راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

عرفان اسلامی (6) از عبودیّت تا ربوبیّت

  عرفان اسلامی (6) از عبودیّت تا ربوبیّت

عرفان اسلامی (6) از عبودیّت تا ربوبیّت
عرفان اسلامی (6) از عبودیّت تا ربوبیّت

نویسنده: استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

از عبودیّت تا ربوبیّت

در بدو امر به نظر مى رسد که تعبیر زننده اى است : از بندگى تا خدایى !! مگر ممکن است بنده اى از مرز بندگى خارج گردد ، و پا در مرز خدایى بگذارد ؟
أَیْنَ التُّرابُ وَرَبّ الأَرْبابِ .
به قول عارف شبسترى :
سیه رویى زممکن در دو عالم *** جدا هرگز نشد والله اعلم
راست است ، ولى مقصود از ربوبیّت خدایى نیست ، ربوبیّت یعنى خداوندگارى نه خدایى .
هر صاحب قدرتى خداوندگار آن چیزهایى است که تحت نفوذ و تصرّف اوست . جناب عبدالمطّلب به « ابرهه » که به قصد خراب کردن کعبه آمده بود گفت :
إِنّی رَبُّ الإِبِلِ وَإِنَّ لِلْبَیْتِ رَبٌّ .
ما تعبیر بالا را (عبودیّت تا ربوبیّت) به پیروى از یک حدیث معروف که در « مصباح الشّریعه » آمده است آوردیم . در آن حدیث مى گوید :
الْعُبُودیّةُ جَوْهَرَةٌ کُنْهُهَا الرُّبُوبِیَّةُ .
« همانا بندگى خدا و پیمودن صراط قرب حق ، گوهرى است که نهایت آن خداوندگارى یعنى قدرت و توانائى است » ...........

  عرفان اسلامی (6) از عبودیّت تا ربوبیّت
عرفان اسلامی (6) از عبودیّت تا ربوبیّت
عرفان اسلامی (6) از عبودیّت تا ربوبیّت

نویسنده: استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

از عبودیّت تا ربوبیّت

در بدو امر به نظر مى رسد که تعبیر زننده اى است : از بندگى تا خدایى !! مگر ممکن است بنده اى از مرز بندگى خارج گردد ، و پا در مرز خدایى بگذارد ؟
أَیْنَ التُّرابُ وَرَبّ الأَرْبابِ .
به قول عارف شبسترى :
سیه رویى زممکن در دو عالم *** جدا هرگز نشد والله اعلم
راست است ، ولى مقصود از ربوبیّت خدایى نیست ، ربوبیّت یعنى خداوندگارى نه خدایى .
هر صاحب قدرتى خداوندگار آن چیزهایى است که تحت نفوذ و تصرّف اوست . جناب عبدالمطّلب به « ابرهه » که به قصد خراب کردن کعبه آمده بود گفت :
إِنّی رَبُّ الإِبِلِ وَإِنَّ لِلْبَیْتِ رَبٌّ .
ما تعبیر بالا را (عبودیّت تا ربوبیّت) به پیروى از یک حدیث معروف که در « مصباح الشّریعه » آمده است آوردیم . در آن حدیث مى گوید :
الْعُبُودیّةُ جَوْهَرَةٌ کُنْهُهَا الرُّبُوبِیَّةُ .
« همانا بندگى خدا و پیمودن صراط قرب حق ، گوهرى است که نهایت آن خداوندگارى یعنى قدرت و توانائى است » .
الهى بر رخم بگشا درى از لطف و احسانت *** بدان راهم هدایت کن که پیمودند خاصانت
فروزان سینه ام را از شرار شوق دیدارت *** درى بگشا زدام هجر در گلزار رضوانت
در اشکم به دامان ریز از گنجینه ى عشقت *** فداى قطره اى زین اشک صد دریاى عمّانت
دلم را پادشاهى ده به عزّ فقر در کویت *** سرم را تاج دولت نه به فخر ذلّ فرمانت
فراز و شیب عالم را سپاى بى حد عشقت *** زپیدا و نهان بگرفت دست ما و دامانت
چو مه روشن روانم ساز شب از پرتو ذکرت *** چو خور رخشنده روزم کن به اشراقات قرآنت
الهى را الهى ملک زهد و پارسائى ده *** که برخیزد به عهد عشق و بنشیند به پیمانت
مى دانیم که بشر طالب قدرت است ، همواره در تلاش است تا راهى براى تسلّط بر جهان پیدا کند . درباره ى اینکه چه راههایى را براى این هدف برگزیده ، و در آن راه کامیاب و یا ناکام شده است ، کارى نداریم .
در میان آن راهها یک راه است که از اهمیت زیادى برخوردار است ، از این نظر که انسان وقتى از این راه استفاده کند و هدفش کسب قدرت و تسلّط بر جهان نباشد ، بلکه هدفى در نقطه ى مقابل این هدف داشته باشد ، یعنى به دنبال تذلّل ، خضوع ، و فنا و نیستى از خود باشد . به مقام بندگى رسیده ، بنابر این آن راه ارزشمند راه عبودیّت است .

آثار عبودیّت

کمال و قدرتى که بر اثر عبودیّت و اخلاص در عمل و پرستش واقعى نصیب انسان مى شود منازل و مراحلى دارد .

1 ـ سلطنت بر نفس

تسلّط انسان بر نفس خود یکى از مهمترین آثار عبودیت و اخلاص در عمل است . کمترین نشانه ى قبولى عملِ انسان تو و پروردگار متعال این است که داراى بینشى نافذ ، بصیرتى روشن و بیناى حق گردد .
( إِن تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَل لَکُمْ فُرْقَاناً ) .
« اگر تقواى الهى داشته باشید ، خداوند مایه ى تمیزى براى شما قرار مى دهد » .
و نیز مى فرماید :
( وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ) .
« و آنان که در راه ما بکوشند ، ما راههاى خویش را به آنان مى نمایانیم » .

2 ـ تقویت اراده

دیگر اینکه انسان با تسلط بر نفس که محصول عبودیّت است به اراده آهنینى دست مى یابد و در برابر خواهشهاى نفسانى و حیوانى ، نیرومند مى گردد ، در این حال آدمى حاکم وجود خویش مى شود و مدیریّت دایره ى وجود خود را کسب مى کند . قرآن کریم درباره ى نماز که یکى از عبادات است مى فرماید :
( إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ ) .
« محققاً نماز انسان را از کارهاى زشت و ناپسند باز مى دارد » .
و درباره ى روزه مى فرماید :
( کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ) .
« بر شما روزه نوشته شده، آن چنان که بر گذشتگان نوشته شد، بدان جهت که با این عمل تقوا و نیروى خود نگهدارى کسب کنید ».
و درباره ى هر دو عبادت مى فرماید :
( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَبْرِ وَالصَّلاَةِ ) .
« اى اهل ایمان ! از نماز و صبر ] روزه [ کمک بخواهید و از این دو منبع نیرو استمداد کنید » .
در این مرحله از عبودیّت ، آن چیزى که نصیب انسان مى شود این است که خواهشها و تمایلات نفسانى انسان و نیروهاى سرکشِ درونى تحت فرمان او در مى آید . به عبارت دیگر اوّلین اثر عبودیّت ، ربوبیّت و ولایت بر نفس امّاره است و در اثر این تسلّط ، صفا و روشنایى و روشن بینى نیز پیدا مى شود .
مرحله ى دوم تسلّط و ولایت بر اندیشه هاى پراکنده ، یعنى تسلّط بر نیروى متخیّله است . این قوّه در اختیار ما نیست ; بلکه ما در اختیار این قوّه قرار داریم ، بنابر این هرچه بخواهیم ذهن خود را در یک موضوع معیّن متمرکز کنیم و متوجّه چیز دیگرى نشویم براى ما میسّر نیست و بى اختیار قوّه ى خیالْ ما را به این سو و آن سو مى کشاند . مثلاً هرچه مى خواهیم در نماز «حضور قلب» داشته باشیم ، و این شاگرد گریز پاى را بر سر کلاس نماز حاضر نگه داریم نمى توانیم ، یک وقت متوجّه مى شویم که نماز به پایان رسیده و این شاگرد در سراسر این مدّت غایب بوده است .
در حدیث آمده :
لِقَلْبِ ابْنِ آدَمَ أَشَدُّ إِنْقِلاباً مِنَ الْقُدْرِ إِذَا اجْتَمَعَتْ غَلَی .
« همانا قلب فرزند آدم از دیگر در حال جوشیدن بیشتر زیر و رو مى شود » .
ولى آیا انسان محکوم قوّه ى متخیّله است و این نیروى مرموز که مانند گنجشکى همواره از شاخه اى به شاخه اى مى پرد حاکم مطلق وجود او است ؟ یا محکومیّت در برابر قوّه ى متخیّله از خامى و ناپختگى است و کاملان و اهل ولایت قادرند این نیروى خودسر را مطیع خود گردانند ؟
روشن است که هر گونه انسان محکوم و مجبور در برابر قوّه ى متخیّله اى خویش نیست و این همه از نشانه هاى خامى و ناپختگى اوست که باید با تمرین و ممارست افسار این لجام گسیخته را به دست گرفت ; چرا که یکى از وظایف بشر تسلّط بر هوسبازى خیال است ، وگرنه این قوّه ى مرموز مجالى براى تعالى و پیمودن صراط قرب نمى دهد .
براى کسب این پیروزى هیچ چیزى مانند عبادت که اساسش توجّه به خداست نمى باشد . بیشتر راهبان و مرتاضان با ریاضت هاى غیر شرعى به دنبال کسب این امتیاز بزرگند ; امّا از نظر اسلام با راه عبادت بدون نیازى به عُزلت گزینى و ریاضت هاى حرام ، این نتیجه تأمین مى شود . توجّه به خدا ، حضور قلب و تذکّر اینکه در برابر ربّ الارباب ، و خالق و مدبّر کل قرار گرفته ایم ، زمینه ى تجمّع خاطر و تمرکز ذهن را فراهم مى کند .
ابن سینا در نمط نهم « اشارات » پس از تشریح عبادت هاى عوامانه که تنها براى مزد است و ارزش زیادى ندارد ، مى گوید :
بندگى از نظر عارف و اهل معرفت ، ورزش همّت ها و قواى و همّیه و خیالیّه است که در اثر تکرار و عادت دادن به حضور در محضر حق ، همواره آنها را از توجّه به مسائل مربوط به طبیعت و مادّه به سوى تصوّرات ملکوتى بکشاند و در نتیجه این قوا تسلیم سرّ ضمیر و فطرت خداجویى انسان گردند و مطیع او شوند ، تا جایى که هر وقت اراده کند که در پى جلب جلوه ى حق برآید ، این قوا در جهت خلاف فعّالیت نکنند و کشمکش درونى میان دو میل برتر و پست تر ایجاد نشود و سرّ باطن بدون مزاحمت اینها از باطن کسب اشراق نماید .

3 ـ جدایى روح از بدن

اثر سوّم از آثار عبودیت و بندگى این است که روح در مراحل قوّت و قدرت و ربوبیّت و ولایت خود به مرحله اى مى رسد که هرازگاهى از بدن بى نیاز مى گردد ، در حالى که بدن صددرصد نیازمند به روح است و بدون روح ثباتى ندارد .

4 ـ تسلّط بر جسم

اثر چهارم این است که خود بدن از هر لحاظ تحت فرمان و اراده ى شخص درمى آید به طورى که در حوزه ى بدن خود شخص ، اعمال خارق العاده سر مى زند . گرچه دامنه این بحث گسترده است ; امّا با نقل یک روایت از آن مى گذریم : حضرت صادق (علیه السلام) مى فرماید :
ما ضَعْفَ بَدَن عَمّا قَوِیَتْ عَلَیْهِ النِیَّةُ .
« آنچه که همّت و اراده ى نفس در آن نیرومند گردد و جداً مورد توجّه نفس واقع شود بدن از انجام آن ناتوانى نشان نمى دهد » .

5 ـ تسلط بر جهان طبیعت

اثر پنجم ، که بالاترین اثر از آثار عبودیّت و بندگى است ، این است که حتّى طبیعت خارجى نیز تحت نفوذ اراده ى انسان قرار مى گیرد و مطیع انسان مى شود . معجزات و کرامات انبیا و اولیاى حق از این مقوله است .
آرى ! معجزه بدان جهت صورت مى گیرد که به صاحب آن از طرف خداوند نوعى قدرت و اراده داده شده است که مى تواند به اذن و امر پروردگار در کاینات تصرّف کند ، عصایى را اژدها نماید ، کورى را بینا سازد ، مرده اى را زنده کند و یا از نهان و درون کسى خبر دهند . این قدرت و آگاهى براى او تنها از طریق پیمودن صراط قرب و نزدیک شدن به خالق هستى پیدا مى شود ، و ولایت و تصرّف جز این چیزى دیگرى نیست .
همه ى این مراحل نتیجه ى «قرب» به خداست ، و قرب به حق ، یک حقیقت واقعى است نه یک تعبیر مجازى و اعتبارى .
عبادت موجب تقرّب ، و تقرّب موجب محبوبیّت نزد خداست ، یعنى انسان با عبادت نزدیک به خدا مى شود ، و در اثر این نزدیکى قابلیّت عنایت خاص مى یابد و در اثر آن عنایتها گوش و چشم و زبان و دست او حقّانى مى گردد یعنى با قدرت الهى مى شنود ، مى بیند ، مى گوید و درخواست مى کند ، آنگاه دعایش مستجاب و خواسته اش برآورده مى گردد .
از نظر مذهب تشیّع ، عبودیّت یگانه وسیله ى وصول به مقامات انسانى است ، و پیمودن راه بندگى به صورت کامل و تمام ، جز با عنایت و قافله سالارى انسانى کامل که ولىّ و حجّت خداست میسّر نبوده و نمى شود .
بُنِیَ الإِسْلامُ عَلى خَمْس : عَلَى الصَّلاةِ وَالزَّکاةِ وَالصَّوْمِ وَالْحَجِّ وَالْوِلایَةِ وَلَمْ یُنادَ بِشَیْء کَما نُودِیَ بِالْوِلایَةِ .
« اسلام بر پنج پایه بنا شده : نماز ، زکات ، روزه ، حج ، رهباى انسان کامل و حجّت خدا ، و چیزى به اهمیّت رهبرى معصوم و انسان کامل نیست » .
آرى ! نفس و قواى آن با عبادت خالصانه ، آن هم تحت سرپرستى انسان کامل ، در اختیار حق قرار مى گیرد و از این طریق انسان به یک موجود الهى و با کرامت تبدیل مى گردد .
در این قسمت لازم است بحثى کوتاه ، از آیات و روایات و کتابهاى قابل توجّه اخلاقى و عرفانى و تربیتى ، درباره ى نفس تقدیم کنیم ، باشد که در دیگرى از معرفت و بینش به روى ما باز شود .
منبع: http://erfan.ir
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد