راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

(عاشوراشناسى و عاشوراپژوهی) اقوال درباره محل دفن سر حسین(ع) تع

(عاشوراشناسى و عاشوراپژوهی)

 اقوال درباره محل دفن سر حسین(ع) تعیین روز اربعین‏.ملحق ساختن سر شریف به پیکر مطهر.اقوال درباره محل دفن سر حسین (ع)به سوى مدینه‏

تعیین روز اربعین‏

به اتّفاق همگان روز بیستم صفر روز اربعین است؛ به جز آنچه از شیخ بهایى نقل کردیم که روز نوزدهم صفر را اربعین قرار داده است «توضیح المقاصد، ص 6.». اما او تنها کسى است که چنین اعتقادى دارد و این اختلاف نیز ناشى از به حساب آوردن یا نیاوردن روز عاشورا است. گویا نباید آن را به حساب آورد زیرا مقصود گذشت آن مقدار زمان بعد از شهادت است. بنابراین روز یازدهم محرم یک روز از شهادت مى‏گذردو به همین ترتیب پیش مى‏رود تا آنکه روز بیستم صفر چهل روز از شهادت امام (ع) مى‏گذرد.........

 

 

(عاشوراشناسى و عاشوراپژوهی)

 اقوال درباره محل دفن سر حسین(ع) تعیین روز اربعین‏.ملحق ساختن سر شریف به پیکر مطهر.اقوال درباره محل دفن سر حسین (ع)به سوى مدینه‏

تعیین روز اربعین‏

به اتّفاق همگان روز بیستم صفر روز اربعین است؛ به جز آنچه از شیخ بهایى نقل کردیم که روز نوزدهم صفر را اربعین قرار داده است «توضیح المقاصد، ص 6.». اما او تنها کسى است که چنین اعتقادى دارد و این اختلاف نیز ناشى از به حساب آوردن یا نیاوردن روز عاشورا است. گویا نباید آن را به حساب آورد زیرا مقصود گذشت آن مقدار زمان بعد از شهادت است. بنابراین روز یازدهم محرم یک روز از شهادت مى‏گذردو به همین ترتیب پیش مى‏رود تا آنکه روز بیستم صفر چهل روز از شهادت امام (ع) مى‏گذرد.

سیّد ابن طاووس مى‏گوید: «اگر گفته شود: چگونه روز بیستم صفر روز اربعین مى‏شود، چرا که اگر قتل امام حسین (ع) روز دهم محرّم باشد، روز دهم جزء اربعین به حساب مى‏آید و چهل ویک روز مى‏شود، در پاسخ گفته مى‏شود: شاید ماه محرّم که امام (ع) در آن کشته شد ناقص بوده است و روز بیستم صفر چهل روز کامل بوده است. چنانچه روز اربعین با بیست روز از صفر محاسبه شود، یا اینکه همان طور که گفتیم ماه ناقص است یا آنکه ماه کامل است، ولى روز شهادت آن حضرت، در زمره عدد چهل محسوب نمى‏شود. چرا که قتل وى در پایان روز بوده و همه آن روز در عدد به شمار نمى‏آید. چنین تأویلى براى عارفان کافى است، و آنان خود به اسرار پروردگار عالمیان در تعیین وقت‏هاى زیارت پاکان آگاه‏ترند» «. اقبال الاعمال، ص 589.».

فضیلت زیارت امام حسین (ع) در اربعین‏

شیخ حرّ عاملى بابى را به نام «باب تأکید استحباب زیارت‏امام حسین (ع) در روز چهلم شهادت ایشان که آن روز بیستم صفر است» نامیده است «. وسائل الشیعة، ج 14، ص 478، کتاب الحج، باب 56.».

شیخ مفید و شیخ طوسى گفته‏اند: «از ابو محمد، حسن بن على عسکرى (ع) نقل است که فرمود: مؤمن پنج علامت دارد: 51 رکعت نماز، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، گونه بر خاک ساییدن و بلند بسم الله الرحمن الرحیم گفتن» « کتاب المزار، شیخ مفید، ص 60؛ تهذیب الاحکام،».

شیخ طوسى به نقل از صفوان جمّال گوید: «مولایم امام صادق (ع) درباره زیارت اربعین به من فرمود: هنگام بالا آمدن آفتاب زیارت مى‏کنى و مى‏گویى: سلام بر ولىّ خدا و حبیب او ... و زیارت را ذکر کرد تا آنکه فرمود: و دو رکعت نماز به جاى مى‏آورى و آنچه دوست دارى دعا میکنى و باز مى‏گردى».

ملحق ساختن سر شریف به پیکر مطهر

چه خوب گفته است دعبل خزاعى در مرثیه‏اش، آنجا که مى‏گوید:

سر پسر دختر محمد (ص) و جانشین او، براى بینندگان بر نیزه بالا برده مى‏شود،

و مسلمانان مى‏بینند و مى‏شنوند، ولى نه انکار مى‏کنند و نه اندوه مى‏خورند،

چشمها با دیدن تو کور مى‏گردد و مصیبت تو هر شنونده‏اى را کر مى‏سازد؛

پلکهایى را بیدار کردى در حالى که خود برایشان خواب بودى و چشمى را در خواب کردى که به وسیله تو در خواب نمى‏رفت، هیچ بوستانى نیست مگر آنکه آرزو مى‏کند که منزلگاه و آرامگاه تو باشد. «. المناقب، ج 4، ص 126؛ مثیر الاحزان، ص 107؛ کفایة الطالب، ص 446؛ بحار الانوار، ج 45، ص 255.»

فخر شیعه و سند شریعت، علامه مجلسى گوید: «مشهور میان علماى امامیه ما این است که سر آن حضرت با پیکرش دفن شد. على بن الحسین (ع) آن را باز گرداند» «. بحار الانوار، ج 45، ص 145.».

