راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

عرفان اسلامی (27) پرهیز و گریز

عرفان اسلامی (27) پرهیز و گریز
عرفان اسلامی (27) پرهیز و گریز
نویسنده: استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

فَدَلیلُ الْخَوفِ الهَرَبُ

در قسمتهاى گذشته خواندید که : امام ششم فرمودند : زندگى عارفان بر سه اصل استوار است : خوف ، امید و عشق همچنین خواندید که حضرت فرمودند : ریشه خوف در وجود انسان علم است ، علم به خدا ، آگاهى به حساب و کتاب و بینایى نسبت به عقاب گناه . ریشه ى امید ، یقین ، و ریشه ى عشق ، معرفت است . اکنون امام (علیه السلام) به نتیجه عملى هریک از خوف ، امید و عشق اشاره مى کنند و ابتدا نتیجه و ثمره ى خوف را بیان مى دارند و مى فرمایند : دلیل اینکه خوف در دل عارف پدید مى آید « گریز » است در اینجا باید دید منظور حضرت از گریز چیست ؟
انسان باید بداند که در زندگى با دو واقعیّت روبه روست :
1 ـ مجموع مسائل و برنامه هایى که به نفع اوست ، گرچه داراى نفع ظاهرى نباشند ..........
http://up.iranblog.com/2161/1269554113.gif
عرفان اسلامی (27) پرهیز و گریز
عرفان اسلامی (27) پرهیز و گریز

نویسنده: استاد حسین انصاریان
شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

فَدَلیلُ الْخَوفِ الهَرَبُ

در قسمتهاى گذشته خواندید که : امام ششم فرمودند : زندگى عارفان بر سه اصل استوار است : خوف ، امید و عشق همچنین خواندید که حضرت فرمودند : ریشه خوف در وجود انسان علم است ، علم به خدا ، آگاهى به حساب و کتاب و بینایى نسبت به عقاب گناه . ریشه ى امید ، یقین ، و ریشه ى عشق ، معرفت است . اکنون امام (علیه السلام) به نتیجه عملى هریک از خوف ، امید و عشق اشاره مى کنند و ابتدا نتیجه و ثمره ى خوف را بیان مى دارند و مى فرمایند : دلیل اینکه خوف در دل عارف پدید مى آید « گریز » است در اینجا باید دید منظور حضرت از گریز چیست ؟
انسان باید بداند که در زندگى با دو واقعیّت روبه روست :
1 ـ مجموع مسائل و برنامه هایى که به نفع اوست ، گرچه داراى نفع ظاهرى نباشند .
2 ـ مجموع برنامه هایى که به زیان اوست گرچه در ظاهر سود و منفعت باشد .
بى تردید هیچ خردمندى خواهان زیان نیست و اهل خرد از هر زیانى سخت گریزانند . و این مسئله ثابت شده است که جز خدا و آنچه مربوط به اوست نه اینکه هیچ چیز دیگر براى انسان نفعى ندارد ، بلکه زیانبار است ، به همین خاطر عارفان براساس معیارهاى قرآنى زندگى مى کنند و دربازار دنیا جز با خداى بزرگ با کسى معامله ندارند ; زیرا مى دانند خداوند مهربان تنها خریدار انسان است و از آدمى فقط ایمان و عمل صالح مى خرد و در برابر آن مزد بى نهایت کرامت مى کند و غیر خدا تمام هستى انسان را در راه شکم و شهوت خود مى برد و در برابر این معامله چیزى به انسان نمى دهد ; زیرا چیزى ندارد که به انسان بدهد . غیر خدا آدمى را به فقر مادى و معنوى مى کشد و دنیا و آخرت انسان را به باد مى دهد ووسیله ى هلاکت ابدى آدمى را فراهم مى نماید بنا بر این عارف از غیر حق ، رسالت انبیا ، امامت امامان ، حکمت حکیمان ، عرفان عارفان واقعى ، اخلاق حسنه و اعمال پسندیده ، سخت گریزان و به شدّت در ترس و وحشت است .
کسى که از امور زیانبار و خسران آورِ غیر قابل جبران گریزان نباشد ، باید بداند که هنوز ترس از مقام خدا ، و وحشت از عقاب فردا ، در دل او جاى نگرفته است وگرچه خود را عارف بداند به وادى عرفان اسلامى قدم نگذاشته است . راستى مگر رشد و کمال ، بصیرت و بینایى و یافتن و رسیدن به اصل معرفت با ادّعاى بدون عمل و دعواى بدون سرمایه امکان پذیر است ؟!

از چه چیز باید گریخت

بطور کلّى از آیات و روایات و آثار اسلامى استفاده مى شود که انسان باید از دو چیز و هرچه وابسته به آن دو چیز است سخت گریزان باشد :
1 ـ از همنشینى با گناهکار و فاسدى که امید بازگشت و توبه به او نمى رود از آنجا که نشست و برخاست با این افراد مانع راه رشد و کمال انسانى است ، باید تا سر حدّ ریشه کن شدن ارتباط او با او به مبارزه برخاست .
2 ـ آنچه از دیدگاه قرآن و اخبار به عنوان گناه و امر حرام معرّفى شده است .
در اینجا به بخشى از آیات و روایاتى که مربوط به این دو واقعیّت است اشاره مى کنیم :

آیه اوّل : هوسرانان

( وَذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِباً وَلَهْواً وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَذَکِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا کَسَبَتْ لَیْسَ لَهَا مِن دُونِ اللّهِ وَلِیٌّ وَلاَ شَفِیعٌ وَإِن تَعْدِلْ کُلَّ عَدْل لاَیُؤْخَذْ مِنْهَا أُولئِکَ الَّذِینَ أُبْسِلُوا بِمَا کَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِن حَمِیم وَعَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْفُرُونَ ) .
« اى رسول ما آنان که دین خود را به بازیچه و هوسرانى گرفتند و حیات مادّى آنان را مغرور کرد و فریب داد به حال خود واگذار ، همین قدر به آنان بگو که هرکس عاقبت به عمل خود گرفتار آید و هیچ کس را جز خدا در دو عالم دادرس و شفیعى نیست و هرچه براى نجات خود از عذاب قیامت فدا بدهد پذیرفته نشود ، آنها همانند که عاقبت هلاک مى شوند ، و به کیفرشان به شرابى از حمیم جهنّم و عذابى دردناک گرفتار مى شوند » .
آرى ! بنا بر با دستورى که خداوند در این آیه به پیامبرش داده است مردم مؤمن و عارفان بالله ، باید از این گونه مردم که دین خدا را به مسخره گرفته اند قطع رابطه کنند و از این بى خردانِ بى خبر ، بگریزند و با آنان هیچ گونه معاشرتى نداشته باشند و به هنگام مبارزه ( بنا به دستور قرآن در هر عصرى ) تا ریشه کن شدن آنان با آنان به جهاد برخاسته و راه الهى را از لوث وجود اینان پاک کنند . متأسفانه در دوران اسلامى ، گروهى به عنوان قطب و درویش و فقیر الى الله ، با این اعلام موجودیّت کردند و افرادى فریب خورده چهره هاى پلید ، که تشکیل دهندگان سلطنت و شاهنشاهى و دربارهاى کثیف ، و عمودهاى حکومت هاى خائنانه بوده و هستند در ارتباط قرار گرفته و حتّى در قالب اقطاب و به قول خودشان فقرا ، مقاصد شوم و پلید خود را عملى مى کردند . اینان قطب برنامه هاى شیطانى بوده و ذره اى از عرفان اسلامى را نچشیده بودند ; بلکه گرگانى در لباس میش و به قول پروردگار عالم در حدیث قدسى « قطّاع طریق » بندگان حق بودند . عارف واقعى و سر حلقه ى عارفان حقیقى و قطب عرفان و هدایت یعنى وجود مقدّس مولى الموحّدین ، امام العارفین ، امیرالمؤمنین (علیه السلام)بود که قسمتى از تمام عمرش را با قلدران و گردنکشان و سازندگان دربار و پایه گذاران شاهى و سلطنت و زورمداران و مانعان راه خدا ، با سرسختى هرچه تمام تر مبارزه و جان شیرین خود را در این راه که راه خدا بود ، در محراب عبادت نثار کرد ، و چه وقیحند آنان که آسوده به گناه و یار گناهکارند ، آنگاه خود را عارف و درویش و وابسته به مولا مى دانند !!

آیه دوم : تفرقه اندازان

( إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْء إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَى اللّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُوا یَفْعَلُونَ ) .
« آنان که دین را پراکندند و در آن گروه گروه شدند (و با این برنامه شیطانى درصدد تفرقه بین مسلمین برآمدند ، و در کمین درهم شکستن اتّحاد نشستند ، چشم از آنان بپوش ، که چنین کسان به کار تو نیایند ، از دست این ناپاکان غمگین مباش که مجازاتِ جنایات آنان با خداست »
در آیات بعد به عقاب آنچه مى کنند سخت آگاهشان مى گرداند . در این آیه تعلیم مى دهد که عارف به راه از چنین پلیدانى باید گریزان باشد ، و از همکارى با آنان سخت بپرهیزد ، که اینان نابود کننده ى دنیا و آخرت آنانند .

آیه سوم : بازیچه گران

( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُوا وَلَعِباً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاءَ وَاتَّقُوا اللّهَ إِن کُنتُم مُؤْمِنِینَ ).
« اى اهل ایمان با آن گروه از اهل کتاب (یهود و نصارى) و کافران که دین شما را به فسوس و بازیچه گرفتند دوستى نکنید و به خاطر خدا از هر برنامه زیان آورى ، خویشتن دار باشید، اگر مؤمن به خدا و قیامت و رسولان او هستید » .
ملّت اسلام بعد از پنج قرن تجربه ، باید به این نتیجه رسیده باشد ، که از یهود و نصارى و کفّار و به تعبیر روشن تر از غرب و شرق جز زیان چیزى عایدش نشده و نمى شود . بنا بر این امروز ، روز دوستى و ارتباط با آنان نیست ، بلکه روز مبارزه و ریشه کن کردن وجود پلید آنان از سر راه آدمیّت است .

آیه چهارم : ظاهرفریبان

( یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لاَ یَحْزُنکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِینَ هَادُوا سَمّـاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمّـاعُونَ لِقَوْم آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَن یُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَیْئاً أُولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللّهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الاْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ ) .
« اى پیامبر نسبت به گروهى از آنان که به زبان اظهار ایمان مى کنند و به دل ایمان نمى آورند و با شتاب به کفر رو مى کنند غمگین مباش ، و نیز غمگین مباش نسبت به یهودیانى که جاسوسى مى کنند و به آن قومى که از تکبّر نزد تو مى آیند به جاى کلمات حق تو سخنان فتنه انگیز مى رسانند ، آنان به خاطر کینه توزى نسبت به اسلام کلمات حق را پس از آن که به جاى خود مقرّر شد ، به میل خویش تغییر دهند و به دروغ و هواى نفس حرام را حلال و حلال را حرام کنند ، مى گویند : اگر حکم قرآن به این صورتى که ما مى پسندیم آورده شد بپذیرید و از پیامبر اسلام دورى جویید ، آرى هرکس را خدا به آزمایش و رسوایى افکند هرگز تو نمى توانى از قهر خدا برهانى ، آنان قومى هستند که خدا نخواسته دلهاشان را از کفر و جهل پاک کند ، آنان در دنیا دچار ذلّت و خوارى اند و برایشان در آخرت عذاب بزرگ است » .
در این آیه دورى گزیدن از منافقان و جاسوسان پلید و متکبّران آلوده و هرکس با راه خدا و پیامبر مخالفت داشته و موجودیّتش به زیان امت اسلامى است ، خواسته شده است . ارتباط با اینان ، انسان را چون آنان دچار خسارت دنیا و عذاب آخرت خواهد کرد و کسى که ترس و بیم از خسارت در دنیا و عذاب در آخرت دارد ، از چنین پلیدانى گریزان و با ایشان کاملاً بى ارتباط است .

آیه پنجم : پیمان شکنان سُست عهد

( وَإِن نَکَثُوا أَیْمَانَهُم مِن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ ) .
« هرگاه آنان که سوگند و عهد بسته خود را با شما شکستند و در دین شما تمسخر و طعن زدند ، در این صورت با آنان پیشوایان کفر کارزار کنید تا به برنامه پلیدشان خاتمه دهند » .

آیه ششم : حتى پدر و مادر

( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا آبَاءَکُمْ وَإِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الإِیمَانِ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِنکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ) .
« اى کسانى که ا یمان آورده اید اگر پدران و برادرانتان کفر را بر ایمان برگزینند نباید آنان را دوست داشته باشید ، هرکسى با کفر آنان به ایشان دوستى بورزد بى شک ستمکار است » .

آیه هفتم : منکران معاد

( قَاتِلُوا الَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَن یَد وَهُمْ صَاغِرُونَ ) .
« اى اهل ایمان با هرکه از یهود و نصارى ایمان به روز قیامت نیاورده ، و آنچه خدا و رسولش حرام کرده حرام نمى دانند و به دین حق نمى گروند قتال و کارزار کنید یا آن که با ذلّت و تواضع به اسلام جزیه دهند » .
راستى این آیه با چه موضع محکمى تکلیف ملّت اسلام را در برابر یهودى ها و نصرانى ها به خصوص جانیان اروپا و آمریکا و اسرائیل معلوم مى کند این ملّت اسلام است که باید با تمام قدرت با تکیه بر الله تکلیف خود را ، بنا بر قول خدا در این آیه ، با دشمنان خدا معلوم کند . و خدا لعنت کند آن خائنینى که تحت عنوان سردمداران ممالک اسلامى علیه اسلام و مردم مسلمان با این آدمخواران سازش کردند ، اگر اینان ایمان به خدا و حساب قیامت داشتند ، نه اینکه با آنان دوستى نمى کردند ; بلکه در برابر آنان از اسلام و ملّت مظلوم اسلام دفاع مى کردند .

آیه هشتم : منافقان دو رو

( الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضَهُم مِن بَعْض یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ * وَعَدَ اللّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا هِیَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمْ اللّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِیمٌ ) .
« مردان دو رو و زنان دو رو یعنى آنان که به زبان ادّعاى مسلمانى دارند ولى به دل هیچ اعتقادى به برنامه هاى الهى ندارند از همدیگر و طرفدار یکدیگرند ، دست از نیکى برداشته مردم را به کار بد وادار و از کار نیک منع مى کنند و چون خدا را فراموش کردند ، خدا هم آنان را به خود واگذاشت تا از هر سعادتى محروم شوند ، در حقیقت منافقان از بدترین زشتکاران عالمند ، خدا مرد و زن منافق و کافران را وعده ى آتش دوزخ و خلود در آن داده ، همان دوزخ براى کیفر آنان کافى است ، و خدا آنان را لعنت کرده و براى آنان عذاب ابد فراهم آورده » . از این نمونه آیات ، در قرآن مجید فراوان است که استفاده مى شود که عارف موظف است در درجه ى اوّل چهره هاى ناپاکى که در قرآن معرفى شده اند بشناسد و به وظیفه الهى خود عمل کند . اگر وظیفه اش گریز از آنهاست بگریزد که این گریختن بر مبناى ترس از خدا است ، و اگر مسئولیّتش کارزار با آنان است ، در راه جهاد قدم بگذارد ، و شرّ آنان را از راه خدا بردارد ، و توجّه کند که امام ششم درباره واقعیّت و نتیجه خوف عارفان فرموده : وَدَلیلُ الخَوْفِ الهَرَبُ ، دلیل و نشانه ى اینکه دل عارف را بیم از مقام خدا احاطه کرده دورى او از اهل معاصى و آلودگان به کفر وفسق ونفاق وعهدشکنى ، ونیز دورى از معاصى شخصى وآنچه خدا از آن نهى فرموده است ، مى باشد .

پرهیز از معاصى در روایات

گریز عارف از گناهان ، یکى از اصولى ترین برنامه هاى زندگى اوست ، براى عارف مصیبتى بزرگ تر از آلوده شدن به گناه نیست . تنفّر قلبى و عملى عارف از گناه تنفّرى شدید است .
یکى از مهمترین پایه هاى اسلام اجتناب و دورى از گناه است ، آن قدر که اسلام بر دورى از گناه پافشارى دارد اصرار بر عبادت ندارد . تازه اگر در آیین عزیز الهى دقت کنیم ، مى بینیم که بزرگترین عبادت و پر ارزش ترین خط بندگى ، دورى جستن از معاصى است . در روایات تقوا و خوددارى از گناه به عنوان افضل عبادات و پر پاداش ترین بندگى ها به حساب آمده است .
عارف به اثر وضعى گناه در دنیا و عقوبت سخت آن در آخرت واقف است . براساس این آگاهى کسب خوف کرده و خوف در وجود او ، بهترین عامل وشدیدترین علّت براى گریز از گناه است . اینک به روایاتى در این باب توجه کنید :

آثار شوم گناه

1 ـ عَنْ أَبی جَعْفَر (علیه السلام) قالَ : إِنَّ الْعَبْدَ یَسْأَلُ اللهَ الْحاجَةَ فَیَکُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضاءُها إِلى
أَجَل قَریب أَوْ إِلى وَقْت بَطیئى فَیَذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْباً فَیَقُولُ اللهُ تَبارَکَ وَتَعالى : لِلْمَلَکِ لانَقْضِ حاجَتَهُ وَأَحْرِمْهُ إِیّاها فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسُخْطی وَاسْتَوْجَبَ الْحِرْمانَ مِنّی .
« امام باقر (علیه السلام) فرمود : بنده از خدا حاجتى مى خواهد که اقتضا دارد دیر یا زود برآورده شود سپس آن بنده دچار گناهى مى شود ، و خداى تبارک و تعالى به فرشته مأمور برآوردن حاجت مى فرماید : حاجتش را اجابت مکن و او را از آن محروم دار ، زیرا خود را در معرض خشم من قرار داد ، و سزاوار محرومیّت شد » .
2 ـ عَنْ أَبی عَبْدِاللهِ (علیه السلام) قالَ : إِنَّ الْرَجُلَ یُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ صَلاةَ اللَّیْلِ وَإِنَّ الْعَمَلَ السَیِّئَ أَسْرَعُ فی صاحِبِهِ مِنَ السِّکِّینَ فی اللّحْمِ .
« امام ششم فرمود : انسان گناه مى کند ، از نماز شب با آن همه خصوصیّت و آثار دنیایى و آخرتى محروم مى گردد و به حق که اثر گناه در گنه کار از اثر کارد در گوشت سریعتر است » .
3 ـ قالَ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ (علیه السلام) : لا وَجَعَ أَوْجَعُ لِلْقُلُوبِ مِنَ الذُّنُوبِ ، وَلا خَوْفَ أَشَدُّ مِنَ الْمَوْتِ ، وَکَفى بِما سَلَفَ تَفَکُّراً وَکَفى بِالْمَوْتِ واعِظاً .
« امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود : دردى براى قلوب ، دردناکتر از گناهان نیست ، و ترسى سخت تر از ترس براى مرگ نیست ، و گذشته براى عبرت گرفتن کافى است ، و مرگ براى اندرز دادن بس است » .
4 ـ عَن أَبی الْحَسَنِ (علیه السلام) : إِنَّ للهِ عَزَّوَجَلَّ فی کُلّ یَوْم وَلَیْلَة مُنادِیاً یُنادی : مَهْلاً مَهْلاً عِبادَ اللهِ عَنْ مَعاصی اللهِ ، فَلَوْ لا بَهائِمُ رُتَّعٌ ، وَصِبْیَةٌ رُضِّعُ ، وَشُیُوخٌ رُکَّعٌ لَصُبَّ عَلَیْکُمُ الْعَذابُ صَبّاً ، تُرَضُّونَ بِهِ رَضّاً .
« حضرت رضا (علیه السلام) فرمود : خداوند یک منادى دارد ، یک شب و روز فریاد مى زند : اى بندگان خدا از حرکت به سوى نافرمانیها بایستید ، بایستید ، که اگر چهارپایان چرنده و کودکان شیرخوار ، و پیران رکوع کننده نبودند ، عذابى بر شما فرو مى ریخت که نرم و کوبیده شوید » .
5 ـ عَنْ نُعْمانِ الرّازی قال : سَمِعْتُ أَبا عَبْدِاللهِ (علیه السلام) یَقُولُ : مَنْ زَنى خَرَجَ مِنَ الاِْیمانِ وَمَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ خَرَجَ مَنَ الاِْیمانِ ، وَمَنْ أَفْطَرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضانِ مُتَعَمِّداً خَرَجَ مِنَ الإِیمانِ .
« نعمان رازى مى گوید : از حضرت صادق شنیدم که فرمود : کسى که زنا کند و آن کس که شراب بنوشد ، و شخصى که یک روز از ماه رمضان را عمداً بخورد از ایمان خارج شده است » .
عَنْ عُبَیْدَةِ بنِ زُرارة قالَ : سَأَلْتُ أَبا عَبْدِاللهِ عَنِ الْکَبائِرِ : فَقالَ هُنَّ فی کِتابِ عَلى سَبْعٌ : الْکُفْرُ بِاللهِ ، وَقَتْلُ النَّفْسِ ، وَعُقُوقُ الْوالِدَیْنِ ، وَأَکْلُ الرِّبا بَعْدَ الْبَیِّنَةِ وَأَکْلُ مالِ الْیَتیمِ ظُلماً ، وَالْفِرارُ مِنَ الزَّحْفِ ، وَالْتَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ ، قالَ : فَقُلْتُ : فَهذا أَکْبَرُ الْمَعاصی ; قالَ نَعَمْ قُلْتُ : فَأَکْلُ درهَم مِن مالِ الْیَتیمِ ظُلْماً أَکْبَرُ أَمْ تَرْکُ الصَّلاةِ قالَ تَرْکُ الصَّلاةِ قُلْتُ : فَما عَدَدْتَ تَرْکَ الصَّلاةِ فی الْکَبائِرِ فَقالَ أَیُّ شَیء أَوَّلُ ما قُلْتُ لَکَ قالَ : قُلْتُ الْکُفْرُ قالَ : فَإِنَّ تارِکَ الصَّلاةِ کافِرٌ یَعْنی مِنْ غَیْرِ عِلَّة .
« عبیدة بن زرارة مى گوید : از حضرت صادق درباره ى گناهان کبیره پرسیدم ، فرمود : در کتاب على (علیه السلام) هفت گناه از گناهان کبیره است :
1 ـ کفر به خدا ،
2 ـ آدم کشى ،
3 ـ عدم رعایت حقوق پدر و مادر ،
4 ـ خوردن ربا بعد از دانستن ،
5 ـ خوردن مال یتیم بناحق ،
6 ـ فرار از جهاد ،
7 ـ ایمان بعد از اسلام . عرضه داشتم : اینها بزرگترین گناهانند ؟ فرمود : آرى ، گفتم : گناه یک درهم خوردن مال یتیم به ناحق بزرگتر است یا ترک نماز ، فرمود : ترک نماز ، عرضه داشتم : شما که ترک نماز را از کبائر نشمردى ، فرمود : اوّلین چیزى که گفتم چه بود ؟ عرض کردم : کفر ، فرمود : تارک نماز کافر است ، البته بدون علّت و عذر » .
عقیده مرحوم علاّمه ى مجلسى بر آن است که جمله «بدون عذر و علّت» یا کلام مرحوم کلینى است یا یکى از روایت کنندگان .

گناهان کبیره از نظر بزرگان

مرحوم مجلسى از قول شیخ بهائى در تعریف گناهان کبیره این اقوال را ذکر مى کند :
1 ـ هر گناهى که خداوند در قرآن مجید انسان را به خاطر آن به عذاب تهدید کرده است .
2 ـ هر معصیتى که شارع برایش حدّى معین کرده و در قرآن نسبت به آن تهدید آمده است .
3 ـ هر گناهى که ارتکاب آن دلالت بر بى اعتنایى به دین داشته باشد .
4 ـ هر گناهى که حرمتش به دلیل قاطعى ثابت شده باشد .
5 ـ هر معصیتى که در کتاب و سنّت به شدّت مورد تهدید قرار گرفته باشد .
6 ـ ابن مسعود مى گوید : گناهان از اوّل سوره نساء تا آیه شریفه «اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ» کبیره است .
7 ـ هر گناهى کبیره است ، زیرا هر معصیتى مخالفت خداست و کوچک و بزرگى آنها نسبت به بالا و پایین است : مثلاً بوسیدن زن نامحرم نسبت به زنا صغیره و نسبت به نظر کردن به او کبیره است .
سپس علاّمه ى بزرگ ، خدمتگزار بى نظیر مرحوم مجلسى مى گوید : گویا نظر کسى که همه گناهان را کبیره دانسته این است که گناه را نباید کوچک و ناچیز شمرد ; چنانچه در اخبار بسیارى آمده است که گناه را کوچک نشمارید ; زیرا نافرمانى شخص بزرگ ، بزرگ است و مخالفت با پروردگار جلیل سنگین ; ولى این موضوع منافات ندارد که برخى از گناهان نسبت به خود بزرگتر از برخى دیگر باشد و به صغائر و کبائر تقسیم گردد ، که اگر از کبائر کناره گیرى شود صغائر آنها آمرزیده گردد ، و ارتکاب کبیره و اصرار بر صغیره با عدالت منافات دارد . امّا راجع به شماره ى گناهان کبیره ، برخى آنها را هفت عدد دانسته اند : 1 ـ شرک به خدا 2 ـ آدم کشى 3 ـ تهمت زنا زدن به زن پاکدامن 4 ـ خوردن مال یتیم 5 ـ زنا 6 ـ فرار از جنگ 7 ـ عقوق والدین .
و عدّه اى 13 گناه دیگر را به آن اضافه کرده اند : 1 ـ لواط 2 ـ جادوگرى 3 ـ رباخوارى 4 ـ غیبت 5 ـ سوگند دروغ 6 ـ شهادت ناحق 7 ـ میخوارى 8 ـ بى احترامى به کعبه 9 ـ دزدى 10 ـ پیمان شکنى 11 ـ تعرّب بعد از هجرت 12 ـ نومیدى از رحمت خدا 13 ـ ایمنى از مکر پروردگار .
و بعضى دیگر از علما و بیداران راه حق ، 14 گناه دیگر بر گناهان بالا افزوده اند : 1 ـ خوردن مردار 2 ـ خوردن خون 3 ـ خوردن گوشت خوک 4 ـ خوردن قربانى براى غیر خدا 5 ـ خوردن هر حرامى مانند رشوه تحت عنوان سُحْت 6 ـ قماربازى 7 ـ کم فروشى 8 ـ کمک به ظالم 9 ـ حبس حق مردم بدون دست تنگى 10 ـ اسراف 11 ـ تبذیر 12 ـ خیانت 13 ـ اشتغال به کارهاى بیهوده 14 ـ اصرار ورزیدن بر گناهان صغیره .
مجلسى سپس مى گوید : براى هیچ یک از این اقوال و تعریف و شماره ى گناهان ، دلیل مطمئنى نیست و شاید پنهان بودن کبیره یا عدد آن از طرف خدا مصلحتى باشد ، چنانکه در نهان بودن شب قدر و صلاة وُسْطى مصلحت است !
برخى از بیداران مى گویند : مصلحت پنهان بودن عدد کبیره ، یا خود کبیره در آن است که انسان در تمام لحظات از هر گناهى خوددارى کند ; مبادا که آن گناه کبیره باشد و اتّفاقاً در همان وقت انسان مورد خشم و غضب حق و سخط حضرت حق قرار بگیرد و توبه برایش مشکل شود . چون در روایات آمده است : از هر گناهى بپرهیزید ; مبادا که هنگام ارتکاب گناهى ناگهان مورد سخط قرار گیرید ، و از هیچ عبادتى روى مگردانید که رحمت او در عبادات پنهان است و ممکن است عبادتى باشد که رحمت حق را به سوى شما جلب کند و شما نسبت به آن غافل باشید .
6 ـ عَنْ أَبی عَبْدِاللهِ (علیه السلام) قالَ : قالَ النَّبِیُّ (صلى الله علیه وآله) : أَرْکانُ الْکُفْرِ أَرْبَعَةٌ : الرَّغْبَةُ وَالرَّهْبَةُ وَالسَّخَطُ وَالْغَضَبُ .
« امام ششم از رسول اسلام نقل مى کند که : پایه هاى کفر چهار چیز است :
1 ـ دلبستگى به دنیا و شهوات نفسانى ، 2 ـ ترس از دست رفتن دنیا و ترس از پرداخت جهاد و زکات ، 3 ـ ناخرسندى از فعل خدا نسبت به خود از تقسیم روزى و قضا و قدر ، 4 ـ خشم » .
7 ـ عَنْ أَبی عَبْدِاللهِ (علیه السلام) قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله) : إِنَّ أَوَّلَ مَا عُصِیَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ سِتّ : حُبُّ الدُّنْیا ، وَحُبُّ الرِئاسَةِ ، وَحُبُّ الطَّعامِ ، وَحُبُّ النَّوْمِ ، وَحُبُّ الرَّاحَةِ ، وَحُبُّ النِّساءِ .
« امام ششم از رسول خدا نقل مى کند : سرآغاز نافرمانى از خدا شش چیز است : دوستى دنیا ، ریاست ، خوراک ، استراحت و دوستى ( بى مورد ) » .
زشتى این شش برنامه ، در روایت ،در صورت افراط و گرایش بیش از حدّ به آن موارد است به عبارت دیگر ، اسلام نه افراط را مى پسندد و نه تفریط را ; بلکه اعتدال از مهمترین ویژه گى هاى این دین الهى است که حتى در مورد عبادات نیز مورد سفارش قرار گرفته است .
8 ـ عَنْ أَبی عَبْدِاللهِ (علیه السلام) قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله) مِنْ عَلاماتِ الشِّقاءِ جُمُودُ الْعَیْنِ القَلْبِ وَشِدَّةُ الْحِرْصِ فی طَلَبِ الدُّنْیا ( الرِّزق ) وَالإِصْرارِ عَلَى الذَّنْبِ .
« امام ششم از نبى اکرم نقل مى کند که : از نشانه هاى بدبختى خشک چشمى و سخت دلى ، و حرص زیاد در طلب دنیا و اصرار به گناه است » .
9 ـ عَنْ أَبی عَبْداللهِ (علیه السلام) قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله) : ثَلاثٌ مِنْ کُنَّ فیهِ کانَ مُنافِقاً وَإِنْ صامَ وَصَلّى وَزَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ : مَنْ إِذَا ائْتُمِنَ خانَ وَإِذا حَدَّثَ کَذِبَ وَإِذا وَعَدَ خَلَفَ ، إِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ فی کِتابِهِ : ( اِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الْخائِنینَ ) وَقالَ : ( أَنَّ لَعْنَةَ اللهِ عَلَیْهِ اِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبینَ ) وفی قَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ ( وَاذْکُرْ فی الْکِتابِ اِسْماعیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَکانَ رَسُولاً نَبِیّاً ) .
« امام صادق (علیه السلام) از نبى اکرم نقل مى کند که : سه صفت است که در هرکه باشد منافق است اگرچه اهل نماز و روزه باشد و خود را مسلمان بداند : کسى که در امانت خیانت کند ، در سخن گفتن دروغ بگوید و هرگاه وعده دهد خلف وعده کند . خداوند در کتابش فرموده : خدا خیانتکاران را دوست ندارد و لعنت خدا بر او اگر از دروغگویان باشد و فرموده اسماعیل را در کتاب یاد کن همانا او درست وعده و رسول و پیامبر بود » .
آنچه ذکر شد نمونه اى است از ویژه گى هاى عارفان خائفِ از مقام حق ، و بیم داران از عذاب فردا . آن کس که براى شناخت محرّمات اقدام نکند ، و آن کس که محرّمات را مى شناسد و از آن پروا نمى کند امتیازى گریز ندارد از مسلمانى ندارد ، و آن که از گنهکار و گناه پرهیز دارد و چون گوسپندى که از گرگ مى گریزد از عاصیان عامد و گنهکاران معاند مى گریزد عارفى است که خوف در دل او جایگزین شده است ، فرار و گریزش از گناه و اهل گناه ، دلیل بر خوف اوست این است معناى قول حضرت صادق امام به حق ناطق که فرمود :(فَدَلیلُ الْخَوْفِ الْهَرَبُ ).
منبع: http://erfan.ir
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد