نویسنده: استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة
خداشناسى در علم روز
1 ـ اکسیژن مثال و نمونه ى
کاملى است از آثار معجزه آساى نظام عالم خلقت . هواى زمین مرکّب است از
اکسیژن ، نیتروژن ، آرگون ، نئون ، زنون ، کریپتون ، و مقدارى بخار آب و
معادل سه قسمت از ده هزار قسمتِ اسید کربنیک .
از وجود همین گازهاى
گرانبها است که رنگ هاى قرمز و آبى و سبز ، بر روى صفحه هاى اعلان ، در و
دیوار به چشم مى آید ، و از برکت وجود گاز آرگون است که اشعه ى نورانى
الکتریسیته دنیا را روشن ساخته و تمدّن بشرى را به این پایه از پیشرفت
رسانده است .
هفتاد و هشت قسمت از هوا ; از نیتروژن و بیست و یک قسمت آن
از اکسیژن است . فشارهاى محیط بر سطح کره ى زمین به مقدار تقریباً یک کیلو
و نیم در هر اینچ مربع است . بقیّه ى موجودى گاز اکسیژن ، به صورت ذخیره
در قشر زمین جمع شده است ، که آبهاى عالم را هم همان گاز تشکیل مى دهد .
اکسیژن ریشه ى حیات تمام جانداران زمین است که جز از هواى محیط زمین ، از هیچ منبع دیگرى نمى توان آن را به دست آورد .
باید
دید چه شده است که این عنصر حیاتى با همه ى خواص شیمیایى و ترکیب و اختلاط
آن با سایر مواد ، مصون مانده است و فقط به همان مقدارى که براى ادامه ى
حیات موجودات جاندار لازم است که به صورت خالص در هواى محیط ، باقى مانده
است ؟
هرگاه مقدار اکسیژن موجود در هوا به جاى21 درصد ، 50 درصد مى بود
کلیه مواد سوختنى این عالم به حالت احتراق درمى آمد . به عنوان مثال اگر
جرقه ى برقى با درختى برخورد مى کرد ، جنگلى را دچار حریق مى کرد و آن را
دچار انفجار مى ساخت .
و هرگاه مقدار آن به ده درصد کاهش مى یافت گرچه
هر جان دارى خود را با آن تطبیق مى نمود ; ولى به طور قطع از بسیارى عناصرى
که امروزه اساس زندگى ما را تشکیل مى دهد ، مثل آتش ، اثرى دیده نمى شد .
و
خلاصه اگر اکسیژن آزاد ، چنانچه اشاره کردیم که فقط مقدار بسیار کوچک و
ناچیزى از مواد متشکّله ى زمین را تشکیل مى دهد ، با تأخیر و فاصله جذب
گردد ، یا به طور کلّى معدوم شود ، آن وقت حیات ظاهرى و حیوانى جانداران از
روى زمین رخت بر خواهد بست .
تناسب عجیب و تعادل بسیار دقیقى که میان
اکسیژن و اسید کربونیک برقرار است ، از مهمترین علت هاى دوام و استمرار
حیات حیوانى و نباتى به شمار مى آید . این اعجاز خداى متعال است که توجّه
متفکران و اندیشمندان را به خود جلب کرده است . اهمیّت حیاتى اسید کربونیک و
آثار ، فواید ، خواص و ویژگى هایش هنوز در نظر بسیارى از اندیشمندان کشف
نشده است .
اسید کربونیک گاز سنگین و غلیظى است که نزدیک به سطح زمین
قرار دارد ، و تجزیه آن از اکسیژن به راحتى امکان پذیر است . بعنوان مثال
وقتى بر درختى آتشى افروخته شود ، چوب که خود مرکب از اکسیژن و کربن و
هیدروژن است ، بر اثر حرارت تجزیه ى شیمیایى مى شود و کربن با نهایت سرعت
با اکسیژن آمیخته و تشکیل اسید کربونیک مى دهد . هیدروژنِ آن نیز با همان
شتاب با اکسیژن آمیخته . تشکیل بخار مى دهد . دودى که بر اثر آتش پدید مى
آید همان کربن خالص وترکیب نشده است .
انسان هنگام تنفّس ، مقدارى
اکسیژن فرو مى برد و خون ، آن را در تمام قسمت هاى بدن توزیع مى کند .
اکسیژن ، غذا را در سلولهاى مختلف آهسته با حرارتى ضعیف مى سوزاند و اسید
کربونیک و بخار آبِ پدید آمده ى از آن ، خارج مى شود . به همین جهت وقتى از
راه شوخى گفته مى شود : فلانى مثل تنوره آتش مى کشد ، حقیقت درستى اظهار
شده است ; چون گاز اسید کربونیکى که بر اثر احتراق غذا در سلول ها ایجاد مى
شود ، داخل ریه مى گردد و با تنفّس بعدى از بدن خارج شده و به هواى محیط
برمى گردد .
امام صادق (علیه السلام) در ضمن شناساندن خداى متعال از
طریق آثار خداوندى به مفضّل مى فرماید : کیست که شُش ها را چنان آفریده که
بدون هیچ درنگ ، پیوسته هواى خارج را بگیرد و به تمام نقاط بدن برساند ؟
ریه اگر اندکى از حرکت باز ایستد و هواى پاک و صاف خارج را به بدن نرساند
آدمى تلف مى گردد ، آیا ممکن است این امورى که هریک مصلحتى بزرگ و حکمتى
سترگ دارد خود به خود و بدون هیچ خالقى حکیم به این نظم و ترتیب صحیح ،
موجود شود ؟
بدین ترتیب کلیّه جانوران اکسیژن استنشاق مى کنند و اسید کربونیک بیرون مى دهند .
از خواصّ دیگر اکسیژن که آن را براى حیات ضرورى مى سازد آن است که فعل و انفعالاتى ، در سایر عناصر موجود در خون به وجود مى آورد .
از
طرف دیگر به طورى که مى دانیم زندگى نباتات بسته به همان مقدار کم اسید
کربونیکى است که در هوا موجود است و نباتات با آن تنفّس مى کنند . برگ
نباتات در حکم ریه انسانى است که در زیر حرارت آفتاب اسید کربونیک را به
عنصر کربن و اکسیژن تجزیه مى کند و اکسیژن را در هوا رها مى سازد و کربن در
تنه ى نباتات باقى مى ماند و با هیدروژنى که از ریشه به ساقه و شاخه ها مى
رسد ترکیب مى گردد و بر اثر همین ترکیبات شیمیایى حیرت آور است که طبیعت
قند و « سلولز » و هزاران مواد آلى دیگر و میوه ها و گل ها را به وجود مى
آورد .
از عجایب قرآن مجید در 14 قرن قبل اشاره به این موضوعات است که
علم پس از میلیون ها سال به دست آورده است . قرآن در آیات 33 ـ 35 سوره ى
یس اشاره دارد :
( وَآیَةٌ لَّهُمُ الأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا
وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ * وَجَعَلْنَا فِیهَا
جَنَّات مِن نَّخِیل وَأَعْنَاب وَفَجَّرْنَا فِیهَا مِنَ الْعُیُونِ *
لِیَأْکُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ أَفَلاَ
یَشْکُرُونَ ) .
ببینید خرما و انواع انگور را به فعالیّت درختان در زمین به وسیله ى ریشه که دو نوع مواد قندى و سلولز عالى است نسبت مى دهد !!
نباتات خودشان تغذیه مى کنند و مقادیر زیادى غذا براى حیوانات روى زمین تدارک مى نمایند .
نباتات
اکسیژنى را که ما تنفّس مى کنیم و بدون آن حتّى پنج دقیقه هم نمى توانیم
زیست نماییم به ما مى رسانند . به همین جهت نوع بشر باید در این زمینه خیلى
شکرگذار باشد .
بنا به شرحى که گذشت همه نباتات و جنگل ها و بوته ها و
خزه ها و به طور کلّى تمام روییدنى ها ، ساختمان اصلى وجودشان ترکیبى از آب
و کربن است .
حیوانات کربن دفع مى کنند و نباتات اکسیژن ، و از این رو
هرگاه این دو عملِ موجودات متوقّف مى ماند آن وقت یا حیوانات همه اکسیژن ها
را مصرف مى کردند و یا نباتات کلیّه کربن ها را ، و چون این تقسیم به هم
مى خورد نسل هر دو به سرعت رو به انقراض و زوال مى رفت .
اخیراً کشف شده است که اسید کربونیک به مقدار اندک جزءِ ضروریّات حیات حیوانى است ، همچنان که اکسیژن لازمه ى زندگى نباتات است .
گاز
هیدروژن نیز با آنکه تنفس نمى شود ; اما از لوازم ضرورى حیات است . چرا که
بدون هیدروژن آب وجود خارجى پیدا نمى کند و به طورى که همه مى دانیم قسمت
اعظم مواد وجودى نباتات و جانداران را آب تشکیل مى دهد .
قرآن کریم در سوره ى انبیاى آیه 30 به این واقعیّت چنین اشاره مى کند :
(
أَوَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ
کَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْء
حَیٍّ أَفَلاَ یُؤْمِنُونَ ) .
« آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین
بسته بود ، آنها را شکافتیم و از آب هر چیزى را زنده گرداندیم چرا باز به
خدا ایمان نمى آورید » .
اکسیژن و هیدروژن و اسید کربونیک و کربن چه به
تنهایى و چه در حال ترکیب و اختلاط با یکدیگر ، از ارکان اوّلیه ى حیات
جانداران به شمار مى روند و اساساً مبناى زندگانى در زمین بر آنها استوار
است .
از میان میلیونها احتمال ، حتى یک احتمال هم نمى رود که همه ى این
گازها در آن واحد در سیّاره اى جمع شوند ، و مقدار و کیفیّت آنها هم به
طورى متعادل باشد که براى حیات کافى به نظر برسد .
از طریق علمى توضیحى
درباره ى این راز طبیعت نمى توان داد و اگر هم بخواهیم بگوییم همه ى این
نظم و ترتیبات تصادفى است ، آن وقت برخلاف منطق ریاضى که بر دو دو تا
چهارتا است ( به این معنى که هر نظمى ناظمى دارد و هر حرکتى محرکى) استدلال
کرده ایم .
این گوشه اى از اسرار و منافع یک جزء از اجزاى غیر قابل
شمارش جهان یعنى اکسیژن است ، آیا وقتى با این دید به عنایت و محبّت و لطف و
مهربانى به انسان نظر شود ، و از این طریق هم راه معرفت طى شود حاصل عشق
به آن وجود مقدّس نمى گردد ؟! و راستى چه عالى است کلام امام صادق درباره ى
عارفان و عشق آنان که مى فرماید :
وَالْحُبُّ فَرْعُ الْمَعْرَفةِ .
2
ـ تا به حال صدها و هزارها کتاب درباره ى هاضمه و کیفیّت کار دستگاه گوارش
نگاشته شده است ; ولى هر سال کشفیّات جدیدى در این زمینه منتشر مى شود که
گویى با موجود جدیدى رو به رو مى شویم که در گذشته هرگز او را تجربه نکرده
ایم . موضوع همیشه تازگى دارد و توجّه انسان را به خود جلب مى کند .
اگر
ما جهاز هاضمه را به یک آزمایشگاه شیمیایى تشبیه کنیم و مواد غذایى را که
به درون آن مى رود ، مواد خام این آزمایشگاه بدانیم ، آن وقت حیرت مى کنیم
که عمل هضم ما تا آن اندازه کامل است ، که هر چیز خوردنى را در دستگاه
هاضمه هضم مى شود و به تحلیل مى رود مگر خود معده که دست نخورده باقى مى
ماند .
ما معمولاً مقدارى غذاى متنوّع به صورت مواد خام به این
آزمایشگاه مى ریزیم و اصلاً به فکر آن نیستیم که این دستگاه چگونه مى چرخد ،
و فعل و انفعالات شیمیایى در جهاز هاضمه با این مواد خام چه معامله اى مى
کند . ما کباب ، گوشت ، گل کلم ، بقولات ، ماهى سرخ کرده ، نان و سبزیجات
را خورده و همه را با چند لیوان آب فرو برده و مخلوط مى کنیم ، گاهى نیز به
عنوان دارو مواد گوگردى و عصاره هاى حیاتى را بلع مى کنیم ، آن وقت معده
ما از میان همه این مواد و اغذیه ، آنچه را که مفید تشخیص بدهد انتخاب و آن
را با مواد شیمیایى که خود تولید کرده است خمیر و آسیاب نموده وسپس فضولات
آن را دفع مى نماید و بقیّه را به پروتئین تبدیل کرده و به مصرف تغذیه ى
سلولهاى بدن مى رساند .
دستگاه گوارش از بین اغذیه ، آهک و گوگرد و یُدْ
و آهن و ماده ى دیگرى را که مفید و لازم تشخیص بدهد جدا مى کند ، و مراقبت
کامل به عمل مى آورد تا ذرّات اصلى و مفید آن از بین نرود و به مصرف تهیّه
هورمونها برسد و مواد حیاتى لازم ، همیشه به مقدار کافى در دسترس باشد که
در صورت نیاز به کار گرفته شود .
معده چربى و مواد ضرورى دیگر را ذخیره
مى کند ، تا در صورت عدم دست رسى به غذا ، بدن از گرسنگى تلف نشود . همه ى
این اعمال انجام مى شود بدون آنکه خود انسان کوچکترین توجّهى به آن داشته
باشد ، یا راجع به آن فکر کند .
ما همه این مواد گوناگون را بدون رعایت
خوبى و بدى و نیاز معده ، به درون این آزمایشگاه مى ریزیم و تنها توجّه ما
این است که به وسیله ى خوردن رفع گرسنگى کنیم ; امّا از فعالیت و سوخت و
ساز معده بى خبریم و نمى دانیم که ، پس از آنکه غذا به معده مى رسد دوباره
فعالیت از سر گرفته مى شود و مواد خام پخته و آماده براى تغذیه ى سلول ها
مى شود .
باید دانست که تعداد سلول هاى بدن انسان به چند میلیارد مى رسد
، یعنى مقدار آن بیش از مجموع نوع بشر در روى کره ى زمین است . مواد غذایى
باید مرتّب به سلولها برسد و هر سلولى از اعضاى مختلف بدن مثل استخوان ،
گوشت ، ناخن ، مو ، چشم ، دندان و امثال آن ، همان غذایى را جذب مى کند که
به کار پرورش و زندگانى آن مى خورد .
بنابراین موادى که در این
آزمایشگاه شیمیایى ، تجزیه و ترکیب و تهیه مى شود ، بیش از موادى است که
آزمایشگاههاى ساخت بشر مى تواند تهیه کند !! شبکه ى ارتباطات و طریقه ى حمل
و رساندن این مواد به سلول ها به قدرى جامع و مرتّب است که تا به حال هیچ
سیستم حمل و نقلى نتوانسته است چنین نظم و انضباطى را به نمایش بگذارد .
این
آزمایشگاه عجیب ، از هنگام طفولیّت انسان ، تا حدود سن پنجاه سالگى مرتکب
هیچ اشتباه فاحشى نمى شود . در حالى که بوسیله مواد و مصالحى که به این
آزمایشگاه مى رسد ، متجاوز از یک میلیون نوع ذرّات مختلف تهیه مى شود و
غالب این مواد نیز از نوع سموم کشنده است .
وقتى مجارى توزیع و طریق حمل
و نقل مواد غذایى بدن ، بر اثر طول مدت استعمال ، فرسوده و ناهموار شود ،
قدرت و توانایى بدن رو به کاهش مى رود و سنّ پیرى و کهولت فرا مى رسد .
هر
سلولى که مواد غذایى را جذب مى کند ، به وسیله ى احتراق داخلى آن را مى
سوزاند و براى بدن حرارت ایجاد مى کند ، امّا به طورى که همه مى دانیم
احتراق بدون «گیرانه» صورت نمى گیرد و اوّل باید آتش روشن شود به همین جهت
طبیعت بدن ، به وسیله پاره اى ترکیبات شیمیایى ، احتراق تولید مى کند که
مواد غذایى را در سلولها مى سوزاند و اکسیژن و هیدروژن و اسید کربونیک آن
را تجزیه مى نماید و بدین وسیله گرماى بدن را تأمین مى کند ، و چنانکه در
مورد آتش معمولى دیده مى شود بخار آب و اسید کربونیک از آن جدا مى شود .
اسید
کربونیک خون را به ریه ها مى رساند و بر اثر دفع آن تنفّس که اساس زندگى
انسان است ایجاد مى شود . بدن انسان در هر روز معادل یک کیلو اسید کربونیک
تولید مى کند و با طرز معجزه آسایى آن را دفع مى کند .
در موقع هجوم
میکروب امراض این آزمایشگاه عجیب ، لشکرى مجهّز و آماده دارد که با آن به
مبارزه برمى خیزد و بیشتر ، آن را منکوب مى نماید و انسان را از مرگ یا
بیمارى هاى خطرناک نجات مى دهد .
همه این قضایا با ترتیب و نظم کامل انجام مى گیرد و چنانکه مشهود است ترتیب و نظم همیشه برخلاف تصادف و اتّفاق است .
در این جاست که حضرت سیدالشهداء رهبر آزادگان حضرت حسین (علیه السلام) در بیابان عرفات در دعاى معروفش فریاد برمى آورد :
عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَراکَ .
جداً کور باد چشمى که تو را نمى بیند .
به
هر روى این هم راز دیگرى از گوشه ى بسیار کوچک و ناچیز و پنهان ، از اسرار
و شگفتى هاى آفرینش توجّه به این حقیقت و سایر حقایقى که سرچشمه ى همه ى
آنها براى برپایى حیات انسان و قرار گرفتن در راه توحید خداست که هرگز دل
متوجّهى نمى تواند خالى از عشق به او بماند . چگونه انسان پس از یافتن
حقیقت و اینکه هر خیرى دارد ، یا به هر خیرى نیازمند است از او و تأمین
کننده اش اوست ، مى تواند خالى از عشق او بماند ؟ آرى معرفت عارفان که در
رأس آنان انبیا و امامان بودند ; تمام موجودیّت آنان را نسبت به حضرت او
تبدیل به عشق کرده بود ، و حرارت این عشق آنان را در راه او کامل ترین
عبادت و قبول هر نوع رنج و مصیبت واداشته است .
هرکه کند روى طلب سوى او *** قبله ذرات شود کوى او
عشق که بازار بتان جاى اوست *** سلسله بر سلسله سوداى اوست
گرمى عشاق خراب ات عشق *** آتش دلهاى کباب است عشق
عشق نه وسواس بود نى غرض *** عشق نه جوهر بود و نى عرض
گفت به مجنون صنمى در دمشق *** کى شده مستغرق دریاى عشق
عشق چه و مرتبه عشق چیست *** عاشق و معشوق در این پرده کیست
عاشق یک رنگ حقیقت شناس *** گفت که اى محو امید و هراس
نیست در این پرده به جز عشق کس *** اول و آخر همه عشق است و بس
عاشق و معشوق زیک مصدرند *** شاهد عینیت یکدیگرند
عشق مجازى به حقیقت قوى است *** جذبه صورت کشش معنوى است
آتش عشق از من دیوانه پرس *** کوکبه شمع زپروانه پرس
عشق به هر سینه که کاوش کند *** خون دل از دیده تراوش کند
عشق کجا راحت و آسودگى *** عشق کجا دامن آلودگى
گر تو در این مرحله آسوده اى *** عاشق آسایش خود بوده اى
عشق همه عجز و نیاز است و بس *** عشق همه سوز و گداز است و بس
گرم ره عشق در آتش خوش است *** نقد روان صافى بى غش خوش است
آتش عشق از تو گدازد تو ر *** صافتر از آینه سازد تو را
ما که در این آتش سوزنده ایم *** کشته عشقیم و به او زنده ایم
عشق کز آن مزرع جان روشن است *** یک شررش آتش صد خرمن است
آب خضر گرچه زجان خوشتر است *** چاشنى عشق از آن خوشتر است
لوح دل از اشک ندامت بشوى *** راه ملامت زسلامت بپوى
اهل ملامت که سلامت روند *** راه سلامت به ملامت روند
عشق و شکایت زملامت که چه *** عاشقى و زهد و سلامت که چه
معرفت
، حقیقى است که در قرآن مجید و روایات اسلامى تحت عنوان علم ، فقه ، عرفان
، بصیرت از آن یاد شده است . آیین الهى قدر هرکس را در دنیا و آخرت برابر
با معرفت او به حقایق مى داند . از امام حسین (علیه السلام) روایت شده است
که فرمود :
المعروف بقدر المعرفة .
و در قرآن کریم آمده است :
دانشمندان به درجاتى از دیگران برترند ، و اهمیّت هر دانشى بستگى به موضوع
آن دارد ، و چه موضوعى برتر و بالاتر از توحید است ؟ و آنان که در این وادى
کسب معرفت کرده اند عاشقان واقعى اند . و در پرتو این عشق به والاترین
مقام انسانیّت رسیده و وجود آنان براى جهان و انسان بهترین منبع برکت شده
است .
منبع: http://erfan.ir