سیّد محمّد بن ابى طالب گوید: «اماسر حسین (ع)؛ نقل شده است که به کربلا باز گردانده و با پیکرش دفن گردیده؛ و نظر شیعه بر این بوده است» «. تسلیة المجالس، ج 2، ص 459.».

اما درباره چگونگى آن، بدخشانى گوید: «سپس (یزید) فرزندان حسین (ع) و سر آن حضرت را همراه على بن الحسین (ع) به مدینه فرستاد» « نزل الأبرار، ص 160.».

پس بنا بر عبور آنان از کربلا، سر شریف به پیکر مطهر ملحق شد؛ و این چیزى است- که چنانکه مى‏آید- روایت شده است.

اقوال درباره محل دفن سر حسین (ع)

قول مشهور علماى امامیه را مبنى بر اینکه سر شریف در کربلا دفن شد نقل کردیم؛ و اینک تفصیل گفتار:

درباره محل دفن سر شریف جاهاى گوناگونى از جمله موارد زیر نقل شده است:

1. کربلاى مقدس: بسیارى از علماى ما بر این تصریح کرده‏اند- به طورى که در میان آنها مشهور گشته و بلکه برخى ادّعاى اجماع کرده‏اند- و برخى از علماى اهل تسنن نیز این را نوشته و برخى روایات نیز بر آن دلالت دارد.

شیخ صدوق از فاطمه، دختر على (ع) نقل مى‏کند که گفت: در بیت المقدس هر سنگى را که از روى زمین برداشتند، زیر آن خون تازه دیده شد و مردم دیدند که آفتاب بر روى دیوار، همانند ملحفه‏هاى رنگ شده قرمز رنگ است، تا آنکه على بن الحسین (ع) با زنان خارج شد و سر حسین (ع) را به کربلا باز گرداند» «. امالى صدوق، ص 231، مجلس 31، ح 243؛ به نقل از آن، بحار الانوار، ج 45، ص 140.».

از سیّد مرتضى چنین پرسیدند: «آیا آنچه درباره بردن سر مولاى شهیدمان ابا عبدالله (ع) به شام نقل شده درست است؟ و این چه وجهى دارد؟ او در پاسخ گفت: این امرى است که همه راویان و مصنّفان درباره روز طف نقل کرده‏اند و همه بر آن اتّفاق نظر دارند.

همچنین نقل کرده‏اند که سر پس از بردن به آنجا باز گردانده شد و همراه با جسد در طف دفن گردید» «. رسائل الشریف المرتضى، ج 3، ص 130.».

طبرسى گوید: «سّید اجلّ، مرتضى، در برخى مسائل خویش نوشته است که سر حسین بن على (ع) از شام به بدنش در کربلا باز گردانده شد و به آن ملحق گردید، و خدا دانا است» « اعلام الورى، ص 250.».

ابن فتّال نیشابورى مضمون آنچه را که شیخ صدوق نقل کرده آورده که دالّ بر تأیید آن است «. روضة الواعظین، ج 1، ص 192.».

ابن نماى حلّى پس از ذکر اقوال گوناگون درباره محل دفن مثل مدینه و دمشق- نزد باب الفرادیس، کنار برج سوّم، در سوى مشرق- و مصر مى‏گوید: «قول مورد اعتماد این است که سر، پس از گردانده شدن در شهرها، باز گردانده و همراه جسد دفن شد» « مثیر الاحزان، ص 106.».

سیّد بن طاووس در الملهوف گوید: «امّا سر حسین (ع)؛ نقل شده است که باز گردانده شد و در کربلا با پیکر شریفش دفن گردید و عمل شیعیان نیز بر طبق معناى یاد شده مى‏باشد» «. الملهوف، ص 225؛ به نقل از آن، بحار الانوار، ج 45، ص 144.».

از بیرونى «. الآثار الباقیة، ص 321.» و شیخ بهایى «. توضیح المقاصد، ص 6.» نیز نقل کردیم که بر الحاق سر شریف به جسد، در کربلا، تصریح دارند.

سیّد در الاقبال وجهى را براى چگونگى الحاق ذکر کرده است « گوید: در پاسخ به اینکه بازگشت سر مولایمان حسین( ع) در روز بیستم صفر چگونه بود: بدان که بازگشت سر مقدس مولایمان حسین- صلوات الله علیه- به پیکر شریفشان از مواردى است که قرآن کریم به آن گواهى مى‏دهد، آنجا که خداى- جل جلاله- مى‏فرماید:« وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِى سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»( و آنهایى را که در راه خدا کشته شدند مرده بر نشمرید، بلکه زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزى مى‏خورند). آیا با آنکه خداوند خبر داده است که او از حیث به شهادت رسیدن زنده است و نزد پروردگار روزى مى‏خورد و مصون است، جاى شکّى باقى مى‏ماند. بنابراین شایسته نیست که عارفان در این باره شک کنند.

 اما چگونگى زنده شدن ایشان پس از شهادت و چگونگى جمع شدن سر شریف ایشان به پیکر مطهّرشان پس از جدا شدن از آن؛ پرسشى است که نشان بى‏ادبى بنده نسبت به پروردگار- جل جلاله- که چگونگى تدبیر و توانایى‏هایش را به‏او بشناساند. این نشان جهل بنده واقدام به چیزى است که نه وظیفه دارد آن‏را بداند و نه از اوصاف آن پرسش کند. اما تعیین روز بازگشت، روز چهلم از قتل وى و وقتى که حسین صلوات الله و سلامه علیه در آن کشته شد و خداوند- جل جلاله- او را به شرافت فضل خویش انتقال داد، اسلام زیر و رو شد و حقّ مغلوب گردید؛ و بازگشت از امور دنیوى نیست و روشن است که به قدرت خداوند انجام شد. اما من نزدیک به ده روایت گوناگون در بحث از سر شریف دیدم که همه آنها منقولاتى بیش نیست. من تاکنون نام کسى را به یاد ندارم و پیدا نکرده‏ام که از اهل شام بوده و سر را به جسد شریفش در کربلا برگردانده باشد- که کامل‏ترین درود و سلام‏ها بر صاحبش باد- و از کیفیت ورود به حرم معظّم ایشان و کندن ضریح مقدّس و مکرّمش اطلاعى ندارم؛ و نمى‏دانم که آن را در جاى خودش از جسد گذاشت یا در ضریح ضمیمه آن ساخت. پس بهتر است که انسان به وظیفه واجب خویش یعنى تصدیق قرآن عمل کند؛ مبنى بر اینکه جسد مقدس پس از شهادت سخن گفت و اینکه او زنده است و در سراى سعادت روزى مى‏خورد؛ و آنچه در بیان قرآن کریم آمده است، ما را از آوردن دلیل و برهان بى‏نیاز مى‏کند.( اقبال الاعمال، ص 588).».

سیّد محمّد بن ابى‏طالب گوید: «اما سر حسین (ع)؛ نقل شده است که به کربلا باز گردانده و با جسد شریفش دفن گردید؛ و مبناى عمل طایفه همین بود» «. تسلیة المجالس، ج 2، ص 459.».

خوارزمى کارى را که سلیمان بن عبد الملک با سر شریف انجام داد این گونه نقل مى‏کند:

 «سر شریف مدّت سه روز در دمشق به دار آویخته شد و آنقدر در صندوقخانه‏هاى بنى امیه ماند که سلیمان بن عبد الملک به حکومت رسید؛ و آن را طلب کرد. چون نزد وى آوردند، چیزى جز استخوان سفید و خشک نبود. پس آن را درون سبدى گذاشت و خوشبو کرد و رویش پارچه‏اى گذاشت و بر آن نماز خواند و در قبرستان مسلمانان به خاک سپرد. چون عمر بن عبد العزیز به حکومت رسید، به آن مکان فرستاد و آن را از او طلب کرد؛ و او داستان را برایش نقل کرد. پس از محلّى که در آن دفن شده بود پرسید، آن گاه آن را نبش کرد و سر را برداشت و خدا مى‏داند که چه کرد. اما از ظاهر دینش چنین بر مى‏آید که آن را به کربلا فرستاد و با جسدش دفن کرد» « مقتل خوارزمى، ج 2، ص 75.».

درباره این خبر باید گفت: اگر که این خبر درست باشد در حقّ یکى دیگر از شهیدان واقعه طف است نه سیّد الشهدا (ع)، زیرا مشهور نزد ما این است‏که سر آن حضرت به وسیله امام زین العابدین (ع) به جسد ملحق گردید، از این رو علامه مجلسى در پاسخ این نقل گفته است: «مى‏گویم: اینها گفته‏هاى مخالفان در این باره است؛ و مشهور در میان علماى امامیه این است که سر آن حضرت با جسدش دفن شد. على بن الحسین (ع) آن را باز گرداند» « بحار الانوار، ج 45، ص 145.».

شبراوى گوید: «وگویند (سر) پس از چهل روز از شهادتش، نزد جسدش به کربلا باز گردانده شد» «الاتّحاف بحبّ الاشراف، ص 70.».

شبلنجى گوید: «امامیه بر این باور است که (سر) به جسد باز گردانده شد و چهل روز پس از شهادت در کربلا دفن گردید» «. نور الابصار، ص 133.».

حتى گاه گفته مى‏شود: این تنها در میان امامیه نیست که دفن در کربلا شهرت دارد، بلکه نزد همه مسلمانان شهرت دارد. چنانکه سبط ابن جوزى گوید: درباره سر چندین قول مختلف وجود دارد که مشهورترینش این است که همراه اسیران به مدینه باز گردانده شد. سپس به نزد جسد به کربلا باز گردانده شد و همراهش دفن گردید. این را هشام و دیگران گفته‏اند « تذکرة الخواص، ص 265.».

پوشیده نماند که هر چند روایت‏هاى شیعه درباره چگونگى الحاق با دیگران اختلاف دارد- زیرا میان آنان مشهور است که امام على بن الحسین (ع) سر پدرش را به پیکرش ملحق کرد، در حالى که دیگران یا آن را پس از بازگشت اسیران و یا جز آن ذکر مى‏کنند- اما مهم اصل ملحق شدن به جسد و دفن آن در زمین کربلا است.

2. نجف اشرف: علامه مجلسى گوید: اخبار بسیارى رسیده است که کنار قبر امیر المؤمنین (ع) دفن است «. بحار الانوار، ج 45، ص 145.».

مى‏گویم: گویا سخن ایشان ناظر بر روایات وارده در باب زیارت امیر المؤمنین (ع) است.

از آن جمله است روایت کلینى که به نقل از یزید بن عمر بن طلحه مى‏گوید: اباعبدالله (ع)، در حیره به من گفت: آیا آنچه را به تو وعده کردم نمى‏خواهى؟ گفتم: چرا- یعنى رفتن به قبر امیر المؤمنین صلوات الله علیه- گوید: حضرت سوار شد و پسرش اسماعیل نیز با او سوار گردید. «. کذا در روایت کامل الزیارات.» من نیز با آن دو سوار شدم تا آنکه از الثویه گذشت «5». میان حیره و نجف کنار ذکوات زمین بایرى بود. حضرت فرود آمد و اسماعیل هم فرود آمد و من نیز با آن دوفرود آمدم. او نماز گزارد، اسماعیل نماز گزارد و من هم نماز گزاردم. پس به اسماعیل فرمود: برخیز و بر جدّت حسین (ع) سلام کن. گفتم: فدایت شوم، مگر قبر حسین (ع) در کربلا نیست؟ فرمود: بلى، اما هنگامى که سرش را به شام بردند، یکى از موالیان ما آن را دزدید و در کنار امیر المؤمنین (ع) دفن کرد «الکافى، ج 4، ص 571 باب موضوع رأس الحسین( ع)، ح 1؛ کامل الزیارات، ص 34، باب 9، ح 4؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 400، ح 1926؛ بحار الانوار، ج 45، ص 178؛ نیز ر. ک: تهذیب الاحکام، ج 6، ص 35، ح 72؛ به نقل از آن وسائل الشیعة، ج 14، ص 399، ح 19455.».

ابان بن تغلب گوید: با ابا عبد الله (ع) همراه بودم، چون از پشت کوفه گذر کرد، فرود آمد و دو رکعت نماز گزارد. آن گاه کمى پیش رفت و دو رکعت نماز گزارد. آن گاه کمى حرکت کرد و فرود آمد و دو رکعت نماز گزارد. آن گاه فرمود: اینجا محل قبر امیر مؤمنان (ع) است. گفتم: فدایت شوم؛ و آن دو جایى که در آن نماز گزاردى؟ فرمود: جایگاه سر حسین (ع) و جایگاه فرود آمدن قائم «. الکافى، ج 4، ص 572، ح 2؛ کامل الزیارات، ص 34، باب 9، ح 5؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 400، ح 19457؛ نیز ر. ک: تهذیب الاحکام، ج 6، ص 34، ح 71؛ به نقل از آن، وسائل الشیعة، ج 14، ص 399، ح 19454.».

ابن قولویه نقل مى‏کند: ابو عبد الله (ع) فرمود: چون به «غرى» رسیدى دو قبر مى‏بینى، قبرى کوچک و قبرى بزرگ. اما قبر بزرگ از آنِ امیرمؤمنان است و آن قبر کوچک سر حسین بن على (ع) است « کامل الزیارات، ص 35، ح 6 به نقل از آن وسائل الشیعة، ج 14، ص 402، ح 19460.».

از یونس بن ظبیان نقل است که گفت: در یک شب مهتابى و در هنگام وارد شدن امام صادق (ع) بر ابو جعفر در حیره نزد ایشان بودم. حضرت نگاهى به آسمان کرد و فرمود:

اى یونس! آیا مى‏بینى که این ستارگان چقدر زیبایند؟ بدان که اینها امان اهل آسمان هستند و ما امان براى اهل زمین هستیم. سپس فرمود: اى یونس! کدام را بیشتر دوست دارى، استررا یا الاغ را؟. گوید: گمان کردم که حضرت به دلیل قدرت استر، آن را بیشتر دوست دارد و گفتم: الاغ را. فرمود: دوست دارم که آن را به من بدهى. گفتم: مانعى ندارد.

پس من و او هر دو سوار شدیم. چون از حیره بیرون آمدیم گفت: اى یونس! پیش برو.

گوید: پس به طور پیوسته مى‏فرمود: راست برو، چپ برو؛ و چون به ذکوات حمر رسید فرمود: همین جاست؟ گفتم: بلى. پس به طرف راست رفت و سپس آهنگ جایى را کرد که در آن آبى و چشمه‏اى بود. آنگاه وضو ساخت و سپس به پشته نزدیک شد و در کنارش نماز گزارد، آن گاه بر روى آن خم شد و گریست. سپس به سوى پشته‏اى پایین‏تر از آن رفت و همان کار را تکرار کرد. سپس فرمود: اى یونس کارى را که من انجام دادم تو نیز انجام ده. من چنان کردم و چون فراغت یافتم به من فرمود: اى یونس! آیا این مکان را مى‏شناسى؟ گفتم: نه. فرمود: جایى که اوّل در کنارش نماز خواندم، قبر امیرمؤمنان است و پشته دیگر جایگاه سر حسین بن على بن ابى طالب (ع) است. هنگامى که عبیدالله زیاد ملعون سر حسین (ع) را به شام فرستاد آن را به کوفه باز گرداند. او گفت: آن را از شهر بیرون ببرید که مردم آشوب به پا مى‏کنند. پس خداوند آن را نزد امیرمؤمنان (ع) برد. پس سر با جسد است و جسد با سر « کامل الزیارات، ص 36، باب 9، ح 10؛ به نقل از آن، وسائل الشیعة، ج 14، ص 402، ح 19461؛ بحار الانوار، ج 45، ص 178، ح 29.».

علامه مجلسى در توضیح این خبر گوید: «این که مى‏فرماید «پس سر با جسد است» یعنى پس از آنکه به ظاهر در اینجا دفن شد در کربلا به جسد ملحق شد، یا- چنانکه در برخى اخبار آمده است- همراه جسد به آسمان برده شد. یا اینکه بدن امیرمؤمنان (ع) براى این سر به مثابه بدن است، چونکه آن دو از یک نور واحدند» « بحار الانوار، ج 45، ص 178.».

شیخ طوسى به نقل از مفضّل بن عمر گوید: امام صادق (ع) بر برجى مایل در راه غرى گذر کرد. آن گاه دو رکعت نماز در کنارش خواند. به ایشان گفته شد: این چه نمازى بود؟

فرمود: اینجا محلّ سر جدّم حسین بن على (ع) است که آن را در اینجا گذاشتند « وسائل الشیعة، ج 14، ص 401، ح 19459.».

ولى ممکن است گفته شود: آن، جاى گذاشتن سر بود نه محل دفن آن. مگر اینکه این احتمال با فعل امام یعنى نماز دفع شود. تأمّل کنید، چون فعل و کار امام (ع) اعمّ از آن است که اینجا محل قرار دادن سر و یا مدفن آن باشد.

شیخ عبد الکریم بن طاووس گوید: محمد بن مشهدى در کتاب مزارش مطلبى آورده که صورت آن چنین است: «محمّد بن خالد طیالسى به نقل از سیف بن عمیره گوید: پس از ورود ابوعبدالله (ع)، همراه صفوان بن مهران جمّال و گروهى از اصحابمان به غرى رفتیم و امیرمؤمنان (ع) را زیارت کردیم. چون از زیارت فراغت یافتیم، صفوان صورتش را به سوى حرم ابا عبد الله (ع) برگرداند و گفت: ما حسین بن على (ع) را از این مکان و از کنار سر امیرمؤمنان (ع) زیارت مى‏کنیم. صفوان گوید: و همراه مولایم امام صادق (ع) زیارت کردم و او نیز چنین کرد» «. فرحة الغرى، ص 96.».

سپس شیخ حرعاملى گوید: این شامل قصد زیارت از دور و شامل قصد زیارت سر حسین (ع) مى‏شود «. وسائل الشیعة، ج 14، ص 401، ح 19458.».

به هر صورت این مکان از مکان‏هاى مقدّسى است که شایسته است مؤمن عارف اظهار ادب کند و مولایش را زیارت کند. و مى‏بینیم که شیخ حرّ عاملى در کتاب «وسائل الشیعه» بابى را زیر عنوان «باب استحباب زیارت سر حسین (ع) کنار قبر امیرمؤمنان (ع) و استحباب خواندن دو رکعت نماز براى زیارت هر یک از آن دو» باز مى‏کند. «. همان، ص 398، کتاب الحجّ، ابواب المزار ما یناسبه، باب 32.»

عمل عارف کامل، فقیه مجدّد مجاهد، بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، حضرت آیت الله العظمى امام خمینى- اعلى الله مقامه الشریف- را نیز باید بر همین معنا حمل کرد.

ایشان- آن طور که گفته شده است- «. حجة الاسلام و المسلمین آقاى قرهى این مطلب را براى نویسنده گفتند.» در طول مدت چهارده سال اقامت در نجف هرگز از بالاى سر امام امیرمؤمنان (ع) گذر نکرد، به احتمال وجود سر شریف در آنجا و براى احترام به آن.

اما سبط ابن جوزى در نقلى مى‏گوید: «عبدالله بن عمرو ورّاق در کتاب المقتل نوشته است که چون سر حسین (ع) را پیش ابن زیاد آوردند به حجامت گرى فرمان داد و گفت:

آن را اصلاح کن. او اصلاحش کرد و گوشت و رگهاى زیر گلو و گوشهاى اطرافش را پاک کرد.

آن گاه عمرو بن حریث مخزومى بر خواست و به ابن زیاد گفت: تو به مقصود خود از این سر رسیدى، حال چیزى را که از آن جدا کردى به من بده. گفت: با آن چه مى‏کنى؟ گفت:

دفنش مى‏کنم. گفت: بگیر. عمرو آن را گرفت و درون پارچه‏اى از خز پیچید و به خانه برد و غسل داد و خوشبو ساخت و کفن کرد و در خانه‏اش دفن کرد؛ آنجا امروزه در کوفه به سراى خزّ، سراى عمرو بن حریث مخزومى مشهور است» «. تذکرة الخواص، ص 259.».

درباره این روایت باید گفت که بر فرض درستى آن، عمرو آنچه را که به سر شریف متصل بود دفن کرد و نه خود سر را- خبر هم به صراحت همین را مى‏گوید: زیرا این کار پیش از فرستادن سر شریف به شام صورت گرفت.

خداوند کسى را که مرتکب این کار شد و به این جنایت و فاجعه بزرگ رضایت داد براى همیشه لعنت کند.

3. مدینه (بقیع): در مبحث آینده پیرامون اوضاع مدینه، پس از قتل امام حسین (ع) و آنچه پیرامون ارسال یزید، سر شریف را نزد کارگزار خود در آن شهر، یعنى عمرو بن سعید نقل شده است بحث خواهیم کرد. از این روبهشت بقیع- مدینه- یکى از مکانهایى است که گفته مى‏شود سر شریف در آن دفن گردید.

ابن سعد گوید: آن گاه عمرو بن سعید فرمان داد سر حسین (ع) را کفن کرده در بقیع و در کنار قبر مادرش دفن کردند « الطبقات( ترجمة الامام الحسین( ع))، ص 85؛ نیز ر. ک: المنتظم، ج 5، ص 344؛ الرّد على المتعصّب العنید، ص 49؛ تذکرة الخواص، ص 265؛ سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 315؛ نهایة الاردب، ج 20، ص 481؛ البدایة والنهایة، ج 8، ص 205- از ابن سعد.».

ابن نما گوید: «اما سر شریف، مردم در باره‏اش اختلاف دارند. گروهى گفته‏اند: عمرو بن سعید آن را در مدینه دفن کرد»، آن گاه پس از نقل دیگر اقوال، قول دفن در کربلا را اختیار مى‏کند ومى‏گوید: «این قول مورد اعتماد است». «مثیر الاحزان، ص 106.»

خوارزمى به نقل از حافظ ابو العلا مى‏گوید: «یزید سر حسین (ع) را نزد عمرو بن سعیدبن عاص فرستاد که در آن هنگام کارگزارش در مدینه بود. پس عمرو گفت: دوست داشتم که آن را پیش من نمى‏فرستاد. آن گاه فرمان داد که آن را دفن کردند در بقیع نزد قبر مادرش فاطمه دفن نمودند». «. مقتل خوارزمى، ج 2، ص 75؛ بحار الانوار، ج 45، ص 145؛ تاریخ الاسلام، ذهبى، ص 20.»

باعونى گوید: «مشهور در میان مورّخان و سیره نویسان این است که سر حسین (ع) را زیاد بن ابیه فاسق نزد یزید بن معاویه و یزید آن را نزد عمرو بن سعید اشدق فرستاد که آن هنگام در مدینه بود. پس آن را مهیّا ساخته در نزد قبر مادرش در بقیع دفن کرد». «. جواهر المطالب، ج 2، ص 299.»

در شذرات الذهب آمده است: «درست این است که سر محترم در بقیع کنار مادرش، فاطمه (س)، دفن شد. به این صورت که یزید آن را نزد کارگزار خود در مدینه، عمرو بن سعید اشدق، فرستاد و او آن را کفن‏کرده و دفن نمود». «. شذرات الذهب، ج 1، ص 67.»

شبلنجى گوید: «گویند در بقیع کنار قبر مادرش و برادرش حسن (ع) دفن گردید. این قول ابن بکّار، علّامه همدانى و دیگران است». « نور الابصار، ص 133.»

به هر حال این احتمال ناشى از ارسال سر شریف به مدینه است. چنانکه ابن حجر مى‏گوید: «یزید سرش را به همراه باقیمانده فرزندانش به مدینه فرستاد». «. الصواعق المحرقة، ص 294.»

پاسخ همان است که علامه مجلسى داده است. اما فرستادن سر به مدینه هیچ مشکلى را ایجاد نمى‏کند زیرا ممکن است که این جریان در دوران حضور اهل بیت (ع) در شام انجام شده باشد؛ و سخن یزید هم که به امام سجاد (ع) گفت: چهره پدرت را هرگز نخواهى دید، «. الملهوف، ص 226.» بر همین مطلب حمل مى‏شود. هیچ منعى ندارد که پس از رسیدن سر از مدینه به شام رأى او عوض شده و آن را به امام سجاد (ع) تسلیم کرده باشد.

اما سخن ابن حجر مبنى بر اینکه یزید سر و خانواده حسین (ع) را به مدینه فرستاد، با گذشتن آنها از کربلا و دفن سر در آنجا و سپس رفتن آنان به مدینه منافاتى ندارد؛ و خبر بلاذرى پیرامون بازگشت سر شریف از مدینه به شام خواهد آمد. «. انساب الاشراف، ج 3، ص 419.»

4. شام: بلاذرى گوید: کلبى گفت: یزید سر او را به مدینه فرستاد. پس آن را بر چوبى نصب کردند و سپس به دمشق بازگرداندند و در آنجا در دیوارى دفن گردید و به قولى در دار الاماره و به قولى در گورستان. « همان.»

گویند: مقصود از دیوار، باغ یا بوستان و منظور از دارالاماره، قصر الخضراء (کاخ سبز) بود که در کنار مسجد اموى و در سوى جنوب آن واقع بود. « عبرات المصطفین، ج 2، ص 341.»

گوید: «و سر حسین (ع) در دیوارى در دمشق دفن گردید، دیوار قصر یا دیوارى دیگر؛ گروهى گفته‏اند: در قصر گودالى عمیق کندند و آن را دفن کردند». « انساب الاشراف، ج 3، ص 416.»

ابن عساکر به نقل از ریّا مى‏نویسد: «سر در انبارهاى سلاح ماند تا آنکه سلیمان بن عبد الملک به حکومت رسید. او به دنبال آن فرستاد و چون نزد وى آوردند خشک شده بود و استخوانى سفید باقى مانده بود. سپس آن را درون سبدى نهاد و خوشبو کرد و رویش پارچه انداخت و در قبرستان مسلمانان دفن کرد. چون عمر بن عبد العزیز به حکومت رسید، دنبال انباردار- انباردار اسلحه خانه- فرستاد که سر حسین (ع) را نزد من بفرست. او نوشت و سلیمان آن را گرفت و درون سبدى نهاد و برآن نماز خواند و دفنش کرد، و این سخن نزد او درست آمد. هنگامى که مسوّده وارد شدند از جاى سر پرسیدند پس آن را نبش کردند و برداشتند. و خدا مى‏داند که پس از آن چه کردند». « تاریخ مدینة دمشق، ج 7، ص 421.» ابن کثیر گوید:

مسوّده یعنى بنى عباس. «. البدایة والنهایة، ج 8، ص 205. اوّل این روایت در جواهر المطالب، ج 2، ص 211 و الاتحاف، ص 69 نقل شده است.»

وارزمى حکایت مى‏کند: «سلیمان بن عبد الملک بن مروان، پیامبر (ص) را به خواب دید که گویا با او نیکى و مهربانى مى‏کند. پس حسن بصرى را فرا خواند و داستان را برایش گفت و تأویل آن را پرسید. حسن گفت: شاید درباره خاندانش کار نیکى کرده‏اى. سلیمان گفت: من سر حسین بن على (ع) را در گنجینه یزید بن معاویه پیدا کردم. پس آن را با پنج پارچه دیبا پوشاندم و همراه گروهى از یارانم بر آن نماز خواندم و به خاک سپردم. حسن گفت: پیامبر (ص) به سبب این کار از تو خوشنود شده است. پس به حسن بصرى نیکى کرد و فرمان داد به او جایزه دادند». «. مقتل خوارزمى، ج 2، ص 75؛ بحار الانوار، ج 45، ص 145. مضمون خواب در نظم در السمطین، ص 226 و الاتحاف، ص 70 نیز نقل شده است.»

ابن جوزى گوید: «ابن ابى الدنیا نوشته است که آنان در گنجینه یزید سر حسین (ع) را دیدند و آن را کفن کردند و در دمشق، کنار باب الفرادیس دفن کردند». «. المنتظم، ج 5، ص 344.»

وى این مطلب را در «الرّد على المتعصّب العنید» نیز به نقل از ابن ابى الدنیا از حدیث عثمان بن عبد الرحمن از محمد بن عمر بن صالح آورده و سپس خبر را آن طور که در «المنتظم» آمده، نقل کرده وسپس گفته است: «و عثمان و محمّد نزد اهل حدیث چیزى نیستند و روایت نخست- یعنى دفن در بقیع- درست است». «. الرّد على المتعصّب العنید، ص 50؛ نیز ر. ک: جواهر المطالب، ج 2، ص 229.»

ابن نما به نقل از منصور بن جمهور گوید: « (سلیمان) وارد گنجینه یزید بن معاویه شد چون آن را گشود، خمى بزرگ وسرخ رنگ در آن دید. پس به غلامش سلیم گفت:

این را نگهدار، که گنجى از گنجهاى بنى امیه است. چون آن را باز کرد، سر حسین (ع) در آن بود که با رنگ سیاه خضاب گشته بود. پس به غلامش گفت: پارچه‏اى برایم بیاور.

چون آورد، آن را درونش پیچید و در دمشق کنار باب الفرادیس، کنار برج سوم در سوى مشرق دفن کرد». « جواهر المطالب، ج 2، ص 229.»

سپس به نقل دیگر اقوال مى‏پردازد و قولى را که در کربلا دفن شده است مى‏پذیرد. «. مثیر الاحزان، ص 106.»

سبط ابن جوزى به ذکر آنچه را که جدّش از ابن ابى الدنیا به عنوان قول سوم در مسأله نقل مى‏کند مى‏پردازد؛ و در آن آمده است: «پس آن را کفن کردند و در باب الفرادیس در دار الاماره دفن کردند. واقدى نیز چنین گفته است». «. تذکرة الخواص، ص 265.»

آنگاه مى‏گوید: «قول چهارم این است که سر در مسجد رقّه بر ساحل فرات در شهر مشهور است». این مطلب را عبدالله بن عمر ورّاق در کتاب المقتل آورده و گفته است:

 «چون سر حسین (ع) را به حضور یزید بن معاویه آوردند گفت: من آن را به جاى سر عثمان نزد آل ابى معیط خواهم فرستاد. آنها در رقّه سکونت داشتند. او فرستاد و آنان سر را در یکى از سراهایشان دفن کردند. سپس آن سرا داخل مسجد جامع قرار گرفت.

گوید: و اکنون در کنار سدره موجود است و همانند نیل نه بر آن زمستان مى‏گذرد و نه تابستان». « همان.»

ذهبى به نقل از ابو امیّه کلاعى گوید: «از ابو کرب شنیدم که گفت: من در میان کسانى بودم که به ولید بن یزید در دمشق حمله کردند. سبدى را برداشتم و گفتم بى‏نیازى من در این است. آن گاه اسبم را سوار شدم و از دروازه توما بیرون رفتم. چون آن را باز کردم، سرى را در آن دیدم که بر آن نوشته بود: این سر حسین بن على (ع) است. پس با شمشیرم گودالى کندم و آن را دفن کردم». «. سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 316؛ تاریخ الاسلام، ص 20؛ سیر اعلام النبلاء ج 3، ص 319.»

ابن کثیر نقل ابن ابى الدنیا را از طریق عثمان بن عبد الرحمان از محمد بن عمر بن صالح نقل کرده مى‏گوید که آن دو ضعیفند. سپس مى‏افزاید: «گفتم: امروزه محلّ آن به مسجد الرأس در باب الفرادیس دوّم مشهور است. آن گاه آنچه را که ابن عساکر از ریّا نقل کرد، بازگو کرده است». «. البدایة والنهایة، ج 8، ص 205.»

ابن حورانى گوید: «داخل باب الفرادیس بارگاه حسین (ع) است و مسجد الرأس نامیده مى‏شود و اینک مشهور است؛ و آن بارگاهى است با جلال و شکوه و براى مخارجش‏موقوفه‏هایى دارد. مردم براى زیارت، دعا، تبرّک و درخواست حاجت به این مسجد مى‏روند و بسیار مورد قبول است». « الاشارات الى اماکن الزیارات، ص 25.»

در دایرة المعارف آمده است: «و در باب الفرادیس بارگاه حسین بن على است». «. دائرة المعارف، ج 8، ص 2.»

از همه آنچه گفته شد چنین معلوم مى‏شود که روایات پیرامون دفن سر شریف در شام بر چند نوع است. برخى از آنها از راه ضعیف نقل شده است، چنانکه به آن اعتراف کرده‏اند و برخى را خود راویان نپذیرفته‏اند.

اقوال مربوط به تعیین مکان سر شریف گوناگون و به شرح زیر است:

الف) دمشق- در یکى از دیوارهایش-.

ب) در دار الاماره در دمشق.

ج) در گورستان، در دمشق.

د) در کاخ سبز در دمشق.

ه) کنار باب الفرادیس در دمشق.

و) در مسجد رقّه.

ز) نزدیک دروازه توما.

5. مصر: ابن نما گوید: گروهى از اهل مصر برایم نقل کردند که آنان «مشهد الرأس» را بارگاه کریم مى‏نامند و مقدارى روکش طلا دارد. بسیارى از مردم در مراسم به آنجا مى‏روند، زیارتش مى‏کنند و مى‏پندارند که در آنجا دفن است. « مثیر الاحزان، ص 106.»

سبط ابن جوزى گوید: «درباره سر حسین (ع) چندین قول وجود دارد ... پنجم اینکه خلفاى فاطمى آن را از باب الفرادیس به عسقلان بردند و سپس به قاهره انتقال دادند. او در آنجا است؛ و بارگاهى عظیم دارد که زیارتگاه عده‏اى است». «. تذکرة الخواص، ص 265.»

ما سخن ابن نما و سبط بن جوزى را در پذیرش اینکه سر شریف در کربلا دفن شده است نقل کردیم.

ابن کثیر گوید: «طایفه موسوم به فاطمیان که بر سرزمین مصر قبل از سال چهارصد تا پس از سال 660 فرمانروایى کردند، ادعا کردند که سر حسین (ع) به سرزمین مصر رسید و آنها آن را در آنجا دفن کردند؛ بعد از سال پانصد بر آن بارگاهى ساختند که امروز در مصر به تاج الحسین (ع) مشهور است. این در حالى است که بسیارى پیشوایان اهل علم تصریح کرده‏اند که این اصالت ندارد». «. البدایة والنهایة، ج 8، ص 205.» آن گاه ابن کثیر به پندار خودش به ذکر علّتش مى‏پردازد که کینه‏اش را به خوبى از لابه‏لاى آن آشکار ساخته است.

شبلنجى گوید: «درباره سر حسین (ع) اختلاف کرده‏اند که پس از بردنش به شام به کجا رفته و در کجا استقرار یافته است. گروهى بر این باورند که یزید فرمان داد آن را در شهرها بگردانند. پس آن را گرداندند تا به عسقلان رسیدند؛ و امیر شهر در آنجا دفنش کرد. هنگامى که فرنگیان بر عسقلان چیره شدند طلائع، وزیر نیک فاطمیان در ازاى مال فراوانى آن را گرفت و چند منزل به پیشوازش رفت؛ و آن را درون کیسه‏اى از حریر سبز بر تختى آبنوس نهاد. زیر آن را با مشک و عنبر فرش کرد و بارگاه معروف حسین (ع) در قاهره را در نزدیکى خان خلیلى بر آن بنا کرد ... همان جایى که گروهى از صوفیه از آن به بارگاه قاهرى یاد مى‏کنند.

مناوى در طبقاتش گوید: «یکى از افراد اهل کشف و شهود برایم گفت که اطلاع یافته است که سر با جسد در کربلا دفن گردیده و بعدها در بارگاه قاهرى آشکار شده است! زیرا حکم حالت در برزخ، حکم انسانى است که در آبى جارى باشد؛ و پس از آن در مکان دیگرى برود. پس چون سر جدا شده است به این محلّ، موسوم به بارگاه حسینى مصرى، آمده است؛ و نوشته که سر با او سخن گفته است». « نور الابصار، ص 133.»

در کتاب خطط مقریزى، پس از صحبت درباره بارگاه حسین (ع) چنین آمده است:

«حمل سر شریف از عسقلان به قاهره و رسیدنش به آنجا در روز یک شنبه هشتم جمادى الآخر سال 548 بود ... گفته مى‏شود که این سر شریف چون از بارگاه واقع در عسقلان بیرون آورده شد دیدند که خونش هنوز تازه است و بویى همانند بوى مشک دارد». «. نور الأبصار، ص 135.»

شبراوى گوید: «علامه شعرانى گفته است: چون سر شریف در بلاد مشرق دفن گردید و مدّتى بر آن گذشت، وزیر طلائع بن رزیک براى آن رشوه پرداخت و با خرج سى هزار دینار آن را به مصر انتقال داد و بارگاه شریف را بر آن بنا کرد؛ و او و لشکرش با پاى برهنه به طرف صالحیه در راه شام به استقبال سر شریف رفتند. سپس طلایع آن را درون جامه‏اى از حریر سبز بر تختى آبنوس نهاد و زیر آن را با مشک و عنبر فرش کرد و من بارها آن را زیارت کرده‏ام ... آن گاه به ذکر خواب شیخ شهاب الدین احمد بن شبلنجى حنفى مى‏پردازد». «. الاتحاف، ص 75.»

طلائع بن رزیک نایب مصر بود. شبراوى بر این مطلب تصریح کرده «. همان، ص 97.» و تفصیل وقایعى را که در هنگام انتقال سر از عسقلان به قاهره در سال 548 ه روى داد ذکر مى‏نماید. «. همان، ص 78- 82.»

در صورتى که این موارد درست باشد، به یکى از اصحاب امام حسین (ع) که همراه ایشان به شهادت رسیدند مربوط مى‏شود؛ هیچ یکى از اهل بیت (ع) درباره دفن سر شریف در مصر چیزى نگفته است و اهل خانه به آنچه در آن مى‏گذرد آگاه‏ترند.

بنا بر این قول برگزیده همان قول مشهور است که سر شریف به جسد مطهر در کربلا ملحق گردید.

سخن را با نوشته‏اى از سبط ابن جوزى به پایان مى‏بریم: سر و پیکر او در هر کجا که دفن باشد، او در قلبها و جانها جاى دارد و ساکن درون و ذهن دوستان است. آنگاه مى‏گوید:

یکى از بزرگان ما در این باره سروده است:

سرورمان حسین را در شرق و غرب زمین مجویید؛

همه جا را واگذارید وبه من روى آورید که بار گاهش در قلب من است. «. . تذکرة الخواص، ص 266..»

به سوى مدینه‏

اهل بیت رسول خدا (ص) پس از انجام عزادارى بر سیّد الشهدا (ع) در کربلا، آنجا را به قصد مدینه ترک گفتند.

سید بن طاووس گوید: راوى گفت: سپس براى رفتن به مدینه از کربلا جدا شدند. «. الملهوف، ص 226. نیز ر. ک: تسلیة المجالس، ج 2، ص 459؛ ینابیع المودّةّ، ج 3، ص 92؛ المنتخب، ج 2، ص 483 و غیر اینها.»

تحقیق وتهیه و تنظیم : سید خلیل شاکری(شاکر سردرود)استفاده از مطالب وبلاگ بدون درج منبع شرعا حرام و به استناد قانون حق کپی رایت و حقوق مولفین ممنوع بوده و قابل پیگرد قضائی می باشد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد