راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

راهیان ولایت معرفت سرا(علوی)

تشریحی ...عرفان فی الله علوی

سر چشمه عرفان

سر چشمه عرفان

با توجه به مطالبى که در صفحات گذشته ملاحظه کردید ، جستجو در تاریخ حیات انسان که چه شخصى پایه گذار مکتب عرفان بوده و یا به وسیله چه گروهى از اهل دین این مدرسه بنا گذارى شده ، کار با مفیدى نیست . زیرا ، وقتى حقیقتى به صورت مایه و استعداد و ذوق و شوق و نیاز و احتیاج ،
در ذات انسان نهفته است ، باید آن را از حضرت محبوب دید .به حقیقت که لازم است از عرفان و حال عرفانى به عنوان یک واقعیت ملکوتى و سرّ خدایى که در اعماق جان ریشه دارد یاد کرد .این انسان است که به دور از غوغاى حیات عاریت ، احساس مى‏کند که در درونش عشق به مبدأ هستى و علاقه به پاکى جان و طهارت درون و پاى بندى به حقایق و واقعیت‏ها و توجه به دانش و بینشى مافوق دانش و بینش مادّى موج مى‏زند . این انسان است که مى‏خواهد اضطراب درونش را با کمک عاملى قوى و حقیقى غیر از عوامل مادّى که خود عامل اضطرابند ، تبدیل به امنیت کند . این انسان است که در جستجوى اتّصال به حقیقت و واقعیّت مجاهده مى‏نماید . و این انسان است که علاقه دارد با تمام هستى وجودش در سرزمین عشق و محبّت خیمه زده و کارى کند که براى همیشه از ناراحتى وجدان راحت باشد .
این انسان است که در فطرتش مى‏یابد ، حقیقتى او را به سوى خود جذب مى‏کند و از او مى‏خواهد که در کنار وى قرار گیرد . این انسان است که علاقه دارد تمام افراد بشر در کنار او راحت و در امنیت و آسایش باشند . این انسان است که مشتاق فهم حقایق عالى هستى است و مى‏خواهد اسرار عرصه‏گاه حیات بر او کشف شود . این همه عشق و علاقه و ذوق و شوق که هم چون دریا در باطن انسان موج مى‏زند همان مایه‏اى است که اهل دل از آن تعبیر به استعداد عرفانى و حالت عرفان خواهى مى‏کنند . این قوّه و استعداد است که اگر با قوانین وحى و ریاضتهاى شرعیّه رشد کند ، انسان به آن چه که فطرتاً در طلب آن است ، مى‏رسد . این واقعیت که در دل و جان ریشه دارد ، همان کششى است که از جانب معشوق واقعى در اعماق هستى انسان عاشق قرار داده شده که عاشق به محض توجّه به این حقیقت در تکاپو مى‏افتد و به دنبال آراسته شدن به حقایق حرکت مى‏کند و در ابتداى حرکت و سلوکش حس مى‏کند که بدون راهبرى الهى و خودساخته‏اى ملکوتى قدرت سیر و سفر و حرکت در این راه پر خطر را ندارد ، راهى که راهزنان درونى و برونى براى راهزنى در زوایاى آن کمین کرده‏اند . عاشق عرفان و حال باید بداند که خضر این راه در درجه اوّل ، انبیا و امامان  علیهم‏السلام و سپس عالمان ربّانى هستند که جانشینان آن بزرگوارانند . بنابراین سرچشمه این حالت حضرت محبوب است و اوست که این مایه را در جان قرار داده و به وسیله راهنمایان راه از قوّه به فعلیت مى‏رساند و اوست که مایه عشق به خودش را در دل و جان انسان قرار داده و مى‏خواهد که انسان از تمام وسائل و ابزار مادّى و معنوى به عنوان وسیله ، براى رسیدن به معشوق حقیقى استفاده کند . آنان که براى رشد حال عرفانى در راه انبیا و امامان  علیهم‏السلام قرار گرفتند ، به آن چه باید برسند رسیدند و آن بینشى که باید پیدا کنند ، پیدا کردند و در این مسیر به خاطر رنج عبادت و حرکت در راه بندگى ، از اشراق و تجلّى حق بر قلب خود برخوردار شده و به مقام معیّت رسیدند . إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَالَّذِینَ هُم مُحْسِنُونَ   . بى‏تردید خدا با کسانى که پرهیزکارى پیشه کردند و کسانى که [ از هر جهت  نیکوکارند مى‏باشد . إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ   .
خدا با صابران است . قال رسول اللّه  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله : اِنّ لِىَ مَعَ اللّه حالاتٍ لا یَحْتَمِلُها مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَلا نَبىٌّ مُرْسَلٌ  . رسول خدا  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود : « به درستى که براى من با خداوند حالاتى است که نه ملک مقرّب و نه پیامبر مرسل طاقتش را ندارند » .
اگر گفته شود علّت رسیدن انسان به این مقامات عالى ، همان حالات درونى همراه با عبادات الهى و ملکوتى است صحیح گفته شده .
این فقیر پایه گذار عرفان را بزرگان هند یا حکماى یونان یا دانشمندان قدیم ایران نمى‏داند بلکه اینان به وجود آورنده بعضى از قواعد فلسفه و حکمت‏اند و عرفان و حال حقیقتى است که ریشه خدایى دارد و در اعماق قلب و جان هم چون گوهرى آسمانى نهفته شده که ظهور آن با ایمان به خدا و قیامت و اجراى دستورهاى حق و پیروى از سنن شرعیّه میسّر است . حالت نیازمندى انسان به حضرت حق و کششى که به آن سو دارد ، حالت عرفانى است . این حالت باید به دست فرستادگان حق از قوّه به فعلیت برسد . آنان که براى پاسخ گفتن به این حالت نیازمندى ، متوسّل به مدّعیان عرفان و افرادى غیر از فرستادگان حضرت محبوب شدند ، بیراهه رفته و به جایى نرسیدند . تأمین مسائل این راه ، وقف نبوّت و امامت و قرآن مجید است . سالکان این وادى و مسافران این راه و قاصدان این معنى مى‏گویند :  بناى برنامه خود را در این مسیر بر چهار حقیقت قرار ده :
1 ـ معرفت خدا و اسماء و صفات و افعالش .
2 ـ معرفت نفس و شرور و خطرها و خواسته‏هاى غیر شرعى آن .
3 ـ معرفت وساوس و کیدها و و دام‏هاى دشمن .
4 ـ معرفت دنیاى منهاى حق و غرور و فتنه انگیزى و زرق و برقش .
پس  غیر انبیا و قرآن و ائمه  علیهم‏السلام ، چه کسى مى‏تواند منبع این معارف باشد ، تا
براى به دست آوردن این چهار رشته معرفت به او متوسّل شد ؟هر که را بنگرید به هر جا که رسیده باشد باز نیازمند به انبیا و ائمه  علیهم‏السلام و قرآن دراین چهار حقیقت است . من منکر نیاز انسان در طریق خدا ـ به وقت نبود انبیا و ائمه  علیهم‏السلام و غیبت ولىّ عصر  علیه‏السلام ـ به عالم ربّانى نیستم ، ولى مى‏دانید که عالم ربّانى و فقیه واجد شرایط واسطه‏اى بیش بین ما و فرستادگان خدا نیست . او از خود چیزى ندارد ، آن چه مى‏گوید از منابع وحى است ، به این خاطر بالاستقلال نمى‏تواند قطب عارفان و مرجع سالکان باشد ، بلکه خود او در راه است و با تمام وجود مجاهده مى‏کند تا به یقین واقعى و ایمان حقیقى برسد و چون در این راه بیش از دیگران زحمت کشیده به او اجازه مى‏دهند که دست گمراهان و عقب افتادگان را گرفته و با خود هم سفر نماید . آیا از علماى ربّانى و واجدان شرایط احدى را سراغ دارید که بدین مقام که قطب عالم امکان ، ملجأ و مرجع سالکان ، فروغ قلب عارفان حضرت مولى الموحّدین امیرالمؤمنین  علیه‏السلام قدم گذاشته رسیده باشد ؟
 
لَوْ کُشِفَ الْغِطاء مَا ازْدَدْتُ یَقینا  . اگر پرده هم کنار رود بر یقین من چیزى افزوده نخواهد شد . در هر صورت ، با این همه مایه‏هاى فطرى و روحى و با توجّه به هدایت حق که مبلّغ و رساننده‏اش به انسان انبیا و ائمه  علیهم‏السلام هستند ، اگر کسى در راه رشد و کمالش به مجاهده برنخیزد و براى به فعلیت آوردن استعدادهایش زحمت نکشد برابر با روایت زیر از رحمت حق محروم است .قال  رسول اللّه  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله : اَلنّاقِصُ مَلْعوُنُ  . رسول خدا  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود : ناقص ملعون است .با نظر به مجموع آیات و روایات ، این جمله متوجّه کسانى است که مى‏توانند عقل و قلب خود را تکمیل کنند ، ولى هوى و هوس‏هاى حیوانى آن‏ها را از تکاپو در این راه متوقّف مى‏سازد . ادلّه فراوان از نقل و عقل در دست داریم که آنان که از نظر خلقت تکوینى ناقص به دنیا مى‏آیند ، یا بدون اختیار براى آن‏ها نقصى در این زندگانى خواه از نظر عضلانى و خواه از نظر قواى درونى ایجاد مى‏شود ، مورد رحمت و لطف الهى قرار خواهند گرفت .در « جامع الصغیر »  از رسول حق  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله روایت شده :
از دست دادن چشم و یا گوش موجب بخشوده شدن گناهان است و هر چیزىکه از بدن ناقص شود به همین منوال موجب لطف و عنایت خداوندى خواهد بود . روشن است که ملاک دورى و نزدیکى به خداوند از نظر نقص و کمال مربوط به توانایى و اختیار است ، خواه آن نقص و کمال مربوط به خرد بوده باشد و خواه به اجزاى بدن .به طور کلّى هر کس که بتواند در تکمیل خود بکوشد و خویش را از نقص رهایى دهد ،این شخص در زندگانى موفّق شده است ، ولى اگر به جهت هوى و هوس ، یاتنبلى و مسامحه اقدام به رفع یا دفع نقص ننماید او ملعون است ، خواه نقص مربوط به عقل و خرد باشد و خواه مربوط به مرکب مادّى  » . کسى که در مقام به دست آوردن رشد و کمال برآید و این راه را تا سر منزل مقصود بپیماید به معدن نور متّصل مى‏شود ، چنان چه رسول خدا  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرموده است :
اِتَقّوُا فَراسَةَ الْمُؤْمِنْ فَاِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِاللّه  .« از بینایى درون مؤمن بپرهیزید ؛ زیرا او با نور خدایى مى‏نگرد » .

 برگرفته از کتاب عرفان اسلامی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد