راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

سیماى عارفان

سیماى عارفان
یکى از تربیت‏شدگان این مکتب مى‏گوید : در بعضى از سفرها به بزرگى برخوردم که سیمایش به سیماى عارفان مى‏ماند . بااو همراه شده در عرض طریق بدو گفتم : « کَیْفَ الطّریقُ إِلى اللّه » ؟ راه به سوى خداچگونه است ؟گفت : « لَوْ عَرَفْتَ اللّهَ لَعَرَفْتَ الطَّریقَ » . اگر او را یافته بودى راه به سوى او را نیز آگاه مى‏شدى .پس گفت : اى مرد سالک ! بگذار و دور کن از خود خلاف و اختلاف را .گفتم : علما را چگونه خلاف و اختلافى خواهد بود ؟ چه آن‏ها مؤیّد از جانب حقّند .گفت : چنین است که مى‏گویى الاّ فى التجرید التوحید .بدو گفتم : معناى این جمله چیست ؟گفت : « فِقْدانُ رُؤْیَةِ ما سواهُ لِوِجْدانه » ............

http://up.iranblog.com/2161/1269554113.gif

سیماى عارفان


یکى از تربیت‏شدگان این مکتب مى‏گوید : در بعضى از سفرها به بزرگى برخوردم که سیمایش به سیماى عارفان مى‏ماند . بااو همراه شده در عرض طریق بدو گفتم : « کَیْفَ الطّریقُ إِلى اللّه » ؟ راه به سوى خداچگونه است ؟گفت : « لَوْ عَرَفْتَ اللّهَ لَعَرَفْتَ الطَّریقَ » . اگر او را یافته بودى راه به سوى او را نیز آگاه مى‏شدى .پس گفت : اى مرد سالک ! بگذار و دور کن از خود خلاف و اختلاف را .گفتم : علما را چگونه خلاف و اختلافى خواهد بود ؟ چه آن‏ها مؤیّد از جانب حقّند .گفت : چنین است که مى‏گویى الاّ فى التجرید التوحید .بدو گفتم : معناى این جمله چیست ؟گفت : « فِقْدانُ رُؤْیَةِ ما سواهُ لِوِجْدانه » . با بودن او غیر را ندیدن .که منظور از این جمله نفى هر معبود باطل و مقیّد بودن به طاعت و عبادت حق است.بدو گفتم : « هَلْ یَکُونُ الْعارِفُ مَسْروراً » ؟ آیا عارف را خوشحالى هست ؟جواب داد : عارف را با اتّصال به خدا اندوه هست ؟گفتم : « أَلَیْسَ مَنْ عَرَفَ اللّهَ طالَ هَمُّهُ » ؟ نه این است که هرکس او را شناخت دچار اندوه همیشگى مى‏گردد ؟گفت : « مَنْ عَرَفَ زالَ هَمُّهُ » . هرکس او را شناخت اندوهش براى همیشه برطرف مى‏شود که اهل معرفت را  لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ   .گفتم: «هَلْ تُغَیِّرُ الدُّنْیا قُلُوبَ الْعارِفینَ»؟ آیا دنیا دل‏هاى عارفان را تغییر و تحوّل مى‏دهد؟گفت : « هَلْ تُغَیِّرُ العُقْبى قُلُوبَ الْعارِفینَ حَتّى تُغَیِّرَها الدُّنْیا » ؟ آیا آخرت دل آنان را حالى به حالى مى‏کند تا چه رسد به دنیا ؟! گفتم : « أَلَیْسَ مَنْ عَرَفَ اللّهَ صارَ مُسْتَوْحِشاً » ؟ کسى که خدا را شناخت آیا دچار وحشت نمى‏گردد ؟ گفت : « مَعاذَ اللّه أَنْ یَکُونَ الْعارِفُ مُسْتَوْحِشاً » . محال است عارف با شناختن معبود حقیقى دچار وحشت و ترس شود . « وَلکِنْ یَکُونُ مُهاجِراً مُتَجَرّداً » . اما عارف در عین تنهایى مسافر به سوى دوست است . گفتم : « هَلْ یَتَأَسَّفُ الْعارِفُ عَلى شَىْ‏ءٍ غَیْرَ اللّه » ؟ آیا عارف به چیزى غیر خدا تأسّف مى‏خورد ؟ جواب داد : « هَلْ یَعْرِفُ العارِفُ غَیْرَ اللّهِ فَیَتَأَسَّفُ عَلَیْهِ » ؟ آیا عارف غیر خدا چیزى مى‏شناسد تا بر او غصّه بخورد ؟ گفتم : « هَلْ یَشْتاقُ الْعارِفُ إِلى رَبِّهِ » ؟ آیا عارف مشتاق به حضرت ربّ است ؟ گفت : « هَلْ یَکُونُ الْعارِفُ غائِباً طَرْفَةً حَتّى یَشْتاقَ إِلَیْهِ » ؟ آیا عارف یک چشم به هم
زدن از او غائب است تا مشتاق او باشد ؟! گفتم : « مَا اسْمُ اللّهِ الأَعْظَمُ » ؟ اسم اعظم خدا چیست ؟ گفت : « أَنْ تَقُولَ اللّهَ وَأَنْتَ تَهابَهُ » . آن است که بگویى اللّه و از او در دلت داراى مهابت شوى . گفتم : « کَثیراً ما أَقُولُ وَلا تُداخِلُنى الْهِیْبَةَ » . زیاد خدا مى‏گویم ولى در دلم مهابت پیدا نمى‏شود .گفت : « لِأَنَّکَ تَقُولُ مِنْ حَیْثُ أَنْتَ لا مِنْ حَیْثُ هُوَ » . براى آن که نامش را آن چنان که هستى مى‏گویى نه آن چنان که هست . گفتم : اى بزرگ ! دیگر بار مرا موعظتى فرماى ، از گفته‏هاى تو پند بلیغ بگیرم . گفت : کفایت است از براى موعظت و نصیحت تغییراتى که در روزگار مى‏بینى ، نیک بنگر و آن را به جهت خود پندى بزرگ دان  .
 

برگرفته از کتاب عرفان اسلامی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد