شده و در چنین آدمى هیچ نقش مؤثرى ندارد نظیر نداشتن و از دست دادن است و لذا خدا فرموده إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا کفار مانند بهائم و حیواناتند بلکه از جهتى از آنها هم گمراه ترند (سوره فرقان 44).

تحقیق وتهیه و تنظیم : سید خلیل شاکری(شاکر سردرود)استفاده از مطالب وبلاگ بدون درج منبع شرعا حرام و به استناد قانون حق کپی رایت و حقوق مولفین ممنوع بوده و قابل پیگرد قضائی می باشد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد